7

بنی صدر ازفراز تا فرود

  • کد خبر : 891
  • ۰۷ تیر ۱۳۹۶ - ۲۳:۰۱
بنی صدر ازفراز تا فرود

بنی صدر تصور می‌کرد که یک پادشاه است تا یک رئیس‌جمهور   از این رو می‌خواست تمام نهادهای قانونی نظام تحت امر او درآیند و بتواند به آنهایی که بر خلاف میل او کار می‌کنند، اخطار دهدو حتی از فعالیت آنها جلوگیری کند                           […]

بنی صدر تصور می‌کرد که یک پادشاه است تا یک رئیس‌جمهور  

از این رو می‌خواست تمام نهادهای قانونی نظام تحت امر او درآیند

و بتواند به آنهایی که بر خلاف میل او کار می‌کنند، اخطار دهدو حتی از فعالیت آنها جلوگیری کند                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                    

روزهای پایانی خرداد ماه سال ۱۳۶۰ برای مردی که تا چند ماه قبل، اولین رئیس جمهور ایران اسلامی بود، روزهای مرگ و زندگی می نمود

ابوالحسن بنی صدر، اولین رئیس جمهور تاریخ ایران است و این عنوان آدم را دچار غرور می کند ولی نه به اندازه ای که چنان سقوط کند که نتواند از جای خود برخیزد !

ابوالحسن بنی صدر که بود و چه شد ؟ سوالی که بسیاری به آن پرداخته اند و جواب های روشنی برای آن وجود دارد.

تاریخ با همه پیچیدگی های خود، ساده و آسان است. اگر با تاریخ همگام شوی خواهی دید که تمدن ها چگونه ظهور کرده اند و رشد یافته اند و به کمال رسیده اند و در نهایت با از دست دادن مولفه های رشد، ساقط شده اند!

انسان ها نیز از این قاعده پیروی می کنند. در عالم اجتماع و سیاست ظهور می کنند، برخی به رشد و بالندگی می رسند و برخی دیگر پس از طی رشد و بالندگی، به اوج قدرت و اعتبار نائل می شوند و در نهایت سقوط را تجربه می کنند. ولی در این میانه انسان های دیگری نیز هستند که هرگز سقوط نمی کنند و وقتی از این عالم خاکی می روند، با شهادت، عالم بالاتری را تجربه می کنند !

بنی صدر از انسان های دسته اول، و بزرگانی چون شهیدان رجایی، بهشتی و چمران از دسته دوم هستند.. دسته ای که امام خمینی یک روز پس از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری، به همگان توصیه کرد مانند چمران بمیرند و مانند چمران مردن، نیازمند مانند چمران زیستن است.

از این مقدمه بگذریم و به سوال اصلی نوشتار خود برسیم

بنی صدر که بود و چگونه ظهور کرد و ساقط شد ؟!

ابوالحسن بنی‌صدر در دومین روز فروردین ماه سال ۱۳۱۲ در باغچه، از توابع همدان به دنیا آمد. دوران تحصیل خود را در همدان و تهران گذراند و دوران طفولیت را تا اخذ دیپلم متوسطه در این شهر سپری کرد.

به مرور زمان ابعاد خودشیفتگی و کیش شخصیت بنی‌صدر زمینه ساز روابط متکبرانه با دیگر مسئولین نظام شد. وی در مصاحبه ای با روزنامه اطلاعات گفته بود « من بزرگترین اندیشه‌ی زمان معاصر ام. من همین تضاد و توحید را بزرگترین اثر قرن می‌دانم که از خودم است».

او در خانواده‌ای روحانی بزرگ شده بود و پدرش از جمله روحانیون معروف همدان بود؛ اما به گفته خودش جو موجود در خانواده ‌اش فضای ضد آخوندی تمام عیاری داشت. (۱)

این نگاه منفی و بیم داشتن از اجبار پدر برای یادگیری دروس حوزوی باعث شد که وی در عرصه فراگیری علوم جدید از خود تقلایی نشان دهد. در کنار این، از مسائل سیاسی هم غافل نبود و کم و بیش در جریان وقایع و رویدادهای روز قرار می‌گرفت.

در دوران دانشجویی ابتدا به حزب «زحمتکشان» مظفر بقایی تمایل یافت، اما در جریان کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد، جذب جبهه ملی شد. (۲)

بنی‌صدر پس از گرفتن لیسانس، کار خود را در مؤسسه تحقیقات علوم اجتماعی احسان نراقی آغاز کرد و در همین ایام با یکی از همشهریانش ازدواج کرد.

نهضت ملی شدن صنعت نفت و بازداشت بنی صدر

در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت ۲ بار بازداشت شد و مدت کوتاهی را در زندان گذراند. ابوالحسن بنی‌صدر پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و منحل شدن جبهه ملی دوم، به فرانسه رفت و در آنجا فعالیت‌ های خود را تحت عنوان جبهه ملی سوم پی گرفت.

اما طولی نکشید که اختلافات شدیدی با کنفدراسیون دانشجویان خارج کشور پیدا شد و بر اثر بروز این درگیری‌ها، ابتدا جبهه ملی سوم و در پی آن کنفدراسیون متلاشی شد.

او که در سال های اولیه دهه ۵۰  از فعالیت‌ های سیاسی دور افتاده بود و بعضاً به اتفاق دکتر نقی ‌زاده در انگلیس گاهنامه «خبرنامه جبهه ملی» را منتشر می‌ساخت، به مرور به اتحادیه انجمن ‌های اسلامی دانشجویان در اروپا نزدیک شد و دور تازه‌ای در حیات سیاسی بنی‌ صدر آغاز شد.

زمانی که حرکت انقلابی مردم ایران شدت گرفت، روابط بنی‌صدر نیز با انقلابیون و پیروان امام نزدیک تر شد.

در جریان زندانی شدن آیات طالقانی و منتظری و شهادت آیت‌الله سعیدی، برخی از مبارزین از جمله محمد منتظری، محمد غرضی و محمدعلی هادی، که آن هنگام در فرانسه حضور داشتند، در کلیسای «سن مری» اعتصاب غذا کرده بودند. بنی صدر در کنار این مبارزان به ایفای نقش پرداخت و به همراه سلامتیان، سودابه سدیفی و احمد غضنفرپور، جنبه ‌های مثبت این حرکت اعتراضی را برای فرانسویان و فعالان حقوق بشر تشریح کرد.

دو خود خواه و یک اقلیم !

در آن برهه صادق قطب زاده به خاطر روابط گسترده در عرصه رسانه در پاریس به شهرتی رسیده بود و با مبارزین انقلاب و چهره‌ های ملی و مذهبی ارتباط خوبی داشت، اما هم بنی ‌صدر و هم قطب زاده تاب همکاری و تحمل یکدیگر را نداشتند و آن یکی، دیگری را به صفت کیش شخصیتی متهم می‌کرد و این ماجرا تا زمان انقلاب اسلامی و حوادث پس از استقرار نظام هم ادامه پیدا کرد.

بنی صدر به همراهی امام و با پرواز انقلاب به ایران آمد و از همان ابتدا چهره‌ی روشنفکری هم نوا با انقلاب و امام، و متخصص در اقتصاد اسلامی از خود ارائه کرد. تحصیلات و سوابق علمی و اعتماد به نفس و مهارت کلامی، وی را در جلب آراء و اذهان مردم توانمند ساخته بود.

این اختلافات همچنان باقی بود تا اینکه خبر رسید امام قصد سفر به فرانسه را دارد. این مسئله باعث اختلاف نظر میان نیروهای انقلابی مقیم پاریس شد.

مخالفت با هجرت امام به پاریس

بنی ‌صدر با آمدن امام به پاریس مخالف بود و برای این مخالفت دلایلی را ذکر می کرد؛ اول اینکه می‌گفت ایشان یک مرجع تقلید هستند و اگر بیایند در یک کشور غربی، در بین مذهبیون ایرانی و منطقه جنبه خوبی پیدا نخواهند کرد. دوم اینکه او نمی‌خواست امام شاهد اختلافات موجود میان روشنفکران و نیروهای ملی و مذهبی باشد و اصرار داشت که امام برای اقامت، سوریه را انتخاب کند. (۳)

سرانجام امام تصمیم گرفتند به پاریس سفر کنند و در زمان اقامت ایشان در فرانسه، ارتباط برخی از انقلابیون و روشنفکران از جمله بنی‌صدر با امام بیشتر شد.

پیش به سوی قدرت !

همزمان با بازگشت امام به ایران در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، بنی صدر از جمله کسانی بود که در این سفر با ایشان همراه بود. در آن زمان وی چهره ‌ای ناشناخته برای مردم بود؛ اما بعد از گذشت سه روز از ورودش به ایران، سلسله سخنرانی‌ هایی در دانشگاه صنعتی شریف داشت که ده روز به طول انجامید.

از این پس بسیاری او را در لباس یک روشنفکر دینی که سعی دارد با استفاده از مفاهیم و مضامین قرآنی و اسلامی پیوندی با دنیای متمدن غرب برقرار کند، می‌شناختند.

 

 

مناظره بنی‌ صدر با بابک زهرایی از رهبران گروهک مائوئیستی موسوم به کارگران انقلابی نیز چهره موفقی از او به نمایش گذاشت و کم‌کم زمینه عضویت او در شورای انقلاب مطرح شد و با قطعی شدن این موضوع، بنی صدر به صفحات اول روزنامه ها راه یافته و جای پای خود را در رسانه ها محکم کرد.

وی در این دوران برای بسیاری به عنوان کسی که ظاهراً برای مشکلات، راه حلی ایدئولوژیک و مبتنی بر اسلام اندیشیده، مطرح بود. خصوصا اینکه در آن زمان وی مقالات و کتاب‌های زیادی را در این زمینه تألیف کرده بود، مانند اقتصاد توحید، کیش شخصیت، صد مقاله پیرامون جمهوری اسلامی و…  .

آیت الله خامنه ای  ۱۴ دلیل برای عدم کفایت سیاسی بنی صدر برشمردند. عدم احترام به نهادهای قانونی، رعایت نکردن حرمت جمهوری و رئیس جمهور، استفاده از هر ابزاری در مقابله با مخالفان، سیاست گرایی به جای حقیقت گرایی، صادق و راستگو نبودن رئیس جمهور و ….

وی در این مقطع یکی از منتقدان تند و تیز کابینه دولت موقت هم بود و در ساختار اقتصادی از جمله مدافعان سرسخت ملی شدن بانک‌ها و اقتصاد بدون بهره بود. از طرفی دیگر تجربه حضور در وزارت اقتصاد و دارایی و امور خارجه را هم داشت.

همه این عوامل باعث شد که او به عنوان یکی از چهره‌ های مطرح برای انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری شناخته شود؛ به ویژه آنکه وی قبل از مطرح شدن این فکر، روزنامه «انقلاب اسلامی» را ـ با این هدف که صرفاً در خدمت انقلاب باشد ـ تأسیس و راه‌اندازی کرد که عملاً این نشریه به سخنگوی تبلیغاتی وی در انتخابات و دوران ریاست جمهوریش تبدیل شد.

نامزد بی رقیب

در تاریخ ۴ دی ۱۳۵۸ کیهان در گمانه‌زنی‌ های خود در مورد کاندیداهای احتمالی، از بنی‌صدر، قطب ‌زاده، بازرگان و غلامحسین صدیق (از نیروهای جبهه ملی) به عنوان داوطلبان شرکت در انتخابات ریاست جمهوری نام برد.

ابوالحسن بنی‌صدر، وزیر اقتصاد و دارایی، نیز در همین ایام به صورت تلویحی اعلام کرد که ظرف چند روز آینده، رسماً دست به فعالیت انتخاباتی خواهد زد.

سرانجام با داغ شدن بازار شعارهای انتخاباتی، بنی‌صدر مهمترین برنامه‌های خود را وحدت ملی، بازسازی اقتصاد، امنیت و معنویت برشمرد.

در ۲۵ دی ۱۳۵۸، احتمال کناره‌گیری جلال الدین فارسی به خاطر شبهه قانون اساسی و ایرانی الاصل نبودن او مطرح شد. این مسئله حزب جمهوری اسلامی را با وضعیت دشواری مواجه ساخت.

از طرفی می‌دیدند که رقیب اصلی انتخاباتی آنان یعنی بنی‌صدر از حمایت گسترده ای برخوردار است و از سوی دیگر فکر نمی‌کردند بتوانند جایگزین مناسبی را برای فارسی انتخاب کنند.

 

 

نخستین رئیس جمهور ایران

بالاخره در روز ۵ بهمن ۱۳۵۸ اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و مردم برای انتخاب رئیس قوه مجریه پای صندوق ‌های رأی رفتند و بنی صدر با ۱۱ میلیون رأی به ریاست جمهوری رسید.(۴)

نصیحتی که ای کاش شنیده می شد !

۱۵ بهمن ماه سال ۵۸ نزدیک به ده روز بعد از انتخابات، امام خمینی حکم منتخب ملت را تنفیذ کرده و بنی صدر رسما رئیس جمهور ایران می شود.

پس از رسیدگی  قوه قضائیه به پروندۀ حادثۀ دانشگاه تهران در ۱۴ اسفند ، گروه های طرفدار رئیس جمهور به جهت اعمال تحریک آمیز و حمل اسلحه، به عنوان متهمان حادثۀ چهاردهم اسفند معرفی شدند.

ولی آن چه در تنفیذ حکم اولین رئیس جمهور پیش از موارد دیگر نمود و ظهور و بروز داشت نصیحتی است که امام خمینی آن روز خطاب به بنی صدر از آن سخن گفتند و ای کاش بنی صدر به این نصیحت گوش می داد !

امام خمینی در این روز در جمع اعضای شورای انقلاب، رئیس جمهور منتخب و جمعی از خبرنگاران، خطاب به بنی صدر فرمودند: من یک کلمه به آقای بنی صدر  تذکر می‎دهم، که آن یک کلمه تذکر برای همه است: «حبّ‎الدنیا رأس کلّ خطیئة» هر مقامی که برای بشر حاصل می‎شود، چه مقامهای معنوی و چه مقامهای مادی، روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است.

ایشان ادامه دادند: من از آقای بنی‎صدر می‎خواهم که مابین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحی ‎شان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.(۵)

به راستی امام از کجا می دانست که بنی صدر شایسته این جایگاه نیست و میان امروز و فردای او تفاوت های بسیار خواهد بود که این گونه در ابتدای کار، نخستین رئیس جمهور را نصیحت می کنند و از آینده بیم اش می دهند !

 

 

اولین سخنان بنی صدر پس از تنفیذ

به هر حال بنی صدر رئیس جمهور می شود. .نخستین سخنان یک رئیس جمهور از اهمیت زیادی برخوردار است چرا که این سخنرانی نشان می دهد منتخب ملت چگونه می اندیشد و چه خواهد کرد.

پس از قرائت حکم امام توسط سید احمد خمینی، بنی صدر طی سخنانی می گوید: انقلاب اسلامی ملت ایران به معنای رنسانس، تجدید حیات یا تولد نو برای سیطره دادن دانش مادی بر یک نظام اقتصادی تنها نیست، این انقلاب برای اعتلای انسان است و برای تجلی انسانیت نوئی است که در این قرن بنام اسلام و با رهبری رهبران دین ما به انجام رسیده است.

بنی صدر ادامه می دهد: برای ما چه افتخاری دارد که وقتی که وارث جامعه ای هستیم فقرزده و ما بخواهیم ادامه بدهیم با دلخوشی به یک عناوینی که این عناوین هیچ محتوایی ندارند. ریاست جمهوری، وزارت ، و به چکار می آید ؟ اگر به خدمت مردم در نیاید.

لیاقت امام در تاریخ بی نظیر است

بنی صدر همچنین می گوید: لیاقت هر انسانی بسته به میزان توانایی او در جلب همکاری است، لیاقت امام قطعا در تاریخ ما اگر بی نظیر نیست، حتما بسیار کم نظیر است و من بدون اینکه شائبه ای وجود داشته باشد، به عنوان یک فرزند امام می گویم که شاید در تاریخ ما بی نظیر است که یک انسانی توانسته باشد یک ملتی را به همکاری بخواهد. این لیاقت ها باید در ما هم پیدا شود.

بنی صدر که مجلس را کاملاً در اختیار خود نمی دید، سعی کرد علاوه بر ایجاد جنگ روانی و مقاومت در برابر برخی تصمیمات نیروهای اسلامی، مخالفت هایش را با آنها به فضای عمومی جامعه سوق دهد و مخالفانش را در برابر مردم قرار دهد.

انتخاب نشده ام تا در ایجاد اختلاف مانند شاه باشم

وی ادامه می دهد: مردم ما معتقد نیستند که برای پیروزی و غلبه بر مشکلات با هم گلاویز بشوند، رجال دینی یا سیاسی ما، امرای ارتش، لازم است شب و روز با هم دعوا داشته باشند تا بشود گفت که شان و منزلت پیدا کرده اند، این دید یک انسان نیست. دید یک انسان این است که مقام در همکاری است.

بنی صدر می گوید: من به عنوان نخستین رئیس جمهور انتخاب نشده ام تا روش شاه را در ایجاد اختلاف در کشور دنبال کنم و مظهر برخوردها و اختلافها، ستیزه های گروهها، قشرها و افراد باهم باشم، بلکه انتخاب شده ام با معرفت و دید اسلامی و معرفت و دید انقلاب، محور وحدت کشور باشم .

نخستین وظیفه رئیس جمهور ایجاد تفاهم

وی با بر شمردن وظایف نخستین رئیس جمهور همچنین می گوید : نخستین وظیفه ام کوشش برای ایجاد تفاهم است، من در گذشته هم در این زمینه بسیار تلاش کرده ام و تعهد می دهم و به شما اطمینان می دهم این محیط تفاهم را برای همه در ایران فراهم خواهم کرد.(۶)

بنی صدر از نخستین وظیفه رئیس جمهور سخن می گوید و می گوید وظیفه ام ایجاد تفاهم است، می گوید رئیس جمهور نشده ام تا مثل شاه بین مردم اختلاف ایجاد کنم. بنی صدر تعهد می دهد که بین مردم و گروهها تفاهم ایجاد کند و …

آیا این گونه می شود؟! حقیقت آن است که بنی صدر درست از روز تنفیذ، آتش اختلافات را روشن می کند، با نهادهای قانونی کشور از جمله مجلس و قوه قضائیه درگیر می شود، آنها را به استبداد محکوم می کند و می گوید همه باید با من به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم هماهنگ شوند، او هر چه می گوید خلاف آن را عمل می کند و گویی او نیست که این سخنان را بر زبان رانده است.

طیف بنی صدر همواره تلاش می کرد تا جریان مقابل، یعنی حزب الله و مدافعان ارزش ها و دین را، افرادی ماجراجو، خشونت طلب، افراطی، چماق دار، بی منطق و طرفدار استبداد معرفی کند و در مقابل خود را اهل منطق، گفتگو، گفتمان و طرفدار آزادی بیان و عقیده !

نگاهی به سخنان روز اول بنی صدر و مقایسه آن با عملکرد وی در طول یک سال و اندی ریاست جمهوری، نشان می دهد که بنی صدر درست در نقطه مقابل ایجاد تفاهم میان مردم گام برداشته است.

گام به گام به سمت استبداد ؛ تلاش برای تسخیر مجلس !

به هر حال بنی‌صدر رئیس‌جمهور شد و در این شرایط بایستی نخستین مجلس شورای اسلامی، که در آن زمان مجلس شورای ملی خوانده می‌ شد، نیز تشکیل شود تا رئیس‌ جمهور به صورتی رسمی بتوانند کار خود را با سوگند مقابل نمایندگان ملت آغاز کند.

از آن جایی که بر اساس قانون اساسی، رئیس‌جمهور مقامی تشریفاتی محسوب می‌شد و مجلس باید به نخست‌وزیر رأی اعتماد می‌داد، انتخاب نمایندگان مجلس، از اهمیتی زیادی برخوردار بود. از این رو بسیاری بر آن بودند که مجلس را همسو با خود سازند.

بنی‌صدر که اینک اولین رئیس‌جمهور ایران شده بود، با علم به اینکه مجلس آینده در صورتی که موافق وی نباشد، مصائب زیادی بر وی تحمیل خواهد شد و همچنین برنامه‌ های دور و درازش نقش بر آب خواهد شد، از همان روز اول از این سخن می‌گفت که مجلس باید با رئیس‌جمهور منطبق باشد.

بنی‌صدر در یکی از سخنرانی‌ های خود در این راستا می‌گوید: مجلسی که در آینده تشکیل می‌شود، باید متناسب با برنامه‌ها و نظرهایی باشد که بر اساس آن انتخابات ریاست ‌جمهوری انجام شده است. وی در این سخنرانی از کسانی که فکر می‌کنند در ایران هر کسی سوار شد تا آخر سوار می‌ماند، انتقاد کرد. (۷)

بنی صدر چند هفته بعد در مصاحبه با شبکه تلویزیونی الجزایر می گوید: اگر مجلس ما که انتخاباتش تا چند هفته دیگر شروع می شود، هماهنگ و خواهان همان اصلاحاتی باشد که ملت ایران طلب می کند، این مجلس خودش یک نقطه قوت می شود. ولی اگر مجلس مخالف خطی باشد که رئیس جمهور بر اساس آن خط انتخاب شده است، یا متشتت باشد و یا دارای یک اکثریت ثابتی نباشد، این مجلس تبدیل به یک ضعف بزرگ خواهد شد .(۸)

او در گفت و گویی دیگر و با غروری مثال زدنی می گوید: من نخستین شخصی هستم که در تاریخ بشر با چنین اکثریتی به ریاست جمهوری رسیده ام، هیچ رئیس جمهوری تا این زمان با چنین اکثریتی به ریاست جمهوری نرسیده است. وی همچنین گفت: باید مردم به تناسب رایی که به ریاست جمهوری داده اند به نمایندگان نیز رای دهند و اگر مجلس [با دولت ] هماهنگ نباشد ایران منفجر می شود .(۹)

بنی‌صدر با این سخنان، اولین سنگ دیکتاتوری را بنا می ‌نهد، در حالی که نمایندگان مجلس شورای اسلامی بایستی از سوی مردم انتخاب شوند و طبیعی است جهت‌گیری مجلس نیز منوط به رأی مردم است. بنی‌صدر می‌گوید مجلس بایستی با رئیس‌ جمهور هم‌ جهت باشد و در راستای برنامه‌ های دولت حرکت کند!

 

 

بنی صدر؛ فرمانده کل قوا

به دنبال انتخاب بنی صدر از سوی مردم به عنوان نخستین رئیس جمهور، امام خمینی برای این که بهانه ای از سوی بنی صدر برای کم کاری و یا این که کسی با او همکاری نمی کند نداشته باشد، او را به فرماندهی کل نیروهای مسلح منصوب می کنند.

بنی صدر کم کم پا را فراتر گذاشت و علاوه بر ادعای هماهنگی دیگر قوا با او، نقش هماهنگ کننده قوای سه گانه را نیز برای خود قائل شد و طی نامه ای به آیت الله شهاب الدین اشراقی نماینده خود در هیئت حل اختلاف نوشت: « بر اساس اصل ۱۱۳ قانون اساسی نقش هماهنگ کردن قوای سه گانه حق من است.

در بخشی از حکم امام خمینی در روز  ۳۰ بهمن ۱۳۵۸ در این زمینه آمده بود: در این مرحله حساس که احتیاج به تمرکز قوا بیشتر از هر مرحله است جنابعالی به نمایندگی اینجانب به سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح به ترتیبی که قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تعیین کرده است، منصوب می‎شوید.(۱۰)

اما بنی صدر تصور دیگری از این مقام داشت. وی تصور می کرد حال که امام فرماندهی کل قوا را به او واگذار کرده است، همه امور مربوط به حوزه رهبری در سلطه او باشد، لذا هنگامی که امام دعایی را به سرپرستی روزنامه اطلاعات منصوب کردند، او هم روی حکم امام حکمی داد تا بگوید آن هم در اختیار من باشد !(۱۱)

به هر حال بنی صدر در طول فرماندهی خود در نیروهای مسلح، علاوه بر این که این نیروها را به سمت سیاسی شدن و در نتیجه دوری از هدف اصلی یعنی جنگ سوق می دهد، مرتکب تخلفات دیگری نیز می گردد به صورتی که با آغاز جنگ تحمیلی ایران در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته و در ماه های اول جنگ اراضی وسیعی را از دست می دهد.

حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب در خطبه های تاریخی ۲۹ خرداد ۱۳۶۰ به این موضوع اشاره کرده و می گویند: نزدیک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرمانده کل قوا بودید چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت کند؟ امام شما را در اول اسفند ۱۳۵۸به فرماندهی کل قوا برگزیدند، در اول مهر ماه ۱۳۵۹ یعنی هفت ماه تمام بعد از فرماندهی کل قوای شما جنگ شروع شد، در این هفت ماه شما چه کار می کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامی ها را آموزش ندادید؟ آیا این ها را چه کسی می بایست انجام می داد؟ به غیر از آقای بنی صدر؟ چرا شما وقتی جنگ شروع می شود و خرابی کار شما در هفت ماه گذشته آشکار می شود، تقصیرها را به گردن این و آن می اندازید؟

آیت الله خامنه ای در بخش دیگری از این خطبه به یاد ماندنی که اندکی پیش از برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری ایراد شد، ادامه می دهند: وقتی از ایشان می پرسند چرا ارتش را سر و سامان نداده اید؟ می گویند: چون کسان دیگری در ارتش دخالت کرده اند، منظور ایشان دادگاه های انقلاب در ارتش می باشد. چون افراد متهم به کودتا را دستگیر کرده بودند. آقای بنی صدر توقع داشتند در ارتش علیه جمهوری اسلامی کودتا بشود و کودتاچیان آزاد بگردند و دستگیر نشوند.

پس این دادگاه ها برای چه هستند؟ اگر این دادگاه دست توطئه گرها را باز بگذارد، آیندگان تف به روی این دست اندرکاران نخواهند انداخت که شما توطئه را کشف کردید و عناصر را شناختید، اما محاکمه نکردید؟ آقای بنی صدر توقع داشتند که در ارتش انسان های خوب و بد با هم برابر باشند، این گناه بزرگی است. من سوال می کنم آقای بنی صدر شما که در اسفند ۱۳۵۸ فرمانده کل قوا شدید مگر چه کرده بودید و چه کردید؟ شما چگونه بودید که در ۱۵ اسفند طرح توطئه کودتا شروع شد، چرا قبل از آن نبود و چرا به مجرد این که پا در ارتش گذاشتید، طرح کودتا ریخته شد ؟ پس مسئول شما هستید.(۱۲)

بنی صدر بر اساس یک برداشت انحصار گرایانه از اصل ۱۱۳ قانون اساسی، خودش را مافوق همه قوای سه گانه می دانست و معتقد بود که قوای سه گانه باید زیر نظر وی کار کنند و در مواردی که میان قوای سه گانه اختلافی پیدا  می شود، نظر رئیس جمهور ملاک و معیار خواهد بود.

در زمینه مدیریت بنی صدر در طول جنگ گفتنی های زیادی است که می گذاریم و می گذریم و به دیگر اقدامات او می پردازیم .

اولین بحران بزرگ؛ چه کسی نخست وزیر می شود؟!

بالاخره پس از دو ماه در تاریخ ۱ مرداد ۱۳۵۹ تصویب اعتبار نامه نمایندگان به پایان می رسد و در همان تاریخ رئیس جمهور رسما تحلیف و سوگند را به جای آورد.

از این روز همه منتظر بودند که بنی صدر ظرف یکی دو روز آینده نخست وزیر را معرفی کرده و به این ترتیب، نهادهای جمهوری اسلامی مصرح در قانون اساسی تشکیل و تکمیل گردد.

بنی صدر در این مرحله در یک اقدام فریب کارانه در نامه ای به رهبر انقلاب، سید احمد خمینی را برای تصدی نخست وزیری معرفی می کند. (۱۳) به این امید که هم از دست نخست وزیر معرفی شده از سوی حزب جمهوری اسلامی، یعنی جلال الدین فارسی، رهایی یابد و یا در صورت مخالفت احتمالی نمایندگان ملت، بر روی اختلاف مجلس و بیت امام تمرکز کند. ولی حضرت روح الله با هوشمندی مثال زدنی با پیشنهاد بنی صدر مخالفت می کنند. (۱۴)

بنی صدر در گام دوم می خواهد مصطفی میرسلیم را به عنوان نخست وزیر معرفی کند ولی این بار نیز نظر مجلس منفی است.

به هر حال پس از افت و خیزهای فراوان، ابوالحسن بنی صدر بر اساس توافق صورت گرفته، محمد علی رجایی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی می کند.

محمد علی رجایی ۱۰ شهریور ۱۳۵۹ در یک برنامه تلویزیونی شرکت و روند تشکیل کابینه را تشریح می کند.

« بعد از این قضایا یکی از برادران به مجلس معرفی شد ولی مورد موافقت قرار نگرفت، نامه ای نوشتیم، برادرمان آقای بنی صدر به مجلس تشریف آوردند، در جلسه غیر علنی مسئله را مطرح کردیم و آقای بنی صدر هم صحبت کردند و از مجلس ضمن پیشنهادهایی که می کردند، کمک خواستند برای تعیین معیارهای یک نخست وزیری که مجلس آن را می پسندد.

این گروه همچنان که می دانیم بعد از اینکه آقای رئیس جمهور تشریف بردند، بلافاصله انتخاباتی شد و ۵ نفر انتخاب شدند و قرار شد یک نفر هم آقای رئیس جمهور بفرستد. آقای رئیس جمهور از آن ۵ نفر ، ۲ نفر را با این عنوان که قبلا نظرشان را داده اند، گفتند که باید کنار بروند و مجلس هم برای اینکه همکاری بیشتر خودش را نشان بدهد آن دو نفر را کنار گذاشت. در نهایت سه نفر از مجلس و یک نفر از هم از طرف آقای رئیس جمهور مشغول بررسی صلاحیت و معیارهای لازم در یک فرد برای انتخاب نخست وزیر شدند».

این هیئت، ۴ نفر را به عنوان واجدان صلاحیت برای تصدی نخست وزیری به بنی صدر معرفی می کند ولی بنی صدر به صورت مطلق با سه گزینه مخالفت می کند. « در نهایت ۴ نفر به آقای بنی صدر معرفی شد و آقای رئیس جمهور فرمودند که با سه نفر از اینها مطلقا موافقت نمی کنم و بلکه مخالفتم را اعلام می کنم ولی با یک نفر از اینها من مخالفت فردی به اصطلاح ندارم، از نظر وضع خصوصیات فردی که باید باشد من این خصوصیات را در ایشان می بینم ولی از جهت اداره کشور و خطی که باید تعقیب بشود، من ایشان را صالح نمی بینم ».

 

 

همه انتقادهای بنی صدر به رجایی / خشک سری و قاطعیت !

رجایی این گونه ادامه می دهد: « در انتقادهایی که از من کرده بودند، همه خبر دارند که ایشان گفته بودند آقای رجایی ضمن اینکه مثلا چنین و چنان هستند، اما آدم خشک سری هستند. مطالبی را که بحث می کند حتی اگر غیر از آن چیزی که نظرش است اثبات شود، همان چیزی را که نظرش است انجام می دهد. آقای بنی صدر پیش از این نیز در مورد وزارت آموزش و پرورش با مسئولیت بنده بر این وزارتخانه موافق نبودند».

بنی صدر  در  اقدامی فریب کارانه در نامه ای به رهبر انقلاب، سید احمد خمینی را برای تصدی نخست وزیری معرفی می کند. به این امید که هم از دست نخست وزیر معرفی شده از سوی حزب جمهوری اسلامی رهایی یابد و یا در صورت مخالفت احتمالی نمایندگان ملت، بر روی اختلاف مجلس و بیت امام تمرکز کند.

بنی صدر نخست وزیری رجایی را نمی پذیرد و مجلس نیز اعلام می کند که رئیس جمهور هر کسی را که می خواهد به عنوان نخست وزیر معرفی کند و مجلس بر اساس معیارها رای خواهد داد.

با اعلام نظر هیئت و به گفته شهید رجایی « رئیس جمهور گفت شما به مجلس بروید و ببینید نظر نمایندگان چیست، اگر اکثریت نمایندگان نظرشان رجایی است، من در مورد اختلافاتی که با ایشان دارم سکوت می کنم. خوب این هیئت هم برگشتند به مجلس برای رای گیری. در جلسه غیر علنی رای گیری شد و آرائی که دادند برای من آرائشان قابل ملاحظه بود. مسئله را به آقای بنی صدر اطلاع دادیم و رئیس جمهور گفتند بسیار خوب من ایشان را معرفی می کنم و در مورد اختلافاتی که دارم سکوت می کنم و چیزی نمی گویم».

با مشخص شدن نظر مجلس که جز محمد علی رجایی کسی نخواهد توانست رای اعتماد نمایندگان را به سوی خود جلب کند، بنی صدر در نامه ای رجایی را به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی می کند.

با این حال که او اعلام کرده بود درباره اختلافات خود با محمد علی رجایی سکوت خواهد کرد و در تخریب کابینه اقدامی نخواهد کرد، اما بنی صدر در طول نزدیک به یک سال از هیچ کوششی در جهت زمین زدن دولت کوتاهی نکرده و بارها با این عنوان که این دولت به رئیس جمهور تحمیل شده است، مانع تشکیل و تکمیل کابینه گردید. به صورتی که تا روز برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری، کابینه شهید رجایی دارای وزیر خارجه نبود و برای حل این معظل مجلس مجبور به تصویب قانونی شد تا اداره وزارت خانه های بی وزیر بر عهده نخست وزیر باشد، ولی بنی صدر این بار نیز از امضای قانون مصوب مجلس و مورد تائید شورای نگهبان خودداری کرده و مانع تکمیل کابینه گردید.

رئیس جمهوری که دیگران را قبول نداشت / حمله بنی صدر به قوای مقننه و قضائیه !

چنان چه ذکر آن رفت، بنی صدر از آن جا که می دانست مجلس آینده در تشکیل کابینه و بسیاری از موارد دیگر نقش مهمی ایفا خواهد کرد، تلاش داشت تا نخستین مجلس پس از انقلاب را در قبضه خود داشته باشد.

بنی صدر بارها و با بهانه های مختلف، دیگر نهادهای جمهوری اسلامی از مجلس گرفته تا قوه قضائیه و دولت منتخب مجلس را غیرقانونی دانسته و خواستار انحلال این نهادها می شد.

این دخالت ها تاجایی گسترش پیدا کرد که دوم خرداد ماه سال ۶۰، بنی صدر طی نامه سرگشاده ای به شورای عالی قضایی نسبت به تغییر سمت های عده ای از مسئولین و قضات دادگستری اعتراض کرد.

وی در این نامه و به سنت دیرین و با سوء استفاده از قانون اساسی نوشته بود « بنابر مسئولیتی که به موجب اصل ۱۱۳ قانون اساسی برعهده دارم، ناگزیر بار دیگر اخطار می کنم که رویه شورای عالی قضایی در نقض قانون اساسی و هتک حرمت و نقض استقلال مراجع قضایی موجب تضعیف قوه قضائیه و سلب امنیت قضایی خواهد شد .»(۱۵)

 بنی صدر در طول فرماندهی خود در نیروهای مسلح، علاوه بر این که این نیروها را به سمت سیاسی شدن و در نتیجه دوری از هدف اصلی یعنی جنگ سوق می دهد، مرتکب تخلفات دیگری نیز می گردد.

بنی صدر بر اساس یک برداشت انحصار گرایانه از اصل ۱۱۳ قانون اساسی، خودش را مافوق همه قوای سه گانه می دانست و معتقد بود که قوای سه گانه باید زیر نظر وی کار کنند و در مواردی که ابهامی در قانون وجود دارد یا میان قوای سه گانه اختلافی پیدا  می شود، نظر رئیس جمهور ملاک و معیار خواهد بود.

اما شهید بهشتی در پاسخ به اینگونه برداشت های غیر منطقی بنی صدر در مصاحبه ای تاکید کردند: « ایشان ( بنی صدر ) چنان که در کارنامه، سخنرانی و مصاحبه هایشان گفته اند، معتقدند که مجلس و شورای عالی قضایی باید خود را با ایشان هماهنگ کنند، بنابراین در رابطه با ریاست جمهوری و نقش آن، برداشتی دارند که مجلس و شورای عالی قضایی و به خصوص شورای نگهبان و به طور کلی کسانی که در مجلس خبرگان تهیه کننده قانون اساسی بوده اند، چنین نظر و برداشتی را ندارند.

خوشبختانه این مسائل راه حل های روشنی دارد، در قانون اساسی وظایف و اختیارات رئیس جمهور مشخص شده است و هر جا توضیح و تفصیلی لازم باشد باید از طریق قوانین مفصلِ مصوب مجلس شورای اسلامی، نقاط مجمل آن روشن شود و هر جا از نظر انطباق با قانون اساسی با ابهام روبرو شدند، باید شورای نگهبان نظر دهد و در این رابطه نه برداشت و نظر رئیس جمهور ملاک و معیار است و نه دیگران. هر جا در فهم و برداشت قانون اساسی نظراتشان با مجلس مغایر باشد، طبق قانون اساسی رأی شورای نگهبان قطعی است و دیگر نباید ایشان یا مجلس روی رأی خود پا فشاری کنند، این مطلب بیان روشن امام امت است ». (۱۶)

بنی صدر کم کم پا را فراتر گذاشت و علاوه بر ادعای هماهنگی دیگر قوا با او، نقش هماهنگ کننده قوای سه گانه را نیز برای خود قائل شد و طی نامه ای به آیت الله شهاب الدین اشراقی نماینده خود در هیئت حل اختلاف نوشت: « بر اساس اصل ۱۱۳ قانون اساسی نقش هماهنگ کردن قوای سه گانه حق من است، از این را حق تذکر و اخطار قانون اساسی را دارم ».

شهید دکتر بهشتی به این اظهارات نیز چنین پاسخ دادند: «در قانون اساسی گفته نشده است که رئیس جمهور هماهنگ کننده است، بلکه ارتباط بین سه قوه به وسیله رئیس جمهور برقرار می شود، یعنی قوه مقننه وقتی می خواهد قانون به دولت ابلاغ کند از طریق رئیس جمهور ابلاغ می کند. همان طور که در قانون اساسی اصل ۱۱۳ آمده است، وقتی که مجلس می خواهد قانونی را تصویب کند و به قوه قضائیه ابلاغ کند به رئیس جمهور می دهد تا امضاء کند، می دهد به هیئت دولت و از طریق وزیر دادگستری به قوه قضائیه می آید. بنابراین مسئله، مسئله ارتباط و تنظیم روابط است که این را ایشان و عده ای دیگر تبدیل کرده اند به یک کلمه هماهنگ کننده که در قانون اساسی نیست». (۱۷)

آری ! بنی صدر به دلیل همین برداشت نادرست از قانون اساسی و به خاطر روحیه قدرت طلبی که داشت، تصور می کرد که یک پادشاه است تا یک رئیس جمهور! از این رو می خواست تمام نهادهای قانونی نظام تحت امر او درآیند و بتواند به آنهایی که بر خلاف میل او کار می کنند، تذکر و اخطار دهد و حتی بتواند از فعالیت آنها به عنوان فعالیت خلاف قانون اساسی جلوگیری کند. (۱۸)

حربه ای به نام چماق !

طیف بنی صدر همواره تلاش می کرد تا جریان مقابل، یعنی حزب الله و مدافعان ارزش ها و دین را، افرادی ماجراجو، خشونت طلب، افراطی، چماق دار، بی منطق و طرفدار استبداد معرفی کند و در مقابل خود را اهل منطق، گفتگو، گفتمان و طرفدار آزادی بیان و عقیده !

این گروه با در اختیار داشتن بیش از ۵۰ روزنامه و هفته نامه سعی در تحریک افکار عمومی علیه جریان فکری طرفدار اسلام و ارزش ها داشت، بنی صدر با همراهی احزاب جبهه ملی و نهضت آزادی و گروه های چپ و توده ای، مدافعان اسلام ناب را هدف قرار می داد و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید.

وی در حالی که در هر سخنرانی این مطلب را تکرار می کرد و طرفداران نظام اسلامی را به باد تمسخر می گرفت می گفت: « هر حرفی که می زنیم تو یک چماقی برداری و بکوبی بر سر طرف که خط تو فلان!  آخر در کجای مکتب ما چنین چیزهایی هست ؟  قرآن می گوید تا رسیدی با چماق توی کله طرف بزن و بگو مرحمت زیاد ؟!  اینهاست که ما را ضعیف و زبون می کند و ترس ایجاد می کند و این ترس بیشتر از ترس چماق های ساواک است و نتیجه این می شود که جوان های ما دنبال عمل و دانش و تفکر نمی روند ».(۱۹)

بنی صدر در گفتگویی می گوید «من نخستین شخصی هستم که در تاریخ بشر با چنین اکثریتی به ریاست جمهوری رسیده ام، هیچ رئیس جمهوری تا این زمان با چنین اکثریتی به ریاست جمهوری نرسیده است».

بنی صدر و همفکرانش سعی می کردند با دروغ و تهمت طرفداران نظام را چماق دارانی معرفی کنند که حتی از شکستن و ویران کردن مساجد هم ابایی ندارند. به این خبر توجه کنید:

« به دعوت دفتر هماهنگی همکاری های مردم با رئیس جمهور، استاد شیخ علی تهرانی به مسجد ارگ دعوت شده بودند تا در مورد مسائل جاری کشور سخنرانی نمایند، بعد از مدتی از زمان سخنرانی، عده ای که از قبل برای به هم زدن سخنرانی مهیا شده بودند، ناگهان حمله و هتاکی به استاد علی تهرانی نمودند. گروه اندک چماق دار، چندین نفر را مضروب کرده و شیشه های مسجد را شکستند و در پی درگیری و ایجاد آشوب بودند. این عده که از ۲۰ نفر تجاوز نمی کرد با شعارهایی از قبل مرگ بر منافقین، درود بر بهشتی یاور مستضعفان، سعی در داخل شدن به مسجد را داشتند».(۲۰)

پس از آن بنی صدر در سر مقاله روزنامه انقلاب اسلامی با عنوان «چماق داری محکوم است» در صدد برآمد که شهید بهشتی و حزب جمهوری اسلامی را عامل اغتشاشات معرفی کند. وی نوشت:

«دو سال ارشاد و هدایت و بالاخره ارشاد و اخطار نتوانست جلوی چماق داری را بگیرد، نتوانست چماق داران را متقاعد کند که کشور با چماق قابل اداره نیست، نتوانست چماق داران را مجاب کند که راه برخورد درست با مخالفت بحث آزاد است و نه چماق، و بدتر از همه نتوانست آنها را که مقامات مسئول هستند و موظف به حفظ نظم و امنیت قضایی مردم اند، وادار به انجام وظیفه به طور قاطع و عاجل نماید ».(۲۱)

بنی صدر همچنین در نطق ۱۴ اسفند ۵۹ با مظلوم نمایی بسیار گفت: «ترجیح می دهم امروز به دست تبهکار چماق داران کشته بشوم، بلکه رسم چماق داری در این کشور از بین برود».(۲۲)

شعارهایی که در مراسم ۱۴ اسفند در حضور بنی صدر سر داده می شد، عمدتاً متوجه قشر متدین جامعه و حزب جمهوری اسلامی و یاران حقیقی حضرت امام مانند شهید بهشتی بود.

 

 

سخنرانی های جنجالی از ۱۷ شهریور تا ۱۴ اسفند !

پس از پیروزی بنی صدر در انتخابات ریاست جمهوری که در پی کنار رفتن رقبای اصلی وی به دست آمد بود، انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزار شد و جریان اسلامی توانست به موفقیت چشمگیری در این انتخابات دست یابد.

بنی صدر که مجلس را کاملاً در اختیار خود نمی دید، سعی کرد علاوه بر ایجاد جنگ روانی و مقاومت در برابر برخی تصمیمات نیروهای اسلامی، مخالفت هایش را با آنها به فضای عمومی جامعه سوق دهد و مخالفانش را در برابر مردم قرار دهد.

بنی‌صدر که اینک اولین رئیس‌جمهور ایران شده بود، از همان روز اول از این سخن می‌گفت که مجلس باید با رئیس‌جمهور منطبق باشد.

وی در این کار به آرای بالای خود در انتخابش به ریاست جمهوری و امکاناتی از قبیل روزنامه اش اتکا می کرد.

یکی از راهکارهای بنی صدر برای رسیدن به این مقصود، سخنرانی های تنش زا در مکان های عمومی بود که با اطلاع رسانی و دعوت از مردم صورت می گرفت و بازتاب آن در روزنامه انقلاب اسلامی و برخی از نشریات همسو با رئیس جمهور دامن زده می شد.

سخنرانی های اوایل مرداد ماه، ۱۷ شهریور(۲۳)، عاشورا(۲۴)، ۲۲ بهمن(۲۵) و در نهایت ۱۴ اسفند (۲۶) همین سال را باید در این راستا ارزیابی کرد.

هیئت حل اختلاف و رئیس جمهوری که نظر نماینده خود را نپذیرفت !

امام خمینی پس از غائله ۱۴ اسفند و مسائل پس از آن، دستوری برای پیگیری و رسیدگی به این موضوع صادر کرد و رسیدگی قضایی به پروندۀ چهاردهم اسفند، از تاریخ شانزدهم اسفند همین سال شروع شد و ده نفر قاضیِ تحقیق، تا اوایل خرداد۱۳۶۰ به تحقیقات وسیع و دامنه داری در این زمینه دست زدند.

پس از رسیدگی طولانی قوه قضائیه به پروندۀ حادثۀ دانشگاه تهران در ۱۴ اسفند و جمع آوری مدارک جرم دراین باره، برخی از نتایج به دست آمده از این رسیدگی اعلام شد و گروه های طرفدار رئیس جمهور به جهت اعمال تحریک آمیز و حمل اسلحه، به عنوان متهمان حادثۀ چهاردهم اسفند معرفی شدند.

همچنین به دلیل آن که اعلام جرایمی نیز علیه شخص رئیس جمهور صورت گرفته بود، در این باره نیزتحقیقاتی صورت گرفت و دلایل کافی بر مجرمیت وی در مواردی چون سوء استفاده از قدرت، تخلف از اختیارات قانونی، تحریک مردم، سر دستگی طاغیان و گروه های مسلح به دست آمد.

در پی رسیدگی به واقعۀ دانشگاه و توقیف روزنامه «میزان» و سپس رأی دادگاه بر رفع توقیف این روزنامه، بنی صدر و روزنامه انقلاب اسلامی هیاهویی در مورد عدم عدالت در جریان دادگاه ها، به راه انداختند.

با وجود تمام مشکلات، این پرونده مراحل تکمیل خود را طی کرد و دلایل کافی در مورد اتهامات مجرمین به دست آمد و آمادۀ تقدیم به دادگاه شد؛ اما در این مرحله، پی گیریی قضایی به جهاتی متوقف شد و پرونده به دادگاه نرفت، حضور دکتربهشتی که آن روزها رئیس دیوان عالی کشور بوده و در رأس محاکم قضایی قرارداشت، یکی از مشکلات پیش رو بود.

نگاهی به سخنان روز اول بنی صدر، که گفته بود وظیفه رئیس جمهور ایجاد تفاهم است و مقایسه آن با عملکرد وی در طول یک سال و اندی ریاست جمهوری، نشان می دهد که بنی صدر درست در نقطه مقابل ایجاد تفاهم میان مردم گام برداشته است.

بنی صدر رسیدگی قضایی را که تحت نظر ایشان صورت می گرفت، مغرضانه می دانست و مدعی بود او مثل سایرین باید محاکمه شود، بنابراین علیه آیت الله بهشتی طرح دعوا کرد. (۲۷)

از سوی دیگر در ۲۵ اسفند ۱۳۵۹ با توجه به واقعه ۱۴ اسفند، حضرت امام دستور دادند هیئتی سه نفره تشکیل شود و به اختلاف های پیش آمده رسیدگی کند.

بر اساس این فرمان « برای رسیدگی به شکایات نسبت به مسائل جنگ و سایر مسائل مورد اختلاف بین مقامات جمهوری اسلامی، هیأتی تعیین خواهد شد مرکب از یک نماینده از طرف رئیس جمهور و یکی از طرف دیگر و یکی از سوی اینجانب که کوشش در حل شکایات نمایند و رأی اکثریت هیأت مذکور معتبر است؛ و در صورت تخلف یکی از مقامات، باید متخلف را به مردم معرفی کنند و مورد مؤاخذه قرار گیرد». (۲۸)

بنی صدر، آیت الله اشراقی را به عنوان نماینده خود در آن هیئت انتخاب و معرفی کرد و امام خمینی آیت الله مهدوی کنی را به عنوان نماینده خود معرفی کردند و از سوی روسای قوه مقننه و قضائیه نیز آیت الله یزدی برای عضویت در این هیئت انتخاب شد.

هیئت پس از بررسی شکایات و نامه های وارده بنی صدر و روزنامه های حامی وی، او را متخلف شناخته و به ملت معرفی کرد؛ ولی بنی صدر نظر هیئتی که نماینده خود در آن عضویت داشت را نیز نپذیرفت و این گونه بود که هیئت حل اختلاف نیز منحل شد.

نخستین اقدام عملی امام؛ برکناری بنی صدر از فرماندهی کل قوا

به دنبال اقدامات تنش زای بنی صدر که هر روز بر شدت و حدت آن افزوده می شد، امام خمینی ۲۰ خرداد ماه سال ۱۳۶۰، بنی صدر را از فرماندهی کل نیروهای مسلح  برکنار کردند.(۲۹)

بنی صدر در این روزها در کرمانشاه به سر می برد و بر اساس خاطراتی که بعدها در خارج از کشور منتشر شد، مشغول امکان سنجی کودتایی بود که بر اساس آن ارتش را به تهران آورده و مخالفان را سرکوب کند !

امام خمینی چند روز پس از این حکم در جمع فرماندهان نیروهای سه گانه ارتش با اشاره به پیشنهاد رفراندوم از سوی بنی صدر تاکید کردند « معنایش این است که ثبات این مملکت را از دست بگیرند. اینکه الآن ثبات دارد و از افتخارات این انقلاب است که در ظرف یک سال همه این چیزها درست شد، این را از دست بگیرند، بگویند حالا نشد، دوباره از سر! دوباره از سر!؛ آراءْ [آراءِ] مردم است. خوب، اگر میزان آراء مردم است، آراء مردم است اینها که هستند.

اینها که از اروپا نیامده‌اند! اینها آراء همین مردم ‌اند؛ همین مردم ‌اند که به مجلس رأی دادند، وکیل تعیین کردند؛ همین مردم ‌اند که به جمهوری اسلامی رأی دادند و همین مردم ‌اند که به قانون اساسی رأی دادند و همین مردم ‌اند که همه چیز را خودشان ایجاد کردند. حالا ما دوباره از سر برویم سراغ چه مردمی؟»(۳۰)

امام در روز تنفیذ فرمودند: من یک کلمه به آقای بنی صدر  تذکر می‎دهم، که آن یک کلمه تذکر برای همه است: «حبّ‎الدنیا رأس کلّ خطیئة» هر مقامی که برای بشر حاصل می‎شود، چه مقامهای معنوی و چه مقامهای مادی، روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است.

یک روز پس از این سخنان، امام امت در جمع گروهی دیگر از مردم ضمن اعلام ارتداد جبهه ملی به خاطر اعلام تظاهرات علیه قصاص، خطاب به بنی صدر تاکید کردند

« شما اگر واقعاً به قانون می‌خواهید عمل بکنید، و ما هم می‌خواهیم که همه شماها بیایید به قانون عمل کنید، و آمدید اینجا بنا بر همین هم شد، و بنا بر این شد که دیگر روزنامه‌هاتان و صحبتهاتان برای تشنج نباشد، آیا شما وفا کردید به عهد خودتان؟ در اینجا آمدید و قرار دادید به اینکه، یعنی بعد از اینکه می‌خواستید به جنگ هم بروید، به این منتهی شد که یک هیأت سه نفره‌ای باشد، یک نفر از طرف آقای رئیس جمهور، یک نفر هم از طرف آن آقایان، و یکی هم من تعیین کنم،  اینها حَکَم باشند. بعد از اینکه حَکَم رفته است و دیده است و موارد خلاف را دیده و یک جایی صحبت کرده است، در روزنامه‌ هایشان بود که این حکمیت مثل حکمیت ابوموسی اشعری است!»

تلاش های ناکام برای بازگشت بنی صدر به آغوش نظام

زمان به سرعت برای بنی صدر در حال تمام شدن است و امام همچنان نمی خواهد اولین رئیس جمهور به چنین سرنوشتی گرفتار شود. از این رو حضرت روح الله نصیحت می کنند « حالا هم توبه را قبول می‌کنم؛ اسلام قبول می‌کند. حالا هم بروند در رادیو، بروند در تلویزیون، توبه کنند بگویند ما تا حالا خطا کردیم؛ اشتباه کردیم، مردم را دعوت کردیم به شورش غلط بوده؛ خلاف اسلام بوده، خلاف قوانین کشوری بوده تأیید کردیم، ائتلاف کردیم با گروه منافق. من چندین بار به این آقا [بنی صدر ] گفتم آقا این جمعیت تو را به باد فنا می‌ دهند! این افرادی‌ که دور تو جمع شده ‌اند، بعضی از اینها، یک گرگ هایی هستند که تو را به باد فنا می‌دهند.»(۳۱)

با این وجود بنی صدر به نصایح امام گوش فرا نمی دهد تا این که بررسی عدم کفایت سیاسی اولین رئیس جمهور تاریخ ایران وارد دستور کار مجلس شورای اسلامی می شود.

بررسی عدم کفایت سیاسی بنی صدر در مجلس شورای اسلامی

۳۰ و ۳۱ خرداد ماه سال ۱۳۶۰ دو روز تاریخی و ماندگار در تاریخ جمهوری اسلامی است. در این دو روز کفایت سیاسی نخستین رئیس جمهور ایران اسلامی در مجلس شورای اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گرفت و تعداد زیادی از نمایندگان مجلس که بعد از یک سال صبر و سکوت دیگر تحمل شان تمام شده بود، به افشای مفاسد و خیانت های بنی صدر پرداختند.

مناظره بنی‌ صدر با بابک زهرایی از رهبران گروهک مائویستی کارگران انقلابی نیز چهره موفقی از او به نمایش گذاشت و کم‌کم زمینه عضویت او در شورای انقلاب مطرح شد و با قطعی شدن این موضوع، بنی صدر به صفحات اول روزنامه ها راه یافته و جای پای خود را در رسانه ها محکم کرد.

در این میان سخنرانی تاریخی حضرت آیت الله خامنه ای در جلسه روز ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ خواندنی و شنیدنی است.

آیت الله خامنه ای در این سخنرانی ۱۴ دلیل برای عدم کفایت سیاسی بنی صدر برشمردند. این دلایل به اختصار عبارتند از: عدم احترام به نهادهای قانونی، رعایت نکردن حرمت جمهوری و رئیس جمهور، استفاده از هر ابزاری در مقابله با مخالفان، سیاست گرایی به جای حقیقت گرایی، صادق و راستگو نبودن رئیس جمهور، بی قدر و منزلت کردن امام و امت، رعایت نکردن حیثیت جمهوری در خارج از کشور، مشاوران بدنام و مشکوک، افشای اسرار اقتصادی کشور، ایجاد تشنج در کشور پیش از جنگ، بی توجهی به خط رهبری انقلاب، حرکت به سمت قدرت مطلقه و استبداد، اخلال گری و  شورش و خصلت های ناپسند فردی از جمله غرور(۳۲)

سرانجام مجلس تصمیم تاریخی خود را می گیرد و آیت الله هاشمی رفسنجانی در بیان نتیجه رای نمایندگان چنین می گوید: جمع افرادی که در مجلس حاضر بودند ۱۹۰ نفر. آرائی که موافق عدم کفایت سیاسی آقای بنی صدر به صندوق ریخته شده ۱۷۷ نفر ، رای مخالف یک نفر آقایان دیگر از این به بعد آقای بنی صدر به عنوان رئیس جمهور از قاموس جمهوری اسلامی حذف شده شعارها برگردد به طرف آمریکا (۳۳)      

یک روز پس از این تصمیم مجلس شورای اسلامی نیز امام خمینی در حکمی ابوالحسن بنی صدر را از ریاست جمهوری برکنار و این چنین پرونده نخستین رئیس جمهور تاریخ انقلاب بسته می شود.

 

 

و در پایان

یک از تالیفات مشهور ابوالحسن بنی صدر کتابی است به نام «کیش شخصیت»، که به پدیده چهره سازی و خودشیفتگی نخبگان در جوامع می‌پردازد. شاید آن روز که بنی صدر در حال نگارش این کتاب بود، گمان نمی‌کرد نماد برجسته این انحراف در جامعه ایرانی خواهد شد.

بنی صدر به همراهی امام و با پرواز انقلاب به ایران آمد و از همان ابتدا چهره‌ی روشنفکری هم نوا با انقلاب و امام، و متخصص در اقتصاد اسلامی از خود ارائه کرد. با توجه به انباشت مشکلات اقتصادی در طبقات متوسط و محروم جامعه، تحصیلات و سوابق علمی وی فرصت مناسبی برای‌ تبلیغات انتخاباتی وی فراهم آورد. از سوی دیگر اعتماد به نفس و مهارت کلامی، وی را در جلب آراء و اذهان مردم توانمند ساخته بود.

به مرور زمان ابعاد خودشیفتگی و کیش شخصیت بنی‌صدر زمینه ساز روابط متکبرانه با دیگر مسئولین نظام شد. وی پیش از انتخابات در مصاحبه ای با روزنامه اطلاعات گفته بود « اگر قرار باشد که من خودم بگویم کیستم، من خود را این طور به شما معرفی می‌کنم: بزرگترین اندیشه‌ی زمان معاصر ام. من همین تضاد و توحید را بزرگترین اثر قرن می‌دانم که از خودم است».

بسیاری از مردم بنی صدر را در لباس یک روشنفکر دینی که سعی دارد با استفاده از مفاهیم و مضامین قرآنی و اسلامی پیوندی با دنیای متمدن غرب برقرار کند، می‌شناختند.

رهبر معظم انقلاب در خاطره‌ای چنین می‌فرمایند: «بنی صدر وقتی که رئیس جمهور بود. هنگامی که مرحوم رجایی وارد اتاق می‌شد، جلوی او بلند نمی‌شد. ماها اعتراض می‌کردیم و می‌گفتیم چرا بلند نمی‌شوی؛ می‌گفت رئیس جمهور نباید جلوی نخست وزیر بلند شود».

آیت الله هاشمی رفسنجانی نیز در خاطره‌ای چنین نقل کرده اند: «آقای بنی‌صدر می‌گفت: من اجتهاد را قبول دارم ولی مصداق مجتهد در دنیا فقط من هستم، با صراحت می‌گفت. این یک حرف شوخی یا مزاح نیست، با همان عددی که درست می‌کرد، مثلا صد و شصت و چند و مکرر در شورای انقلاب می‌گفت: اجتهاد این مقدار علم لازم دارد و این مقدار را فقط من دارم».

ای کاش! بنی‌ صدر قدرشناسانه اندرز حکیمانه امام خمینی را به جان می‌شنید و خیره ‌سرانه خود را از توصیه ‌های اخلاقی آن اسوه درایت و تدبیر محروم نمی‌ساخت.

مهمترین نصیحت حضرت امام خمینی در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری، تحذیر از فریفتگی به مقامات ظاهری بود: «توجه داشته باشند همۀ کسانی که برای بشر خدمت می‏کنند، کسانی که دارای مقامی هستند، دارای پستی هستند، که مقام آنها را مغرور نکند. مقام رفتنی است و انسان در حضور خدای تبارک و تعالی ماندنی است. من از آقای بنی ‌صدر می‌خواهم که مابین قبل از ریاست ‌جمهور و بعد از ریاست‌ جمهور در اخلاق روحی ‌شان تفاوت نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است.

ای کاش بنی صدر به این نصیحت گوش می کرد …

پی نوشت:

۱- درس تجربه، ص ۴۳

۲-  درس تجربه،ص ۵۷

۳- هجرت امام از نجف به پاریس به روایت غضنفر‌پور، خبرگزاری فارس، ۲۲/۱۱/۸۵

۴- اسم‌ رمز بنی صدر در سیا «SD LURE1» بود ، خبرگزاری فارس ، ۵ مهر ۱۳۸۷

۵- صحیفه امام ، جلد ۱۲، صفحه ۱۴۱

۶- اطلاعات ، ۱۶بهمن ۱۳۵۸، صفحه ۲

۷- رک بامداد، ۷ بهمن ۱۳۵۸، ص ۱ و ۳

۸- اطلاعات ، ۲۸بهمن ۱۳۵۸، صفحه ۱۲

۹- اطلاعات ، ۲۳بهمن ۱۳۵۸، صفحه ۹

۱۰- صحیفه امام ، جلد ۱۲، صفحه ۱۵۷

۱۱- روزنامه انقلاب اسلامی ، ۲۱ اردیبهشت ۵۹ ، ص ۱۱

۱۲- اطلاعات ، ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ ، صفحه ۱۲

۱۳- صحیفه امام ، جلد ۱۳ ، صفحه ۵۶

۱۴- همان

۱۵- جمهوری اسلامی ، ۲ خرداد ۱۳۶۰ ، صفحه۳

۱۶- رک روزنامه کیهان ، ۲۱ خرداد ۱۳۶۰

۱۷- روزنامه کیهان ، ۱۴ خرداد ۱۳۶۰ ، ص ۱۴

۱۸- رک بنی صدر و افزایش اختیارات ریاست جمهوری ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ۳۰ خرداد ۱۳۸۸

۱۹- روزنامه انقلاب اسلامی ، ۲ آذر ۵۹ ، ص ۹

۲۰- روزنامه انقلاب اسلامی ، ۱۵ اسفند ، ۵۹

۲۱- روزنامه انقلاب اسلامی ، ۱۷ اسفند ، ۵۹

۲۲- روزنامه انقلاب اسلامی ، ۱۶ اسفند ۵۹ ، تیتر اول

۲۳- اطلاعات ، ۱۸ شهریور ۱۳۵۹ ، صفحه ۱۵ و ۱۶

۲۴- روزنامه اطلاعات ۲۹ آبان صفحه ۱۲

۲۵- کیهان ، ۲۳ بهمن ۱۳۵۹ ، صفحه ۳

۲۶- جمهوری اسلامی ، ۱۶ اسفند ۱۳۵۹ ، صفحه ۱۶

۲۷- سخنرانی های تنش زا ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، ۱ تیر ۱۳۸۹

۲۸- صحیفه امام، جلد ۱۴ ، صفحه ۲۰۱

۲۹- صحیفه امام ، جلد ۱۴ ، صفحه ۴۲۰

۳۰- صحیفه امام ، جلد ۱۴ ، صفحه ۴۳۴

۳۱- صحیفه امام ، جلد ۱۴ ، صفحه ۴۴۸

۳۲- مشروح مذاکرات مجلس ، ۳۱ خرداد ۱۳۶۰

۳۳- همان

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=891

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.