شعری از مریم حیدرزاده فرستنده ع – ش دوشنبه ۹۱/۱۰/۱۸ساعت ۱۰:۲۰دقیقۀ شب
تومث اونا نباش
تومث اونانباش، اونا مارادوس ندارن تواطاقشون گل مصنوعی بیشتر میزارن
تومث اونانباش،چون زیربارون نمی رن مث لیلی نمی شن توخواب مجنون نمی رن
تومث اونانباش ،اونا وفادار نبودن محض خاطرکسی هیچ شبی بیدار نبودن
تومث اونا نباش، اونا فقط یه خاطرن ازاوناکه موندن اما،خیلی دوست دارم برن
تو مث اونا نباش اونا شقایق نمیشن اونا نقش عاشقو دارن اما عاشق نمیشن
تو مث اونا نباش اونا بهم راس نمیگن به دل دیوونه هر چی که دلش خواس نمیگن
تومث اونا نباش ،اوناشکستن بلدن به حساب خود خواهیم نذار ولی اونا بدن
تومث اونا نباش اونا ازم جداشدن بی دلیل شکستن و رفتن وبی وفا شدن
تومث اونا نباش ،مثل همین حالات بمون خیلی آروم و زلال و باوفا ومهربون
تومث اونا نباش،اونافقط رد می شدن واسه دوس داشتن آ دمم مردد می شدن
تومث اونا نباش ،اوناپُرَن فراوونن سرحرف خودشونم ، نمی تونن بمونن
تومث اونا نباش، چون اونا شفاف نبودن مث آب که عکس ماه بیفته توش صاف نبودن
تومث اونا نباش ،اونایه جور رنج بودن مث مهره های مات توی شطرنج بودن
تومث اونانباش،تااین چشابازنشه خیس بگو مثل اونا نیستی ، هم بگو ، هم بنویس
مستجار mostajar