مصطلح الحديث:يكى از رشتههاى علم الحديث است.
علم الحديث، علمى است كه به آن، اقوال و افعال (۱) و احوال (۲) ياتقرير پيغمبر وامامان شناخته مىشود. (۳) و چون احاديثى كه به مارسيده، شامل گفته معصوم و نيزنام وسايطى است كه كلام مزبور رااز وى روايت و نقل كردهاند، مىتوان گفت:علم الحديث، علم بهقوانينى است كه به آن احوال سند و متن شناخته مىشود. (۴) علم الحديث، به علم رواية الحديث و دراية الحديث تقسیم می شود، زيرا آنچه را مربوط به سند (سلسله ناقلان) است، روايةالحديث يا اصول الحديث می نامند و آنچه را مربوط به فهم كلام معصوم است دراية الحديث گويند.
روايت الحديث (اصول الحديث) علمى است كه از كيفيت اتصالاحاديثبه معصوم، از جهت احوال روات (كه آيا ضابط و عادلند؟) و ازلحاظ كيفيت سند (كه آيا متصل استيامنقطع؟) و غير اينها گفتگو مىكند.و خود شامل دو بخش است:۱٫علم رجال ۲٫مصطلحالحديث.
دراية الحديث (در مقابل رواية الحديث) علمى است كه از مفاد الفاظ متن حديث چون شرح لغات حديث و بيان حال حديث از لحاظ اطلاق و تقييد و عموم و خصوص و داشتن معارض و مانند اينها بحث مىكند كه مناسب است نام اين قسمت را فقه الحديث گذارند.بخشاول را اصول الحديث نيز مىنامند. (۵) بخش روايت الحديث يا اصولالحديث به دو رشته تقسيم شده است:۱٫علم رجال ۲٫مصطلح الحديث.
1. اگر از احوال يكان يكان رجال سند از لحاظ عدالت آنانو وثوق و اعتمادبه روايت و نقل آنها بحثشود، «علم رجال»ناميدهمىشود.
2.و اگر از كيفيت نقل حديثبه توسط راويان از لحاظ اتصال وانقطاع زنجيره حديث و يا داشتن سند و يا ارسال و مانند آن سخن رود، به«مصطلح الحديث»و گاهی به«درايه»تعبير می نمايند. (۶) (۷) ولى نام اول با اين عمل متناسبتر است، چه آنكه درايه به معنى علم و فهم معانى است و شناسائى اصطلاحات متناسب با نام (مصطلح الحديث)است. (۸)
************************************************
ارجاعات:
۱٫فعل امام چنانچه به عنوان بيان حكمى صادر شود، حجتخواهد بود، ولى اگر امامابتداء عملى را به جا آورد حجت نخواهد بود، منتها نفس فعل امامدلالتبر جواز آنعمل مىكند و اگر در عبادات باشد، رجحان عمل را مىرساند.
2.مراد از احوال معصوم، بيشتر همان تقرير و امضاى عملى و به عبارتديگر، سكوتوى در مقابل عملى است كه فردى به عنوان مشروعيت در محضرامام انجام مىدهد.تقرير امام از آن رو حجت است كه معصوم، ناشايستى را امضانمىفرمايد.
3.شرح صحيح بخارى از كرمانى، كشف الظنون، قائمه ۶۳۵، كشافاصطلاحات الفنون ج ۱ ص ۲۸۱٫وصول الاخيار، ص ۷۷ با تصرف نويسنده.
4.ابن جماعه، به نقل سيوطى در«تدريب الراوى»، ص ۵٫
زرقانى مىفرمايد:علم الحديث علم بقوانين يعرف بها احوال السند و المتنمن صحةو حسن و ضعف و علو و نزول و كيفية التحمل و الاداء و صفات الرجال(شرح بيقونيه ص ۹).
علوم حديث عبارت است از:
1مصطلح الحديث، ۲٫تاريخ الرجال، ۳٫علم جرح و تعديل، ۴٫مختلفالحديث، ۵٫علل الحديث، ۶٫ناسخ و منسوخ، ۷٫غريب الحديث كه در هر يككتابهايى تصنيف و تاليف شده است.براىشناسايى اجمالى هر يك از اقساممزبور رجوع فرماييد به كتاب(الحديث النبوى).
5.در اينجا مناسب است تعريف علم الحديث را از عبارت بزرگان، بياوريم:
عز الدين بن جماعه مىفرمايد:علم الحديث علم بقوانين يعرف بها احوال السندوالمتن.و موضوعه السند و المتن.و غايته معرفة الصحيح من غيره.
اين اكفانى مىفرمايد:علم الدراية علم يعرف منه حقيقة الرواية و شروطها وانواعهاو احكامها و حال الرواة و شروطهم و اصناف المرويات و ما يتعلق بها.
سيوطى در شرح عبارت بالا مىنويسد:حقيقة الراوى نقل السنة و نحوها وشروطها:تحملراويها لما يرويه بنوع من انواع التحمل من سماع او عرض او اجازهو نحوها.وانواعها:الاتصال و الانقطاع و نحوها.و احكامها:القبول و الرد.و حالالرواة:العدالة و الجرح.و شروطهم فى التحمل فى الاداء و اصناف المرويات:
المصنفات من المسانيد و المعاجم و الاجزاء و غيرها.و ما يتعلق بها:هومعرفةاصطلاح اهلها.(نقل از تدريب الراوى، ص ۵ و قواعد التحديث ص ۷۵).
6.ابن اكفانى مصطلح الحديث را دراية الحديث ناميده(مقدمه تحفةالاحوزى صفحه ۲).ابناكفانى كه گاهى به اكفانى نيز خوانده مىشود، از علماىبخارا است كه در حكمت ورياضيات و طب و تاريخ و حديث استاد بوده است.
نامش محمد بن ابراهيم و كنيهاش شمس الدين و وفاتش در ۷۴۹ ه.واقع شدهاست.ازتاليفات مهم وى كه چاپ شده، ارشاد القاصد در علوم گوناگون است(ريحانة الادب).
7.فرق بين علم رجال و درايه اين است كه در درايه، از احوال سند حديثبهطور اجمالگفتگو مىكنند، به خلاف علم رجال كه در آن به تفصيل از يكان يكانافراد سلسله سند، بحثمىشود و به عبارت ديگر بحث در علم درايه كبروى و درعلم رجال صغروى است.
در تعريف علم رجال گفتهاند:«ما وضع لتشخيص روايت الحديث ذاتا ووصفا»(و مراد ازوصف، بيان مدح و ذمى است كه نسبتبه آنان رسيده).
8.چنان كه در خبر آمده:«حديث تدريه خير من الف ترويه».نيز از حضرتباقر عليهالسلام نقل شده كه فرمود:«اعرف منازل الشيعة على قدر روايتهم و معرفتهم.فانالمعرفة هى الدراية للرواية و بالدرايات للروايات يرتقى المؤمن الى اقصىدرجاتالايمان»(نوادر فيض، ص ۳۱).
2.مراد از احوال معصوم، بيشتر همان تقرير و امضاى عملى و به عبارتديگر، سكوتوى در مقابل عملى است كه فردى به عنوان مشروعيت در محضرامام انجام مىدهد.تقرير امام از آن رو حجت است كه معصوم، ناشايستى را امضانمىفرمايد.
3.شرح صحيح بخارى از كرمانى، كشف الظنون، قائمه ۶۳۵، كشافاصطلاحات الفنون ج ۱ ص ۲۸۱٫وصول الاخيار، ص ۷۷ با تصرف نويسنده.
4.ابن جماعه، به نقل سيوطى در«تدريب الراوى»، ص ۵٫
زرقانى مىفرمايد:علم الحديث علم بقوانين يعرف بها احوال السند و المتنمن صحةو حسن و ضعف و علو و نزول و كيفية التحمل و الاداء و صفات الرجال(شرح بيقونيه ص ۹).
علوم حديث عبارت است از:
1مصطلح الحديث، ۲٫تاريخ الرجال، ۳٫علم جرح و تعديل، ۴٫مختلفالحديث، ۵٫علل الحديث، ۶٫ناسخ و منسوخ، ۷٫غريب الحديث كه در هر يككتابهايى تصنيف و تاليف شده است.براىشناسايى اجمالى هر يك از اقساممزبور رجوع فرماييد به كتاب(الحديث النبوى).
5.در اينجا مناسب است تعريف علم الحديث را از عبارت بزرگان، بياوريم:
عز الدين بن جماعه مىفرمايد:علم الحديث علم بقوانين يعرف بها احوال السندوالمتن.و موضوعه السند و المتن.و غايته معرفة الصحيح من غيره.
اين اكفانى مىفرمايد:علم الدراية علم يعرف منه حقيقة الرواية و شروطها وانواعهاو احكامها و حال الرواة و شروطهم و اصناف المرويات و ما يتعلق بها.
سيوطى در شرح عبارت بالا مىنويسد:حقيقة الراوى نقل السنة و نحوها وشروطها:تحملراويها لما يرويه بنوع من انواع التحمل من سماع او عرض او اجازهو نحوها.وانواعها:الاتصال و الانقطاع و نحوها.و احكامها:القبول و الرد.و حالالرواة:العدالة و الجرح.و شروطهم فى التحمل فى الاداء و اصناف المرويات:
المصنفات من المسانيد و المعاجم و الاجزاء و غيرها.و ما يتعلق بها:هومعرفةاصطلاح اهلها.(نقل از تدريب الراوى، ص ۵ و قواعد التحديث ص ۷۵).
6.ابن اكفانى مصطلح الحديث را دراية الحديث ناميده(مقدمه تحفةالاحوزى صفحه ۲).ابناكفانى كه گاهى به اكفانى نيز خوانده مىشود، از علماىبخارا است كه در حكمت ورياضيات و طب و تاريخ و حديث استاد بوده است.
نامش محمد بن ابراهيم و كنيهاش شمس الدين و وفاتش در ۷۴۹ ه.واقع شدهاست.ازتاليفات مهم وى كه چاپ شده، ارشاد القاصد در علوم گوناگون است(ريحانة الادب).
7.فرق بين علم رجال و درايه اين است كه در درايه، از احوال سند حديثبهطور اجمالگفتگو مىكنند، به خلاف علم رجال كه در آن به تفصيل از يكان يكانافراد سلسله سند، بحثمىشود و به عبارت ديگر بحث در علم درايه كبروى و درعلم رجال صغروى است.
در تعريف علم رجال گفتهاند:«ما وضع لتشخيص روايت الحديث ذاتا ووصفا»(و مراد ازوصف، بيان مدح و ذمى است كه نسبتبه آنان رسيده).
8.چنان كه در خبر آمده:«حديث تدريه خير من الف ترويه».نيز از حضرتباقر عليهالسلام نقل شده كه فرمود:«اعرف منازل الشيعة على قدر روايتهم و معرفتهم.فانالمعرفة هى الدراية للرواية و بالدرايات للروايات يرتقى المؤمن الى اقصىدرجاتالايمان»(نوادر فيض، ص ۳۱).