2

آیاهژمونی آمریکادرحال سقوط است؟

  • کد خبر : 4176
  • ۲۶ آبان ۱۴۰۱ - ۱۵:۳۴
آیاهژمونی آمریکادرحال سقوط است؟

مفهوم افول آمریکا اولین بار از سوی نظریه‌پردازانی همانند امانوئل والرشتاین مطرح گردید. والرشتاین نظریه سیکل‌های قدرت را مطرح نموده و بر اساس چنین رویکردی، نشانه‌هایی از افول و کاهش قدرت نسبی آمریکا را موردتوجه قرار داد. محور اصلی تفکر والرشتاین را کاهش قدرت آمریکا در برابری دلار و طلا تشکیل می‌دهد. در سال‌های بعد […]

مفهوم افول آمریکا اولین بار از سوی نظریه‌پردازانی همانند امانوئل والرشتاین مطرح گردید. والرشتاین نظریه سیکل‌های قدرت را مطرح نموده و بر اساس چنین رویکردی، نشانه‌هایی از افول و کاهش قدرت نسبی آمریکا را موردتوجه قرار داد. محور اصلی تفکر والرشتاین را کاهش قدرت آمریکا در برابری دلار و طلا تشکیل می‌دهد. در سال‌های بعد از جنگ سرد، موقعیت آمریکا در سیاست و اقتصاد جهانی کاهش بیشتری پیدا کرد. آمریکا در قرن بیست و یکم درگیر جنگ‌های بی‌پایانی در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن و بسیاری از حوزه‌های جغرافیایی گردید. خروج غافلگیرکننده بایدن از افغانستان نشان داد که آمریکا برای جنگ و صلح فاقد شکل‌بندی‌های کنش تاکتیکی و راهبردی بوده است. تمامی حوادث یاد شده نشان می‌دهد که قابلیت ایالات ‌متحده به گونه تدریجی کاهش پیدا کرده و زمینه ظهور موج‌های جدیدی از بحران و ستیزش در فضای منطقه‌ای را اجتناب‌ناپذیر ساخته است.
شکست‌­های متوالی قدرت سخت آمریکا و افزایش هزینه‌­های مادی و معنوی این کشور در کاربست منابع سخت‌افزاری قدرت باعث گردید تا این کشور منابع نرم‌­افزاری قدرت را بیشتر مورد توجه قرار دهد که در این زمینه موفقیت­‌هایی به دست آورد؛ ولی عملکرد، سیاست­گذاری و مدیریت مقامات آمریکایی در سیاست جهانی منجر به کاهش مشروعیت و مقبولیت قدرت آمریکا در افکار عمومی بین‌المللی گردید. به عبارتی، مرحله رشد و نمو قدرت نرم‌­افزاری آمریکا دچار نزول و افول شده و در شرایط فعلی، آمریکا دیگر توانمندی لازم برای اعمال قدرت نرم را ندارد؛ زیرا سیاست‌های این کشور برای دولت-ملت‌ها دارای زیبایی، شکوه و مقبولیت نیست و منابع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی قدرت نرم آمریکا با بدبینی مواجه شده­‌اند. با توجه به اهمیت مقولۀ قدرت نرم در مناسبات جهانی و نحوه عملکرد ایالات متحده آمریکا در این زمینه، مقاله حاضر تلاش دارد به این سؤال اصلی پاسخ دهد که دلایل افول قدرت نرم ایالات متحده آمریکا در
روند سیاست جهانی چه مؤلفه‌هایی است؟
همزمان با پایان سفر اخیر “جو بایدن” رئیس جمهور آمریکا به منطقه خاورمیانه، ناظران و تحلیلگرانِ حوزه سیاست خارجی، تحلیل و تفسیرهای مختلفی را در مورد ماهیت و ابعاد مختلف این سفر ارائه می کنند و هر کدام از دریچه ای به این موضوع می نگرند. با این حال، یکی از نکات محوری که به طور خاص از سوی تحلیلگرانِ مستقل مسائل خاورمیانه مورد توجه قرار گرفته این است که این سفر، نمودی عینی از زوال موقعیت راهبردی آمریکا در عرصه معادلات بین المللی بوده است.

البته که در این رابطه (زوال و افول موقعیت جهانی آمریکا)، تحلیل ها و نشانه های مختلفِ دیگری نیز ذکر می‌شود و مجموع آن ها تصویرِ قدرتی در حال سقوط را از آمریکا نشان می دهند که به هر نحو ممکن سعی دارد از افشا شدنِ واقعیات در مورد خود جلوگیری کند و تا جای ممکن فضا را آرام و به نفع خود نشان دهد. این در حالی است که بحران در این چهارچوب به قدری عمیق و جدی است که حتی در مسائل ظاهری نیز نمود پیدا کرده و چه در سطح نخبگانی و چه زیرساختی، حکمروایی آمریکایی را با چالش هایی جدی مواجه کرده است.

در این راستا، سه نشانه جدی و اساسی را می توان مورد اشاره قرار داد.
یکی از ابتدایی ترین نمودها و نشانه های زوال عینی موقعیت آمریکا در جهان، وضعیت رهبری این کشور است که اکنون به دستِ “جو بایدن” رئیس جمهور فعلی آمریکا افتاده است. رئیس جمهوری که حتی پیش از پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، مسائل مختلفی در مورد زوال عقل وی مطرح می شد و البته جنجال‌های فراوانی نیز در مورد فساد پسر وی هانتر بایدن مطرح می شد(البته که اتهامات و جزئیات فساد هانتر بایدن هنوز هم از سوی رسانه های آمریکایی مورد اشاره قرار می گیرد و پیگیری می شود).

در واقع، بایدن در مقام مسئول ارشدِ کشوری که خود را قدرتمندترین کشور جهان می داند، عملا رهبری است که با اقدامات جنجالی نظیر دست دادن با افراد خیالی و نمود یافتنِ عینی مشکلات فیزیکی و سلامتی اش، به جلوه ای از ایجاد رخوت و سستی در نظام کلی حکمروایی آمریکایی تبدیل شده است. در این چهارچوب، چه موقعیت سلامتی بایدن، چه جنجالی هایی که محیط پیرامونی وی را احاطه کرده اند و چه شرایط نامساعدی که او در قالب آن ها زمام و رهبری آمریکا را برعهده دارند، هیچکدام نسبت و نزدیکی با ادعاهایِ دور و دراز آمریکا مبنی بر اینکه این کشور یک ابرقدرت است ندارند.

بدتر از همه اینکه آلترناتیو اصلی برای این شرایط نیز، روی کار آمدنِ فردی نظیر “دونالد ترامپ” رئیس جمهور سابق آمریکا است. فردی که در نوع خود با سیاست ها و مواضع جنجالی اش، عملا آبروی آمریکای را در دوره ریاست جمهوری خود برد و به جلوه ای عینی از تصویری بی روتوشِ حکمروایی آمریکایی تبدیل شد.

بدتر از همه اینکه بر اساس جدیدترین تحقیقات مرتبط با “شورش ششم ژانویه” و اعتراض حامیان افراطی ترامپ به نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا، اینطور مشخص شده که آمریکا تا حد زیادی به وقوع یک کودتا نزدیک بوده است. مساله‌ای که عملا بسیاری از تحلیلگران را واداشته تا تاکید کنند که آمریکای کنونی دیگر در موقعیتی نیست که بخواهد داعیه دارِ اصولی نظیر آزادی، دموکراسی، حاکمیت قانون و غیره باشد. مسائلی که در کنار هم عملا آمریکا را با موقعیتی بحرانی رو به رو کرده اند.
یکی دیگر از نمودهای عینی افول موقعیت آمریکا در معادلات بین المللی، سرخوردگی شدید مردم این کشور از بحران های متعدد سیاسی، اجتماعی، و اقتصادی آمریکا در سال های اخیر است. در این راستا، اخیرا پایگاه خبری US NEWS آمریکا در گزارشی، به افزایش سطح استرس و اضطراب آمریکایی ها در ۱۵ سال اخیر اشاره کرده و تاکید می کند که چندین سال است که مردم آمریکا این حس را دارند که مدام با بحران های جدیدی مواجه می‌شوند و اساسا با سیلی از بحران ها، محاصره شده اند. مساله ای که به طور خاص از دوران ترامپ تشدید شده و در سه سال اخیر با وقوع تحولاتی نظیر پاندمی ویروس کرونا و آغاز جنگ اوکراین و ایجاد تورم فزاینده در اقتصاد آمریکا(تورم آمریکا به رقم ۹.۱ درصد رسیده است)، ابعاد جدیدی را به خود گرفته است.

در این راستا، چند برابر شدنِ میزان تیراندازی های دسته جمعی در آمریکا و کشته شدن غیرنظامیان بر اثر آن‌ها، افزایش خشونت های مرتبط با نژاد پرستی، و تشدید قطبی گرایی سیاسی و اجتماعی در جامعه آمریکا، از جمله دیگر موضوعاتی هستند که قویا کیان و همبستگی جامعه آمریکا را هدف قرار داده اند و آن را به جامعه ای چند‌تکه تبدیل کرده اند.

در این چهارچوب، اینطور به نظر می رسد که آمریکایی ها عملا در شرایط کنونی خود را با میزان قابل توجهی از بحران ها مواحه می بینند و البته هیچ چشم انداز روشنی نیز از بهبود وضعیتشان در آینده هم ندارند.

*پایگاه خبری US NEWS آمریکا در گزارشی به سرخوردگیِ قابل توجه و افزایش میزان استرس در میان مردم آمریکا به بالاترین سطح خود ظرف ۱۵ سال اخیر پرداخته و تاکید کرده که اکنون مردم این کشور خود را ناآرام‌تر از هر زمان دیگری تصور می کنند و دلیل اصلی این مساله نیز این است که آن ها خود را مواجه با سیلی از بحران های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشورشان مشاهده می کنند.
در نهایت باید گفت که یکی دیگر از جلوه های عینی افول و زوال موقعیت بین المللی آمریکا، آشکار شدنِ جلوه‌هایی عینی از تناقض میان رویه های اِعمالی و سیاست های اعلامی آمریکایی ها در مورد مسائل مختلف است. به عنوان مثال، در تازه ترین مورد، جو بایدن رئیس جمهور آمریکا در سفر به خاورمیانه، به عربستان سعودی سفر کرد و عملا با این اقدام خود، پا روی تمامیِ شعارهایش مبنی بر اینکه با رژیم عربستان و به ویژه با شخص محمد بن سلمان به دلیل نقش وی در قتل جمال خاشقچی روزنامه نگار سرشناس عربستانی و تشدید خونریزی در قالب جنگ یمن، به مثابه یک دولت نابهنجار و یاغی رفتار خواهد کرد، گذاشت و نشان داد جایی که منافع آمریکایی ها اقتضا کند، به صراحت تمامی شعارهایشان را نیز فراموش می کنند(عجیب تر اینکه آمریکایی ها مساله فروش تسلیحاتِ بیشتر به رژیم سعودی را نیز در دستورکار دارند).

در واقع، بایدن کلیه شعارهای دور و دراز خود در مورد ضرورت احترام به حقوق بشر را، به منافع آمریکا در حوزه انرژی در بحبوحه جنگ اوکراین فروخت و البته با این اقدام خود، بیش از قبل اعتماد بین المللی به شعارهای اینچنینی آمریکا را تضعیف کرد. از این منظر، اساسا آمریکا در شرایط کنونی به کشوری تبدیل شده که خود برخلافِ شعارهای دور و درازش در حوزه های گوناگون نظیر اینکه بزرگترین حامی حقوق بشر، آزادی و دموکراسی در جهان است، رفتار کرده و عمل می کند. همین مساله عملا نظام سیاسی آمریکا را از درون تهی نموده و آن را به ویژه در عرصه بین المللی، با یک بحران هویتیِ جدی مواجه ساخته است.

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=4176

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.