- چکيده:
در اين مقاله به بررسي عقايد صهيونيسم مسيحي و اهداف و طرحهاي آن پرداخته ایم. بررسي کتاب آخرين سپيده دم در بيت المقدس، نوشته جانهاگي، نشان می دهد که صهيونيسم مسيحي به دنبال جنگهاي صليبي و جنگ جهاني ميباشد تا زمينه ظهور مجدد عيسي را فراهم آورد. در اين کتاب، عقايد غلط و خرافي صهيونيسم مسيحي در مورد خدا، حضرت عيسي و همچنين يهوديان آورده شده است تلاش شده با استناد به مطالب اين کتاب، فرجام جهان از ديدگاه صهيونيسم مسيحي بررسي شود.
امروزه صهيونيسم يهودي يکي از قويترين نيروها و مهمترين بازيگران سياست جهاني ميباشد و اين مطلب به وسيله صدها فرقه کوچک و کليسا بيان شده است. صهيونيسم مسيحي انواع گوناگوني دارد که با هم تفاوتهايي جزئي دارند، ولي جوهر و اصل پيام آن در کل، حمايت از کشور اسرائيل و طرح امپرياليستي صهيونيسم ميباشد. صهيونيستهاي مسيحي در کابينه بوش نفوذ بسيار زيادي کردهاند. خود بوش نيز تا حدودي ميتواند يک صهيونيست مسيحي باشد؛ چرا که سياستهايش در خاورميانه و مناطق ديگر، به روشني بازتاب برنامه کار صهيونيسم مسيحي است و يا با آن مطابقت دارد.
جنگ، پيروزي و تسلط امپریالیسم، بر پايه اصرار بر حقيقت مطلق مسيحيت و همچنين اصرار بر برتري نژادي يهوديان، درست در دل صهيونيسم مسيحي قرار دارد. صهيونيستهاي مسيحي معتقدند که يهوديان «مردم برگزيده» خدا هستند و خدا اين حق را به آنها داده است که نه تنها بر فلسطين بلکه بر منطقهاي گستردهتر، از مصر امروزي تا عراق، با عنوان «اسرائيل بزرگ» تسلط داشته باشند. آنها ميگويند که خدا يهوديان را برتر از همه مردم آفريده است. از اين رو بر اين مطلب تأکيد ميکنند که آنان که با طرح امپرياليستي حمايت از اسرائيل بزرگ و يا با تصرف فلسطين توسط صهيونيستها مخالفت ميکنند، «دشمنان خدا» هستند و لايق آن هستند که به هر وسيله ممکن، از جمله حمله آشکار و قتل عام، شکست داده شوند.
با اين حال، حمايت از اسرائيل به اين معني نيست که صهيونيسم مسيحي، يهوديت را به عنوان يک راه مشروع رسيدن به رستگاري، بعد از مسيحيت به شمار ميآورد. همچنين به معناي عشق و علاقه حقيقي به يهوديان نيز نميباشد؛ چرا که اگر اين گونه بود، آنگاه از اصول سنتي کليسا که به يهوديان به عنوان «قاتلان مسيح» مينگرد، منحرف شده بود. از اينرو صهيونيستهاي مسيحي معتقدند که مسيحيت تنها مذهب قابل قبول براي خداوند ميباشد و همانطور که در انجيل آمده است، رستگاري تنها از طريق مسيحيت ممکن ميباشد؛ آنها همچنين بر اين مطلب تأکيد دارند که يهوديان تنها زماني ميتوانند نجات پيدا کنند که به مسيحيت ايمان آورند. با اين حال، از آنجايي که صهيونيستهاي مسيحي و مدافعان سرسخت کشور اسرائيل به شدت ضد عرب و ضد مسلمان هستند، توانستهاند رابطه نزديکي با گروههاي يهودي راست گرا و کشور اسرائيل برقرار کنند و امروز به يک جزء جدايي ناپذير اتحاد آمريکا-اسرائيل تبديل شدهاند.
صهيونيسم مسيحي به دنبال جنگ جهاني ميباشد. اعتقاداتي از قبيل اين که مسيحيت تنها حقيقت است و تمام اديان ديگر يا «شيطاني» هستند و يا «دروغين»؛ و اينکه تمامي يهوديان بايستي در فلسطين جمع شوند تا رسالت مشهور کتاب مقدس را انجام دهند؛ و هچنين اين اعتقاد که به زودي جنگ جهاني بزرگي رخ خواهد داد که منجر به کشتار صدها ميليون نفر و «ظهور دوم» مسيح ميشود، به روشني نشان دهنده طرحهاي جهاني توسعه طلبانه صهيونيسم مسيحي است.
جانهاگي نمونه برجسته يک صهيونيست مسيحي متعصب و بنيانگذار و پيشواي روحاني کليساي کرنرستون، در تکزاس آمريکا است که حدود ۱۶۰۰۰ عضو دارد. کليساي او همانند ديگر مبلغان بنيادگراي مسيحي در آمريکا، هداياي بسيار زيادي دريافت ميکند و همچنين در رسانهها نفوذ دارد.هاگي رئيس شرکت رسانهاي «تبليغ جهاني مسيحيت» است که برنامههاي روزانه آن در راديو و تلويزيون آمريکا و سراسر جهان پخش ميشود. او نويسنده کتابهاي متعددي در مورد صهيونيسم مسيحي بوده و برخي از کتابهاي او توسط ناشران بنيادگراي مسيحي در خارج از کشور نيز چاپ شده است.
يکي از مهمترين نوشتههايهاگي در مورد صهيونيسم مسيحي، کتاب «آخرين سپيده دم در بيت المقدس» ميباشد که برنامههاي امپرياليستي موجود در اصل و جوهر صهيونيسم مسيحي را به خوبي و با مثال روشن ميسازد.
هدف کتاب، دفاع از اشغال فلسطين به وسيله اسرائيل و تقبيح کساني است که به دنبال مخالفت با بيرحميهاي اسرائيل هستند، و همچنين حمايت از هدف «اسرائيل بزرگ» ميباشد؛ و تمام اينها را با نام مسيحيت و با اين فرض که ملت يهود مردم برگزيده خدا ميباشند، انجام ميدهد.
همانطور کههاگي بارها بيان کرده است، نژاد پرستي مکمل پيام صهيونيسم مسيحي است.
هاگي ميگويد که انجيل، يهوديان را به عنوان مردمک چشم خدا توصيف کرده است. او در مورد يهوديان از انجيل نقل قول ميکند که «شما مردمي مقدس هستيد و شاهزاده و فرمانرواي خداوند، و پروردگار شما را برگزيده است تا مردمي براي خودش باشيد و گنجينهاي خاص، و بالاتر از همة مردمي که روي زمين هستند».
آنچنان کههاگي استدلال ميکند، اين بدين معناست که کساني که به يهوديان و کشور اسرائيل ضرر برسانند و يا بر سر راه طرح اسرائيل بزرگ بايستند، غضب فوري خداوند را تجربه خواهند کرد.
هاگي به آناني که جرأت ميکنند با کشور ستمکار اسرائيل مبارزه کنند، اعلام ميکند: «فرد و يا ملتي که عليه اسرائيل دست و يا صدايش را بالا ببرد، غضب خداوند را درخواست کرده است».
او تأکيد ميکند که چنين مردمي توسط خداوند لعن و نفرين خواهند شد.
تصور و نظريههاگي در مورد خدا، مثل خداي قبيلهاي يهود ميباشد که به عنوان يک ابزار براي رسيدن به توسعهطلبيهاي يهود به کار ميرود.
انجيل به دست يهوديان نوشته شده است، زيرا همانطور که بسياري از مسيحيان آزادي خواه تصديق کردهاند، بسياري از آن محصول دست بشر است. بسياري از منظومات انجيل در جهت مشروعيت بخشي به منافع جامعهاي است که نويسندگان انجيل آن را ترسيم کرده اند. اين موضوع براي افراد عادي فهميده بديهي به نظر ميرسد اما طرفداران ترجمه تحتاللفظي انجيل مانندهاگي، به شدت با اين مطلب مخالفند.
براي آنان، هر کلمه انجيل، مقدس و خدايي ميباشد. برنامههاي امپرياليستي و نژادپرستانه صهيونيست مسيحي به ناچار از ترجمه تحت اللفظي انجيل استفاده کرده است.
هاگي با کمک گرفتن از تعداد زيادي از منظومات انجيل بيان ميکند که «خداوند از اسرائيل همچون والديني که بالاي سر تنها فرزند خود پر ميزنند و از او محافظت ميکنند، حفاظت ميکند.» او به وضوح بيان ميکند که «کشور اسرائيل به وسيله يک فعل مقتدرانه الهي ايجاد گشته است.
تمامي کشورهاي ديگر به وسيله اعمال خشونت بار و يا اعلاميه سربازان ايجاد شده اند، اما اسرائيل عمداًً به وسيله خدا ايجاد شده است، براي اينکه او يک مکان فيزيکي و ميراثي روي زمين داشته باشد.»
بنابراينهاگي از ما ميخواهد که به خدايي ايمان آوريم که محتاج به يک «مکان مادي» براي خود است.
غير يهوديان موجودات درجه دو و يا کمتر ميباشند و بنابراين اگر ديده شود که بر سر راه استعمار طلبي يهود قرار گرفته اند، به سادگي از ميان برداشته خواهند شد.
اين خداي قبيلهاي يهودي کههاگي ارائه کرده است، نه تنها در روش برخورد با مخلوقات خود بي طرف نيست بلکه کاملاً ستمگر و مستبد ميباشد.
به نظر ميرسد کههاگي با توجه به اين موضوع که تصور تحت اللفظي انجيلي از خداوند، يک خداي يهودي ميباشد، نه خداوند تمام عالم که به تمام مخلوقاتش بي طرفانه مينگرد، تسلط يهود بر سرزمين دشمنانشان را مقدس شمرده است.
بنابراين او با نقل قول از انجيل مينويسد که خداوند سرزمين اسرائيل بزرگ را که شامل منطقهاي گسترده از کل مصر تا عراق ميباشد، براي هميشه به يهوديان (اولاد اسحق) داده است. بنابراين مردمي که در آن مناطق زندگي ميکنند –ميليونها عرب مسلمان و مسيحي- حق زندگي در آنجا را ندارند و يا اينکه بايد زندگي تحت فرمانروايي يهوديان را بپذيرند.
گرچه او صراحتاً اذعان نميکند که معني مطلب بالا اين است که کساني که از قبول فرمانروايي يهوديان سر باز زنند، يا کشته ميشوند و يا بيرون انداخته ميشوند.
تصورهاگي از خدا، يک دلال بوالهوس است.
او مينويسد: «خداوند مرزهاي جغرافيايي کشور اسرائيل را معين کرده است. هنگامي که پروردگار تورات و انجيل را نازل کرده، مرزهاي دقيق اسراييل در آن آمده است.»
او اضافه ميکند: «نقشهبردار الهي، محوطه اصيل کشور يهودي را تعيين کرده است و حکم کرده که هيچ کس نبايد اين خطوط را تغيير دهد. پيمان املاک و سرزمينها با خون امضا شده است و مدتهاست که در خون ايستاده است.»
از اين رو او استدلال ميکند: «همانطور که خدا فرمان داده است، سرزمين اسرائيل، خصوصاً شهر بيت المقدس، حق مطلق يهوديان است.» بنابراين او ميگويد که فلسطينيان حقي در مورد سرزمين تاريخي خود ندارند و بايد راه را براي اشغالگران يهودي باز کنند.
دفاعهاگي از استعمارطلبي صهيونيستي تا حد مضحکي ادامه مييابد.
او ميگويد: «اسرائيل جاسوسي در آسمان دارد که خود خدا ميباشد.
خدا حفاظت خاصي از اسرائيل، مردم يهودي و کشور اسرائيل ميکند. هيچ کشوري در جهان نميتواند با نيروهاي دفاعي حافظ اسرائيل رويارويي کند. وظيفه خاص ميکائيل، فرشته مقرب خدا، حفاظت از اسرائيل ميباشد.»
و کساني که به هر دليل با اسرائيل مخالفت کنند، از جمله فلسطينياني که در برابر ظلم و اشغالگري اسرائيل مبارزه ميکنند، متحمل غضب خداوند خواهند شد:
«خداوندگار با چشماني که به کشور اسرائيل و خصوصاً بيت المقدس دوخته شده است، عهده دار حفاظت از آن در تاريکترين شبها ميباشد.»هاگي مدعي ميشود که کساني که با اسرائيل ميجنگند، [در واقع] با خدا ميجنگند.
براي خداي قبيله گرايهاگي، اسرائيل آنقدر محوريت دارد که او معتقد است که تقدير هر فردي بر روي کره زمين، اساساً وابسته به نگرش او به يهوديان است:
«رونق و شکوفايي و يا کيفر و عقوبت، بستگي به رفتار ما با اسرائيل دارد.»
استدلال او نيز اين است: «… زيرا يهوديان به عنوان فرزندان ابراهيم از حمايت الهي بهرهمند هستند.»
او براي استحکام بخشيدن و حمايت از اظهاراتش، از انجيل نقل قول ميکند که هنگامي که خدا با ابراهيم وارد پيمان شد، به او يک «وعده وحشت آور» داد و گفت:
«من هرکس که تو را ستايش کند، ستايش ميکنم، و هر کس که تو را لعن کند، او را لعن ميکنم. و تمام خاندانهاي زمين بر اساس تو ستايش خواهند شد.»
از اينروهاگي تأکيد ميکند که ايالات متحده و هر کس ديگري که بخواهد خدا را راضي کند، بايستي بدون هيچ تناقضي در «حمايت دلسوزانه از کشور اسرائيل» شريک شود؛ او اضافه ميکند:
«سريعترين و تأثيرگذارترين راه براي اينکه در کنار و سمت خدا باشيم، اين است که در زمان نياز کشور اسرائيل و مردم يهودي، همراه آنان باشيم.»
او ميگويد: کسي که اين کار را انجام دهد، ميتواند حمايت خدا را به دست آورد؛ چرا که «خداوند فرد يا ملتي را که اسرائيل و يا ملت يهود را ستايش کند، ميستايد.»
اعتقادات محکمهاگي در حمايت از اسرائيل و استعمارطلبي صهيونيستي، هيچ زماني قاطعتر از اکنون نبوده است.
او ميگويد: اين موضوع به خاطر اين است که عيسي به زودي به زمين بازخواهد گشت و اسرائيل بايد براي پذيرايي از مسيح حفاظت شود. تصويري کههاگي از عيسي در «ظهور دوم» او ارائه ميدهد، هيچ شباهتي به نظريه مشهور رنج کشيدن و عشق ورزيدن به عيسي ندارد.
بلکه در توصيف او، عيسي همچون يک جنگاور تندخو به نام «فرمانرواي صلح» است که مسيحيان را با سلاح تقويت ميکند و جنگ جهاني نهايي را اعلام مينمايد.
در روز رستاخيزي کههاگي طرح کرده است، حملات از سوي اعراب به اسرائيل خصوصاً بيت المقدس افزايش مييابد و او آن را «حملات متعصبانه» مينامد.
او ميگويد که مسيحيان جهان در پاسخ به اين حملات بايد در کنار اسرائيل صف آرايي کنند.
او تأکيد ميکند که در اين زمان «ما بايستي مردم جهان را آگاه سازيم که اگر خطي قرار است کشيده شود، بايستي دور يهوديان و مسيحيان کشيده شود. ما با هم متحد و غير قابل تقسيم هستيم.»
هاگي معتقد است که شهر بيتالمقدس مسئله دشوار نبرد نهايي قبل از ظهور دوباره مسيح ميباشد.
اين شهر نزد يهوديان، مسلمانان و مسيحيان به يک اندازه مقدس است.
از اين روهاگي ميگويد که خدا فرمان داده است، بيت المقدس تا رسيدن دوباره عيسي، تحت کنترل انحصاري ملت يهود باشد.
او مينويسد که نبرد نهايي ميان نيکي و بدي(آرماگدون) که با اعراب و يا مسلماناني که ميخواهند تسلط بر اين شهر را از دست يهوديان بيرون بياورند صورت ميگيرد، در بيت المقدس متمرکز ميشود.
هاگي در اين خصوص ميگويد که مسيحيان بايد به سهم خود از اسرائيل دفاع کنند و هر درخواست صلحي از قبيل پيشنهاد يک بيت المقدس مشترک و يا تسلط مشترک يهوديان و اعراب بر اين شهر را رد کنند.
خصوصاً او از ايالات متحده ميخواهد که هر کاري که قدرت آن را دارد، در پشتيباني از اسرائيل انجام دهد و مخالفان آن را نابود کند؛ او ميگويد، اين تنها راه بهدست آوردن لطف خدا ميباشد.
او هشدار ميدهد که اگر آمريکا نتواند اين کار را انجام دهد، خودش توسط خدا نابود خواهد شد.
هاگي با نقل قول از تعدادي از منظومات انجيل، آنچه را مشاهده کرده است، به عنوان آشکار شدن حوادثي در ابعاد جهاني توصيف ميکند که آغاز جنگي جهاني است که نظير آن تا کنون مشاهده نشده و خبر از دومين ظهور عيسي ميدهد.
او ميگويد، در اين جنگ جهاني، مسلمانان – که او آنها را پيروان يک مذهب دروغين ميداند – با روسها متحد خواهند شد تا عليه اسرائیل بجنگند.
اين ممکن است به يک جنگ هستهاي جهاني با صدها ميليون کشته منجر شود.
در اين هنگام «ضد مسيح» شکل ميگيرد و به بيت المقدس حمله کرده و مناطقي از جهان را تحت تسلط خود در ميآورد؛ و به دروغ مدعي هدايت اين مناطق به صلح ميشود.
اما اين فريب بزرگ چندان طول نميکشد و در عوض، منجر به جنگهاي ويرانگر بيشتري ميشود.
هاگي ميگويد که در اين زمان مسيحيان بايد با هر وسيله ممکن از يهوديان و اسرائيل دفاع کنند و به دشمنان اين نژاد برگزيده خداوند- يهوديان- اعلام جنگ کنند. او تأکيد ميکند، تنها در آن وقت آنان (مسيحيان) ميتوانند نجات پيدا کنند.
هاگي مينويسد که پس از سالها جنگ جهاني و ويراني وحشتناک، عيسي توسط خداوند فرستاده ميشود تا جهان را نجات دهد.
او سوار بر اسبي سفيد به ميدان نبرد نيکي و بدي ميرسد. «ضد مسيح» و ارتش آن را شکست ميدهد و سلطنت جهاني خود را به پايتختي بيت المقدس پايه گذاري ميکند و براي هميشه از آنجا سلطنت و حکمراني ميکند.
توصيفي کههاگي از سلطنت آينده عيسي ارائه ميدهد، انگيزههاي ناچيزي براي حمايت از غير مسيحيان و حتي از يهودياني که او به شدت از آنها دفاع ميکند، ايجاد ميکند.
همان طور که خود او روشن ميسازد اين عيناً همان امپراتوري مسيحي ميباشد و يک امپراتوري بر انداخته شده با پادشاهان، ملکهها و صدر اعظمهايي که هنوز سر جاي خود هستند نيز وجود دارد.
اينکه چگونه آنها هنوز در سراسر جهان وجود دارند، در حالي که عيسي بر تمام جهان حکمراني ميکند، معمايي است کههاگي آن را پاسخ نداده است.
هاگي مينويسد که «بيت المقدس، مردمک چشم خدا، تحت فرمانروايي عيسي به محل شادماني جهان تبديل ميشود.
اين شهر مرکز عبادت جهاني ميشود و مردم از سراسر جهان به زيارت و عبادت در پرستشگاه مقدس آن ميآيند.
پادشاهان، ملکهها، شاهزادگان و صدر اعظمها، بايد براي ستايش عيسي به اين شهر مقدس بيايند. احتمالاً تمامي اينها خود مسيحي هستند، به اين خاطر کههاگي از انجيل نقل قول کرده و پيش گويي ميکند که «هر پادشاهي بايستي به نام عيسي تعظيم کند و هر زباني بايد اعتراف کند که عيسي مسيح فرمانرواي پروردگار عظيم ميباشد.»
همان طور که کتابهاگي به روشني بيان ميکند، صهيونيسم مسيحي ريشه در عقيده رايج جنگ صليبي دارد و تاريخ طولاني پيروزي کليسايي، دستور العملي براي جنگ جهاني و استعمارگري مسيحي ميباشد.
علاوه بر اين، نشانگر فقدان معنويت اصيل نيز ميباشد و به دنبال اين است که مفهوم خدا را تا اندازه يک زمامدار مستبد، نژاد پرست، بوالهوس و کوچک کاهش دهد که اين خدا از روي ميل خواهان کشتار فجيع مردم بي گناه براي حفاظت از طرحهاي توسعه طلبانه مردم برگزيده فرضي ميباشد.
البته صهيونيست مسيحي در استفاده از مذهب براي فرجامهاي سياسي خشن، منحصر به فرد نيست اما با اين اضافات گسترده که توسط حاميان آن افزوده شده است، خصوصاً در آمريکا، تهديدي براي صلح ميباشد که از آن چيزي که برخي اوقات تصور ميشود، بسيار خطرناک تر است و نميتوان آنها را به عنوان ياوه گوييهاي ديوانههايي که اهميتي ندارند، به سادگي کنار گذاشت.