3

علل اسلام هراسی در اروپا و غرب

  • کد خبر : 816
  • ۲۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۹:۵۸

  ● نگاه تاریخی غرب و اروپا به مسلمانان با توجه به سابقه تاریخی منفی اروپاییان از شرق و اسلام و همچنین اثرات منفی اندیشه‌های متفکران بزرگ اروپایی چون “ارسطو”، “مونتسکیو”، “ماکیاول” و دیگران درباره ملل شرقی و اسلام ذهن اروپاییان مملو از اندیشه‌های منفی است که طی مدت‌های طولانی توسط مبلغان مسیحی و مستشرقان […]

 

● نگاه تاریخی غرب و اروپا به مسلمانان
با توجه به سابقه تاریخی منفی اروپاییان از شرق و اسلام و همچنین اثرات منفی اندیشه‌های متفکران بزرگ اروپایی چون “ارسطو”، “مونتسکیو”، “ماکیاول” و دیگران درباره ملل شرقی و اسلام ذهن اروپاییان مملو از اندیشه‌های منفی است که طی مدت‌های طولانی توسط مبلغان مسیحی و مستشرقان بیان شده است. باید پذیرفت که مبلغان مسیحی از همان ابتدا، اسلام را انحراف و بدعتی از مسیحیت می‌دانستند و برای اینکه دهنیت مئومنان مسیحی را نسبت به اسلام مخدوش کنند به سمت مطرح کردن مسائلی همچون گسترش اسلام از طریق شمشیر، قوانین نابرابر درباره زنان و بردگان، احکام خشونت‌آمیز قصاص، رجم… رفتتند.۲ با کاهش فعالیتهای مبلغان مسیحی جای آنها را شرق‌شناسان اروپایی پر کردند. اکثریت شرق‌شناسایی که به مطالعه اسلام پرداختند نتوانستند با یک نگاه بی‌طرفانه و علمی به اسلام بپردازند و تقریبا تمامی تحقیقات آنان به همان نتایجی رسید که پیش از این مبلغان مسیحی به آن رسیده بودند( نقبب‌زاده. صالحی نجف‌ابادی، پاییز ۲۲ :۲۱ -۱۳۸۷ .)‌
به لحاظ تاریخی سابقه دشمنی‌ورزیهای مسیحیان نسبت به مسلمانان به قرن هشتم میلادی بر می‌گردد که مسلمانان بر شبه‌جزیره‌ “ایبری” مسلط و “عبدالرحمان عرب” تا میانه‌ خاک قرانسه پیش رفت. در آنجا “شارل مارتل” در سال ۷۳۳ میلادی از پیشروی وی جلوگیری و او را مجبور به عقب‌نشینی کرد. این پیروزی آن قدر مهم بود که فرزند او “کارلمال” با بهره بردن از محبوبیت پدر، سلطنت فرانسه را از سلسله “مروونژین‌ها” گرفته و به خانواده خود منتقل کرد و سلسله “کارولانژین‌ها” را تاسیس کرد. این خصومت‌ها سبب بروز جنگهای صلیبی در آستانه قرن دوازدهم شد( نقیب‌زاده، پاییز و زمستان ۲ :۱۳۸۵)‌
همان طور که بدان اشاره شد سابقه‌ دشمن‌ورزیهای مسیحیان با مسلمانان به قرن هشتم میلادی باز می‌گردد، ولی باید اذعان داشت که ریشه اسلام‌ستیزی و یا به تعبیر دیگر “اسلام‌هراسی”۳ در غرب و بویژه اروپا ریشه تاریخی دارد و واکنشی به گسترش اسلام ‌می‌باشد. تاریخ اسلام شاهد چند مرحله توسعه به سمت غرب بوده است. گسترش اسلام در قرن‌های اولیه هجرت ( قرن هشتم میلادی )، ( از ایتالیا و فرانسه گرفته تا اسپانیا )، نوعی هراس از مسلمانان و اسلام در جهان مسیحیت به وجود آمد. حضور مسلمانان در اسپانیا ( آندلس ) هشت قرن به طول انجامید. در قرون یازدهم تا سیزدهم میلادی، اعلان جهاد علیه مسلمانان در طول جنگهای صلیبی، برخورد با اسلام و مسلمانان را ابعاد جدیدی بخشید. تسلط مسلمانان عثمانی بر “بیزانس” پایتخت روم شرقی در قرن ۱۵ میلادی و تحت کنترل در‌آوردن بخش‌های گسترده‌ای از اروپا ( که تا محاصره وین پایتخت اتریش هم پیش رفت ) مسیحیان ارتدکس را در مناطق گسترد‌ه‌ای تحت کنترل مسلمانان قرار داد و قلمرو مسیحیان کاتولیک را هم مرز با مسلمانان ساخت.
طی قرن ۱۹ و ۲۰، توقف، انفعال و رکود در جهان اسلام از نگرانی گروههای ضد ‌اسلامی کاست. از این زمان غرب در حالتی تهاجمی قرار گرفت و مسلمانان سنگر به سنگر مواضع خود را واگذار کرده و عقب‌نشینی کردند. پس از احیای مجدد و بازیابی هویت جهان اسلام که از اواخر قرن بیستم و بویژه با پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز گردید، به تدریج مجددا احساس ترس از اسلام و مقابله با مسلمانان در غرب در ابعاد جدیدی آغاز شد( امینیان، بهار۱۰۶ :۱۳۸۷.) باید پدیرفت که از ابتدای رویارویی مسیحیت با اسلام تا زمان حاضر، مبلغان مسیحیت همواره استحاله و نابودسازی ارزشهای اسلامی بویژه در حوزه‌ ارزشهای اجتماعی و فرهنگی اسلام و در نهایت اگر نگوییم مسیحی‌کردن مسلمانان لااقل تحقیر مسلمانان در برابر مسیحیت را در دستور کار خود قرار داده‌اند.با این وجود هنوز هم برخی خوش‌باوران و خام‌اندیشان در جهان اسلام این مهم را باور ندارند.‌
پس از فروپاشی پرده آهنین و نابودی وحدت غرب در برابر دنیای شر یا همان کمونیست، نوعی دگرگوتی ماهیتی در اختلافات بین‌المللی پدیدار گشت. از یک سو با برتری سرمایه‌داری، فرایند جهانی‌سازی که اوج یکه تاری لیبرال دموکراسی بود آشکار شد و از سوی دیگر، تمدن غربی برای حفظ انسجام درونی، به بیگانه و دشمن خارجی نیاز داشت که در این راستا اسلام، بدین منطور معرفی شد. “هانتینگتون “ می گوید:
“مادام که اسلام همچنان اسلام بماند و غرب نیز غرب بماند نزاع بنیادین میان این دو تمدن و روش زندگی، روابط آنها را در آینده نیز تعریف خواهد کرد؛ درست به همان‌گونه که در ۱۴ قرن گذشته صورت پذیرفته است”‌
در نطقی دیگر “جان گالوین” فرمانده نیروی ناتو، به هنگام ترک بروکسل ( مرکز اتحادیه ناتو) در سال ۱۹۹۲ اعلام کرد: “ما جنگ سرد را از روسیه کمونیست بردیم، حال می‌توانیم پس از یک کجروی ۷۰ ساله، به نبرد واقعی خود که قدمتی ۱۴۰۰ ساله دارد و همانا رویارویی با اسلام است بازگردیم”( منصوری، اسفند ۱۶ :۱۳۸۶.) از این رو دستگاههای نظریه‌پردازی به کار افتاد و از نظریه “پایان تاریخ” فوکویاما برنده شد. پایان تاریخ بدین معنا بود که همه چیز به لیبرالیسم غربی ختم خواهد شد و بقیه روش‌ها محکوم به شکست هستند. روسها با شکست خود و چینی‌ها با تجدید نظر در نظام اقتصادی خود بهترین ادله را در اختیار این نظریه قرار دادند. حوادثی چون پیروزی نیروهای جهادی بر ارتش سرخ در افغانستان ،پیروزی جبهه نجات اسلامی در الجزایر، پروزی طالبان در افغانستان و معرفی چهرهای خشن از این گروه به نام اسلام در غرب، مطرح شدن مسئله حجاب در مدارس غرب و بویژه فرانسه، انتفاضه فلسطین و در نهایت حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ وقوع یک سلسله حوادث کوچکتر مانند بمب گذاری در متروی پاریس و دیگر شهرهای اروپایی، اسلام و مسلمانان در معرض گستاخانه‌ترین اتهامات، تحقیرها و توطئه‌ها قرار گرفتند( نقیب زاده، پاییز و زمستان ۷ :۴-۱۳۸۵ .)
در طول این دوران و بویژه روزهای پس از حوادث ذکر شده صدها عمل جنایتکارانه علیه مسلمانان، مساجد و اماکن متعلق به مسلمانان صورت گرفت. شدت این اقدامات در مواردی حتی به کشته شدن مسلمانان این جوامع منجرگردید. ‌
● عوامل جمعیتی و مهاجرتی
اصطلاح اسلام هراسی برای نخستین بار از اواخر دهه ۱۹۸۰ در غرب رایج شد. ریشه این پدیده نگران کننده به زمانی باز می‌گردد که جامعه غربی با تئوری اجتماعی چند فرهنگی و هویت سیاسی روبه رو شد مجبور گشت تا ذهن متفکران خود را نسبت به بیگانه‌هراسی و عدم پذیرش فرهنگ‌های بیگانه، حساس کند و از آنها بخواهد تا راه‌حلی برای پذیرش چند فرهنگی در جوامع غرب بیندیشد. در این میان مواجهه جهان غرب با موج قابل توجه مهاجران مسلمان که در اکثر کشورهای اروپایی بیشترین رقم اقلیت‌های مهاجر را تشکیل دادهاند به بزرگترین چالش اجتماعی مبدل شد
‌ جوامع مسلمان مایل به ادغام شدن در جوامع غربی نبودند اینان با نشانه‌های بارز ظاهری که در نوع پوشش ظاهری زنان و آرایش مردان آنها مشهود بود، عدم تطبیق خود با کشورهای مزبور را به رخ می‌کشیدند. بدبختانه در این میانه جوامع اروپایی نیز تلاشی برای شناختن صحیح آنها نداشت و ترجیح داد تا شهروندان اروپایی و آمریکایی آنها را بیگانه بدانند. در اوایل ۱۹۹۰ واژه بیگانه هراسی که از آن به عنوان یک آسیب جدی اجتماعی برای شهروندان اروپایی یاد می‌شود جای خود را به واژه اسلام هراسی داد. در سال ۱۹۹۱ برخی جامعه‌شناسان و صاحب نظران فرهنگی اروپایی هشدار دادند که شکل جدید نژاد‌پرستی به احساس برتری اعتقادی تغییر یافته است و شهروندان اروپایی فکر می‌کنند که عقیده‌شان از دیگران بالاتر است امری که آسیب‌های اجتماعی‌اش به مراتب وخیم‌تر از برتری جویی به دلیل رنگ پوست و مو است( ایرانلو، ۲۶ مهر ۱۱ :۱۳۸۵ .) ‌
به واقع مهاجرت مسلمانان به این جوامع و تشکیل جوامع متمایز در داخل جوامع غربی و همچنین گرایش غیر‌مسلمانان در این جوامع به اسلام و رشد بیشتر جمعیت مسلمانان مهاجر به نسبت سایر سکنه این کشورها باعث ایجاد و توسعه جوامع مسلمانان در اروپا و در نتیجه موجبات تشدید حساسیت نسبت به مسلمانان را در میان کشورهای اروپایی فراهم کرده است(‌ امینیان، بهار ۱۱۲ :۱۳۸۷ .) به طور مثال درباره‌ میزان زاد و ولد مسلمانان در یک گزارش میزان زاد و ولد مهاجران مسلمان فرانسه سه برابر فرانسوی تباران ذکر شده است( منصوری، .۳۸ :۱۳۸۵.)‌
با این حال اروپا هرگز نباید فراموش کند که مهاجرت به بسیاری از کشورهای اروپایی کمک می‌کند تا بر مشکل کاهش جمعیتشان فایق آیند، زیرا در آنجا به دلیل نرخ پایین باروری و ساختار سنی سالمند جمعیت، تعداد مرگ و میر از تعداد موالید بیشتر است “جولیان سایمون۴” اقتصاددان برجسته در کتابش به نام “منابع بازپسین” از انسانها به عنوان منابع نهایی نام برده و مهاجرت را یک امر مطلوب اقتصادی دانسته بود، زیرا تعداد نفرات بیشتر به معنای خلاقیت و رشد بیشتر است. نتایج نشان می‌دهد برای حفظ نیروی کار در کشورهای فرانسه، آلمان، ایتالیا و انگلیس به میزان سال ۱۹۹۵ مهاجرت باید تا ۱/۱ میلیون نفر در سال افزایش یابد و سرانجام برای حفظ امنیت اجتماعی که به معنای حفظ نسبت افراد ۱۵ تا ۶۴ سال (جمعیت فعال) به افراد ۶۵ سال به بالاتر است، مهاجرت باید ۳۷ برابر افزایش یابد و به حدود ۹ میلیون نفر در سال برسد( مارتین. ویگرن، ۴۸ :۴۵-۱۳۸۶ .)
کشورهای اروپای مرکزی و شرقی نیز حتی رشد جمعیت کندتری نسبت به کشورهای اتحادیه خواهند داشت و جمعیت کاری آنها در سالهای آینده مانند کشورهای اتحادیه کاهش خواهد یافت. بنابراین بیشتر کشورهای اروپایی با کاهش مداوم نیروی کار در بعضی ار بخشها و یا سطوح مختلف مهارتی روبه رو هستند. گر‌ چه شاید مهاجران بسیاری از معضلات سیاسی، اقتصادی و بویژه فرهنگی خود را برای جوامع مهاجر پذیر اتحادیه اروپا به ارمغان آورند ولی باید پذیرقت که بسیاری از شغلهایی که مهاجران در جوامع غربی بر عهده می‌گیرند مشاغل سخت و پست جامعه است، کارهایی که کم‌تر جمعیت بومی کشورهای اروپایی آنها را می‌پذیرند.
علاوه بر این، این مهاجران نسبت به شهروندان بومی از حقوق کمتر و تعداد ساعت کاری بیشتر برخوردار هستند. ‌
با این وجود در سالهای پس از ۱۱ سپتامبر افزایش حساسیت نسبت به مسلمانان در اروپا سبب شده است که امور آنان با دقت و موشکافی دنبال شود. برای نمونه احزاب دست راستی اظهار می‌دارند که برای چهار سال پی در پی نام “محمد” برای کودکان پسر که در “بروکسل” به دنیا آمد‌اند بیش از نام‌های دیگر برگزیده شده است. یک حزب دست راستی دانمارکی چندی پیش در پوستر انتخاباتی خود، دختر بلوند جوانی را نشان می‌دهد که زیر آن نوشته شده است وقتی که این دختر بازنشسته شود بیشتر جمعیت دانمارک را مسلمانان تشکیل می‌دهند. مخالفتها با مسلمانان در اروپا تا بدان جا پیش رفت که برخی صاحب نظران مستقل و حتی اروپایی معتقدند که تمام ایرادات مربوطه به وضعیت حقوقی بشر، آزادی‌های اقتصادی و غیره در مورد پیوستن کشور ترکیه به اتحادیه اروپا بهانه‌ای بیش نیست و موضوع اصلی نگران کننده برای مخالفین، دین مردم ترکیه و تغییر چهره اتحادیه اروپا از نهادی مسیحی به نهادی مختلط است( نوع‌پرست، بهمن و اسفند ۸۸ :۱۳۸۳ – ۸۷ .)‌
‌ چرا که هم اکنون ۶ میلیون ترک در کشورهای عضو اتحادیه اروپا زندگی می‌کنند که این میزان بیش از جمعیت برخی از دولتهای اروپایی اسست.( ‌‌( ۲۰۰۹ Jun ۲۵ Banks,‌حال اگر ترکیه مسلمان با ۷۵ میلیون جمعیتش به اروپا بپیوندد چندین میلیون ترک مسلمان به امید زندگی بهتر راه اروپا را در پیش می‌گیرند در این صورت دیگر نمی‌توان از هویتی مسیحی سخن به میان آورد. شاید به علت همین مشکل بود که “منصور آغان” روشنفکر و اندیشمند برجسته ترک در مصاحبه‌ای با نشریه معتبر “فارین پالسی” در پاسخ به سوالی در مورد مقایسه وضعیت حقوق بشر در ترکیه و رومانی این گونه به این پرسش پاسخ می‌دهد.
“بین ما و رومانی یک تمایز وجود دارد: آنها مسیحی‌اند و ما نیستیم. البته که ما مسیحیانی داریم که در ترکیه زندگی می‌کنند و به همان اندازه نیز یهودیان و دیگر اقلیت‌های دینی نیز هستند، اما ترکیه کشوری اسلامی است و اروپاییان این ایده را نمی‌پسندند که یک کشور مسلمان وارد اتحادیه اروپا شود”Seven Questions: Will Turkey… (‌ ‌‌۲۰۰۶ December‌,‌‌.)‌‌
● عوامل دیگر رشد اسلام هراسی در اروپا
در مقطع کنونی علاوه بر عوامل جمعیتی و تاریخی اشاره شده چند عامل دیگر به رشد اسلام‌هراسی در اروپا کمک کرده است .‌
۱) شهروندان اروپایی گمان می‌کنند که مسلمانان افرادی منزوی، جدایی‌طلب و گوشه گیرند. آنها مایل به حل شدن در جامعه نیستند و از معاشرت و تبادل فرهنگی و معیشتی با غیر‌مسلمانان دوری می‌کنند؛ ‌
۲) شهروندان اروپایی و غربی فکر می‌کنند که دین اسلام یک دین تک‌ صدایی، راکد و بی‌اعتنا به تغییر و تحول است و از آن رو جایی در جامعه مدرن ندارد؛
۳) اروپایی‌ها مسلمانان را بزرگترین منتقدان خود می‌دانند؛‌
۴) تلاش طولانی اروپا و غرب برای تحقیر مسلمانان و معرفی اسلام به عنوان دینی غیر منطقی و بدوی به دنیای غرب بویژه نسل‌های جدید؛
۵)‌‌ تصویر غرب مبنی بر اینکه اسلام در پی حکومت کردن بر آنان است( ایرانلو، ۲۶ مهر ۱۱ :۱۳۸۵ .)‌
۶) به باور بسیاری از اروپاییان و غربی‌ها هر قدر هم که اسلام و دموکراسی در تئوری با یکدیگر موافق و همگام باشند در عمل با یکدیگر ناسازگاری دارند؛
۷) معرفی کردن اسلام به عنوان دینی ضد زن و غیر‌مسلمانان؛
۸) رشد و تقویت گرایشات راست افراطی و احزاب افراطی در اروپا (بویژه در کشورهای اتریش، ایتالیا، هلند، فرانسه و آلمان)؛‌
۹) ‌شرایط نظام بین الملل پس از ۱۱ سپتامبر و عملکرد رسانه‌های غربی در پیوند دادن اسلام با خشونت ( قهرمان پور، ۲۵ فروردین ۲۵ :۱۳۸۷ .)‌
۱۰) ‌طرح ‌بیداری اسلامی و احیای هویت مسلمانان بویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان منبعی الهام بخش؛
۱۱) گسترش تحجر و خشونت به نام اسلام.؛ ‌
جریان‌های مقابله با اسلام و هادیان امواج اسلام ستیزی در جوامع غربی را می‌توان در گروه‌های مختلفی به شرح زیر دسته بندی کرد:
▪ گروه‌های صهیونیستی؛
▪ مسیحیان صهیونیست؛
▪ جریان‌های کاتولیک صلیبی؛
▪ جریان‌‌های قومی ارتدکس متضاد با مسلمانان؛
▪ گروه‌های نژاد پرست و آشوبگر؛
▪ جریان‌‌های سیاسی؛‌
▪ لائیک‌‌های مهاجر از کشورهای اسلامی؛
▪ ایدئولوژی‌های انحرافی و ضد اسلامی (همانند بهائیت، مارکسیسم و…()‌امینیان، بهار ۱۰۹ :۱۳۸۷.)‌
‌ با این اوصاف به نظر آید که امروز اروپا با میراث سیاسی و فکری‌اش قهر کرده است آنچنان که نه دیگر نشانی از عصر مدارای مذهبی را در خود دارد و نه اندک تمایلی برای تساهل و تسامح دینی، اروپا این روزها به جای آزادی و برابر خواهی به تمایز‌طلبی هویت خویش خوش آمد می‌گوید: پس به جای لیبرالیسم به فاشیسم محل ظهور می‌دهد و در عین حال سیاست مذهبی را جانشین سکولاریسم می‌کند( خسرو‌شاهین، ۲۵ فروردین ۲۳ :۱۳۸۷ .)
امروز غرب به هنگام تحلیل پدیده‌ها و جریانات شرقی نیز با معیارهای حاکم بر فضای غرب به قضاوت می‌نشیند و تقریبا می‌توان گفت که در اکثر موارد هم، به اشتباه می‌رود؛ زیرا فرهنگ و اجتماع شرق، مقتضیاتی دارد که با مقتضیات غرب متفاوت است. انسان شرقی در مواجهه با پدیدهای خاص به گونه‌ای می‌اندیشد و رفتار می‌کند و انسان غربی به گونه‌ای دیگر. اساسا جریانهای اجتماعی در غرب در بستری متفاوت با شرق شکل گرفته؛‌ از این رو حتی تحلیل پدیده‌ای واحد در شرق و غرب با معیاری واحد غیرمنطقی است.

مستجار،mostajar,بیداری اسلامی

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=816

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.