وبسایت شبکه دولتی انگلیس ، شق خوشبینانه آمدن هاشمی را قرار گرفتن در عرض حاکمیت و مطالبه تغییر قانون اساسی عنوان کرده و مینویسد: پیشفرض ما در این تحلیل، وجود درک واقعی در ذهن هاشمی از خواسته رایدهندهها به اوست. آنها توقع دارند او جسارتی مانند احمدینژاد در هموار کردن مسیر قانونی[!؟] برای گذر از حاکمیت دینی داشته باشد. امیدواریم او به گونهای بیاید که هاشمی قبل از سال ۷۶ فقط در اوراق تاریخی همان سالها مرور شود.
اکبر گنجی میگوید مایل است عالیجناب سرخپوش تبدیل به عالیجناب سبزپوش شود و این شدنی است.
وی مهره اجیر شده احزاب تندرو در دوره اصلاحات برای ترور شخصیت هاشمی با استفاده از عنوان عالیجناب سرخپوش قتلهای زنجیرهای (سال ۷۷ و ۷۸) بود. او اکنون ضمن تحلیلی در وبسایت رادیو زمانه مینویسد: انتخابات فرصتی برای تبدیل عالیجناب سرخپوش به عالیجناب سبزپوش است. هاشمی در ساختن وضعیت فعلی نقش اساسی داشته و یکی از ارکان بوده است. هاشمی دهه ۷۰، هاشمی دهه ۶۰ نیست و هاشمی دهه ۸۰ هم هاشمی دهه ۷۰ نیست. او رفته رفته به حاشیه رانده شده است. انتخابات ۹۲ هاشمی، انتخابات ۸۸ موسوی است.
وی خواستار ساختن دو قطبی علیه حاکمیت جمهوری اسلامی و استفاده از هاشمی در این فضا شده و مینویسد: اگر این دو قطبی ساخته شود، هاشمی به طور طبیعی به درون آن رانده خواهد شد. در آن صورت باید دست به انتخابی سرنوشتساز بزند. در جبهه حاکمیت یا مخالفان قرار گیرد.
گزارش مرکز مطالعات خاورمیانه سابان که در سایت اندیشکده بروکینگز منتشر شد خواندنی است که به صراحت اذعان میکند؛ «براندازی نرم در ایران غیرممکن است».
بنابراین مشاهده میشود که دشمن در اولین انتخابات پس از فتنه سال ۸۸- انتخابات مجلس نهم در اسفند سال ۹۰- راهبرد چالش در مشارکت را برمیگزیند.
نتیجه انتخابات و حضور پرشور و ۶۵ درصدی مردم در انتخابات مجلس، بار دیگر مواجهه دشمن در برابر ایران را به هم ریخت.
رویترز همان ایام درگزارشی علیرغم راهبرد دشمن برای چالش در مشارکت و ناامید کردن مردم برای حضور در پای صندوقهای رای نوشت؛ «مردم ایران پیروز انتخابات هستند».
بدیهی است که وظیفه دشمن، دشمنی است و هر بار که شکست میخورد در ساحت دیگری تدارک میکند و به میدان میآید. برای انتخابات خرداد ۹۲، دشمن کانون تحرکات ودسیسههایش را در سال ۹۱ یعنی سال منتهی به انتخابات ریاستجمهوری به پیش کشید. اکنون به اذعان مقامات ذینفوذ و رسانههای تصمیمساز غربی به راحتی میتوان از راهبرد دشمن در سال گذشته برای اثرگذاری بر انتخابات امسال سخن گفت.
راهبرد دشمن یکم- «تغییر محاسبات مسئولان ارشد نظام» و دوم – «خط جدایی مردم از نظام» بود.
جالب اینجاست که بهمن ۹۱، موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک در مقالهای تحلیلی به قلم جیمز جفری اعتراف میکند؛ «فشارهای اقتصادی– بخوانید تحریمها – برای واداشتن مردم ایران به رویارویی با نظام شکست خورده است.»
واشنگتنپست نیز اسفند ۹۱ به صراحت مینویسد؛ «تحریمها نتوانست ناآرامیهای اجتماعی ایجاد کند و رهبران ایران را مجبور به تغییر محاسباتشان کند.»
بنابراین در ادامه تغییر راهبردها و استیصال در مواجهه با ایران اسلامی، در شرایطی که چالش در مشروعیت انتخابات شدنی نیست و طرح چالش در مشارکت هم تجربه تلخی به همراه داشته است؛ چه راهبردی از سوی دشمن انتخاب خواهد شد؟ ضمن آنکه همواره مردم در انتخابات ریاستجمهوری به گواهی تمام ادوار گذشته حضوری پرشورتر و مشارکتی بالاتر از سایر انتخاباتها مانند مجلس و یا شوراها داشتهاند.
سوزان مالونی تحلیلگر ارشد موسسه بروکینگز نوشت: چهرههای متفاوتی برای نامزدی ثبتنام کردهاند. توجه تحلیلگران غربی به انتخابات ایران موضوع جالبی است و نشان میدهد که سیاست در ایران همچنان رقابتی و جذاب است. به گزارش ایرنا، در این مقاله نوشته «سوزان مالونی» عضو ارشد بروکینگز آمده است: رقابت برای انتخاب جانشین احمدینژاد هفته گذشته با ثبتنام نامزدها آغاز شد و این در حالی است که مبارزات انتخاباتی نشان از یک رقابت خیرهکننده دارد.
در این تحلیل خاطرنشان شده است: تقریبا ناممکن است که پیشبینی کنیم نامزدهای نهایی چه کسانی خواهند بود چه برسد به اینکه پیشبینی کنیم چه کسی در انتخابات پیروز میشود. با این حال آنچه مشخص است اینکه انتخابات ریاستجمهوری ایران، زنگ آغاز یک نقطه عطف تاریخی دیگر در مسیر تکاملی توأم با تلاطم حکومت دینی- انقلابی است.
مالونی با استقبال از نامزدی هاشمی و عملگرا خواندن وی مینویسد: با این حال وی با موانع بزرگی رو به رو است؛ موانعی که بسیاری از ناظران را قانع کرده بود که اشارات اخیر او درباره رقابت انتخاباتی تنها یک شوخی است. مهمتر از همه سن او است که تقریبا ۷۹ ساله است که این امر علاوه بر اینکه پرسشهایی درباره توانایی او مطرح میکند ممکن است مبارزه انتخاباتی او را در کشوری با جمعیت جوان مخدوش سازد.
وی میافزاید: مساله مشکلسازتر این واقعیت ناخوشایند است که به نظر میرسد او در میان رسانههای غربی بیش از ایران دارای یک پایگاه رای احساساتی است. در میان تشکیلات ایران، رفسنجانی بطور گسترده به عنوان فردی دارای […]و از حیث ایدئولوژیک غیرقابل اعتماد نگریسته میشود. مردم نیز در انتخابات مجلس در سال ۲۰۰۰ به او رای ندادند و در دور دوم انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۰۷ نیز به احمدینژاد رای دادند.
وی سپس با اشاره به غلط بودن تحلیلهای آمریکاییها درباره ادعای نظامی بودن فضای انتخابات نوشت: ۴سال پیش هیلاری کلینتون وزیروقت امورخارجه و بسیاری از محققان پیشبینی کردند که ایران در حال تبدیل شدن به یک دیکتاتوری نظامی است. اما اکنون بسیاری از این پیشبینیها کنار رفتهاند. اجازه دهید روشن صحبت کنیم. همانطور که مانورهای ابتدایی رقابت انتخاباتی ۲۰۱۳ نشان میدهد، سیاست در ایران همچنان رقابتی، غیرقابل پیشبینی و جذاب است.
حال سوال جدی این است که در این انتخابات رقابتی و جذاب آیا دشمنان می توانند لباس سبز برتن پیر هشتاد سالۀ انقلاب بپوشانند و یکباره اورا در کنار موسوی وکروبی و منتظری بخوابانند؟
آیا فرزندان این پیر خواهند گذاشت که فرجام این انقلابی در پایان راه جنات النعیم باشد؟
باید تا ۲۴ خرداد ۹۲ انتظار کشید!
مستجارmostajar