2

آنچه امام خمینی به قذافی گفت

  • کد خبر : 973
  • ۰۴ مرداد ۱۳۹۰ - ۹:۱۳

          در هفتم اسفندماه ۱۳۵۷ يعني ۱۵ روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، يك هيئت ليبيايي ضمن ديدار با حضرت امام خميني(ره) از ايشان تقاضا مي كند كه اجازه دهد «معمر قذافي» شخصا به ايران سفر كرده و پيروزي انقلاب اسلامي را تبريك بگويد. امام خميني(ره) در جمله اي كوتاه چنين پاسخ دادند: […]

          در هفتم اسفندماه ۱۳۵۷ يعني ۱۵ روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي، يك هيئت ليبيايي ضمن ديدار با حضرت امام خميني(ره) از ايشان تقاضا مي كند كه اجازه دهد «معمر قذافي» شخصا به ايران سفر كرده و پيروزي انقلاب اسلامي را تبريك بگويد. امام خميني(ره) در جمله اي كوتاه چنين پاسخ دادند:
«من فعلا به قم مي روم و اين ديدار را به وقت ديگري موكول مي كنم.» ۱
امام ۳ روز بعد به قم رفت و در تاريخ ۲ بهمن ۱۳۵۸ مجددا به تهران بازگشت؛ اما اين ديدار هرگز به وقوع نپيوست…
افراد زيادي در طول تاريخ بوده اند كه با شعارهاي آزادي خواهانه و استقلال طلبانه مردم را با خود همراه كرده اند؛ اما پس از نشستن بر اريكه قدرت به مرور زمان از هيچ جنايتي عليه ملت خود ابا ننموده اند، نمونه بارز آن «معمر قذافي»، رهبر خودخوانده ليبي است.
قذافي كسي است كه با شعارهاي ضدامپرياليستي و آزادي خواهانه به قدرت رسيد، در ابتدا گمان مي رفت وي همان شخصي است كه هم چون شيخ شهيد «عمر مختار» عليه استعمار، استقامت خواهد كرد و اسلام و قوانين اسلامي را در ليبي به اجرا درخواهد آورد، اما وي كه از ۲۷ سالگي قدرت را در ليبي به دست گرفت، با تفاسير التقاطي از اسلام، اين كشور آفريقايي را به دامن كمونيسم شوروي انداخت، سپس دست به دامن غرب و اروپا شد و امروز پس از ۴۲ سال، از يك سو با مردمش و از سوي ديگر با همان كشورهاي غربي كه تا ديروز «رفيق گرمابه و گلستان سرهنگ» بودند، دست به گريبان است.
از جمله كساني ك هميشه در رفتار و ارتباط با قذافي و رژيمش، عاقبت انديشانه و عميق برخورد مي كرد، حضرت امام خميني(ره) بود. در شرايطي كه انقلاب اسلامي تازه به پيروزي رسيده بود و تحليل گران سياسي انتظار پيوندي عميق ميان جمهوري اسلامي و رژيم قذافي- كه در افواه جهان به عنوان رژيمي انقلابي شناخته مي شد- را داشتند، اما حضرت امام با جهان بيني الهي و ژرف خود هرگز نه تنها حاضر نشد قذافي را به حضور بپذيرد، بلكه نيروهاي انقلابي از جمله شهيد بزرگوار حجت الاسلام محمد منتظري را نيز از همراهي و همكاري گسترده بين المللي با اين رژيم باز مي داشتند.
در مكاتبات حضرت امام با قذافي به نكات ريز و آموزنده اي برمي خوريم كه نشان دهنده نگاه عميق و عاقبت انديشانه امام در برخورد با چنين رژيم هايي است.
اگرچه قذافي به هر بهانه اي از جمله مناسباتي مثل شهادت آيت الله شهيد صدوقي، سالگرد تشكيل حزب جمهوري اسلامي، اعياد فطر و قربان، زلزله گلباف كرمان و… سعي مي كرد ضمن انقلابي نشان دادن خود، به امام خميني(ره) نزديك شود؛ اما هرگز موفق به چنين كاري نشد.
از جمله مواردي كه در رابطه با ارتباط قذافي با جمهوري اسلامي ايران در طول جنگ تحميلي قابل ذكر است، مسأله فروش سلاح از سوي قذافي به ايران نه به دليل پيوند استراتژيك اين دو كشور بلكه به دليل رقابت قذافي با حزب بعث عراق و سود حاصل از فروش اين سلاح ها بود.
شرايط جنگي اقتضا مي كرد كه جمهوري اسلامي براي حفظ بقاء از هر كشوري (به جز رژيم اشغالگر قدس) از جمله كره شمالي سلاح خريداري كند.
به هر تقدير، حضرت امام خميني(ره) ۲۱ بار خطاب به معمر قذافي، پيام هايي را صادر نمودند، از اين تعداد، فقط يك مورد آن مربوط به قبل از انقلاب اسلامي در تاريخ ۲۶ مهر ۱۳۵۷ است كه امام در آن نامه صريحاً از قذاقي مي خواهد قضيه امام موسي صدر پيگيري شود. در اين نامه امام خطاب به قذافي نوشت: «قضيه حجت الاسلام آقاي صدر [كه] به شكل مرموزي درآمده است [و] بستگان ايشان پس از بررسي مي گويند در ليبي است»۲
اين تنها موردي است كه حضرت امام خميني(ره) شخصاً به قذافي نامه مي نويسد، در همه موارد ديگر، بلا استثنا، امام فقط «در پاسخ» به رئيس ليبي به وي نامه مي نگارد يا تلگراف مي زند.
قبل از بررسي نكات عميق و پرمعناي موجود در پيام هاي امام خميني(ره) به قذافي بيان اين نكته حائز اهميت است كه امام به دفعات، مساله كمك هاي مالي قذافي به انقلاب كه از سوي شاه و غرب مطرح مي شد را رد كرده است. اين بدان معناست كه اگر هم كمكي در جريان بوده، آن قدر ناچيز بوده كه نه امام و نه شاگردان و ياران دسته اول ايشان مثل شهيد مطهري، حضرت آيت الله خامنه اي، حجت الاسلام هاشمي، مرحوم طالقاني و… در جريان نبوده اند يا به علت قلت مساله نيازي به بازگو كردن آن نبوده است.
امام خميني(ره) بارها در پاسخ به شبهاتي پيرامون كمك قذافي به انقلاب و ياران ايشان، فرموده اند: «ما به كمك مالي آنها (رژيم قذافي) احتياجي نداريم و به كمك هاي ديگر از قبيل كمك هاي تبليغاتي هم كه احتياج است، هيچ كس كمك نكرده است.»۳، «ما تاكنون از هيچ دولتي كمك نگرفته ايم و اين كذب محض است»۴، «خير، اين ها تبليغات دار و دسته شاه هستند، ما از هيچ دولتي استمداد نكرده ايم و نخواهيم كرد، ما به نيروي ملت اتكا داريم و احتياج به دولت ها نداريم.»۵
در ادامه به نكات حائز اهميت در مكاتبات امام و قذافي اشاره مي كنيم:
۱-امام خميني تنها يك بار به قذافي نامه نوشت (ديگر نامه ها، پاسخ امام به نامه هاي قذافي بود) و آن يك بار نيز به قضيه مفقودالاثر شدن امام موسي صدر مربوط مي شد.
۲- امام در نامه پاسخ به قذافي- به جز درخواست پيگيري مسئله امام موسي صدر- تنها در يك مورد از قذافي مسئله اي را درخواست مي كند و آن اين كه «دولت هاي اسلامي و خصوصا دولت هاي عربي را نصيحت كنيد كه به فرمان خداوند متعال سرنهند و اخوت اسلامي را پايبند باشند.»۶ در اين مورد قذافي هيچ اقدام جدي انجام نداد.
۳- امام خميني در ارديبهشت ۱۳۵۸ يعني كمتر از سه ماه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، به صورت غيرمستقيم سه نكته را به قذافي متذكر مي شود كه اگر توسط قذافي پذيرفته و اجرا مي شد، شايد سرنوشت وي چيزي غير از اين بود كه اكنون شاهد آن هستيم. امام درپاسخ به يكي از نامه هاي قذافي مي نويسد: «پشت كردن به تعاليم عاليه اسلام و روي آوردن به شرق و غرب، شعائر و مخازن آنها (مسلمانان) را به باد داده است.»۷
قذافي درست برعكس سخن امام خميني(ره) خود را ابتدا به دامن شرق، سپس غرب انداخت و روز به روز از شعائر اسلامي دورتر شد.
۴- امام خميني(ره) در همان نامه فوق به قذافي متذكر مي شود: «اين شما سران كشورهاي اسلامي هستيد كه بايد اين فكر اسلامي- اعتصام به حبل الله- را تعقيب كنيد و دست از دشمني و مخالفت با برادران خود برداريد.»۸
قذافي در طول حكومت خود سه بار با همسايگان مسلمان خود درگيري نظامي پيدا كرد و در همه موارد آغازگر جنگ بود. معمر قذاقي در داخل ليبي قانوني را وضع كرد كه هر نوع فعاليت حزبي ممنوع و متخلفين به اعدام محكوم مي شدند.
۵- امام خميني(ره) همچنين به قذافي توصيه مي كند: «دولت هاي اسلامي بايد دولت مصر را دراين خيانت بزرگ- قرارداد كمپ ديويد- كه به اسلام و مسلمين بوده سرجاي خود بنشانند و با آن قطع رابطه كنند.»۹
قذافي در اين مورد تنها به محكوميت لفظي بسنده كرد و پس از قطع رابطه محدود مجددا روابط خود با رژيم «حسني مبارك» كه در پاره اي جهات از «انور سادات» خائنانه تر عمل مي كرد، از سرگرفت.
۶- امام خميني(ره) در ديدار خود با هيئت هاي ليبيايي و در پاسخ به نامه هاي قذافي هميشه «از خداي تعالي توفيق و سعادت همه مسلمانان را۱۰» خواستار مي شد، نه رژيم قذافي را.
از نامه هاي امام چنين برمي آيد كه ايشان رژيم قذافي را مادامي كه در راه اعتلاي شعائر اسلامي و استقلال و سعادت ملت مسلمان ليبي گام برمي داشت، به صورت تلويحي تأييد مي كرد.
با وجود آنكه مخاطب سخنان امام، معمر قذافي بود، امام آنگونه كه در بين سياسيون مرسوم بود نه طول عمر را براي قذافي از خداوند مسألت داشت و نه بقاء هميشگي رژيم او را. امام هميشه در پايان پاسخ به قذافي چنين مي آورد: «سعادت و توفيق عموم مسلمانان و مردم جهان را از خداي تعالي مسألت دارم.»۱۱، «از خداي تعالي عظمت اسلام و مسلمين و نابودي دشمنان را خواستارم.»۱۲
امام همچنين در پاسخ به پيام تبريك قذافي به مناسبت اولين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي تنها در چند كلمه مي نويسند: «ضمن ابراز تشكر از دريافت پيام مزبور، موفقيت روز افزون مسلمانان جهان را از خداي تعالي مسألت دارم.»۱۳
۷- حضرت امام خميني(ره) دو مورد در مكاتبات خود براي قذافي آرزوي توفيق مي كند، جالب آنكه در هر دو مورد، سعادت، موفقيت و توفيق را براي قذافي و ملت مسلمان و برادر ليبي توأمان از خداوند طلب مي كند. امام در فرازي از جواب نامه قذافي كه به مناسبت دومين سالگرد انقلاب اسلامي از سوي وي صادر شده بود، مي فرمايد: «توفيق و سعادت شما و ملت مسلمان و برادر ليبي را از خداوند مسألت دارم.»۱۴، امام همچنين در جاي ديگر مي نويسد: «از خداوند موفقيت شما و مردم مسلمان و برادر ليبي را خواستارم.»۱۵ به بيان ديگر امام خميني(ره)، قذافي را مادامي كه در كنار ملت مسلمان ليبي است، محترم مي شمارد.
آخرين نامه امام خميني(ره) به قذافي- كه در واقع پاسخي بود به پيام تبريك قذافي به مناسبت ششمين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي- در تاريخ اول اسفند ماه ۱۳۶۳ صادر گرديد و پس از آن هيچ مكاتبه اي از سوي امام به حاكم ليبي صورت نگرفت.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشت ها:
۱- صحيفه امام، ج ۶، ص ۲۵۸
(۷/۱۱/۱۳۵۷)
۲- صحيفه امام، ج ۴، ص ۴۶
(۲۶/۷/۱۳۵۷)
۳- صحيفه امام، ج ۵، ص ۱۸۳
(۱۶/۹/۱۳۵۷) مصاحبه با روزنامه لوس آنجلس تايمز.
۴- صحيفه امام، ج ۵، ص ۳۳۶
(۱۳/۱۰/۱۳۵۷) مصاحبه با روزنامه اكسپرس
۵- صحيفه امام، ج ۵، ص ۴۰۵
(۱۹/۱۰/۱۳۵۷) مصاحبه با BBC
6- صحيفه امام، ج ۱۷، ص ۲۶۱
(بهمن ماه ۱۳۶۱)
۷- صحيفه امام، ج ۷، ص ۱۷۱
(۱۰/۲/۱۳۵۸)
۸- همان.
۹- همان
۱۰- صحيفه امام، ج ۷، ص ۲۰۲
(۱۸/۲/۱۳۵۸)
۱۱- صحيفه امام، ج ۱۴، ص ۴۶۸ (۲۷/۳/۱۳۶۰)
۱۲- صحيفه امام، ج ۱۸، ص ۱۶۶
(۸/۷/۱۳۶۲
۱۳- صحيفه امام، ج ۱۲، ص ۱۵۵ (۲۷/۱۱/۱۳۷۸)
۱۴- صحيفه امام، ج ۱۴، ص ۹۵
(۲۵/۱۱/۱۳۵۹)
۱۵- صحيفه امام، ج ۱۵، ص ۲۷۵ (۱۴/۷/۱۳۶۰)

mostajar

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=973

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.