8

مسلمان ۲۶ساله آمریکایی

  • کد خبر : 1332
  • ۰۵ شهریور ۱۳۹۰ - ۲۱:۱۱
مسلمان ۲۶ساله آمریکایی

      متولد شهر توسان ایالت آریزونا در آمریکا، ۲۶ ساله، گل‌های سوسن آسیایی را دوست دارد. خانم «برندی چیس» (Brandy Chase) که بعد از مسلمان‌ شدن نام «امینه زهیره» را برای خود برگزیده است، خودش را این ‌گونه معرفی می‌کند: “یک زن مسلمان خلاق آرمان‌گرا که می‌کوشد تا راهش به ‌سوی بهشت را بیابد. […]

     

متولد شهر توسان ایالت آریزونا در آمریکا، ۲۶ ساله، گل‌های سوسن آسیایی را دوست دارد. خانم «برندی چیس» (Brandy Chase) که بعد از مسلمان‌ شدن نام «امینه زهیره» را برای خود برگزیده است، خودش را این ‌گونه معرفی می‌کند: “یک زن مسلمان خلاق آرمان‌گرا که می‌کوشد تا راهش به ‌سوی بهشت را بیابد. من شبیه یک غنچه هستم که منتظر بهترین لحظه هستم تا باشکوه شکوفا شوم و رنگ‌های زیبایم را به‌دنیا ارزانی کنم.” او که حالا خود را یک «مسلمة»‌ آمریکایی می‌داند، با مردی لبنانی ازدواج کرده است و دختری ۶ساله و پسری ۳ساله دارد و در امارات متحده عربی ساکن است.

نویسنده، شاعر ، هنرمند و طراح و همین‌طور یک بلاگر فعال است. شهادتین را در پنجم آگوست ۲۰۰۱ بر زندگی‌اش جاری کرده، تقریبا یک‌ ماه قبل از واقعه‌ی ۱۱سپتامبر!

گفتگوی مفصل ما با ایشان را که در یک روز بهاری انجام شد، بخوانید. پیشاپیش، از سرکار خانم «مائده ایمانی» بابت همکاری در طراحی سؤالات متشکریم.

سؤال اول و اساسی! چطور مسلمان شدید؟

خب من مسیحی به ‌دنیا آمده بودم و تا ۱۴سالگی هم مسیحی بودم. در این موقع، مسیحیت را رها کردم و ملحد شدم، دیگر به هیچ‌ خدایی باور نداشتم. اما مدتی بعد دوباره جستجو در پی یک دین برای زندگی را شروع کردم. الحمدلله خداوند اسلام را برای من در سن ۱۷سالگی فرستاد. یک ‌سال پس از اسلام ‌آوردنم، با یک مرد لبنانی دوست‌ داشتنی ازدواج کردم، و بعد از ۷سال که از ازدواجم‌ می‌گذرد، ما «رجاء» ۶ساله و «مصطفی» ۳ساله را داریم.

کدام یک زودتر اتفاق افتاد؟ مسلمان شدن‌تان یا آغاز نوشتن شعر و داستان؟

من از وقتی که ۸ساله بودم، شعر می‌نوشتم و از ۱۲سالگی نوشتن داستان‌های کوتاه را شروع کردم. وقتی که وارد دبیرستان شدم، رو به نوشتن داستان‌های بلند آوردم. در آخرین سال دبیرستانم مسلمان شدم.

آیا از آن زمان تا به حال تغییراتی در آثارتان بوده که بتوانید آن‌ها را مستقیما به مسلمان شدن‌تان ارتباط بدهید؟

بله، البته پس از مسلمان‌ شدنم تغییرات زیادی در شیوه‌ی نوشتنم اتفاق افتاده است. پیش از این، کاراکترهای من کارهایی می‌کردند که طبق هنجارهای آمریکایی متعارف بودند، اما در اسلام «حرام» بودند. حالا من باید مسائل را سبک و سنگین کنم و تصمیم بگیرم که آن‌چه برای شخصیت‌هایم نیاز دارم خوب هستند یا بد و داستانم هم‌چنان عمیق باشد. مثلا در داستان‌های رمانس (عاشقانه) باید مطمئن شوم که اگر یک نوجوان ۱۳ساله کتابم را برداشت و ورق زد، آن‌چه که می‌خواند برایش خوشایند باشد. قبل از اسلام، عادت داشتم که در شعرهایم از زندگی حرف بزنم و تنفرم را نسبت به «دین» و کینه‌ام را نسبت به «خدا» ابراز کنم. حالا دیگر چنین نیست! اکنون لذت من نوشتن از زیبایی «الله» است و این‌که به دیگران خوشی و آرامش «اسلام» را نشان بدهم.

به ما بگویید وقتی یک خانم جوان و مسلمان اهل آمریکا شروع می‌کند به داستان ‌نویسی یا شعر گفتن، آثارش درباره‌ی چیست و آن‌ها را برای چه کسانی می‌نویسد؟

بیشتر نویسندگان با یک تصویر در ذهن‌شان یا یک فراز، نوشتن را آغاز می‌کنند و حول آن یک داستان یا شعر رشد می‌کند.  آن‌ها این تصویر یا فراز را عمیقا حس می‌کنند و به ‌دنبال راهی برای به ‌اشتراک ‌گذاردن آن با دنیا هستند، به‌گونه‌ای که آن‌ها هم بتوانند آن را همان ‌طور عمیق حس کنند. به عنوان یک «مسلمان» دو راه پیش پای ما است. یکی این‌که پیرامون هر موضوعی داستان بنویسیم، رازآلود، علمیتخیلی، فانتزی، غیرداستانی و… یا گزینه‌ی دوم این‌که نوشته‌ای «اسلامی» بنویسیم. حالا نوع جدید از کتاب‌ها به اسم «ادبیات داستانی اسلامی» وجود دارد و واقعا در حال کسب محبوبیت در سراسر دنیاست. مسلمانانی که دوست‌دارند داستان بنویسند و می‌خواهند برای جوانان و بزرگ‌ سالانی که به ادبیات داستانی اسلامی متمایل هستند، سودمند باشند و فرصتی برای مردم فراهم کنند تا بدون خدشه‌دار کردن اخلاقیات اسلامی‌‌شان کتاب‌هایی با کیفیت بهتر بخوانند.

درباره‌ی بازخورد آثارتان بین هم‌ شهری‌ها و هم ‌وطن‌های غیرمسلمان چیزی می‌دانید؟ تا به حال شده غیرمسلمان‌هایی که آثارتان را می‌خوانند درباره‌ی آن‌ها با شما صحبت کنند؟

افراد غیرمسلمان زیادی در آمریکا و همین‌طور سراسر دنیا بعضی آثار من را خوانده‌‌اند و ابراز داشته‌اند که این کتاب‌ها الهام‌بخش آن‌ها در شناختن اسلام و کشف ابعاد جدیدی از آن بوده‌ است. خانواده‌ی من که مسلمان نیستند، واقعا از خواندن داستان‌ها و اشعار و دیدن کارهای هنری من لذت می‌برند و می‌گویند که اگرچه مسلمان نیستند، اما می‌توانند با پیام موجود در اثرم ارتباط برقرار کنند.

آیا در آمریکا نویسندگان یا شاعران مسلمانی که شهرت‌شان فراتر از حد و حدود رسانه‌های محلی و منطقه‌ای باشد وجود دارند؟ مثلا کسانی که آن‌ها را در سراسر آمریکا بشناسند؟

ماشاءالله، اگر نگوییم صدها، ده‌ها نویسنده و شاعر مسلمان هستند که نه‌ تنها در آمریکا بلکه در سرتاسر دنیا به‌ خوبی شناخته شده‌اند. برای مثال، نویسنده‌ای به ‌نام «یحیی امریک» ، یا خانم «جمیله کولکوترونیس»

(Jamilah Kolocotronis) و یا «لیندا دلگادو» (Linda D. Delgado) ) که تنها نمونه‌های معدودی هستند، اما تعداد زیادی هستند که کتاب‌هایشان به‌ صورت بین‌المللی تبادل می‌شود. شما می‌توانید این نویسنده‌ها را در سایت «کتاب‌های داستانی اسلامی» بیابید. هم‌چنین من عضو یک انجمن بین‌المللی به ‌اسم «اتحادیه‌ی نویسندگان مسلمان» هستم که در پی ارتقای سطح ادبیات در دنیا، حمایت از نویسندگان و دیگر هنرمندان و هم‌چنین تلاش برای شناسایی و شناساندن هرچه بیشتر ادبیات داستانی اسلامی هستند.

جالب است! سؤالی که پیش می‌آید این است که آیا آثار این افراد رنگ و بوی اسلامی دارد یا صرفا مسلمان‌هایی هستند که مثل دیگران می‌نویسند و اگر بیوگرافی‌شان را نخوانید حتا نمی‌فهمید که مسلمان‌اند؟

خب، اگر شما در وب ‌سایت‌هایی که معرفی کردم جستجو کنید، خواهید دید که دو جور برداشت از «نویسنده‌ی مسلمان» وجود دارد. یک نوع نویسنده‌ای که هر نوع کتابی می‌نویسد و آن‌ها مسلمان هستند، و نوع دیگر مسلمانانی که پیرامون اسلام می‌نویسند. آن‌هایی که من ازشان اسم بردم، عموما آثار ادبیات داستانی اسلامی یا ادبیات غیرداستانی اسلامی می‌نویسند. اما هستند صدها نفر دیگر از افرادی که مسلمان هستند و داستان‌هایی پیرامون موضوعات دیگر می‌نویسند و شما باید حتما مشخصات‌شان را مطالعه کنید تا متوجه شوید که مسلمان هستند. من فکر می‌کنم که هر دو شیوه‌ی استفاده از استعداد نوشتن مقبول است تا وقتی که شما مایل هستید که در پایان، خدا را با کلماتی که نوشته‌اید ملاقات کنید.

در ایران، بعضی‌ها معتقدند که ادبیات و هنر باید در خدمت معرفی اسلام و مسلمانان به دنیا باشد. در مقابل بعضی‌ها می‌گویند هنر، خودش به تنهایی یک هدف است. شما با کدام یکی موافقید؟

من فکر می‌کنم که این دو دیدگاه، الزاما در مقابل یکدیگر قرار نمی‌گیرند. این یک انتخاب «یا این یا آن» نیست. بعضی از نویسندگان برای غیرمسلمانان «دعوت» می‌نویسند و از قلم‌هایشان در خدمت اسلام استفاده می‌کنند و نیز می‌نویسند تا مسلمانان استفاده کنند، به امید این‌که خداوند آن‌ها را به‌خاطر آن پاداش دهد. در عین حال، دیگر نویسندگان به‌هر دلیلی باور دارند که آن‌ها یا معرفت یا اطلاعات کافی برای نوشتن پیرامون اسلام ندارند یا این‌که این مسئله در حوزه‌ی علائق آن‌ها قرار ندارد. مثلا بعضی از نویسندگان که به‌ صورت رازآمیز می‌نویسند، تنها می‌خواهند پیرامون رازها بنویسند نه رازها و اسرار اسلامی. و ان‌شاءالله خداوند به آن‌ها نیز به‌خاطر آن‌چه انجام می‌دهند اجر بدهد. من نویسندگان زیادی می‌شناسم همچون خودم که به هر دو شیوه می‌نویسند. نکته این‌جاست که شما زمانی می‌نویسید و وقت صرف می‌کنید تا مهارت کسب کنید و پس از آن برای هدفی والا می‌نویسید تا کسی استفاده کند.

آیا جامعه‌ی مسلمان آمریکا تلاش می‌کند که خودش را، آرمان‌ها و خصوصیاتش را، به بقیه‌ی آمریکایی‌ها بشناساند یا ترجیح می‌دهد به صورت یک اقلیت منزوی زندگی کند؟

آمریکایی‌ها عموما انسان‌های مهربانی هستند که اغلب‌شان صادق و درست‌کار هستند. پس وقتی که آن‌ها تلاش می‌کنند تا اسلام را به غیرمسلمانان معرفی کنند، سعی می‌کنند تا این ‌کار را به شیوه‌ای انجام دهند که آن‌ها را دچار هراس نکند یا در آن‌ها ایجاد دافعه نکند. جوامع بزرگی از مسلمانان در سرتاسر آمریکا وجود دارد و همین‌طور شهرهایی وجود دارد مانند شهری که من در آن بزرگ شدم که شما در طول زندگی‌تان در آن حتی با یک مسلمان از نزدیک برخورد نمی‌کنید. پس مسلمانان در هر دو حیطه آن‌چه از دستشان بر می‌آید برای تبلیغ اسلام انجام می‌دهند به‌ گونه‌ای مردم را دچار اضطراب نکنند. در جایی که تعداد مسلمانان اندک است، البته آن‌ها سعی می‌کنند تا بسیار نزدیک در کنار یکدیگر باشند چنانچه این طبیعت انسانی است و گاهی اوقات آن‌ها ممکن است بسیار از دیگران دور شوند، اما در بسیاری از وهله‌ها مسلمانان در آمریکا، دوست دارند که ارزش‌های‌شان را با دیگران به‌ اشتراک بگذارند و اغلب اوقات غیرمسلمانان پذیرا هستند.

به چه شیوه‌هایی؟

خب برای مثال، در شهرهای بزرگ، تجمعات «چند- دین»ی وجود دارد که مسلمانان، مسیحیان و یهودیان دور هم جمع می‌شوند تا اتحاد خود را به نمایش بگذارند. بسیاری از مسلمانان همسایگان‌شان یا دوستان و یا همکاران یا هم ‌کلاسی‌های خود را دعوت می‌کنند تا در خانه‌شان یا در برنامه‌های مساجد از آن‌ها پذیرایی کنند. دیگر مسلمانان، خصوصا زنان، تلاش می‌کنند تا تنها نشان دهند که چقدر اسلام برای‌شان دوست‌داشتنی و خوشایند است، با شیوه‌ای که لباس می‌پوشند و در جامعه رفتار می‌کنند.

شما وبلاگ می‌نویسید. آیا مخاطبان وبلاگ شما فقط مسلمان‌ها هستند یا با تمام جهان حرف می‌زنید؟

من سال گذشته درباره‌ی اعتقادات دینی بازدیدکنندگان وبلاگم یک نظرسنجی انجام دادم و نتیجه این بود که حدود دو سوم آن‌ها مسلمان و یک سوم از دیگر ادیان هستند. بسیاری از موضوعات پست‌های من شامل مسائل اسلامی است که طبیعتا مسلمانان بیشتر برای خواندن آن‌ها می‌آیند، اگرچه من سعی می‌کنم که مسائل متنوعی را مطرح کنم که برای همه‌ی کسانی که بیرون از این فضا هستند و ممکن است مانند من فکر کنند، خوشایند باشد. و البته امیدوارم که بسیاری از آن‌ها بیایند و زیبایی اسلام را ببیند و ان‌شاءالله به ما بپیوندند.

ان‌شاءالله! بقیه‌ی مسلمان‌های وبلاگ‌نویس چه می‌کنند؟ آیا فقط برای هم‌ دیگر می‌نویسند یا غیرمسلمان‌ها را هم خطاب می‌کنند؟

بله، اکثریت بلاگرهای مسلمان به‌دنبال دیگر مسلمانان بلاگر هستند تا آن‌ها را ملاقات کنند و صحبت کنند و نقطه‌نظرات مشابه‌شان را به اشتراک بگذارند، اما روی هم رفته از آن‌چه که من در دنیا مطالعه می‌کنم، آن‌ها بسیار به پیروان دیگر ادیان نزدیک هستند و تلاش می‌کنند تا به آن‌ها نشان دهند که اهمیتی ندارد که کجای دنیا قرار دارند. بلاگرهای مسلمان، انسان هستند؛ ما تمایلات، نیازها، آرزوها و بلندپروازی‌های انسانی داریم، درست شبیه غیرمسلمان‌ها!

هم‌چنین به‌ خاطر این ‌که من از خواندن بلاگ‌های خواهران مسلمان لذت می‌برم، یک «فهرست راهنمای بلاگ‌های مسلمة» ایجاد کردم تا وبلاگ‌های مختلفی را که خواهران مسلمان برای ایجاد یک تغییر می‌نویسند، معرفی کنم.

آیا دنیا به این صحبت‌ها گوش می‌دهد؟ وبلاگ‌های مسلمان‌ها توسط دیگران هم خوانده می‌شود؟ عکس‌العمل‌ها چه گونه است؟

بله! دنیا گوش می‌دهد! در واقع بالاترین ترافیک بلاگ‌های اسلامی بعد از مسلمانان متعلق به مسیحیان است. از آن‌جایی که آن‌ها بسیاری از همان ارزش‌هایی را پذیرا هستند که اسلام دارد، آن‌ها نسبت به آن‌چه که ما در وبلاگ‌های‌مان می‌نویسیم، احساس قرابت می‌کنند. همین اتفاق در طرف مقابل مشاهده می‌شود. وبلاگ‌های مسیحی زیادی هستند که من سر می‌زنم، چرا که نویسندگان‌شان درباره‌ی مسائلی می‌نویسند که من موافق آن هستم و می‌خواهم با آن‌ها به‌ اشتراک بگذارم و حمایت کنم. مثلا یک بلاگ کاتولیک هست که من دوست دارم مطالعه کنم و هر وقت که آن خانم می‌نویسد که آن‌ها می‌خواهند موقع رفتن به کلیسا موهایشان‌ را با روسری بپوشانند، برای او پیام‌های تشویق‌آمیز می‌فرستم. قطعا به‌عنوان مسلمان، ما وقتی که یک غیرمسلمان می‌خواهد تا به‌خاطر عفت، نوعی از این‌گونه پوشش را داشته باشد، خوشحال هستیم.

درباره‌ی مشارکت سیاسی بگویید. مسلمان‌های آمریکا در رای‌گیری‌ها و میتینگ‌ها شرکت می‌کنند؟ از حزب خاصی حمایت می‌کنند؟

در واقع بسیاری از مسلمانان آمریکایی توسط حزب‌های سیاسی تقسیم شده‌اند، درست مثل کشورهای دیگر. شما مسلمان‌های دموکرات را مشاهده می‌کنید که آرمان‌های خود برای تساهل بیشتر نسبت به اقلیت‌ها و چنین مسائلی را دنبال می‌کنند. طبیعتا بعضی از مسلمانان نیز طرفدار جمهوری ‌خواهان هستند که عقاید محافظه ‌کارانه‌ای همچون مخالفت با سقط‌جنین دارند. این‌ها تنها تعدادی از مسائلی است که هر گروه نظراتی پیرامون‌اش دارد. باقی مسلمانان کاملا دور از سیاست هستند و به‌دلایل خاص خودشان از رأی‌دادن امتناع می‌کنند. اما جایی که مردم باشند، نظرات‌ و عقاید هست و جایی که مسلمانان هستند، قاعدتا مسلمانانی هستند که به دنبال راه‌هایی برای شنیده‌شدن نظرات‌شان باشند.

تا به حال پیش آمده که حس کنید بین مسلمان‌ بودن و آمریکایی‌ بودن تضاد وجود دارد؟ مثلا این‌که کشور شما از شما چیزی بخواهد که اسلام اجازه نمی‌دهد یا برعکس؟

خب! این یک سؤال عمیق است و من احساس می‌کنم پاسخ‌های خوب زیادی می‌توان برای آن داشت. در بعضی سطوح، تضاد و تعارض بین مسلمان‌ بودن و آمریکایی ‌بودن وجود دارد. به‌طور مثال آمریکا از بین مسلمانان برای ارتش سربازگیری کند و آن‌ها را به مکان‌هایی مانند خاورمیانه بفرستد تا علیه برادران و خواهران دینی‌شان بجنگند. این‌ها تعارض‌های شدید است. در عین‌حال، در حد زندگی روزمره تعارض چندانی وجود ندارد. شما همراه غیر مسلمانان غذا می‌خورید تا وقتی که احتیاط می‌کنید که آن‌چه می‌خورید «حلال» باشد. شما همراه آن‌ها کار می‌کنید تا وقتی که آن‌چه انجام می‌دهید و پولی که کسب می‌کنید «حلال» باشد. مطمئنا شما باید بیشتر مراقب باشید، اما زندگی بدون کشمکش چندانی ادامه دارد.

بسیارخب! اگر تعارضی پیش بیاید، در این جور موارد طرف کدام یک را می‌گیرید؟ اسلام یا وطن‌تان؟

البته برای مسائل عمده و اساسی که ممکن است پیش بیاید، قطعا اسلام در اولویت است. اگر شریک کاری شما الکل می‌نوشد و درباره کسب پول از راه «ربا» صحبت می‌کند، باید بدانید که اقدام مقتضی شما این‌است که خود را از سر میز یا از مکالمه معذور بدارید یا این ‌که نظر خود را شفاف درباره‌ی این‌که چنین موقعیتی را دوست ندارید، بیان کنید. اگر اتفاقا در وضعیتی زندگی می‌کنید که احساس می‌کنید نمی‌توانید اسلام را در اولویت قرار دهید، ممکن است نیاز به تصمیم‌ گیری برای زندگی در مکانی ارزش ‌مندتر داشته باشید. خداوند تمام جهان را برای زندگی به ما ارزانی داشته است. مقداری پول ذخیره کنید و به جایی تغییر مکان بدهید که احساس کنید می‌توانید کار صحیح را انجام بدهید. سرانجام ما در روز قیامت نسبت به‌ آن‌چه که از سر گذرانده‌ایم و آن‌چه پذیرا شده‌ایم، مسئول هستیم. مرزها و وابستگی‌های یک وطن ممکن است هر روز تغییر کنند، اما اسلام و اصول آن همیشه همان هستند.

درباره‌ی اتحاد اسلامی چه فکر می‌کنید؟ فکر می‌کنید یک مسلمان باید قبل از هر چیز با هم ‌کیشانش یکی باشد یا با هم ‌وطنانش؟

در اسلام ما تعهد داریم که ابتدا برادران و خواهران مسلمان‌مان را یاری کنیم. پس از آن، دست‌هایمان را برای یاری دیگر نیازمندان می‌گشاییم. اما چند موقعیت واقعا مستلزم آن است که یک مسلمان را به یک غیرمسلمان ترجیح دهیم. مثلا اگر یک مسلمان دارد از گرسنگی می‌میرد و یک مسیحی نیز دارد از گرسنگی می‌میرد. البته شما برای مسلمان کمک فراهم می‌کنید و بعد شما وسیله‌ای برای کمک به دیگری پیدا می‌کنید. متحد بودن در اسلام به ‌این معنی نیست که مسلمانان نمی‌توانند به افراد غیرمسلمان کمک کنند. اما اگر مردم حتی به وظایف اولیه‌ی خود در قبال برادران و خواهران‌شان عمل نکنند، چگونه انتظار داریم که دیگران به ما کمک کنند؟ بسیاری از مسلمانان وقتی که از گرسنگی یا بی‌خانمانی رنج می‌برند و هیچ غذایی یا سرپناهی از طریق مساجد یا مجامع اسلامی محلی برایشان فراهم نمی‌شود، برای طلب یاری رو به دیگر ادیان می‌آورند. مسلمانانی هستند که شکست می‌خورند و سردرگم می‌شوند و وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، از اسلام باز می‌گردند. آن‌ها نمی‌توانند درک کنند که چرا یک‌ نفر از دین خودشان نمی‌تواند کمک‌شان کند. بنابراین من معتقدم که ما باید بیش از این متحد باشیم.

به ما بگویید در آمریکا چه نگاهی به کشورهای مسلمان، دولت‌هایشان و مردم‌شان هست؟

در اکثر شهرهای آمریکا، مردم تنها آن‌ چیزهایی را می‌دانند که ازطریق اخبار و تبلیغات به‌ آن‌ها خورانده شده است. اگر در خبرها جنجالی به ‌پا شود که در افغانستان یک ‌نفر در زندان شکنجه شده است یا در عربستان سعودی زنی از دسترسی به کودکان‌اش منع شده است، آن‌گاه مردم فکر خواهند کرد که دولت‌های خاورمیانه وحشی و خطرناک هستند و تهدیدی برای امنیت جهانی محسوب می‌شوند.

اما بعضی از آمریکایی‌ها سعی می‌کنند که اطلاعات و آگاهی‌های خودشان را از طریق بلاگ‌ها و شبکه‌های اجتماعی و ملاقات با مردم دیگر کشورها که درباره‌ی آن‌ها در اخبار می‌شنوند، کسب کنند و از طریق منابع دست اول، زندگی در آن‌جا را درک کنند. آن‌وقت آن‌ها دلیل ورای بعضی از چنین مسائلی را می‌آموزند. همین مسئله را می‌توان برای اخبار پیرامون آمریکا بیان کرد. ما به ‌ندرت در خبرهای ملی درباره‌ی آمریکایی‌ها می‌شنویم که آن‌ها افراد را در دنیا یا در کشور خودشان شکنجه یا آزار می‌دهند و به‌همین دلیل وقتی که یک رسوایی به‌ بیرون درز می‌کند، به‌طور مضاعف به مردم شوک وارد می‌کند. فکر می‌کنم که هرچه مردم بیشتری اطلاعات خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند، کشورهای بیشتری در کنار یکدیگر قرار خواهند گرفت. اما هر دو طرف باید دیوارها و حصارهایی که برای قرن‌ها برافراشته‌اند، کنار بزنند.

به طور خاص، آمریکایی‌ها درباره‌ی ایران چه فکر می‌کنند؟ می‌دانیم که دولت ایران و دولت‌های غربی درباره‌ی انرژی هسته‌ای اختلاف دارند. مردم آمریکا این اختلافات را چه طور تلقی می‌کنند؟

وای، چه سوالی! خب مطمئنا بسیاری از آمریکایی‌ها و نیز دیگر ملت‌ها، ایران را به‌خاطر اظهار کسب انرژی هسته‌ای به‌عنوان یک تهدید تلقی می‌کنند. اما تعداد در حال رشدی از مردم مسلمان و همین‌طور غیرمسلمان وجود دارند که احساس می‌کنند ایران و دیگر کشورها نیز باید حق استفاده از نیروی هسته‌ای را داشته باشند. بعضی احساس می‌کنند که کشورهای بزرگ سعی می‌کنند تا یک انحصار و منوپولی را بر روی این انرژی ایجاد کنند و این عادلانه نیست. بعضی به افراط می‌روند و می‌گویند هیچ‌کس نباید چنین انرژی در دسترس داشته باشد. به‌ هرحال بسیاری در آمریکا نگران هستند که اگر ایران به سلاح هسته‌ای دست‌ یابد، آن‌ را علیه دشمنان‌اش به‌کار خواهد برد و آن‌ها فکر می‌کنند که آمریکا قطعا دشمن ایران است و اگر آمریکا به‌طور مستقیم نباشد، یکی از متحدان اصلی‌اش. همان‌طور که بسیاری مشاهده کردند که رئیس‌جمهور ایران به‌خاطر مطالبات دیگر کشورها، عقب‌نشینی نمی‌کند.

نظر خودتان چیست؟

خب، من متأسفم که نمی‌توانم به شما و مخاطبان‌ تان پاسخ بدهم، چرا که به‌خاطر امنیت خانواده‌ام، ما مجاز به طرح نظرات و علائق سیاسی خودمان به ‌صورت آنلاین نیستیم. اما من واقعا امیدوارم که ایران و آمریکا بتوانند به توافقاتی برسند و شکاف فزاینده‌ی بین خود را ترمیم کنند. هر دو کشور برای دنیا مسائل جالب به‌ ارمغان بیاورند و برای بهتر شدن وضع بشر متحد شوند.

از این‌که حضور در این مصاحبه را پذیرفتید، متشکریم. حرف آخر شما با خوانندگان چارقد؟

من هم از شما به ‌خاطر این مصاحبه تشکر می‌کنم و امیدوارم که توانسته باشم تصویری اجمالی اما منصفانه از درون زندگی آمریکایی و زندگی خودم به ‌عنوان یک نویسنده‌ی «مسلمة» آمریکایی ارائه داده باشم.

MOSTAJAR

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1332

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.