4

پندهای آیت الله ناصری

  • کد خبر : 1035
  • ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۰:۲۸
پندهای آیت الله ناصری

  قرآن  در قیامت شفاعت می کند خودش را معرفی می کند که من قرآن هستم  . امروز شفاعت می کنم هرکسی که به من عمل کرده و هرکسی که آیات من را زیر پا گذاشتند را خیر شفاعت نمی کنم بعضی مصادیق تلاوت کنندگان  ملعون لذا در روایت دارد رب تال القرآن و القرآن […]

 

قرآن  در قیامت شفاعت می کند

خودش را معرفی می کند که من قرآن هستم  . امروز شفاعت می کنم هرکسی که به من عمل کرده و هرکسی که آیات من را زیر پا گذاشتند را خیر شفاعت نمی کنم

بعضی مصادیق تلاوت کنندگان  ملعون

لذا در روایت دارد رب تال القرآن و القرآن یلعنه  خیلی از اشخاص هستند ولی قرآن آنها را لعن می کند (روایت پیغمبر است از ائمه اطهار است) رب تال القرآن و القرآن یلعنه خوب کسی که ربا می خورد حالا آیه ربا را هم می خواند آیا قرآن او را لعن نمی کند خوب مسلم است که لعنش می کند کسی که ظلم می کند و آیه ظلم را هم می خواند آیا قرآن لعنش نمی کند خوب مسلم است که لعنش می کند . آن خواهری که بی بند و بار است و هیچ رعایت حجاب را نمی کند و بعد آیه حجاب را می خواند آیا قرآن او را لعن نمی کند صد درصد لعنش می کند و همینطور ..

پایبندی و عمل به آیات سبب شفاعت می شود

اما شماهائی که عمل به قرآن می کنید و به آیات عمل می کنید و پایبند به آیات قرآن هستید شفاعتتان را می کند . منظور اینکه قرآن هم صورت برزخی دارد آقا ، مثل نماز و اینها الحاصل اینکه

صورت برزخی نماز در کلام مرحوم نراقیین

مرحوم نراقی اعلی الله مقامه الشریف آنجا پدر و پسر هردو نوشته اند که در نماز هرمقداری که توجه شما به حق است همان مقدار یک صورت برزخی زیبائی پیدا می شود مثل یک ملکی که خیلی زیبا و خوش صورت است هر مقداری که حواست در نماز بیشتر جمع باشد این صورت زیبا تر و قشنگ تر است برای شما و برایتان تا قیامت می ماند

اثر امور معنوی مثل نماز و قرآن و .. را بعضی میبینند

منظور اینکه تمام این کار ها اثر دارد منتها آن اثر را من نمی بینم اما کسانی که پشت دیوار ها را میبینند ، می دانند که من چکاره هستم آقا این آثار هست .

حکایت ولی خدا که حقایق و آثار اشیاء را می دید

عرض می شود این داستان را هم عرض می کنم ضرر ندارد می گفت که یکی از بزرگان از آقایان معروف قم است ایشان داستان مفصلی نقل می کردند که می گفت یکی از اولیای الهی آمد منزل ما در قم الان هم آن آقا هست بعد می گفت دیدیم که ایشان از اولیای الهی است و هم طی الارض داشت و هم طی الهوا و .. داشت و ظهر هم منزلمان ماند و غذا نخورد آنهم مفصل است که داستانش را نمی گویم کاری به آن ندارم غرض اینکه مشغول صحبت بودیم و داشت ما را موعظه و نصیحت می کرد بعد دیدیم که یک نفر درب منزل را می زند گفت من رفتم درب را باز کردم دیدم یکی از رفقای ماست گفتم فلانی خوشا به سعادتت بیا یکی از اولیای الهی و ملازمان امام زمان اینجاست بیا ببینش می گفت که رفیق ما آمد داخل ، به محضی که وارد شد این ولی خدا بند شد و دماغش را گرفت و گفت بیرون بیرون بیرون  ! جُنُب جُنُب جُنُب !!‌  این رفیق ما که جوان هم بود رنگ از صورتش پرید و برگشت از اتاق و دوید از خانه رفت بیرون و درب را زد به هم  ورفت و ما هم نشستیم و خجالت کشیدیم و حرفی نزدیم به همین ولی خدا و یک مقدار نشستیم بعد گفت خوب اجازه می دهید مرخص بشویم گفتیم بعدا چه وقت تشریفق می آورید ؟ گفت من خودم اینجا نیامدم که بگویم بعدا چه وقت می آیم به من اجازه دادند اینجا آمدم بعد هم خدا می داند شاید هم تا آخر نیایم رفتش بیرون و تشریف بردند چیزی طول نکشید که رفیق ما آمدش  عرق از سر و صورتش می چکید آمد و گفتیم که مومن چی شد؟ گفت والله من صبح که از خواب بیدار شدم دیدم غسل بر من واجب شده لکن وقت درسم بود گفتم حالا می روم درسم را می خوانم و بعد می روم غسلم را می کنم وضو گرفتم و رفتم سر کلاس بعد فراموش کردم که غسل بر من واجب است و نماز ظهر و عصر را وضو گرفتم و خواندم و نهارم را هم خوردم و آمدم به شما یک سری بزنم ، تا این آقا این حرف  را به من زد متوجه شدم و دویدم رفتم غسل کردم و نمازم را هم هنوز نخواندم باید بخوانم . آنوقت آن آقا گفته بود که بوی تعفنش محله را گرفته است

آقای بید آبادی هم از افرادی بودند که حقایق را می دیدند

قصه آقای بید آبادی هم هست ایشان هم داستانهای مکرری در همین زمینه دارند خیلی وقت هم نمی خواهد بروید جلوتر از این زمان چون ایشان حدود پنجاه شصت سال پیش بوده اند ایشان خیلی راحت خبر های مهمی می دادند .

اثرات وضو در نورانی شدن

  با وضو بودن اثر دارد یعنی وقتی وضو گرفتید و نشستید  یک نورانیتی هست که خودت نمی بینی من هم نمی بینم اما آنهائی که چشمشان باز است می بینند وضو نداشته باشید یک گرد و غبار اطرافتان دور می زند من نمی بینم آنهائی که می بینند  می فهمند و می گویند آقا اگر جنابت باشد خوب ظلمت می شود و بوی تعفنش مثل این ماشینهائی می شود که چاه ها را خالی می کند همان بو را می دهد خیلی عجیب آقا

نتیجه همراهی با حقیقت ایجاد جلوه حقیقت در روح است

لکن احکام الهی همه اش اینطوری است وقتی کسی با حقیقت باشد حقیقت جلوه ای در وجود او دارد پیداست آقا آنهائی که می دانند ،  می خوانند در پیشانی او را .

روایت حضرت سجاد که فرمودند کذبوا و الله

 داستانی هست که حضرت سجاد علی نبینا و آله و علیه السلام ایشان نشسته بودند در منزل خوب حضرت سجاد علیه السلام امام مفترض الطاعه و اجب الاطاعه و جمیع عالم وجود به فرمانشان هستند یک عده ای از جائی آمده بودند و درب خانه حضرت را زدند و کنیزشان آمد گفت کیست کوبنده در ؟ گفتند خدمت آقا عرض کنید : ما از شیعیان شما هستیم از راه دور آمده ایم . حضرت سجاد دوان دوان آمدند پشت در بله هروله وار آمدند پشت در و درب را باز کردند و نگاهی کردند و  فرمودند کذبوا والله به خدا قسم اینها دروغ می گویند و از شیعیان ما نیستند بعد برگشتند   .

مصادیق نا سازگاری  بین ادعای شیعه بودن بعضی با اعمال آنها

آثاری دارد حالا من بگویم آقا از شیعیان شما هستم و در بازارها کلاه برداری ها میکنم اینرا من نمی دانم چطور سازگاری دارد و می گویم از شیعیان امیر المومنین هستم و هزار تا خلاف شرع انجام می دهم نمی دانم چطور با هم  سازش دارند با هم . این مجالسی که بعنوان جشن ما می گیریم و برای خشنودی اهل بیت ع چه خلاف شرع هائی در آن انجام می گیرد نمی دانم  واقعا  اینها چطور سازش دارد با شیعه بودن جلسات جشنی که می گیریم  برای عقدمون و عروسیمون و برای سالگرد فلانمون چقدر خلاف شرع و چقدر پول های بی مورد اینجا مصرف می شود تازه باز هم از شیعیان علی هستیم ؟!  قصه آن وضوی همان بی بی است که مرحوم شیخ بهائی در نان و حلوا آورده است این چه تشیعی  است که هیچ چیزی به آن ضرر نمی زند آقا . عرض می شود که ربا می خورد ضرر به تشیع او  نمی زند آقا هزار تا خلاف شرع می کند ضرر به تشیع او نمی زند آقا توی این مجالس بی بند و بار می رود و می آید (خواهر ها را می گویم ) با این بد حجابی می رود و می آید ضرری به تشیع او نمی زند من نمی دانم این چه تشیعی است که این همه قرص است و هیچ چیزی ضرر نمی زند ظاهرا زمان سابق ضرر می زده ولی زمان ما آقا مثل اینکه نخیر ! و چطور شده است شما بهتر می دانید .

توجه به قیامت و پیام انبیاء‌ علیهم السلام

این راهش نیست عزیز من روز قیامتی هست یکصدو بیست و چهار هزار پیغمبر آمده اند خبر داده اند . آقا فرض بفرمائید یک نفر دکتر یهودی آمده به من بگوید فلان غذا را نخور برایت ضرر دارد به جان امام زمان نمی خورم هرچند دکتر است و یهودی هم هست آقا اما اعتنا به قولش می کنم یکصدرو بیست و چهار هزار پیغمبر آمده اند گفته اند این روش شما یک روش اسلامی نیست آقا خدا پسند نیست تغییر بده روشت را اسلامی بکن ، خیر آقا هیچ خبری نیست آقا منظور اینکه چه عرض کنم

شصت روز مراجعه به منزل امام رضا علیه السلام

 روایتی هم هست از امام رضا علیه السلام که یک عده ای از ایران رفته بودند محضر حضرت موقعی که رسیدند رفتند درب منزل حضرت و در زدند خادم حضرت آمد و گفتند که بگوئید که ما از شیعیان آقا هستیم رفت و عرض کرد که عدّه ای از شیعیان شما پشت در هستند حضرت آمدند در را باز کردند و حضرت فرمودند : ‌نه اینها از شیعیان ما نیستند آقا  راهشان ندادند حضرت . چهل روز یا شصت روز اینها می آمدند دم در و حضرت راهشان نمی دادند بعد اینها ناراحت شدند و گفتند عجب ما شصت روز است مانده ایم اینجا و حضرت راهمان ندادند و ما دیگر نمی توانیم به وطنمان برویم و آبرویمان رفته و ما می رویم خود کشی می کنیم یا می رویم توی بیابانها تا اینکه تلف شویم اما فقط باید بفهیمیم حضرت چرا ما را راه نداده بعد تقاضا کردند و رسیدند محضر حضرت و امام رضا علیه السلام  فرمودند : بله ادعا کردید مطلبی که دور بودید از آن ؛ ادعاکردید که ما شیعیان علی هستیم ! آثار شیعه در شما نیست اصلا هیچ آثاری از شیعه در شما نیست . بله سلمان فارسی از شیعیان بود ، رشید هجری از شیعیان بود ، اویس قرنی از شیعیان بود ، میثم تمّار از شیعیان بود کمیل بن زیاد نخعی از شیعیان بود ; اینها از شیعیان بودند ؛ بله ، اما من و شما چی از شیعه داریم ؟!  کدام آثار شیعه در من و شما هست ؟‌ همه ما کلاهمون پس معرکه است برادران ؛ پرونده هایمان آلوده است ،‌تا بحال از این مدتی که از عمرمان گذشته است پرونده هایمان آلوده شده است ؛ حرفی که دراین نیست ؟‌ حالا هم دیده ایم بد کاری کرده ایم و پشیمانیم بجان امام زمان قسم اگر راست بگوئیم و پشیمان باشیم ،  تمام پرونده های چندین ساله ناصری بایگانی می شود ؛ ابدا ؛ اصلا انگار نه انگار ، که این معصیتی کرده یا گناهی کرده ، همین یک لحظه رفتن در خانه خدا همین کافی است عزیز من ؛ غرض اینکه حضرت فرمودند : شما این ادعای بزرگ را کردید و حال آنکه آنها از شیعیان علی هستند نه شما که روزی هزار تا معصیت با کم و زیادش می کنید . تازه می گوئید از شیعیان علی هم هستید !! گفتند پس چکار کنیم یابن رسول الله حضرت فرمودند بگوئید که از محبّین هستیم . عرض کردند حالا نسبت به عملی که انجام شده است چه کنیم ؟ فرمودند استغفار کنید بعد همگی استغفار کردند و توبه کردند و عرض کردند یابن رسول الله ما از محبین و علاقمندان شما هستیم . حضرت بلند شدند فرمودند : اهلا و سهلا خوش آمدید بفرمائید بفرمائید ، آوردند تا کنار خودشان و زانو به زانوی خودشان نشاندند فرمودند من معذرت می خواهم شما یک دروغی گفتید که هیچ قابل اصلاح نبود و حالا که توبه کردید از آن دروغتان و توبه کردید و گفتید ما از محبین هستیم  بله  . بعد به خادمشان فرمودند : چند روز است که اینها آمدند در خانه و رفتند عرض کرد : شصت روز ، حضرت فرمودند :‌شصت مرتبه برو در خانه شان و سلام مرا به آنها برسان و ازشان احوال پرسی بکن . اینست عزیز من .

 خطبه همام و آثار شیعه

 منظور ؛ امیرالمومنین به این جماعت فرمودند : مَا لِي لَا أَرَى فِيكُمْ سِمَةَ شِيعَتِنَا  غرض همین است ؛ من ، آثار شیعه را در شما نمی بینم آقا ، حضرت اینطور فرمودند : ‌انسان حالا که می گوید من ، شیعه علی هستم ؛ در جمیع ، یعنی تابع علی ؛ یعنی آنجا که علی پا گذاشته است ؛ من هم  همانجا پا می گذارم .  ما کجا آقا این مطالب کجا .

داستان مرحوم دربندی و ملاقاتش با مرحوم شیخ انصاری

این داستان را هم بگویم و دعایتان کنم آقا ؛ مرحوم دربندی یکی از بزرگان بوده ، کتابی هم نوشته است ،‌خیلی مطالبی که در کتب مقاتل نیست ، اینجا هست لکن می گفتند ایشان همه اش در مکاشفه بوده و می دید با چشم باطن بینی اش ؛ می دید با همان چشمها واقعه کربلا را ؛‌‌ دید و نوشت داستانهای عجیبی دارد که در کتب مورخین و مقتلهای کربلا نیست . و مرحوم دربندی ملا و مجتهد مسلم در زمان شیخ انصاری بود  و خیلی علاقمند به حضرت ابا عبد الله بود بعد می گفتند که ایشان از نجف آمده بود کربلا بالا سر حضرت ابا عبد الله این غرفه های ضریح را گرفته بود و قرآن هم به یک دستش و می گفت :  یا اباعبد الله ، قسم می دهم  می دهم ،‌تو را به حق این قرآن و به حق مظلومیت پدر و مادرت حضرت زهرا س که شفاعت شمر را نکنی . این اندازه علاقمند بود و می گفت این بزرگوار حضرت اباعبد الله است و دریاست از محبت و بخشش و هرکسی وصل به او شد خلاص شد آقا . آنوقت این پیر مرد با این سوادش که مجتهد مسلم بود ، قرآن یک دستش و یکدستش هم ضریح را گرفته و حضرت اباعبد الله را قسم می دهد به حق قرآن و به حق پدر ومادرش که مبادا شفاعت شمر را بکند و این اندازه عقیده اش این بوده و همینطور هم هست . به جان امام زمان همین است . اما یک مقدار باشد که سوابق سوئمان را حسابش را برسیم و پرونده های گذشته مان را بایگانی کنیم و بیائیم میدان . خدا شاهد است ممکن نیست احدی را خداوند دست رد به او بزند چون می پذیرد ، قبول می کند و مهربان است ؛ حالا بخواهد قبول نکند ما چه بکنیم آخر ؛ کجا برویم ، پناه به چه کسی ببریم ؟ مسلما به خدا باید پناه برد . منظور اینکه مرحوم دربندی سوال کرد ، از شیخ انصاری (که شیخ انصاری از مهمین علما بوده و جای حرف در او نیست ) در حالی که مرحوم شیخ انصاری از حرم امیرالمومنین داشت می آمد بیرون و مرحوم دربندی داشت وارد حرم می شد دراین هنگام این دو عالم بزرگوار برخورد کردند به همدیگر ؛ بعد  مرحوم دربندی از مرحوم شیخ انصاری سوال کرد :‌که آقا شما ملاذ و مرجع شیعه هستید ، در دنیا و من سوالی از شما دارم .  مرحوم شیخ انصاری فرمودند : خوب بپرس که سوالت چیه ؟ عرض کرد که می خواهم سوال کنم که بوسیدن عَتَبه ی امیرالمومنین جایز است یا خیر ؟ عتبه همان ورودی دم درب است همآن چوب سُفت در است ، که عده ای خم می شوند و می بوسند . بعد مرحوم دربندی می پرسد که آیا بوسیدن چوب سفت در جایز است یا خیر ؟ مرحوم شیخ انصاری فرمودند : خیر جایز نیست ، که عتبه امیرالمومنین را کسی ببوسد ، جز امام حسن و امام حسین و حضرت سلمان و اویس قرنی آنها می توانند عتبه علی را ببوسند . ما که علی را نشناخته ایم چطور عتبه او را ببوسیم . بعد مرحوم دربندی پرسید پس شما جایز نمی دانید که عتبه علی را ببوسند ؟‌فرمود بله  ببوسند عتبه امیر المومنین را ،  نه از این بابت که عتبه امیرالمومنین است ؛‌ چون عتبه علی را همان بزرگان باید ببوسند که او را می شناسند بلکه عتبه علی را ما هم باید ببوسیم بعنوان اینکه جای پای زوّار حضرت اباالفضل  ع است ;  این عقیده را داشتند آقا اینطور میدیدند مطالب را .

مراقبت بر سرمایه محبت زمان زیاد شدن معصیت

منظور اینکه ، دوستشان داریم و سرمایه ما همین است لکن برادران ، یک کاری بکنیم که این محبت و علاقه را نگه داریم ؛‌اگر یک مقداری بی بند و باری زیاد شد و معصیت و مخالفت زیاد شد و تبعیت از شیطان زیاد شد ،‌ دیگر آنجا هم فرق می کند ، تدریجا یک وقتی که ظلمت  زیاد شد و حجاب های ظلمانی زیاد شد بکلی آن نور ولایت از بین می رود یک کاری کنیم که این نور ولایت از بین نرود

خدایا قسمت می دهیم  بعزّت محمد و آل محمد فرج  امام زمان نزدیک بگردان – عاقبت امر همه ما ختم به خیر بگردان – خدایا نور ایمان را و خلوص و اخلاص و توجه به همه ما و دوستان امیرالمومینن عنایت بفرما – و صلی الله علی محمد و آله الاطهار

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1035

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.