7

گفتمان اسلام فقاهتی و اسلام لیبرال

  • کد خبر : 1204
  • ۱۹ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۱:۲۹
گفتمان اسلام فقاهتی و اسلام لیبرال

گفتمان اسلام فقاهتی در چارچوب رویکرد مبارزاتی و سیاسی امام خمینی(ره) قابل ارزیابی است  این گفتمان در برابر اومانیسم، سکولاریسم و ملی گرایی، حقوق بشر و دموکراسی غربی بر خدامحوری، حاکمیت دین بر جامعه و سیاست در قالب نظریه ولایت فقیه، توجه به سنن غیبی الهی، امت گرایی، حقوق بشر اسلامی، تعهد، اسلامی کردن دانش‌ها […]

گفتمان اسلام فقاهتی در چارچوب رویکرد مبارزاتی و سیاسی امام خمینی(ره) قابل ارزیابی است

 این گفتمان در برابر اومانیسم، سکولاریسم و ملی گرایی، حقوق بشر و دموکراسی غربی بر خدامحوری، حاکمیت دین بر جامعه و سیاست در قالب نظریه ولایت فقیه، توجه به سنن غیبی الهی، امت گرایی، حقوق بشر اسلامی، تعهد، اسلامی کردن دانش‌ها و دانشگاه‌ها، آزادی در چارچوب شرع، امت گرایی اسلامی، استکبار ستیزی و حمایت از مستضعفان، صدور انقلاب و باز سازی جامعه بر اساس احکام فقهی اسلام و اجرای مجازات‌های اسلامی و … تآکید دارد

در مقابل تمام جریان‌هایی مانند نهضت آزادی، حزب جمهوری خواه خلق مسلمان، گروهک ملی مذهبی و … که مسامحتا همه آن‌ها را در قالب “گفتمان اسلام لیبرل” می‌نامیم و شامل رویکرد گروه‌های ملی گرا، چپ و سکولار نیز می‌شود ناظر بر گفتمانی است که اصالت دادن به دستاورهای سیاسی و اجتماعی غرب را با تلفیقی از دین‌داری و معنویت اسلامی مد نظر قرار می‌دهد و در هر حال برای تفسیر دین خود را بی‌نیاز از اجتهاد روحانیت می‌داند البته با اولویت پذیرش مرجعیت پوزیتیویسم و علم تجربی و  سنجش و تحلیل دین بر اساس این علوم ، عصری کردن دین، آزادی، دموکراسی و حقوق بشر غربی.

واضح است که در نتیجه چنین نگاهی رگه‌های سکولاریسم در این گفتمان بسیار پر رنگ است.

این گفتمان با اجرای احکام اسلامی به ویژه مجازات‌های اسلامی، اجباری شدن حجاب، ولایت فقیه و نظارت فقیهان مخالف است و در سیاست خارجی طرفدار مصالحه با غرب، ایجاد روابط حسنه با کشورهای غربی و علی الخصوص امریکاست بر منافع ملی به عنوان اصل تعیین کننده سیاست خارجی با نظر به ملی‌گرایی تأکید دارد.

۲- واقعیت این است که جدال همیشگی سیاست بعد از انقلاب در این عرصه بوده است یعنی، جدال میان اسلام فقاهتی و اسلام لیبرال.

 اگر چه این جدال در بعضی مواقع خود را پررنگ ساخته و در مواردی دیگر در قالبی رقیق شده به صورت جبهه و طیف اصلاح طلبی عیان شده است، اما اطلاق “اسلام لیبرال” برآن نشان‌دهنده ریشه و مبنای مشترک این گفتمان است.

گروه‌های ملی مذهبی‌ و نهضت آزادی ،خواه ناخواه در گفتمان اسلام  لیبرال جای می‌گیرند. بررسی سیر مبارزات و تلاش‌ این جریان برای حذف رژیم پهلوی خصوصا افرادی مانند بازرگان، یزدی و سحابی که سابقه مبارزاتی قابل توجهی نیز در قبل از انقلاب دارند نشان می‌دهد، هدف مشترک مبارزه برای حذف رژیم پهلوی از یک سو و اقبال عمومی و نفوذ شخصیت امام خمینی(ره) از سوی دیگر باعث همراهی این افراد با گفتمان اسلام فقاهتی به رهبری امام بود تا هدف مشترک محقق شود و البته این همراهی، مانع از بروز  اختلافات در آن مقطع می‌شد.

با آغاز انقلاب، تدوین قانون اساسی و شکل گیری دولت موقت این اختلافات فکری و مبنایی خود را نشان داد

حال سوال این است که چه چیز باعث شد تا مردم اسلام فقاهتی را  انتخاب کرده و نسبت به صداقت و دلسوزی گفتمان اسلام لیبرال تردید کنند؟!

۳- ناکارآمدی و تخریب اولین چهره دولت داری در انقلاب و عدم همراهی با انقلاب مردم

سابقه مبارزاتی اسلام لیبرالی با حکومت پهلوی را می‌توان در یک جمله که نقل قولی است از خود اعضای نهضت آزادی و به تبعیت از منش دکتر مصدق، چنین خلاصه کرد: “شاه باید سلطنت کند نه حکومت”

با این حال بنا را بر رویکرد کاملا هماهنگ با رویکرد مردم به رهبری امام خمینی(ره)، در مبارزه گذاشته و رفتار نهضت ملی و در یک کلام گفتمان اسلام لیبرالی را در دولت موقت بررسی می‌کنیم؛

با وجود واگذاری مسئولیت دولت موقت از سوی امام خمینی(ره) به متفکر و نفر اول نهضت آزادی یعنی بازرگان و حمایت همه جانبه امام از وی، این طیف پس از به دست گرفتن قدرت و ناتوانی و ناکارآمدی در اداره مناسب و متناسب با شرایط انقلابی، با حالتی قهرگونه و اعتراضی کنار کشیدند. بازرگان در حالی استعفا داد و در شرایط بحرانی و نهادینه نشده آغاز انقلاب، خبر استعفایش به صدر اخبار بین المللی تبدیل شد که معتقد بود دادگاه‌های انقلاب نباید با جنایتکاران رژیم پهلوی با انتقام و دشمنی برخورد کند، بلکه باید از در مهر و عطوفت و بخشش در آید تا آبروی ایران در مجامع بین‌المللی ریخته نشود.

تساهل، درک و همراهی نكردن با شرایط  و روحیات انقلابی جامعه تازه تأسیس، محافظه کاری و کم رنگ دیدن نقش رهبری از جمله عوامل ناکامی دولت موقت بود.

بازرگان در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان مورخ ۲۴/۱۲/۵۷ ضمن اعتراض به امام (ره) چنین می‌گوید:

“نه تنها طبقات مختلف به دولت فشار می‌آورند بلکه آقا هم ما را تحت فشار می‌گذارند … احساسات ایشان را بر می‌انگیزد و آن وقت آقا وادار می‌شوند، طاقت نمی‌آورند، از بالای سر ما، بدون مراجعه و مشاوره با دولت، بدون اینکه از ما بپرسند، اعلامیه و دستور صادر می‌فرمایند. یک دفعه دست و پای ما را توی پوست گردو می‌گذارند، شب جمعه اخیر هشت نفر از هیأت وزراء، خدمت آقا رسیدیم صاف و پوست کنده گفتیم، خدا عمر و توفیق شما را زیاد کند ، شما هم که ما را کلافه کردید.”

این صحبت بازرگان در حالی است که امام، دولت وی را به اعتبار دولت منتسب به انقلاب اسلامی، دولت امام زمان (عج) نامید و پیروی از آن را واجب شمرد و بدین وسیله مردم با انتصاب وی به خیابان‌ها ریخته و جشن گرفتند. ولی این اولین و آخرین باری بود که توده‌های مردم برای طرفداری از بازرگان به خیابان می‌آمدند.

از دیگر ویژگی‌های دولت موقت، سازش‌پذیری و مدارای آن با استکبار و به کارگیری کارگزاران وابسته و متمایل به آمریکا بود.

دکتر یزدی به عنوان معاون نخست وزیر دولت موقت و وزیر امور خارجه، پیرامون رابطه با آمریکا چنین می‌گوید:

“گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینه‌های بسیاری برای همکاری وجود دارد، ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژی و محصولات کشاورزی امریکا خواهد بود.” ( اسناد لانه جاسوسی، شماره ۳۴، ص ۶۲)

اکثریت هیأت وزیران دولت موقت افرادی غرب‌گرا و متمایل به امریکا بودند. به عنوان نمونه  عباس امیر انتظام، سخنگوی دولت موقت به جرم جاسوسی محکوم و به زندان انداخته شد، حسن نزیه به عنوان اولین رئیس شرکت ملی نفت ایران، به دلیل سوء استفاده‌های مالی و دریافت وجوه غیر قانونی محکوم شد و به خارج از کشور و صفوف ضد انقلاب گریخت.

رضا صدر به عنوان وزیر بازرگانی، علی محمد ایزدی به عنوان وزیر کشاورزی و تیمسار احمد مدنی به عنوان ویر دفاع دولت موقت همه پس از افشای ماهیت‌شان به خارج از کشور گریخته و در صف مخالفان انقلاب اسلامی قرار گرفتند.

ملاقات بازرگان با برژینسکی، روحیه سازش و مصالحه گرانه وی با امریکا، افشای اسناد لانه جاسوسی و آشکار شدن ارتباط بعضی از اعضای نهضت آزادی با امریکا و عملکرد کند و ضعیف دولت موقت، دست به دست هم داد تا اولین تجربه دولت داری در انقلاب اسلامی ایران به تجربه ناکارآمد و سیاه بدل شود.

۴- طرح انحلال مجلس خبرگان

مجلس خبرگان که به پیشنهاد و صلاحدید مستقیم امام خمینی(ره) برای تهیه و تصویب قانون اساسی تشکیل شد، اصل ولایت فقیه را به عنوان رکن قانون اساسی گنجاند، ولی عباس امیر انتظام، معاون مطبوعاتی بازرگان و سخنگوی دولت موقت از اعضای نهضت آزادی با همراهی بخشی دیگر از بدنه ملی گرای نهضت، مجری و عامل طرحی برای انحلال این مجلس بودند که با مقاومت امام خمینی(ره) ناکام ماند.

۵- برخورد نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها با حکم سلمان رشدی مرتد

نهضت آزادی معتقد بود حکم امام خمینی(ره) مبنی بر ارتداد و اعدام نویسنده کتاب آیات شیطانی موجب زشت شدن چهره اسلام در جهان و منافی با حقوق بشر و عرف بین‌المللی است.

بازرگان به عنوان رهبر فکری و شخص اول تفکر اسلام لیبرالی با نوشتن مقاله‌ای تحت عنوان “تعابیر خود ساخته از اسلام، غباری بر چهره تابناک دین” ضمن تقبیح عمل سلمان رشدی و ستودن اعتراض عمومی مسلمانان به این کتاب، سه ایراد به حکم امام خمینی (ره) می‌گیرد؛

۱) حکم امام باعث خارج کردن نویسنده کتاب از انزوا، شهرت و فروش میلیاردی کتاب و نویسنده آن شد.

۲) حکم امام، بشردوستانه بوده نه خداپسندانه و باعث شد مسلمانان، وحشی و نادان معرفی شوند.

۳) وی با ژستی مجتهدانه اعلام می‌کند که حکم قتل مرتد در کلام خدا نیست و در سنت رسول گرامی اسلام خبر صحیح و متواتری که دلالت بر قتل مرتد كند، وارد نشده است.

نخ تسبیح سه ایراد مطرح شده به حکم ارتداد و اعدام سلمان رشدی از سوی بازرگان یک چیز است:خشنودی یا ناخشنودی دنیای غرب از این حکم

البته این تفسیر به رأی و تحلیل به سلیقه و بی نیاز از مرجعیت و روحانیت، در تفکر اسلام لیبرالی عطف به ماسبق است و از جمله ویژگی‌های مبنایی این گفتمان محسوب می‌شود.

۶- مواجهه نهضت آزادی و ملی مذهبی‌ها با جنگ و دفاع مقدس

کسانی که شعار ملی‌گرایی سر داده و سنگ ایران آباد و آزاد را سر می‌دهند، قاعدتا باید بیش از مذهبی‌ها در شرایط جنگ و حمله یک کشور متجاورز سینه چاک دهند و وارد میدان شوند.

متاسفانه در طول هشت سال دفاع مقدس پاک‌ترین و مومن‌ترین فرزندان این مرز و بوم، گفتمان اسلام لیبرال فقط در قامت  مدافع صلح ظاهر شد.

البته با شروع جنگ، موضع نهضت آزادی، مقابله با دشمن و محکومیت عراق بود ولی پس از فتح خرمشهر، در جهتی کاملا ناهماهنگ با مدیریت امام بر جنگ و بیانات ایشان، رهبر و مسئولان جمهوری اسلامی ایران را مقصر شروع جنگ می‌شناسد.

چكيده مجموعه نظرات نهضت آزادي درباره جنگ، در جزوه‌اي تحت عنوان “تحليلي پيرامون جنگ و صلح” كه در تابستان ۶۳ از سوي نهضت چاپ و منتشر گرديد، ‌مطرح شد. انتشار اين جزوه با استقبال گرم ملي گرايان و ليبرال‌هاي ضد انقلاب مقيم خارج روبرو شد. نشريه ضد انقلابي “انقلاب اسلامي در هجرت” كه از سوي بني‌صدر و دوستانش در پاريس منتشر مي‌شد، بخشي از جزوه را منتشر كرد.

در تحليل مزبور به “طبيعي” بودن “بروز جنگ” بعد از هر انقلابي اشاره شده و با تعابیری مانند فانتزی انقلابی سعی می‌شود تا احساسات مبارزه جویانه و جهادی رزمندگان استحاله شده و پیرامون صلح قصیده سرایی شود. همچنین نویسنده در این تحلیل به دفاع از رژيم عراق برخاسته و حمله و تجاوز آن به ايران را طبيعي و بدليل اتخاذ سياست صدور انقلاب از سوي جمهوري اسلامي، قلمداد كرده است.

همچنين در تحليل نهضت آزادي يكي از علل رشد تفكر صدور انقلاب و تهاجم به منافع آمريكا اينگونه طرح شده است: «شايد عدم اعتقاد يا توانايي رهبران در هدايت نيروي پرخاش‌جوي مردم در جهت سازندگي، موجب رشد اين تفكر گرديد.» اين سخن جز يك طعنه و تحقير از هيچ ارزش علمي و واقع‌گرايانه‌اي برخوردار نيست.

۷- دیدگاه این تفکر نسبت به جنگ و شرایط جامعه و سمپاشی‌های این افراد کار را به جایی می‌رساند که سید علی‎اکبر محتشمی‎پور ، وزیر وقت کشور در نامه‌ای به امام خمینی(ره) چنین می‌نویسد:

“دیدگاه نهضت آزادی راجع به جنگ و دفاع مقدس در بیانیه‌ای تحت عنوان “جنگ بی‌پایان” چنین است: آن‎چه فعلاً دیده می‌شود جنگی است بی‌پایان که می‌تواند پایان دنیا باشد، پایان ایران و مردم ایران باشد…، گفته‌اند حتی اگر یک خانه هم در ایران سرپا بماند، باز به جنگ ادامه خواهیم داد و اگر یک نفر باقی بماند، آن یک نفر هم جنگ خواهد کرد، آیا این مترادف با چیزی جز جنگ جنگ تا نابودی هست؟ نهضت آزادی راجع به “حکومت و ولایت مطلقه” اطلاعیه‌ای منتشر کرده که در آن آمده است: «این چه فرمانی است و چه انقلابی در ایران و اسلام، که حکومت را در موضع بالاتر از فرستاده خدا قرار داده به او اختیار می‌دهد بر خلاف نص صریح “و شاورهم فی‎الامر” و بدون مشورت با امت، تصمیم‌گیری در مصالح دولت و امور ملت نماید.”

و امام در جواب به نامه ایشان چنین می‌نویسد:

“نهضت به اصطلاح آزادی، صلاحیت برای هیچ امری از امور دولتی یا قانونگذاری یا قضایی را ندارد و ضرر آنها، به اعتبار آن که متظاهر به اسلام هستند و با این حربه جوانان عزیز ما را منحرف خواهند کرد و نیز با دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث شریفه و تأویل‌های جاهلانه موجب فساد عظیم ممکن است بشوند، از ضرر گروهک‌های دیگر، حتی منافقین، این فرزندان عزیز مهندس بازرگان، بیشتر و بالاتر است.”

“نتیجه آن که نهضت به اصطلاح آزادی و افراد آن چون موجب گمراهی بسیاری از کسانی که بی‌اطلاع از مقاصد شوم آنان هستند می‌گردند، باید با آنها برخورد قاطعانه شود و نباید رسمیت داشته باشند.”

همچنین سید احمد خمینی در رنج‌نامه‌ای به عموی خویش، ضمن انتقاد از تفکر اسلام لیبرالی نهضت آزادی و دیگر گروهک‌های اینچنینی چنین می‌نویسند:

“مسئله ملی‌گراها مسئله‌ای خطرناک است. ملی گرایی در مقابل اسلام‌گرایی است و اسلام‌گرایی خط محکم و استوار امام است. ملی‌گراها بهای اول برایشان میهن است و به انقلاب و نظام و اسلام یا اهمیتی نمی‌دهند و یا اهمیت بسیار ناچیزی برایشان دارد. ‌اینها اصل و اساس برایشان ریاست است. اگر به میهن هم علاقه دارند، میهنی است که رئیسش آنان باشند. اگر بعضی از آنان به اعمال فردی در چارچوب اسلام پایبند باشند ولی وقتی پای منافعشان پیش بیاید، از هیچ دروغ و تهمت و ناسزا فروگذار نیستند.

آنان بعد از انقلاب لحظه‌ای در کنار امام نماندند. متلک و فحش و ناسزا به امام از کارهای رایج‌ این از خدا بی‌خبران بود…

مسئله دیگری که نهضت آزادی دنبال می‌کند، ‌این است که اعتماد مردم را نسبت به امام کم کنند، بدین معنا که هرچه از امام باشد، مردم احساس کنند که‌ این از امام نیست بلکه از اطرافیان امام و یا کسی دیگر است و ‌این خط و امضای امام نیست، بلکه خط و امضای امام را جعل کرده‌اند. القای ‌این مطلب بسیار خطرناک است و خداوند کسی را که‌این‌گونه حرکت می‌کند، هرگز نمی‌بخشد.”

واقعیت این است که بیان ظلم نهضت آزادی به اعتماد امام و مردم به آن‌ها از حد فزون است و جای تعجب و تأسف دارد که عده‌ای بی اطلاع و کم مایه به بهانه فوت یکی از اصحاب تفکر اسلام لیبرالی چنین بنویسند:”در مجموع ما با تيپ نهضت آزادي خوب برخورد نكرديم و هراس بيجايي از آنها داشتيم، بنابراين كمتر اجازه اظهار نظر به آنها داديم.”

شاید شما چنین عمل کرده باشید ولی شما نماینده نظام نیستید و بر اساس اسناد و به گواه تاریخ این تفکر اسلام لیبرالی و نهضت آزادی است که باید به خاطر ظلم‌هایی که به نظام و حکومت و امام و مردم ایران اسلامی روا داشته از آنان عذرخواهی کند.

واقعیت این است این بی خردی سیاسی که از کم مایگی اطلاعات تاریخی عده‌ای ناشی می‌شود نیز جای عذرخواهی و تاسف دارد.

شاید شما از یاد برده باشید ولی فرزندان جوان روح الله هنوز دست‌ گروهک‌های ملی و مذهبی را در فتنه سال ۸۸ و همراهی و هم‌دلی با دشمنان این آب و خاک از یاد نبرده اند.

و اگر همه آن گذشته سیاه را نیز نادیده بگیریم ، نمک نشناسی این جماعت، میراث خواری مبارزاتی و پروار شدن از کیسه این نظام و در عین حال فالوده خوردن با دشمنان قسم خورده این انقلاب و نشستن بر سر سفره آنان را هرگز از یاد نخواهد برد.

خیانت، صفت مداومی است که این جماعت میراث‌خوار به واسطه کوچک‌ترین خدمات خود در دوران مبارزه بر صفحه تاریخ این کشور رقم زدند.

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1204

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.