7

عبرتهایی از تاریخ

  • کد خبر : 921
  • ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ - ۲۰:۱۷
عبرتهایی از تاریخ

  آيت الله محمد تقي مصباح يزدي مستجار بايد سعي كنيم عقايد خود را محكم كنيم و اين مسأله را شوخي نگيريم. اگر پايه ايمان ما محكم نباشد، شياطين آن را خواهند ربود. مقام معظم رهبري ـ مدّ ظلّه العالي ـ در يكي از سخنراني هايشان اشاره فرمودند كه برخي مطبوعات داخلي پايگاه دشمن شده […]

 
آيت الله محمد تقي مصباح يزدي

مستجار
بايد سعي كنيم عقايد خود را محكم كنيم و اين مسأله را شوخي نگيريم. اگر پايه ايمان ما محكم نباشد، شياطين آن را خواهند ربود. مقام معظم رهبري ـ مدّ ظلّه العالي ـ در يكي از سخنراني هايشان اشاره فرمودند كه برخي مطبوعات داخلي پايگاه دشمن شده و نفوذي ها به آنها راه يافته اند. آنان ايمان جوان هاي ما را هدف قرار داده اند و با القاي انواع شبهه ها سعي دارند روح دين داري و تقيد به دين را در جامعه، و به ويژه نسل جوان ما كم رنگ و به مرور از بين ببرند.
ثانياً بايد سعي كنيم در زندگي تا آن جا كه مي توانيم ارزش هاي اسلامي را پياده كنيم و احكام اسلام را جدي بگيريم و در مورد آنها كوتاه نياييم و مسامحه نكنيم. همه شهدايي كه از زمان انبيا و اولياي پيشين و از صدر اسلام تا به حال خون خود را نثار كرده اند، براي اين بوده كه احكام الهي اجرا شود، نه اين كه عده اي اراذل و اوباش آزادي پيدا كرده و هر خلاف شرعي كه خواستند، بكنند. ما بايد سعي كنيم احكام اسلامي را ابتدا در زندگي خودمان پياده كنيم و سپس ديگران را نيز به اين مسير راهنمايي نماييم.
ثالثاً، ما به عنوان شيعه و پيروان مكتب امام حسين(عليه السلام) بايد هميشه براي مبارزه با دشمنان دين آمادگي داشته باشيم. از اوايل غيبت كبري، علماي بزرگ ما روزهاي جمعه شمشير و اسب برمي داشتند و در اطراف شهر تمرين اسب سواري و شمشير زني مي كردند تا اگر امام زمان(عليه السلام) ظهور كرد، براي جنگ آماده باشند. قرآن مي فرمايد:
و أع دّوا لهم ما استطعتم م ن قوّه ؛۱ هر چه از نيرو در توان داريد بسيج كنيد.
ما بايد آمادگي هاي لازم را كسب كنيم؛ چرا كه اگر ما آمادگي داشتيم دشمن عقب نشيني مي كند.
مردم ما به بركت رهنمودهاي حضرت امام(رحمه الله) آماده مبارزه با دستگاه كفر شاهنشاهي شدند، قيام كردند، خون دادند، شكنجه و تبعيد شدند و اموالشان از بين رفت تا اين انقلاب به پيروزي رسيد. آيا اين ملت براي چه مبارزه كرد؟ امام فرياد مي زد: مرتكب كبيره است كسي كه امروز داد نزند. اي قم ساكت! اي نجف ساكت! اسلام از بين رفت، من براي اسلام احساس خطر مي كنم. مردم در پاسخ به اين نداي امام(رحمه الله) و براي احياي اسلام قيام كردند. اگر خداي نكرده، دوباره روزگاري مثل زمان شاه، دشمنان خارجي يا سازش كاران و فريب خوردگان داخلي، اسلام را در معرض تهديد و خطر قرار دادند و وضع زمان شاه تكرار شد، همه ما بايد آماده مبارزه باشيم. آمادگي اي كه در طول ۱۳۰۰ سال به بركت خون سيدالشهدا(عليه السلام) در شيعيان پيدا شد، در ۲۲ بهمن ۵۷ نتيجه داد. بايد مراقب باشيم اين آمادگي را از دست ندهيم و ما را با شعارهايي نظير تساهل و تسامح خواب و خام نكنند. با اين حرف ها مي خواهند اين آمادگي و روح سلحشوري، شهامت، فداكاري و شهادت طلبي را از ملت ما بگيرند. اينها نقشه هاي حساب شده اي است كه از جاي ديگر آمده و كساني آگاهانه يا ناآگاهانه آنها را اجرا مي كنند. تأكيد مي كنم كه بايد مراقب باشيم اين روح فداكاري و شهادت طلبي از شيعيان رخت برنبندد. بايد سعي كنيم اين روحيه را هميشه حفظ نموده و پيوسته دعا كنيم كه: خدايا مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار ده!
«ضعف شناخت» و «خودباختگي» عواملي مهم
در انحراف هاي جامعه اسلامي
«ضعف شناخت» و «خودباختگي» عواملي مهم در انحراف هاي جامعه اسلامي يكي از مهم ترين ابزارهايي كه در عدم پذيرش حكومت حق مؤثر است،
تبليغات و سوء استفاده از ناآگاهي مردم است. از اين رو يكي از وظايف مهم همه ما، به خصوص قشر تحصيل كرده، اين است كه سطح فكر و فرهنگ مردم را بالا ببريم تا از حالت تقليد و تبعيت محض در مسايل سياسي و اجتماعي خارج شده، خودشان اهل تحليل شوند. اينها شعار نيست. ما به چشم خود شاهد بوديم و هستيم كه به بركت حركت امام(رحمه الله) و به بركت اين انقلاب، سطح آگاهي و بينش مردم ما نسبت به مردم كشورهاي ديگر بسيار رشد كرد. امروزه سطح آگاهي سياسي مردم ما از مردم همه كشورهاي دنيا بالاتر است. اما هنوز هم با سطح مطلوب فاصله داريم و جاي كار هست. هنوز هم مي بينيم گاهي كساني مي توانند با عوام فريبي و تبليغات، قشر عظيمي از مردم ما را به دنبال خود بكشانند و از آراي آنان براي تحقق نيّات و خواسته هاي سوء خود استفاده كنند.
اين سوء استفاده دو منشأ اساسي دارد: يكي ضعف آگاهي، و ديگري ضعف شخصيت. يكي جنبه شناختي و ديگري جنبه شخصيتي دارد. فردي كه معلومات و اطلاعات سياسي اش كم است، قادر به تحليل درست مسايل اجتماعي نيست و به راحتي تحت تأثير تبليغات قرار مي گيرد. اين يك نقص است. نقص ديگر مربوط به ضعف شخصيت است. برخي افراد استقلال نظر ندارند و خيلي زود تحت تأثير ديگران قرار گرفته و از آنان تبعيت مي كنند. معمولا افراد سرشناسي كه صاحب پول، مقام، شأن علمي و امتيازاتي از اين قبيل هستند براي مردم جاذبه دارند و بسياري از مردم چشمشان به آنها است و به دنبال آنها به راه مي افتند. اين گونه تقليد كردن و به دنبال كسي رفتن، دليل ضعف شخصيت است و غير از مسأله ضعف شناخت و ندانستن است. ممكن است فردي در ابتدا مسأله اي را بداند و آن را براي خودش حل كرده باشد، اما وقتي مي بيند ساير مردم به طرف ديگر مي روند او هم دنبال آنها به راه مي افتد.
ضعف شخصيت و ضعف بينش غالباً با هم هستند و بايد با آنها مبارزه كرد. يكي از وظايف اجتماعي و واجبات و معروف هايي كه بايد به آن امر و براي تحقق آن تلاش كنيم، اين است كه بايد سعي كنيم آگاهي مردم را بيشتر كنيم و كاري كنيم كه خود احساس شخصيت كنند. بايد آنها را تشويق كنيم كه براي هر مسأله اي خودشان فكر كنند و براي كاري كه انجام مي دهند بين خود و خدايشان حجت داشته باشند. ص رف اين نباشد كه چون به كسي حسن نظر دارند، به دنبال او راه بيفتند. حتي ممكن است كسي در لباس روحانيت باشد اما دچار انحراف ها و خطاهاي بزرگ گردد. اين كه كسي روحاني است يا شخصيت بزرگي است، نزد خداي متعال حجت نمي شود. روز قيامت هر كسي بايد جواب اعمال خودش را بدهد. در روز قيامت عده اي كه با انبيا مخالفت كرده اند، خواهند گفت كه شخصيت ها و بزرگانمان ما را فريب دادند؛ ولي از آنها نمي پذيرند و به جهنمشان مي برند:
يوم تقلّب وجوههم ف ي النّار يقولون يا ليتنا أطعنا اللّه و أطعنا الرّسولا. و قالوا ربّنا نّا أطعنا سادتنا و كبراءنا فأضلّونا السّب يلا؛۲روزي كه چهره هايشان را در آتش زير و رو مي كنند، مي گويند: «اي كاش ما خدا را فرمان مي برديم و پيامبر را اطاعت مي كرديم». و مي گويند: «پروردگارا ما رؤسا و بزرگان خود را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند.»
كساني كه در دنيا در چنين دامي گرفتار شده اند، روز قيامت به سراغ آن شخصيت ها و بزرگان مي روند و مي گويند، ما از شما پيروي كرديم، امروز مقداري از بار عذاب ما را شما بكشيد! آنها در پاسخ مي گويند ما شما را مجبور نكرديم، خودتان آمديد:
و ذ يتحاجّون ف ي النّار فيقول الضّعفاء ل لّذ ين استكبروا نّا كنّا لكم تبعاً فهل أنتم مغنون عنّا نص يباً م ن النّار . قال الّذ ين استكبروا نّا كلّ ف يها نّ اللّه قد حكم بين الع باد ؛۳ و آن گاه كه در آتش شروع به آوردن حجت مي كنند، زيردستان به كساني كه گردن كش بودند، مي گويند: «ما پيرو شما بوديم؛ پس آيا مي توانيد پاره اي از آتش را از ما دفع كنيد؟» كساني كه گردن كشي مي كردند، مي گويند: «[اكنون] همه ما در آن هستيم. خدا است كه ميان بندگان داوري كرده است».
البته كساني كه منشأ اغواي ديگران شوند دو برابر گناه دارند:
ل يحم لوا أوزارهم كام له ً يوم الق يامه و م ن أوزار الّذ ين يض لّونهم ب غير ع لم؛۴ تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردارند، و [نيز ]بخشي از بار گناهان كساني كه ندانسته آنها را گمراه مي كنند.
با اين حال، آنها كه از گمراهي ها پيروي كرده اند چيزي از وزر و وبالشان كم نمي شود و مسئول كار خودشان هستند؛ گرچه آن سركرده ها و كساني كه باعث گمراهي و فريب مردم شده اند، دو برابر گناه دارند؛ يكي اين كه چرا خودشان رفتند و ديگر اين كه چرا ديگران را گمراه كردند. شايد آن روز در بين آن «كبرا» كساني را مشاهده كنيم كه ما در دنيا به آنها بسيار حسن ظن داشتيم. آري، در آن جا حساب ها طوري ديگر است.
در هر صورت، يكي از وظايف ما اين است كه سعي كنيم كارهايمان از روي بينش صحيح باشد. البته شايد عده اي بگويند، حال كه ما از مسايل سياسي و اجتماعي سر درنمي آوريم، پس كنار بنشينيم. در پاسخ بايد بگوييم، اين كاري است كه امثال سعد بن ابي وقاص و حسن بصري و ابوموسي اشعري كردند. مگر كنار كشيدن، تكليف را از دوش انسان برمي دارد؟ معاويه به سعد بن ابي وقاص گفت: چرا با من بيعت نكردي؟ گفت: مشكل داشتم. گفت: مشكلت چيست؟ گفت: نپرس. معاويه اصرار كرد. گفت: حال كه اصرار مي كني، بيعت نكردنم براي آن بود كه پيغمبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: «الحقّ مع عل يّ».۵ جا داشت معاويه به او بگويد، اي كوردل! تو كه اين را شنيدي، پس چرا دنبال علي(عليه السلام) نرفتي؟! مگر خودت اعتراف نمي كني كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) گفت: «الحقّ مع عل يّ»، پس چرا با علي(عليه السلام) بيعت نكردي؟!
كساني هستند كه مي پندارند احتياط در اين است كه هيچ حرفي نزنند، چرا كه شايد غيبت شود! غيبت چه كسي؟ غيبت كساني كه شمشير بسته اند اسلام را از بين ببرند و ريشه اسلام را بكنند؟! اوايل نهضت وقتي حضرت امام(رحمه الله) گاهي اسمي از شاه مي بردند، بعضي ها مي گفتند: اين، غيبت پادشاه شيعه مي شود!!
انسان بايد فهم و درك خود را عميق كند. بايد وظيفه را تشخيص داده و بعد هم با جديت به آن عمل نمايد. در تشخيص وظيفه و عمل به آن، به هيچ وجه نبايد كوتاهي كرد، و گرنه ميدان براي اراذل و اوباش باز مي ماند؛ هم چنان كه اين روزها كم و بيش شاهديم. نبايد گفت، رأي خودم است، اختيارش را دارم. بله اختيار رأي شما در دست خودتان است، اما بايد مراقب اين مطلب هم باشيم كه روزي بايد حساب هر رأي و امضايمان را پس بدهيم. چه بسا همين رأي ما باعث پيروزي فردي شود كه حكمي از احكام اسلام را تعطيل نمايد و هزاران نفر را به گناه مبتلا كند. در اين صورت ما در گناه همه آنها شريك هستيم. البته هركس اختيار رأي خود را دارد و هر كاري كه بخواهد، مي تواند با آن انجام دهد؛ اما بايد به مسؤوليتش هم ملتزم باشد. ممكن است روزي بگويند، شما در تمامي فسادها و گناهاني كه بين چند ميليون مردم ايران از سال فلان تا فلان انجام گرفت، شريك هستي! چرا؟ چون شما رأي دادي كه اين افراد سر كار بيايند، اگر شما رأي نداده بودي، اين افراد در مسند قدرت قرار نمي گرفتند و اين كارها هم نمي شد.
ما بايد مسئوليت خطير خود را درك كنيم. بايد ببينيم منشأ حب و
بغض هايمان چيست. بايد ببينيم اگر براي كسي زنده باد و مرده باد، مي گوييم براي چه مي گوييم. مبادا «كينه هاي بدر و خيبر» در دل هاي ما باشد و باعث شود كه «لا حبّاً ل معاو يه بل بغضًا ل عل يّ(عليه السلام)« كاري انجام دهيم!
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱٫ انفال (۸)، ۶۰٫
۲٫ احزاب (۳۳)، ۶۶ ـ ۶۷٫
۳٫ غافر (۴۰)، ۴۷ ـ ۴۸٫
۴٫ نحل (۱۶) ۲۵٫
۵٫ ر.ك: بحارالانوار، ج ۳۸، باب ۵۷، روايت ۱٫

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=921

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.