2

فقه سیاسی شیعه و نهضت تنباکو

  • کد خبر : 1279
  • ۱۶ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۱:۲۳

فقه سياسي و تحولات آن در ادوار مختلف يكي از مباحثي است كه در بحث از جايگاه نظام سياسي در اسلام و حقوق و تكاليف آن همواره مطرح بوده است در مطلب حاضر با نگاه به تاريخ فقه سياسي و نقاط عطف آن تحليلي از جايگاه نهضت تنباكو در اين سير و تأثيرات آن بر […]

فقه سياسي و تحولات آن در ادوار مختلف يكي از مباحثي است كه در بحث از جايگاه نظام سياسي در اسلام و حقوق و تكاليف آن همواره مطرح بوده است در مطلب حاضر با نگاه به تاريخ فقه سياسي و نقاط عطف آن تحليلي از جايگاه نهضت تنباكو در اين سير و تأثيرات آن بر دوره هاي بعدي خود از جمله مشروطه ارائه شده است. اينك اين مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم.
¤¤¤
نظريه سياسي و به تبع آن عمل سياسي موضوعي است كه در بررسي پيشينه تاريخي هر مكتب و در جهت شناخت نگاه آن مكتب به مسئله جامعه و سياست قابل بررسي است. مذهب تشيع به عنوان مكتب بر حق اسلامي پس از عصر ائمه داراي تاريخ پرفراز و نشيبي در عرصه اجتماعيات است. مذهبي كه در آغاز در مقابل جريان خلافت نشأت گرفته از سقيفه، آغاز مي شود و درعصر هر كدام از ائمه اطهار(ع) به نوعي به حيات و فعاليت خود ادامه مي دهد. نگاه تشيع به اجتماع و سياست و يا به عبارت ديگر فلسفه سياسي شيعه داراي وجه مميزي از ديگر مكاتب فكري است و آن اينكه اين نگاه با مباني كلامي شيعه گره خورده و اصالتاً بحث از فلسفه سياست بحثي در چارچوب تبيين امامت به عنوان يكي از اصول مذهب اماميه در كلام شيعي است.
مباني سياست و حكومت در تفكر شيعي به نوعي ارائه شده كه در عصر معصومين (عليهم السلام) داراي وضوح و روشني در بحث حق و تكليف و چگونگي تشكيل حكومت و وظايف آن است لكن اين بحث در جايگاه غيبت امام معصوم موضوعي است كه سخن درباره آن بسيار گفته شده و بعضاً اختلافاتي در نظر و عمل در آن وجود دارد.
نكته اي كه در بحث از فلسفه سياسي تشيع بايد مورد توجه قرار گيرد آن است كه همواره در عصر غيبت معصوم(عليه السلام)، به تناسب بستر اجتماعي، جايگاه نظريه سياسي شيعه نگاهي معطوف به عنصر زمان و مكان و امكان بروز اجتماعي اين بحث در عمل است لكن ممكن است عدم توجه به شرايط اجتماعي شيعه در هر عصر موجبات احساس تعارض در نظريه سياسي شيعه را القا نمايد. چه آنكه بسياري از افرادي كه در اين حوزه اظهار نظر كرده اند به تبع غفلت از اين مسئله به نتايج نادرستي از نظريه سياسي شيعه رسيده اند.
بسياري از محققين شيعه سعي بر آن داشته اند تا با تحليل شرايط اجتماعي رابطه نظر و عمل در بستر تاريخي خود را درست تحليل كنند. يكي از تقسيم بندي هاي ارائه شده در اين حوزه تقسيم تاريخ عصر غيبت به پنج برهه تاريخي است كه هر كدام داراي مختصات فكري متناسب با بستر ظهور اجتماعي خود است.
در اين تقسيم بندي ۵ دوره نظريه سياسي با فرضيه نگاه تكاملي با توجه به بستر اجتماع مطرح است كه عبارتند از:۱
۱- دوره آغاز اجتهاد (از شيح مفيد تا محقق كركي)
۲- دوره صفويه (از محقق كركي تا محقق نراقي)
۳- دوره قاعده مندي نظريه سياسي (از محقق نراقي تا محقق نائيني)
۴- دوره مشروطه (از نائيني تا امام خميني)
۵- دوره ولايت فقيه در عرصه عمل
موضوع مطلب حاضر تحليل و بررسي هر يك از اين دوره ها از لحاظ نظري و عملي نيست چه آنكه بررسي اين تقسيم بندي خود مجالي ديگر را طلب مي كند لكن بحث در مسير نظريه سياسي شيعه و بحث در ظهور و بروز اين نظريه به خصوص دردو قرن اخير است.
طبيعتاً در برهه دوره اول اين تقسيم بندي شيعيان از لحاظ اجتماعي تحت فشار خلافت عباسي قرار داشتند لكن حتي در اين دوره تشكيل حكومت هاي شيعي محدود را شاهد هستيم كه به عنوان مثال مي توان از آل بويه، حمدانيون و فاطميون مصر نام برد۲٫ اهميت اين دوره از آن جهت است كه مي توان ادعا كرد كه فارغ از مباحث نظري مطرح براي اين دوره شيعيان به محض ايجاد فضا براي تشكيل حكومت فرصت را غنيمت شمرده و در اين راه از كمك فقهاي شيعه نيز برخوردار بودند و اين امر را مي توان از درخواست آل بويه از شهيد اول براي تنظيم يك دوره فقه شيعي مشاهده كرد.
دوره دوم از تقسيم بندي مذكور به عصر صفوي بازمي گردد جايي كه تشيع براي اولين بار درقامت گستره يك كشور واحد خود را نشان مي دهد و شيعه به عنوان مذهب رسمي ايران اعلام مي گردد. در اين دوره با توجه به تشيع شاهان صفوي و دعوت از علماي جبل عامل فصل جديدي از رابطه دين و دولت در عرصه عملي خود را نمايان مي سازد و تا جايي خود را نشان مي دهد كه مشروعيت بسياري از شاهان صفوي به واسطه فقها تلقي مي گردد و اين موضوع خود را در مراسم تاجگذاري نشان مي دهد۳٫
دوره سوم از تقسيم بندي فوق را به نوعي دوران قاعده مندي نظريه سياسي شيعه دانسته اند كه برهمين مبنا در دوران بعد خود را بروز مي دهد. اما بحث برسر برهه تاريخي است كه از اين دوران به بعد نقطه عطف نگاه سياسي فقها در دو قرن اخير درعمل سياسي شان قرار مي گيرد و آن ورود مرحوم ميرزاي شيرازي به مسئله سياست است كه با نگاهي به تاريخ متوجه مي شويم كه فعاليت در سيره سياسي مكتب سامرا تعريف مي شود لذابررسي برهه اي از تاريخ كه با عنوان نهضت تنباكو شناخته مي شود از اهميت بالايي برخوردار است.
اهميت اين برهه از تاريخ را مي توان در ميان اظهارنظرها و نوشته هاي مخالفين و موافقين اين حركت جويا شد لكن يكي از جالب ترين اين سخنان مربوط به يحيي دولت آبادي است كه از نگاه خود اين گونه به تحليل موضوع مي پردازد: «دخالت ميرزاي شيرازي در امر سياست گرچه براي حفظ استقلال مملكت و نگاهداري از تجاوزات بيگانگان سودمند بود ليكن بذري در مزرعه روحانيت پاشيد كه معلوم نيست چه حاصلي بروياند و چه نتيجه اي در آينده براي سياست و روحانيت اين مملكت داشته باشد و كدام دست قوي بتواند اين خلط و مزج را برهم زده و هريك از سياسيون و روحانيون را به اداي وظيفه خود وادارد.» ۴
نگاه دولت آبادي به اين موضوع نمايانگر نگاهي است كه بسياري از روشنفكران در طول تاريخ معاصر از آن منظر به ورود روحانيت به سياست مي نگريستند. اين نوع تحليل نشان مي دهد كه اگرچه ورود ميرزاي شيرازي به عرصه سياست اولين ورود فقها به سياست در طول تاريخ تشيع نبود لكن نقطه عطفي در اين رابطه در تاريخ معاصر به حساب مي آيد و همانگونه كه دولت آبادي مي نويسد: «بذري در مزرعه روحانيت است كه بعدها ثمره اش مشخص مي گردد».
در طول تاريخ شيعه فقها و عالمان بسياري چه درنظر و چه در عمل در عرصه سياست ورود پيدا كرده اند و نقطه عطف تحولات سياسي معاصر جايي است كه ميرزاي شيرازي به عنوان زعيم تشيع به صورت جدي در اين حيطه ورود پيدا كردند و اكثر كساني كه در مشروطه و پس از آن در تحولات سياسي ايران تاثيرگزارند منبعث از مكتب ايشان وارد اين عرصه شده اند.
با توجه به اين مدعا مسئله ديگري كه قابل ذكر است موضوعي است كه به خصوص درچند سال اخير در تبيين نظريه و عملكرد سياسي شاگردان ميرزاي شيرازي درجريان مشروطه مطرح شده است. در اين موضع برخي به طرح اين ادعا مي پردازند كه ميراث دار مكتب فقهي سامرا مرحوم آخوند شيرازي بوده كه ايشان نيز در جريان مشروطه از مشروطه خواهي مقابل نظر ديگر شاگرد مكتب سامرا يعني شيخ فضل الله نوري- طرح كننده مشروطه مشروعه- دفاع كرده اند. اين عده در ادعاي خود قصد اثبات اين موضوع را داشتند كه اولا طرح نظر مشروطه مشروعه به عنوان نظريه شاذ در ميان علما و به خصوص شاگردان ميرزا بوده است و ثانيا ميرزاي شيرازي و اخلاف ايشان به همان تقريري كه برخي روشنفكران از مشروطه خواهي داشته اند معتقد بوده اند كه اين خود اثبات شاذ بودن نظر امثال شيخ فضل الله نوري، سيدمحمد كاظم يزدي و… است.
درباره اين مدعا بايد به اين نكته اشاره داشت كه تفسيري كه برخي روشنفكران به اصطلاح ديني از نظريه سياسي مرحوم آخوند خراساني و ميرزاي نائيني ارائه داده اند مطابق با واقع نيست چرا كه به عنوان مثال مرحوم نائيني كه بسياري از اين روشنفكران براي تاييد مشروطيت به آثار ايشان ارجاع مي دهند اولا نيابت عامه فقيه را با توجه به مقبوله عمربن حنظله مي پذيرد ۵ و ثانيا اصالت حكومت مشروطه را بر غصب مي داند ۶ و اين تاكيد ايشان بر غاصب بودن حكومت مشروطه و تمثيل آن به كنيز سياهي كه دست آن را بشويند نشان دهنده نوع نگاه ايشان به مشروطه خواهي و عدم مشروعيت مشروطيت در عصر غيبت دارد.
اما درمورد اختلافي كه در ظاهر امر در بحث مشروطيت دربين علماي ايران و نجف مطرح است بايد گفت كه شايد نوع اخباري كه به هريك از فقهاي ايران و عراق مي رسيده است تحليل هاي متفاوتي را نسبت به وضع مشروطه خواهي در ايران به بار مي آورده است دراين باره اين جمله شيخ فضل الله نوري در تبيين مشروطيت و علت اختلاف علما مي تواند راهگشا باشد، ايشان اينگونه تحليل مي كنند كه: «اين آقايان از ايران دورند و حقيقت اوضاع را از نزديك نمي بينند و تلگراف هايي كه به ايشان مي رسد از طرف مشروطه خواهان است.»
اين نگاه ايشان به همراه نقلي كه كسروي در تاريخ مشروطيت خود از وقايع دارد تفاوت ديد علما نسبت بر آن چه درحال وقوع بوده است را نشان مي دهد. كسروي در مورد مشروطه اصفهان و تفاوت آن با تهران و تبريز مي نويسد «مشروطه در اصفهان رويه ملابازي داشت…» ۷
مي توان نتيجه گرفت كه اختلاف علما بر سر مشروطيت نه برسر مباني بلكه بر نوع اخبار و رويدادهايي متكي بوده است كه مثلا علماي اصفهان كمتر وجهه غيرديني مشروطه را با توجه به شرايط غالب در اصفهان درك مي كردند و يا به علت ارتباط مشروطه خواهان با نجف برخي علماي عراق به بسياري از حقايق درحال وقوع در مشروطه واقف نبوده اند.
همچنين قرينه صدق اين تحليل را بايد در وقايع پس از فتح تهران جست وجو كرد جايي كه پس از اعدام شيخ فضل الله، مرحوم آخوند بسيار ابراز ناراحتي مي كند و وقتي براي اصلاح امور عزم تهران مي كند به مرگ مشكوكي از دنيا مي رود. ۸
همچنين ميرزاي نائيني كتاب خود را جمع آوري كرده۹ و مرحوم بهبهاني ترور مي شود و طباطبايي خانه نشين و منزوي.
همه اينها نشان از آن دارد كه علما در جريان مشروطه اختلاف مبنايي كه برخي روشنفكران آن را ادعا كرده اند نداشته و در برخي مصاديق و تحليل ها شرايط با يكديگر در تعارض بوده است، لذا اين تحليل كه نظر مرحوم شيخ و به تبع آن نظر برخي فقهاي بعدي- مانند امام خميني- نظرات شاذ فقهي بوده است نادرست به نظر مي رسد.
در نتيجه بايد اذعان داشت كه سير تفكر سياسي شيعه همواره با مبناي واحد و با توجه به شرايط بروز اجتماعي در طول تاريخ شيعه وجود داشته است چه در زماني كه شيعه تحت فشار خلافت عباسي بوده و چه در زمان صفويه و بعد از آن كه منتهي به انقلاب اسلامي شد اين تفكر تشكيل حكومت بر مبناي شرع همواره درنظر جامعه شيعي و زعماي آن از شهيد اول تا ميرزاي شيرازي و از ميرزاي شيرازي تا امام خميني بوده است و نظر و عمل سياسي ميرزاي شيرازي نقطه عطف تاريخ سياسي تشيع در دوران معاصر قرار گرفته و مبناي جريان مشروطه خواهي قبل از انحراف آن و پس از آن در دوره قاجار و پهلوي در مبارزات سياسي و در دوران مبارزات انقلاب اسلامي بوده است.
پي نوشت:
۱- ر.ك: يعقوبعلي برجي، ولايت فقيه در انديشه فقيهان ۱۳۸۵
۲-رك: ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج ۸ و تاريخ طبري، ج ۵
۳- ميرزا محمدعلي كشميري، نجوم اسماء سحر في تراجم العلماء؛ ص ۱۳۰۹
۴- يحيي دولت آبادي، حيات يحيي، ص ۱۳۷
۵- المكاسب و البيع، ج ۲، ص ۳۳۶
۶- تنبيه الامه تنزيه المله، صص ۷۵ و ۷۶
۷- احمد كسروي، تاريخ مشروطيت ايران، ص ۳۸۷
۸- ر.ك :حميد كفايي، مرگي در نور
۹- ر.ك : مهدي انصاري، شيخ فضل الله نوري و مشروطيت (رويارويي دو انديشه)

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1279

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.