0

زرینِ تک تیرانداز

  • کد خبر : 4066
  • ۱۴ مهر ۱۴۰۱ - ۱۷:۳۵
زرینِ تک تیرانداز
« ای مردم، من حقیر که مدت‌های زیادی در جبهه‌ها بوده‌ام، به عشق امام حسین(ع) آمده‌ام و حسین(ع) است که به من این شور و شعف را داده که اگر به شهادت برسم سعادت و اگر پیروز شوم باز هم سعادت است.»

اسطوره‌ها آدم‌های بزرگی هستند که ما در زندگی خود الگو قرار می‌دهیم، در مورد آنها مطالعه می‌کنیم تا بیشتر وارد زوایای زندگی آنها شویم و راه و رسمشان را بدانیم و اجرا کنیم. برایمان مهم است که اسطوره‌ها چه می‌کردند، با چه کسانی رفاقت داشتند، برای خانواده خود چه می‌کردند، برای وطن چه‌ها کردند و اصلا چه شد که اسطوره شدند.

اسطوره‌ها آدم‌هایی خاص هستند که شبیه هیچ کس نیستند، آنها تنها شبیه خوبی و بزرگی خودشان هستند برای همین هم اسطوره شدند. برای شناخت اسطوره‌ها نیازی نیست دور دنیا را بگردیم و پیگیر اسطوره‌های بیگانه باشیم. کمی جستجو کنیم می‌بینیم کشور ما نیز اسطوره‌هایی دارد که اگر به آنها پرداخته شود شهرت جهانی پیدا می‌کنند.

اما شاید کاهلی ماست که هنوز اسطوره‌هایمان به جهانیان معرفی نشده‌اند. یکی از همین اسطوره‌ها که ما ایرانی‌ها به او افتخار می‌کنیم شهید عبدالرسول زرین است. شهیدی که به «گردان تک نفره»، «شکارچی خمینی(ره)»، «تک تیرانداز» و … معروف بود.

شاید هنوز هم خیلی از جوانان و نوجوانان ما اسم او را نشنیده باشند و یا چیز زیادی در مورد او نمی‌دانند، به بهانه برگزاری یادواره این شهید ولایی و هفته دفاع مقدس به معرفی شهید عبدالرسول زرین می‌پردازیم تا ثابت کنیم که چرا او یک اسطوره است و لازم است تا جوانان و نسل اکنون و آینده ما بیشتر با او آشنا شوند و به جای اسطوره ساختن از قهرمانان خیالی بیگانه پهلوانان و قهرمانان واقعی خودمان را بشناسند و از آنها درسی بگیرند که در زندگی به کارشان می‌آید.
متولد ۱۳۲۰ در اطراف گچساران روستای دهدشت که زندگی او را از کهگیلویه و بویراحمد به اصفهان کشاند تا در لشکر مخلص امام حسین(ع) نمره ۲۰ بگیرد.

شهید زرین از سن کودکی پدر و مادرش را از دست داد.حضور پدر را تنها ۴ سال لمس کرد و مادر را ۶ سال. و بعد از آن تحت سرپرستی دایی خود قرار گرفت و رشد کرد. در سن ۱۶ سالگی به اصفهان نقل مکان کرد و مشغول کار در مغازه لباس فروشی شد.از نوجوانی می خواست روی پای خودش بایستد. در ۲۲ سالگی در سال ۱۳۴۲ در شهرضای اصفهان ازدواج کرد. ثمره این ازدواج چهار پسر و سه دختر است یعنی او صاحب ۷ فرزند شد.اوپس از چند سال منزل و مغازه‌ای با شغل لباس فروشي در حوالي مسجد باباعلی عسگر اصفهان تهیه کرد و از آن امرار معاش می کرد. پسر شهید عبدالرسول زرین در مورد پدرش گفت: خیلی خوشحال بود که مغازه‌اش نزدیک مسجد است و می‌تواند به‌موقع نمازش را بخواند. مرتب هم در نوارها سفارش کرده که دست از اسلام و علمای اسلام برندارید.موذن مسجد بود. تلفیقی شده بود از صداقت مردم جنوب و فرهنگ اصفهان. مسجد را هر دو هفته یک‌بار تمیز می‌کرد.در تدارکات مسجد شرکت فعال داشت.در تدارکات مسجد شرکت فعال داشت و همیشه بین خانه و مسجد درحرکت بود اما تفریح بچه‌ها را هم از یاد نمی‌برد. برای نماز باهم به مسجد می‌رفتیم و نماز می‌خواندیم. در کنار نماز و مسجد؛ ما را به پارک می‌برد. فوتبال بازی می‌کرد. خیلی علاقه داشت به بچه‌ها. مرتب دنبال این بود که ما قرآن را یاد بگیریم. حتی قبل از رفتن به مدرسه، الفبای عربی را برای خواندن قرآن به ما یاد داده بود. با انگشت بزرگ‌ترش دست کوچک مرا می‌گرفت و با خود می‌برد.
بسیار ساده و صمیمی بود تواضع و فروتنی عجیبی تمام وجودش را فراگرفته بود حتی ذره‌ای تکبر از او دیده نشد.
با شروع اعتراضات و تظاهرات علیه شاه، او نیز با مردم همگام شد و در تظاهرات ضد طاغوت شرکت می کرد و یکی از مبارزان قبل از انقلاب علیه حکومت پهلوی بود . او جزو نخستین فردی بود که در محله شیخ صدوق اصفهان بر روی پشت بام رفته و الله اکبر گفت. مردم که اولین بار با این اتفاق روبرو شده بودند، تعجب کردند ولی با جرات پیدا کردن، آنها هم در مقاطع بعدی این کار را تکرار کردند.او با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد.زرین که به خاطر مبارزات انقلابی‌اش تحت تعقیب ساواک قرار گرفته بود، پس از پیروزی انقلاب و با آغاز ناآرامی‌های کردستان به همراه حسین خرازی و رحیم صفوی عازم کردستان شد. وی در جنگ های نامنظم و دیگر عملیات ها به عنوان تک تیر انداز شرکت میکرد و ضربات مهلکی به دشمن وارد میکرد. پسر شهید عبدالرسول زرین در مورد پدرش و اینکه چگونه تک تیرانداز شد، گفت: پدرم در اوایل جنگ علاوه بر تک تیرانداز ویژه لشکر، مسئولیت‌های مختلفی را هم به عهده داشت. یک نیروی جنگی و کاملاً کارآزموده بود ولی به دلیل تیراندازی بسیار دقیقی که به ویژه در شرایط بحران و با آن خونسردی عجیب در شرایط سخت و طاقت فرسا داشت، در شرایطی که مشکلی پیش می‌آمد، او یک تنه و با یک اسلحه جلوی دشمن می‌ایستاد.تک تير انداز سرشناس، بارها آتش بار دشمن را در ارتفاعات صعب العبور ، فقط با یکبار فشار دادن ماشه اسحله اش یعنی تفنگ “مگ” خاموش کرده است .۷۰۰ شلیک موفق داشت، (درصورتی که کریس کایل بهترین تک تیر انداز آمریکایی فقط ۱۶۰شلیک موفق داشت) ،،، مسئولیتهای مختلفی از جمله فرماندهی گردان ومحور را بر عهده داشته و گروههای مختلفی را آموزش داده وبه عنوان تک تیر انداز ، بین گردان ها فرستاده است .
این ادعای بزرگی است ولی اتفاق افتاده ، شوخی نیست ، این مطلب به تائید حاج حسین خرازی رسیده است و قول اوست که به وسیله سلاح اس وی دی چند هزار دشمن بعثی را به هلاکت رسانیده و چندین فرمانده عراقی را از میان برداشته است.
چند تپه را به تنهائی تصرف نمود، تپه هایی که زرین تصرف کرده به نام خودش نام گذاری کرده اند .
شهید خرازی در مورد دلاوری های این شهید فرموده است : انگار که ایشان جنگی به دنیا آمده بود و در جای دیگر ایشان را گردان تک نفره زرین خطاب کرده بودند بدین لحاظ که او به اندازه یک گردان موثر بود.
در ادامه ماجرایی را می خوانید که تقریبا تمام بسیجی هایی که یک بار آموزش نظامی دیده اند آن را شنیده اند. ماجرایی که به صورت سینه به سینه در میان رزمندگان اسلام پخش شده است.ماجرا از این قرار است که : نبرد سنگینی در فاصله نزدیک بین ایرانی ها و عراقی ها در گرفته بود و طرفین بعد از مدتی خسته شدن و دیگه به طرف هم شلیک نمی کردن و در وضعیت سکون قرار داشتن.
این وسط یه تک تیرانداز ایرانی ناگهان به عربی میگه : جاسم کیه؟
یه عراقی از همه جا بی خبر سرشو بالا میاره و میگه : من که همون لحظه به درک واصل میشه.
چند دقیقه بعد دوباره همون صدا میگه : رحمان کیه؟ یه عراقی دیگه میگه : من و اونم یه گلوله وسط مغزش میشینه.
عراقیا که از این قضیه کلافه شدن و فهمیدن طرف مقابلشون کیه میان کلک بزنن و یکی از تیراندازان خبرشون داد میزنه میگه : رسول کیه؟
اما کسی جواب نمیده.
چند دقه بعد یکی از خاکریز ایرانیا میگه : کی با رسول کار داشت؟ که اون عراقی سرشو بالا میاره و میگه من!!!
و اونم با یه شلیک بی نقص تک تیر انداز ایرانی به جهنم نقل مکان میکنه.
شهید زرین پس از ان که به تنهایی یک تپه را که یک گردان از پس آزاد‌سازی آن برنیامده بود، تصرف کرد از جانب حاج حسین خرازی به “گردان یک‌نفره ” معروف شد.
هر شلیک موفقی که داشت در دفترچه خود ثبت می‌کرد. دفترچه‌ای که حالا پر شده بود از نام نیروهای موثر جبهه دشمن که او آنها را با تبحر خاصی که در تیراندازی داشت شکار کرده بود تا عراقی‌ها او را صیاد خمینی(ره) بنامند و بی آنکه نامش را بدانند از وجودش وحشت کنند.سردار سیداحمد موسوی فرمانده اطلاعات عملیات و گردان غواصان یونس لشکر امام حسین(ع) در دوران مقدس در خاطره‌ای از شهید زرین می‌گوید: «چند ماه قبل از شهادتش و قبل از عملیات والفجر ۴ از او پرسیدم، تعداد شلیک‌های موفق شما تا کنون چقدر بوده است و تا حالا چند نفر از دشمنان ما را به هلاکت رسانده‌ای؟ اول نمی‌خواست بگوید ولی وقتی اصرار کردم (حدود ۶ تا ۷ ماه قبل از عروجش) ایشان گفت “تا الان بالای ۲ هزار نفر در ذهنم هست و در دفترچه‌ام ثبت کرده‌ام”، که این تعداد قطعاً در چند ماه بعد و در عملیات‌های بعدی و بین عملیات‌ها در سنگرهای کمین و تا لحظه شهادت ایشان بیشتر هم شده بود.»
تصویر ذیل مربوط به منطقه بستان می‌باشد. وقتی که تک‌تیرانداز ایرانی تصمیم گرفت تا یک مانع را هدف قرار دهد و به صورت همزمان یک گلوله به لاله گوش او برخورد کرد.

موضوع از این قرار بود که این شهید و یک تک تیرانداز خبره عراقی به صورت همزمان همدیگر را هدف قرار می‌دهند و گلوله این شهید مغز تک‌تیرانداز عراقی هدف قرار می‌دهد.

تصویر او را امام خمینی(ره) دیده بود و وقتی این شهید بزرگوار به دیدار امام رفته، ایشان او را شناخته بود.
عبدالرسول یک نفر را فرستاد برای نگهبانی. صبح اما سر بریده‌اش را آوردند توی سنگر؛ شب بعد خودش رفت. یک سنگر دیگر همان نزدیکی درست کرد و کامل استتارش کرد. توی سنگر قبلی هم شبیه یک نگهبان درست کرد و منتظر ایستاد. چیزی شبیه بوته به سنگر نزدیک شد و پرید توی آن.
عبدالرسول هم پشت سرش رفت تو سنگر و سرنیزه را فرو کرد توی گردنش. صبح که آفتاب طلوع کرد با بقیه نیروها سراغش آمد. مرد هیکل بزرگی داشت بچه‌ها باورشان نمی‌شد که عبدالرسول از پس او برآمده باشد. به سختی سر نیزه را از گردن آن کومله بیرون آوردند. اما عبدالرسول بود و مهارت جنگی بی‌حد و حصرش…
مرتضی قربانی، فرمانده لشکر ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس در وصفش می‌گوید: «شهید زرین ابتدا وضو می‌ساخت و بعد اسلحه را برمی‌داشت و با ذکر “ما رَمیتُ” تیر را به سمت دشمنان نشانه می‌رفت. او به معنای واقعی کلمه یک چریک مخلص امام زمان(عج) بود.»
اصغر زرین در مورد نحوه شهادت پدرش اظهار داشت: شهادت پدرم را شهید خرازی این‌گونه روایت کرد: «در عملیات خیبر هم همانند دیگر عملیاتها زرین با شهامت دشمن را هدف قرار می‌داد. این کار او دشمن را جدا نگران و دچار دستپاچگی کرده بود. بعد از عملیات مرحله دوم خیبر خبر دادند که زرین همانطور که اسلحه‌اش به سمت دشمن نشانه می‌رفت به شهادت رسید.
بین ما یک رابطه عاطفی پدر فرزندی عمیقی حاکم بود. جزو افتخاراتمان بود که با یک چنین سرباز مخلص امام زمان(عج) که همه چیز را در راه لقاء دوست رها کرده بود آشنا شده‌ایم. در لحظه لحظه کاری که ما داریم اینجا انجام می‌دهیم و به خصوص در عملیات‌هایی که بعد از شهادتشان انجام شد، جای ایشان خیلی خالی است و ما سعی کردیم این وصیت برادرمان عبد الرسول زرین را در این بعد اساسی عملیات یعنی ادامه تشکیل گروه تک تیرانداز را عملی کنیم. پس از شهادت زرین، برادران در بیسیم‌ها و رادیو دشمن شنیده بودند که اظهار می‌کنند “شکارچی خمینی”را زدیم».
تا سال ۶۳ به طور مداوم در اکثر عملیات های جنوب و غرب حضور فعال داشته و مسئولیت های مختلفی از جمله فرماندهی گردان و محور را بر عهده داشته و گروههای مختلفی را آموزش داده و به عنوان تک تيرانداز ، بين گردان‌ها فرستاده است .شهید زرین به گردان تک نفره زرين معروف بود، او بعد از بارها مجروحیت و به یادگار گذاشتن ۷ فرزند با عشق به امام حسین (ع) در عملیات خیبر به شهادت رسید.
او بارها زخمی شده بود و ۶۰ درصد از کار افتادگی داشت ،شهید خرازی معافیت او را از رزم صادر کرده بود اما نشستن برای این رزمنده دلاور معنایی نداشت.جنگ تحمیلی برای او مانند یک نقطه عطف بود و تا زمان شهادت در ۱۱ اسفندماه ۱۳۶۲ برای لشکر امام حسین(ع) یک تک‌تیرانداز قهار بود. او در بین دشمن به شکارچی خمینی (ره) معروف شد و وقتی شهید شد، عراقی ها با شادی گفتند: شکارچی خمینی را کشتیم!

طلاییه؛ مرحله دوم عملیات خیبر؛ ترکش خمپاره؛ و این‌چنین یاد او به زرینی نامش در تاریخ ایران ثبت شد. شهیدی که الحق عبدِ رسول(ص) بود و ارادتمند خاندان عصمت و طهارت.

علی غفاری کارگردان فیلم سینمایی تک تیرانداز : ما در فیلم تک تیرانداز تلاش کردیم نوع جهان‌بینی شهید نسبت به جنگ و مبارزه را که با تمام تک تیراندازان جهان متفاوت است را به تصویر بکشیم. تصمیم نداشتیم این فیلم زندگینامه این شهید باشد. این فیلم برشی هر چند کوتاه از دوران حضور شهید زرین در جبهه‌های نبرد بوده است.

کامبیز دیرباز یکی از بازیگران خوب و با اخلاق سینمای ایران است و سن و سالش هم به شهید زرین نزدیک بود، همانطور که اشاره کردید شباهتی هم با شخصیت اصلی دارد. این بازیگر بسیار برای این فیلم زحمت کشیده است و بنظرم در ایفای نقش این شهید بزرگوار بسیار موفق عمل کرده است.

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=4066

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.