ايمان اصل و اساس بنيادين در دين اسلام است و عمل صالح از آن برمي خيزد. آيات قرآن کريم نيز بر اين نکته تاکيد دارد که نقش ايمان بسيار ممتاز بوده و منشا نتايج مثبت بعدي است. با توجه به اين نکته، نتايج مختلف و متعددي در رابطه با وظايف حکومت حاصل مي گردد، از جمله اينکه حکومت بايد دغدغه اصلي خويش را بر ايماني ساختن جامعه قرار دهد نه ظواهر ديني و اينکه عمل صالح در سايه ايمان حاصل مي شود و نه اجبار و زور. ديگر اينکه ضمانت اجرايي اعمال صالح نيز، ايمان دروني است و نه فشار بيروني. اساسا احکام و قوانين اسلامي نيز بر مدار روح ايماني و اخلاقي گرد آمده اند، در نتيجه ايمان جامعه راهگشاست و نه نقش و نگار اسلامي حکومت و ابزارهاي قهرآميز آن.
جامعه اسلامی چیست؟
جامعه ی اسلامی در مجموع و به تمام معنا، جامعه ای است با خصلت های اسلامی، با ایمان عمیق به خدا و روز آخرت و مجری آموزه های دینی با جدیّت و التزام کامل و با کم ترین میزان معصیت و نافرمانی در مقایسه با سایر جوامع بشری. در این جامعه دین همه زندگی افراد را تشکیل می داد و امری حاشیه ای نبود که مردم گاه و بی گاه بدان روی آورده باشند. در واقع دین، حیات و روح مردم را تشکیل می داده است، نه مجموعه ای از اعمال عبادی که مردم نسبت به ادای درست آن ها رغبت نشان داده باشند و دین در حقیقت در اخلاق، افکار، اندیشه ها، رفتار، ارزش ها، روابط خانوادگی، اجتماعی، همسایگی، تعامل، مسافرت، تلاش برای تأمین معاش، رعایت امانت، کفالت ناتوان و بینوایان، امر به معروف و نهی از منکر و نظارت بر اعمال حکام و فرمانروایان، نمود و تجلی یافته است.
طبیعتاً این بدان معنا نیست که افراد جامعه ی مزبور، همگی چنین صفاتی را داشته اند. زیرا این امر در زندگی دنیوی و در هیچ جامعه ای تحقق نخواهد یافت. می دانیم که به گفته ی قرآن، در جامعه ی نبوی منافقانی بودند که به اسلام تظاهر می کردند، ولی در باطن دشمن این دین بودند. افزون بر این، افرادی سست ایمان، وامانده، تنبل و خائن هم وجود داشته اند. اما همه ی این گروه ها روی هم چندان وزنه ای به شمار نمی آمد و نمی توانستند مسیر عادی جامعه را تغییر دهند. زیرا موج قوی و غالب را مؤمنان راستین و مجاهدان با مال و جان در راه خدا و پایبندان به آموزه های دینی، تشکیل می داده است.
در جامعه ی اسلام مزبور، مفهوم حقیقی (امت) در بالاترین سطح، تحقق یافته بود. باید گفت که امت به تنهایی از مجموعه ای افراد با وحدت زبان، سرزمین و منافع مشترک تشکیل نمی شود. زیرا این ها همه پیوندهای دوران جاهلیت اند و چنین جامعه ای در هر جا تشکیل شده باشد، جاهلی به شمار می آید.
اما امت – به معنای ربانی اش – امتی است که قطع نظر از زبان، نژاد، رنگ، ملیت و منافع کوتاه مدت دنیوی، افرادش را پیوندهای عقیدتی و ایمانی گرد هم آورده باشد و چنین تشکلی به جز امت اسلامی، در تاریخ سابقه ندارد.
اما امت یهود بر مبنای نژاد تشکیل یافته است، هر چند پیوند دینی و عقیدتی هم به عنوان عامل وحدت در آن به چشم می خورد، که به رنگ تعصبات و جانبداری های نژادپرستانه درآمده است و تعالیم ربانی را در راستای تأمین انحصارگرانه و تنگ نظرانه ی منافع نژادی مورد سوء استفاده قرار می دهد. در نص تورات می خوانیم: «با برادرت معامله ی ربوی انجام مده! » که یهودیان معنایش را به تعامل دورنی یهودیان با یکدیگر، منحصر و محدود ساخته اند و این در حالی است که به فرموده ی قرآن مکیدن خون غیر یهود را از راه معاملات ربوی، امری مباح و مجاز شمرده می شود:
﴿ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُواْ لَیْسَ عَلَیْنَا فِی الأُمِّیِّینَ سَبِیلٌ ﴾ آل عمران/ ۷۵
«این بدان خاطر است که ایشان میگویند : ما در برابر امّیها ( یعنی غیر یهود ) مسؤول نبوده و بازخواستی نداریم ! »
همچنین در تلمود آنان می خوانیم: غیر یهود [امی ها] الاغ هایی هستند که خداوند برای سواری دادن به قوم برگزیده خویش [یهود!] آفریده است. همچنین درباره منع فساد در زمین، اوامر بسیاری در آن دیده می شود.اما به فرموده ی خداوند این قوم در راستای تأمین معاش و وسیله ی زندگی، اقدام به گسترش فساد در زمین می کنند:
﴿وَیَسْعَوْنَ فِی الأَرْضِ فَسَاداً وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ ﴾ مائده/ ۶۴
«آنان به خاطر ایجاد فساد در زمین میکوشند ( و با نیرنگ بازی و فتنهگری و جنگافروزی در پخش فساد میجوشند . آنان مفسدند ) و خداوند مفسدان و تباهکاران را دوست نمیدارد .»
اینان عمل خویش را در زمینه ی به فساد کشاندن کسانی که «امّی» می خوانند به این دستور تلمود که ما «در برابر امی ها مسئول نیستیم» مستند می کنند و به استناد آن، امت نژادپرست خود را قوم برگزیده ی خداوند می انگارند.
لیکن امت مسیحی را پیوندهای عقیدتی، برای مدتی کوتاه در کنار هم قرار داد. اما به فرموده ی خداوند اختلافات مذهبی، آنان را به صورت گروه های مخالف و متخاصم از هم جدا ساخت:
﴿وَمِنَ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى أَخَذْنَا مِیثَاقَهُمْ فَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُکِّرُواْ بِهِ فَأَغْرَیْنَا بَیْنَهُمُ الْعَدَاوَهَ وَالْبَغْضَاء إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ ﴾ مائده/ ۱۴
« و از کسانی که میگویند : ما مسیحی هستیم ( و ادّعا دارند که یاران مسیح میباشند نیز ) پیمان گرفتیم ( که به انجیل عمل کنند و خدای را به یگانگی بستایند و محمّد را پیغمبر واپسین بدانند ) امّا آنان قسمت قابل ملاحظهای از آنچه بدانان تذکّر داده شده بود به دست فراموشی سپردند ؛ لذا به پاداش آن تا دامنه قیامت ، میان ( گروههای مختلف ) ایشان کینه و دشمنی افکندیم . »
زمانی که «کنستانتین» امپراتور روم به دین مسیح گروید، ظاهراً توانست دست کم پیروان مذهب خویش را برای مدتی در چارچوب پیوندهای عقیدتی، گرد هم آورد، اما ساختار سیاسی امپراتوری روم، معنای امت ربانی را تحقق نبخشید. زیرا در این سیستم، دولت مرکزی وجود داشت و سایر دولت ها به عنوان مستعمره در خدمت دولت قدرتمند مرکزی بودند و چنین حکومتی نخواهد توانست «برادری» را بر پایه ی پیوندهای اعتقادی و ایمانی، محقق گرداند. پس از آن، امپراتوری خود به صورت قومیت های مختلف، تجزیه شد و همه ی پیوندهای امت مسیحی، به جز پیوند مبتنی بر خصوصیت صلیبی ها با اسلام، از هم گسیخت و تنها و تنها در این زمینه اتحاد، اتفاق، همکاری، تفاهم و تعامل کامل میان آنان وجود دارد و لا غیر!
تنها مسلمانان توانسته اند امت را – و آن هم برای طولانی ترین زمان در تاریخ – معنای واقعیت و عینیت بخشند؛ امتی که نه بر مبنای وابستگی میهنی، نژادی، زبانی، قومی و مصالح دنیوی، بلکه بر پایه ی پیوندهای ایمانی و عقیدتی، عرب، حبشی، رومی و ایرانی را با هم متحد ساخت و میان مردم کشورهای فتح شده و قوم فاتح، بر اساس برادری کامل دینی، اتحاد برقرار کرد؛ و اگر معنای امت برای درازترین مدت در طول تاریخ تحقق یافته باشد، به راستی دوره درخشان و افتخارآفرین صدر اسلام، دورانی است که این دین با همه ی معانی خود از جمله معنای امت به شکلی بی سابقه صورت واقعیت و عینیت یافته است.
آری! این جامعه ی اخلاقی بر پایه ی قاعده ی اخلاقی روشن و برگرفته از آموزه ها و راهنمایی های دینی، تشکیل شده است. چنین قاعده ای تنها روابط زن و مرد را در بر نمی گیرد؛ اگر چه یکی از صفات بارز این جامعه به شمار می آید که در آن جایی برای خودآرایی زن برای مرد بیگانه و نیز جایی برای اختلاط زن و مرد نامحرم و مجالی برای هر سخن و هر کرداری به گونه ای که حیا را خدشه دار سازد، وجود ندارد. در این جامعه فقط موارد بسیار اندکی فحشا وجود دارد که جامعه نمی تواند مطلقاً از آن خالی باشد.
اما قواعد اخلاقی، به مراتب از روابط زن و مرد فراترند و مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و شیوه تفکر و اظهارنظر و بیان افکار و آرا را در بر می گیرد و در واقع حکومت بر اخلاقیات اسلام استوار است و مناسبات اقتصادی از جمله: خرید و فروش، استفاده از ثروت و نیز روابط بین افراد بر پایه صداقت، امانت، اخلاص، تعاون و دوستی شکل می گیرد و بدگویی، عیب جویی، سخن چینی و تهمت ناموسی در جامعه رواج ندارد.
جامعه ی اسلام، جامعه ای کوشا و جدی است که با قاطعیت به امور مهم و ارزشمند همت می گمارد و برای امور بی ارزش، اهمیت چندانی قائل نمی شود. معنای جدیّت ضرورتاً داشتن چهره عبوس و خشن نیست. بلکه برانگیختن روح تلاش و تشویق و ترغیب نسبت به کار و حرکت در انسان است. همچنین در این جامعه علایق مردم، معطوف به مسائل برتر و فراتر از لذات جسمی زودرس است و نشانی از گروه های بیکار و ولگردانی که از فرط بیکاری در خانه ها و گذرگاه ها و اماکن، به دنبال وقت گذرانی هستند، به چشم نمی خورد.
جامعه ی اسلامی، آماده ی هر نوع فعالیت در تمامی عرصه ها و زمینه هاست و روحیه ی آمادگی برای خدمت به سان یک سرباز، در تمام زمینه ها و نه فقط در زمینه ی جنگ در راه خدا آشکارا در آن به چشم می خورد؛ اگر چه جهاد در راه خداوند بخش عظیمی از زندگی این جامعه را تشکیل می دهد، اما نه در همه ی زمینه ها؛ بر این اساس همه ی افراد برای انجام وظیفه در زمان نیاز، در آمادگی به سر می برند. لذا نیازی به اعلام آماده باش نظامی و غیرنظامی وجود ندارد و هر کس به انگیزه ی دینی و متأثر از ظرفیت و پتانسیل اعتقادی اش به صورت خودجوش آماده ی بذل کوشش در همه ی زمینه ها و عرصه ها خواهد بود.
جامعه ی اسلام در حقیقت جامعه ای است خداپرست که روح عبادت آشکارا در همه ی امور و اعمال آن احساس می شود، نه فقط در زمینه ی ادای واجبات و به جای آوردن داوطلبانه ی مستحبات در راه کسب رضای خدا، بلکه در همه ی اعمال و افعال افراد این جامعه چنین امری مشهود است. از این رو در چنین جامعه ای، کار عبادت به شمار می آید و حاکم، امور مردم را به عنوان روح عبادت اداره می کند، سرباز با روح عبادت در راه خدا می جنگد، معلم وظیفه ی آموزشی خود را به روح عبادت انجام می دهد؛ بازرگان نیز امور داد و ستد را بر پایه ی روح عبادت به انجام می رساند و زن و شوهر به مدیریت و مسئولیت خانواده را به عنوان یک عبادت می نگرند. همچنانکه رسول اکرم (ص) فرموده است:
«کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته»
«همه ی شما مسئول هستید و درباره ی مسئولیتتان [و کاری که انجام آن به عهده تان واگذار شده] بازخواست می شوید.»
ویژگی های برجسته ی جامعه ی مزبور را نمی توان به موارد ذکر شده منحصر کرد و همین ویژگی ها آن را به نهایت اسلامی بودن رسانده و دوره ی صدر اسلام را به عنوان الگوی تاریخ اسلام شناسانده است و افزون بر این موجب شده است که این دین با چنان سرعت شگفت انگیزی منتشر شود و بر این اساس فتوحات اسلامی یکی از پرشتاب ترین فتوحات سراسر تاریخ به شمار می آیند که در مدت کم تر از ۵۰ سال، از هند در شرق اقیانوس [اطلس] در غرب را درنوردیدند و همین پدیده و همچنین پیوستن آزادانه ی مردم سرزمین های فتح شده به جرگه ی مسلمانان بدون وجود هر نوع قهر و اعمال زوری، شایسته ی آن است که به شیوه ای روشن و آشکار در تاریخ ثبت و ضبط گردد.
همین ویژگی ها بود که در مقام اجرای زیبا و شگفت انگیز آن به عنوان سرمایه و اندوخته ی حقیقی جامعه ی اسلامی، مردم را به اسلام علاقه مند کرد و سبب شد که با آغوش باز بدان بگروند.
همچنین لازم است که نظر خواننده را به موضع گیری اهل کتاب از همان ابتدا، درباره ی اسلام جلب کنیم:
قوم یهود، انواع و اقسام تلاش ها و ترفندها را برای خفه کردن کودک نوپای اسلام از همان دوران کودکی در مدینه به کار گرفت که شرح و بیان آن ها صفحات بسیاری از کتب سیره و تاریخ را خود اختصاص داده است.
مسیحیان نیز از آغاز ظهور اسلام و پیش از آن که این دین به خارج از شبه جزیره عربستان گسترش یابد، تجاوزات خود را آغاز کردند و فرستاده ی پیامبر (ص) را به قتل رساندند. از این رو پیامبر (ص) سپاهی به فرماندهی اسامه بن زید – فرزند همان سفیری که رومیان او را کشته بودند – تجهیز کرد، اما قبل از آن که سپاه مدینه را ترک گوید، پیامبر از دنیا رفت و اجرای فرمان آن حضرت و اعزام سپاه به عهده ی ابوبکر (رض) قرار گرفت.
چنانچه نیرنگ یهود و نقش آنان در فتنه ی منجر به کشته شدن عثمان و جنگ علی و معاویه و نیز نیرنگ مسیحیان و تعرض و تجاوزگری آنان بر ضد مسلمانان – حتی پیش از آن که از جانب مسلمانان تحرکی بر ضد آنان صورت گیرد – برای خواننده گرامی روشن شود، ریشه های اصلی و قدیمی طرح ها و توطئه های مشترک صلیبی –صهیونی در به راه انداختن جنگ های طولانی قرن های اخیر برای شکست و نابودی اسلام، به وضوح بر وی آشکار خواهد شد و با پی بردن به موقع به جزییات امر، اجرای این نقشه ها و توطئه ها برایش غیرمنتظره نخواهد بود!
در پایان خاطر نشان می سازیم که مطالعه و بررسی این دوره از تاریخ، باید این تصور فراموش نشدنی را در ذهن خواننده بر جای گذارد که اسلام با همه ی نمودها و جنبه ها و جوانب خود از قابلیت تطبیق عملی در عالم واقعیت و نه در عالم اوهام، آمال و آرزوها – برخوردار است و چنانچه مردم، تلاش و کوشش و جدیت لازم را به کار گیرند، می توان به سمبل ها و الگوهای اجرای عملی اسلام دست یافت.
در ادامه باید این اندیشه در اذهان جای گیرد که آنچه یک بار اتفاق افتاده است می تواند یک بار دیگر نیز اتفاق بیفتد؛ چرا که انسان امروزی همان انسان دیروزی است. انسان دیروزی توانست به چنان قله های رفیع و کرانه های وسیع دست یابد، پس انسان امروزی باید که دوباره و پیوسته در این زمینه بکوشد و بی تردید، در پناه عزم و اراده پله های ترقی را خواهد پیمود و به پیروزی قدرت و تمکن خواهد رسید:
﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً ﴾ نور/ ۵۵
« خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته انجام دادهاند ، وعده میدهد که آنان را قطعاً جایگزین ( پیشینیان ، و وارث فرماندهی و حکومت ایشان ) در زمین خواهد کرد ( تا آن را پس از ظلم ظالمان ، در پرتو عدل و داد خود آبادان گردانند ) همان گونه که پیشینیان ( دادگر و مؤمن ملّتهای گذشته ) را جایگزین ( طاغیان و یاغیان ستمگر ) قبل از خود ( در ادوار و اعصار دور و دراز تاریخ ) کرده است ( و حکومت و قدرت را بدانان بخشیده است ) . همچنین آئین ( اسلام نام ) ایشان را که برای آنان میپسندد ، حتماً ( در زمین ) پابرجا و برقرار خواهد ساخت ، و نیز خوف و هراس آنان را به امنیّت و آرامش مبدّل میسازد ، ( آن چنان که بدون دغدغه و دلهره از دیگران ، تنها مرا میپرستند و چیزی را انبازم نمیگردانند . »
ضرورت وجود جامعة اسلامی
برای یک موجود زنده آسایش و خوشی، وقتی فراهم می شود که با محیط و عواملی که اورا احاطه کرده اند، هماهنگی و سازگاری متقابل داشته باشد. اگر ناهماهنگی باشد به حکم اینکه موجود زنده جزء است و محیط کل ، پس موجود محکوم به فناست. انسان نیز موجودی زنده است پس تابع این اصل کلی می باشد. انسان علاوه بر محیط طبیعی یک جو و محیط اجتماعی نیز دارد که بر خلاف موجوداتی که به حکم غریزه زندگی اجتماعی دارند، قادر است شرایط اجتماعی خود را با فکر و ارادة خویش بسازد.افراد انسانی ، عادات ، اخلاق عمومی ، قوانین و مقررات و بطور کلی عوامل اجتماعی می بایست با امور، آرزوها و احتیاجات ما توافق و سازگاری داشته باشد . هدف اصلی یک زندگی اجتماعی نمی تواند فرد و منافع فردی باشد و بدیهی است که مصلحت جمع همان مصلحت اکثریت افراد جامعه است . در این صورت فرد باید حالت تسلیم و رضا به مصالح اجتماعی داشته و از منافع شخصی چشم بپوشد. اگر در اجتماع عدالت حاکم باشد و زندگی افراد با مصالح اجتماعی توافق و سازگاری داشته باشد ، می توان به سعادت واقعی جامعه امیدوار بود. اینجاست که لزوم و اهمیت دین که اساسش توحیدو ایمان به خدای یگانه است روشن می شود.دین هم برای سازگار ساختن محیط اجتماعی با زندگی فردی ( ایجاد عدالت اجتماعی و سازمانهای موافق با مصالح عموم ) و هم در ایجاد توافق و انطباق روحیة فرد با مصالح اجتماعی ، لازم و ضروری است. چه دینی کاملتر از اسلام می توان یافت که پشتوانة یک جامعه باشد ؟ چه پیامبری بزرگتر از محمد(ص) می توان یافت که راهبر و هادی جامعه باشد؟ چه کس را بهتر از علی (ع) می توان یافت که ولی جامعه باشد ؟ چه مادر بهتراز فاطمه (س) را می توان یافت که دامان مهربانش رشددهنده ی امامان جامعه باشد؟
آیندة جامعةاز دیدگاه قران
در تعلیمات اسلامی نوعی وحدت بر جامعه حاکم است و اختلاف ادیان را از جمله اختلافات فرعی می داند . دین برنامة تکاملی فردی و اجتماعی است و اساس دین بر وحدت جامعه ها استوار است . دین در همة زمانها و در همة منطقه ها و در زبان همة پیامبران یکی است و جامعه یک واقعیت عینی و واحد است . از نظر قرآن حکومت نهائی حکومت حق و نابود شدن یکسرة باطل است و عاقبت ازآن تقوا و متقیان است. مقتضای فطرت انسان ایجاب می کند که نوع انسان به صورت یک کل و یک واحد زیست نمایند. نوع انسان به حکم فطرتی که در او به ودیعه نهاده شده است طالب کمال و سعادت حقیقی خود یعنی استیلاء بر عالیترین مراتب زندگی مادی و معنوی به صورت اجتماعی می باشد . اسلام که دین توحید است برنامة چنین سعادتی است. آیندة بشریت آیندة جامعة توحیدی است جامعة توحیدی هم به مفهوم فکری و اعتقادی و هم به مفهوم اجتماعی .
زنان به طور مستقیم و غیر مستقیم از طریق تاثیر روی شوهرانشان ، فرزندان ، پدران و برادرانشان ، در جامعة اسلامی نقش داشته باشند. مرد الهامگیر از زن است و اگر در یک جریان اجتماعی زنها هماهنگی نداشته باشند، از تاثیر مرد هم فوق العاده می کاهند و اگر زنها نقش موافق و احساسات موافق داشته باشند ، نیروی مردها را چند برابر می کنند. منطق اسلام یک منطق معتدل است و جامعة اسلامی بدون شرکت زنها قابل دوام نیست . پیغمبر اکرم زنها را در جنگها شرکت می داد ولی آنها کاری را که بیشتر متناسب با زنها بود انجام می دادند. ولی اینها به معنی اختلاط نیست . وارد شدن زن در اجتماع به معنی اینکه اجتماع محیط شهوترانی بشود نیست و نخواهد بود. این به معنی اینست که زن و مرد دو انسانند و در انسانیت متساوی و مشابه یعنی درآنچه که به انسانیت انسان مربوط می شود برابر و همانند یکدیگرند ولی در عین حال مرد انسان مذکر است و زن انسان مونث . در خود طبیعت میان زن و مرد تفاوتهایی است ، زن چیزهایی از احساسات و عواطف ، طرز تفکر، طرز برداشتها، توانائیها و استعدادهای بدنی دارد که مرد ندارد و مرد خصوصیاتی دارد که زن ندارد ، اما در نهایت این دو مکمل یکدیگرند.پس در جامعة اسلامی زن نقشی بزرگ و عظیم در شقاوت و سعادت جامعه دارد که غیر قابل انکار است.