رابرتز دستيار سابق وزارت خزانه داري آمريكا در واكنش به اظهارات افراطي برخي گروه هاي تندرو آمريكايي كه انتخابات ايران را «كودتا» ناميده بودند، پرسيد منبع اطلاعاتي رسانه هاي آمريكايي و دولت هاي وابسته به آمريكا در اين موضوع چيست؟
اين منبع چيزي نيست جز اظهارات كانديداي شكست خورده ايران كه آمريكا نيز ترجيح مي داد وي پيروز انتخابات باشد. اين در حالي است كه نتايج منتشر شده از نظرسنجي هاي مستقل صورت گرفته توسط «مركز غيرانتفاعي نظرسنجي عمومي» و «مؤسسه نيو امريكن فانديشن» چند هفته مانده به انتخابات خبر از برتري احمدي نژاد داده بودند. رابرتز سپس با اشاره به كمك هاي آمريكا به اغتشاشگران مي نويسد: «گزارش هاي زيادي وجود دارند كه از برنامه دولت آمريكا براي بي ثبات سازي ايران خبر مي دهند.« طبق يكي از اين گزارش ها، ژنرال «ميرزا اسلم بيگ»، رئيس سابق ارتش پاكستان اعلام كرد: اسناد بي چون و چرايي وجود دارد كه بر دخالت آمريكا در قضاياي انتخابات ايران دلالت دارند. اين اسناد «ثابت مي كند كه سازمان سيا چهارصد ميليون دلار در داخل ايران به منظور بروز يك انقلاب مخملي پس از برگزاري انتخابات، هزينه كرده است». رابرتز با اشاره به انقلاب مخملي در كشورهايي چون گرجستان و اوكراين مي نويسد: «چنين احتمالي مطرح است كه كانديداي شكست خورده در ايران يعني ميرحسين موسوي به عنوان اجراكننده خواسته هاي آمريكا خريداري شده و پول دريافت كرده باشد.» دستيار سابق وزارت خزانه داري آمريكا مي افزايد: «در صورتي كه عاقلانه به انتخابات ايران بنگريم بايد از ايرانيان پرسيد كه اگر كشور شما از سوي آمريكا و رژيم صهيونيستي به طور مداوم تهديد به جنگ و يا حتي حمله هسته اي شود، آيا شما ترجيح مي دهيد كه بهترين مدافع خود را رها كنيد و كسي را انتخاب كنيد كه از سوي آمريكا و اسرائيل ترجيح داده شده است؟» وي سپس خطاب به مدعيان تقلب در انتخابات ايران مي گويد: «آيا شما باور مي كنيد كه مردم ايران به كسي رأي دهند كه ايران را به كشوري تبديل كند كه تحت نفوذ آمريكا باشد؟» وي مي نويسد: «تنها درصد كمي از جوانان ايران هستند كه به راحتي توسط پول هاي آمريكا سازماندهي مي شوند تا با دولت ايران و موازين اسلامي اين نظام به مخالفت بپردازند. در حقيقت آمريكا از ايرانيان غرب گرا براي بي اعتبار ساختن انتخابات و دولت ايران بهره مي برد.« وي سپس چنين مي آورد: «من به عنوان كسي كه تمامي قضايا را از داخل دولت آمريكا مي بينم مي گويم كه باور دارم هدف نهايي آمريكا از به كارگيري رسانه هاي وابسته براي مخالف نشان دادن دولت ايران با مردم اين كشور و بي اعتبار نشان دادن انتخابات ايران است.»۳۶۸
رابرتز در مقاله ديگري نوشت: «ما هم اكنون شاهد تلاش هاي آمريكا براي برقراري انقلاب مردمي در ايران به رهبري سيا، كه در واقع همان انقلاب مخملي است، هستيم. دخالت آمريكا و اطلاعات غلطي كه به صورت هماهنگ توسط رسانه هاي غربي منتشر شد، براي ما مشخص كرد كه دولت يا فردي اين روند را هدايت مي كند. از سوي ديگر نيز نمي توانيم فراموش كنيم كه غرب همواره خواستار اين بود كه انقلاب ۱۹۷۹ ايران را به هر نحو ممكن سرنگون كند و البته براي رسيدن به اين هدف از هيچ اقدامي از جمله فريب كاري و حتي حمله فروگذار نكرد. باور كردن اين موضوع نيز روز به روز دشوارتر مي شود كه رسانه هاي غرب تنها به دليل شرايط واقعي موجود، چنين پوشش گسترده اي به اين رخداد مي دهند. براساس گزارش منابع متنوع كه از انتخابات ايران گزارش ارايه مي دادند، پيش از پايان شمارش آرا و بدون هيچ گونه مدرك مستدلي، آقاي موسوي خودش را پيروز ناميده بود و هرگونه نتيجه را قبل از اعلام به چالش كشيد. در حالي كه موسوي به عنوان يكي از مردان هاشمي رفسنجاني معرفي شده بود، چرا نبايد باور كرد كه احمدي نژاد به همان شكلي كه هاشمي را با اختلاف زياد شكست داده بود، همين نتيجه را در برابر موسوي نيز به دست آورده باشد؟
پيش از انتخابات ايران، كنت تيمرمن، يكي از نومحافظه كاران در نوشته هاي خود فاش ساخته بود كه «انقلاب رنگيني» در حال ساماندهي است. او نوشته بود: «صحبت هايي از انقلاب سبز» در تهران وجود دارد. چرا قبل از اين كه نتيجه انتخابات اعلام شود، اعتراضات را سازماندهي كردند؟ پاسخ اوليه به انتخابات مشكوك نمي تواند اعتراضات از قبل هماهنگ شده باشد. سازمان تيمرمن، «بنياد دموكراسي»، كه زير مجموعه اي از بنياد ملي دموكراسي NED است، در جهت تشويق دموكراسي آمريكايي در ايران تأسيس شده است. بر اساس اظهار تيمرمن، NED به گروه هاي طرفدار موسوي كه با گروه هاي غيردولتي خارج از ايران در ارتباط بودند كمك مالي مي كند، ولي رسانه هاي جمعي آمريكا تمام اين واقعيت هاي تعيين كننده را ناديده گرفتند. اين رسانه ها تحليل هاي واقع بينانه ارايه نمي دهند. آنها جنگ تبليغاتي عليه دولت ايران را در پيش گرفته اند. ما مي دانيم كه آمريكا تروريست هاي خارج از ايران را سازماندهي مي كند كه اين گروه ها عمليات تروريستي نظير بمب گذاري و ديگر حملات را انجام مي دهند. پس احتمال اين نيز مي رود كه اين تروريست ها، اقداماتي مانند آتش زدن اتوبوس و ديگر عمليات هاي تخريبي اعتراضات تهران را برعهده داشته باشند. يكي از نويسندگان نوشته بود كه از ظهور ده ها هزار تهمت مبني بر تقلب در انتخابات در توئيتر متعجب شده است. بررسي هاي او نشان مي داد كه تمام كاربرهاي مورد استفاده، تنها از روز بعد از انتخابات شروع به فعاليت كرده بودند. او همچنين به مطلبي كه در روزنامه جروز الم پست در روز ۱۴ ژوئن، مدعي نقش اسرائيلي ها در اين زمينه شده بود، اشاره كرده است. چرا جوانان ديگر نقاط دنيا كه به موضوع تقلب انتخاباتي در هر جاي ديگر دنيا بي تفاوت هستند، نسبت به رويدادهاي اخير ايران حساسيت نشان مي دهند؟»
تيري ميسان، تحليل گر مشهور غربي كه كتاب هاي او درباره ۱۱ سپتامبر و معماهاي پيرامون آن وي را به شخصيتي مشهور تبديل كرد، نيز دريافت مشابهي با آن چه كه پل رابرتز ارايه كرد، دارد. وي طبق مقاله اي كه در پايگاه اينترنتي «ولترنت» نوشت، «انقلاب سبز» تهران را جديدترين نسخه از
«انقلاب هاي رنگي» دانست. انقلاب هايي كه آمريكا را قادر ساخته بدون نياز به استفاده از زور، در چندين كشور حكومت هاي دست نشانده خود را بر سر قدرت آورد. ميسان كه «انقلاب هاي رنگي» را اصولاً «انقلاب» نمي داند تاكنون به دو كشور مواجه با اين بحران مشاوره داده است. او درباره انقلاب هاي رنگي مي نويسد: آنها انقلاب به نظر مي رسند، زيرا قشرهاي وسيعي از جمعيت را بسيج مي كنند، اما به «به دست گيري قدرت» بيشتر شبيه هستند، زيرا هدف آنها تغيير ساختارهاي اجتماعي نيست. آنها اميدها را به سمت جايگزيني يك طبقه حاكم با طبقه ديگر، جهت اجراي سياست هاي خارجي و اقتصادي طرفدار آمريكا هدايت مي كنند. به نظر ميسان مكانيسم اصلي «انقلاب هاي رنگي» عبارت است از متمركز ساختن خشم مردمي بر روي اهداف مورد نظر. اين جنبه اي از روانشناسي توده ها است كه همه چيز را در مسيرش نابود مي كند و هيچ استدلال منطقي ياراي ايستادن در برابر آن را ندارد. كسي كه ديوارش از همه كوتاه تر است، حداقل براي يك نسل به خاطر همه مصيبت هايي كه گريبان كشور را گرفته اند، سرزنش خواهد شد. تيري ميسان پس از آن كه به كشورهاي مختلفي كه تجربه انقلاب هاي رنگي را از سر گذرانده اند اشاره مي كند، به موضوع ايران مي پردازد. او در تبيين اين مسئله مي نويسد: ابتدا در سال ۲۰۰۷ يك بودجه چهارصد ميليون دلاري از سوي كنگره براي سازماندهي يك «تغيير رژيم» در ايران به تصويب رسيد.
لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1065