جريان وهابيت بعد از تلاشهاي فرهنگي برادران قطب به سه بخش تقسيم شد:۱- وهابيت نجدي يا حجازي ۲- وهابيت انقلابي يا جهادي ۳- جريان تكفيري كه چند دهه از شكلگيري آن ميگذرد.
بخصوص جهان شیعه در حال حاضر با یكی از تهدیدات جدی در عرصه بینالمللی مواجه است. این مشكل به واسطه ظهور جریانهای تندرو عقیدتی بروز و ظهور پیدا كرده است.
اززمان شكلگیری جریانهای تندرو با لباس “سلفیگری” در دنیای معاصر مدتزمان زیادی نمیگذرد اما وقوع برخی رویدادها و حمایت غرب از گروهی ازمسلمانان كه نگاهی افراطی به اسلام دارند، رشد سلفیگری و به تبع آن جریانتكفیریها را در پی داشته است.
يكياز عوامل مهم درگيريهاي خونين منطقه ، بحث تكفير شيعيان و مطرح كردن آناز سوي علما و روحانيون افراطي وهابي و سلفي است كه باعث قرباني شدن بسيارياز شيعيان بيگناه در منطقه شده است.
متأسفانهبه جاي برخورد مناسب و معقولانه با اين پديده و اعلام برائت از اقداماتخشن و سركوبگرايانه، در آذر ماه ۱۳۸۵ ، سي و هشت نفر از علماي سلفي عربستانسعودي در بيانيهاي ضمن ابراز تاسف از سقوط بغداد آن را توطئه مشكوكصليبيون، روافض و صفويها دانستند و هدف از آن را حفاظت و حمايت ازاشغالگران و تحديد نفوذ اهل سنت در منطقه ،ايجاد هلال شيعه و تجزيه عراق بهسه منطقه كردي، شيعي و سني خواندند!
كاملاً مشخص بود كه در اين نوع تقسيم بندي “روافض” شامل شيعيان، “صفويان” همان ايرانيان و “اشغالگران” نيز سربازان صليبي هستند.
جالباینجاست که اولین بار بنا به درخواست انگلیسیها در سال ۱۹۰۴میلادی ،عبدالعزیز اول در عربستان توافق و حكم(سری) مبنی بر حق تجمع و تشكیل منطقهیهودی در سرزمین فلسطین را به نفع صهیونیستها صادر كرده است.
سير تحول
سلفیهاروایات خود را مستقیماً از احمد بن حنبل( متولد ۲۴۱)، احمد بن تیمیه(متولد۷۲۸)، ابن القیم الجوزیه(متولد ۷۵۱) و محمد بن عبدالوهاب تمیمی نجدی( متولد۱۱۱۵) می گیرند. آنها تنها راه رستگاری را پیروی از سلف صالح (صحابهعصر پیامبر “ص”) می دانند و بدین عات “سلفی” نامیده شده اند.
سلفیهبعد از “محمد بن عبدالوهاب” به صورت یك شكل و ساختار سیاسی در آمد و همپیمانی وی با “محمد بن سعود” پایگذار حاكمیت آل سعود در عربستان به اینروند تسریع بخشید.
اكنون پیوند میان علما و حاكمان سعودی گرچه دچار تغییر و تحول شده و شیوخ وهابیاز برخی اختیارات خود از جمله امر قضا بازماندند اما در عین حال هنوز هماز وضعیت و جایگاه خوبی در نظام سیاسی سعودی برخوردار هستند.
وهابيتبعد از محمد بن عبدالوهاب متحول شد. بخصوص از زماني كه “سيد قطب” و برادرش“محمد” به انتقاد از تفكرات محمد بن عبدالوهاب برخاستند و مباني نظري اودر بحث توحيد را مورد بررسي قرار دادند.
ازنظر اين دو ، توحيد مورد نظر محمد بن عبدالوهاب توحيد ابتدايي و بدوي است ودر مواجهه با جريانهاي انحرافي كاربردي ندارد.اين نو تفكر بيشترين همپیمانگي را با جريان دربار و سلطنت دارد و از توان لازم برای مواجهه باانحرافات برخودار نيست به همين خاطر جريان وهابيت بعد از تلاشهاي فرهنگيبرادران قطب به سه بخش تقسيم شد:
۱- وهابيت نجدي يا حجازي كههم اكنون به سردمداري علماي وهابي عربستان بر طبل تكفير شيعيان اماميه،زيديه و اسماعيليه ميكوبد و البته عملگرا هم نيست و تلاشي براي از بينبردن فيزيكي فرق اماميه نميكند.
۲- وهابيت انقلابي يا جهادي كهبا نشر افكار سيد قطب در عربستان توسط شاگردش “سلمان العوده” و گسترشافكار “ابوالاعلي مودودي” در پاكستان و تلاشهاي اخوان المسلمين در مصر ،سر ناسازگاري با اهل كتاب بخصوص يهود و حضور نيروهاي بيگانه در خاك كشورهاياسلامي دارد. البته بايد در نظر داشت كه كساني كه به وهابيت انقلابياعتقاد دارند در عين انتقادات جدي به شيعه خواهان حذف فيزيكي شيعيان نيستندو جنگ بين فرق اسلامي را بر نميتابند.
۳- جريان تكفيري كهچند دهه از شكلگيري آن ميگذرد تلفيقي از وهابيت نجدي با تاكيد برجنبههاي ضديت با شيعه و وهابيت انقلابي است. اين گروه بخصوص در عراق،افغانستان، پاكستان و بخشهاي جنوب و جنوب شرقي و جنوب غربي ايران فعالهستند و از همه امكانات لازم براي حذف مخالفان خود استفاده ميكنند.
متأسفانهعملکرد بخش قابل توجهی از علمای اهل سنت در نقد تکفیری ها و اعلام برائتاز آنان ، چندان قابل اعتنا نبوده و نتواسته اند آن طور که باید و شاید ،در برابر این افراد بایستند ، افرادی که به نام دین ، سر از تن خلق جدا میکنند و از حسینیه شیعیان در پاکستان تا خیابان های کربلا ، دست به عملیاتانتخاری می زنند و یک کشتار داخلی در جهان اسلام را رقم زده اند و نهایتاًچهره ای “ترور محور
“از اسلام در جهان عرضه می دارند.
مستجارmostagjar