بسم الله الرحمن الرحیم
چکیده: دراین مقاله تلاش کرده ام ۳۰ مؤلفه از مکتب شهید سپهبدحاج قاسم سلیمانی به صورت فشرده به صورت بیان مفهومی ومصداقی به بحث بگذارم تا بتوانم به اندازه وسع وتوان ناچیز خود زمینه پیمودن راه را بر رهروان طریقش هموار سازم . دراین مقاله ابتدا مکتب باز تعریف شده وخدا محوری،ولایت مداری، روح جهادی ،شهادت طلبی،شجاعت وسایر مؤلفه ها معرفی شده است.
مقدمه: اولین همایش ملی مکتب سلیمانی بهانه ای شد که یاد و خاطره شهیدی که سال ها توفیق همرزمی اش را در دفاع مقدس وپس از آن داشتم دوباره در وجودم فروزان گرددوتوفیق یابم تا به بازخوانی مکتبی که او ویارانش پایه گزاری نمودند بپردازم .
از آنجا که او یک فرد نبود بلکه به تعبیر ولی فقیه زمان یک مکتب بود ؛پرداختن به مولفه های مکتبش در دومین چهله از انقلاب اسلامی چراغ راهی خواهد بود برای نسل های جدیدی که در حال شکل گیری است و نسخه عملی خواهد بود برای کسانی که راه شهیدان را دنبال می کنند و برآنند تا به پایداری و تکامل این راه کمک کنند . مهمترین کار در شناخت مکتب حاج قاسم ، شناخت نقاط آغاز اوست و بر این نکته بایدتأکید کرد که سردار سلیمانی، از اول حاج قاسم نبود، بلکه حاجقاسم شد. او همان جوان سبزه آفتاب خورده ی روستایی کرمان است که برای ورودش به سپاه ابتدا صلاحیتش نیز تأیید نشد .
او تالی تلو معصوم نبود ؛بلکه از سطح بسیار پایین شروع کرد و توانست مکتب ساز بشود . وقتی رهبر انقلاب تعبیر به مکتب سلیمانی میکنند، منظورشان صرفاً دعوت به شخصپرستی، حتی قهرمانپرستی نیست.
ارزش چنین اشخاصی به این است که فانی در مکتباند. درواقع این همان مکتب انبیا و توحید و همان مکتبی است که امام در این عصر احیا کرد و امثال سلیمانی محصول و فارغالتحصیل این مکتباند. بدیهی است آنچه در این مقاله مورد توجه قرار گرفته شروعی است بریک حرکت همه جانبه و مستمر برای پیوستن به کاروان پیروان مکتب سلیمانی. انشاالله
مکتب چیست؟
استاد شهید مطهری در تعریف مکتب می گوید: یک تئوری کلی و یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی وروشها، باید ها و نبایدها ،خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها و دردها ودرمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص است و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه افراد می باشد (مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص ۵۴-۴۶)
درتعریف دیگری : هر گونه نظام منسجم از باورداشتها در یک حوزه معین مانند جهان بینی ویا نظام منسجم رفتاری در یک حوزه معین را مکتب می گویند. به عبارتی دیگر وقتی خطوط اصلی ونقشه راه مشخص وروشن بود و نظام منسجمی شکل گرفت پایه های مکتب شکل گرفته است .
بنابر این در واقع مکتب مجموعه جهان بینی و ایدئولوژی یک انسان میباشد.مجموعهای که در ابتدا به تفسیر انسان و جهان می پردازد و سپس بایدها و نبایدهای انسانی را مشخص و معین میسازد. هم نیاز انسان را به جهان بینی مرتفع میکند و هم یک نظام ارزشی برای زیستن و چگونه زیستن ارائه میدهد.
شهید سلیمانی خود پرورش یافته مکتبی است که هم بعثت هم غدیر و هم عاشورا را در خود جای داده است و در قرن چهاردهم هجری (بیستم میلادی)به صورتی منسجم تر و سازمان یافته تر توسط امام خمینی ره دوباره ظهور وبروز یافته است .
ویژگیهای این مکتب، راهبردی وعملیاتی و کاربردی بودن است. یعنی ضمن این که ایده آلها در آن به صورتی جامع آشکار است در صحنه عمل نیز به تجربه آمده است .
این مکتب که از پانزده خرداد ۱۳۴۲ه ش نطفه آن منعقد شده ؛ بیش از چهل سال است در صحنه عملی شدن و تحقق، فراز و فرودهای فراوان داشته ونقطه های قوت و ضعفش پیدا شده است . دراین مکتب شهید بهشتی ها و سلیمانی ها وحججی ها حلقه وصل جریان سازی را شکل داده اند که پایه های انسجام آن مستحکم تروپویاتر نمایان گشته است . این مکتب تمام تاریخ انبیا و اولیا و صلحا را مورد مطالعه قرارداده و باشناختی عمیق ازیک تاریخ پر رمز وراز توانسته خطوط حرکت پیروانش را کامل ودقیق ترسیم کند . این مکتب کفر و نفاق و شرک را در ابعاد مختلفش تبیین نموده وعلل شکستها و ناکارامدی ها در عرصه های مختلف را به خوبی شناخته و مبتنی بر تجربه وعقلانیت، امت هایی را راهبری می کند .
علامه طباطبایی در مقدمه کتاب شیعه در اسلام خود آوردهاند: «انسان تا میتواند، خواستار آن است که نیازمندیهای خود را از جهت بقای وجود ، بهطور کاملتری رفع نماید. از اینجاست که انسان پیوسته اعمال خود را به مقررات و قوانینی که به دلخواه خود وضع کرده یا از دیگران پذیرفته،تطبیق میکند و روش معینی در زندگی خود اتخاذ می نماید. قوانین و مقررات نامبرده که در زندگی انسان حکومت می کند به یک اعتقاد اساسی استوارند و انسان در زندگی خود به آن تکیه داده است و آن تصوری است که انسان از جهان هستی که خود جزئی از آن است دارد و قضاوتی است که در حقیقت ازآن می کند. (خلاصه شده از مقدمه شیعه در اسلام علامه طباطبایی(ره))
وامروز بیش از هرزمان، جامعه بشری محتاج قوانین و مقرراتی است که دانسته و آگاهانه زندگی خود را به آن تکیه دهد و با برداشتی دقیق و عملی از جهان هستی ، استوار و مستحکم به سوی کمال انسانی گام بردارد ؛لذا حاج قاسم در وجودش همه این قوانین مستحکم را جای داده و می تواند اسوه ای برای حرکت آینده بشر متعهد و هدفمند باشد .
شمارش مولفه های مکتب شهید سلیمانی:
در این مقاله سعی اینجانب برآن است که آنچه در عمل حاج قاسم مشاهده نموده ام ویادیگرانبیان کرده اند را درقالب مولفه های مکتبش مورد بررسی قرار دهم . ابتدا عناوین کلی از این مؤلفه ها به شمارش آورده ام ؛وسپس به تبیین و توضیح آن ها خواهم پرداخت . البته این سی مؤلفه همه ی مکتب جامع آن شهید سرافراز نیست و باید صاحب نظران و اهل تحقیق به شمارش و بیان موارد دیگر همت گمارند .
۱_ خدامحوری(کلمه توحید وتوحید کلمه)
۲_ ولایت مداری
۳_روح جهادی
۴_ تعبد وبندگی
۵_ استکبارستیزی ودشمن شناسی
۶_ بشردوستی
۷_حریت وآزادگی
۸_ ایثار وفداکاری
۹_شهادت طلبی
۱۰_ صبروپایداری
۱۱_استقامت در مسیرهدف(مقاومت)
۱۲_فرماندهی و مدیریت
۱۳_دیپلماسی میدانی
۱۴_فرمانبری واطاعت پذیری
۱۵_مقابله با دنیا طلبی
۱۶_تواضع وفروتنی
۱۷_ مردمی بودن
۱۸_توجه عمیق به خانواده
۱۹_ اخلاص ودوری از ریا
۲۰_سیاست ورزی حکیمانه
۲۱_بی ادعایی
۲۲_ بی توقع ازانقلاب
۲۳_وقف خدمت بودن
۲۴_بصیرت وژرف اندیشی
۲۵_حفظ کرامت مستضعفان
۲۶_مسئولیت پذیری
۲۷_تدبیر وعقلانیت
۲۸_عدالت خواهی
۲۹_ خنثی سازی نقشه های دشمنان
۳۰_ شجاعت ونترس بودن
خدامحوری(کلمه توحید وتوحید کلمه)
یکی از اصول مهم و دقیق زیست متکی بر قرآن کریم و روایات معصومین ، «خدا محوری» است که در آموزه های اسلامی بر آن تأکید شده است.
بر اساس این اصل، کل نظام هستی از یک هستی محض و یکتا منشعب شده که ضرورت وجود او از ناحیه خود اوست. اگر مبنای زندگی فردی و اجتماعی بر اساس توحید باوری و تقوا پیشگی باشد، بسیاری از مشکلات اجتماعی و خانوادگی از میان برمی خیزد.خداباوران هماره خداوند را در رفتارهای شخصی و اجتماعی خویش در نظر میگیرند و در دایره بایدها و نبایدهای الهی با کمال دقت راه رشد و بالندگی را میپیمایند.
مقصد آنها رضا و رضوان الهی است و خداوند، قطبنمای تنظیم کارها و رفتار آنهاست.
خداجویان،دلرا که حریم امن الهی است، به بیگانگان نمیسپارند، دلی که با یاد خداوند میتپد و به ذکر فراوان آرام میگیرد: «یَا أَیُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا»(احزاب/۴۱) آنها با این ارتباط، جان خویش را از آلودگیها پاک میسازند و در نتیجه، به کمال و سرافرازی میرسند،
اینان خوشبینی، مردم دوستی، نیک خواهی و آرامش و آسایش را ارمغان راهشان میسازند و ناگفته پیداست که هرکس به دنبال پالایش و پاکسازی دل و جان خویش نباشد، در خسران و زیان بزرگ خواهد بود، همانگونه که خداوند در قرآن کریم میفرماید: «قَد أفْلَح مَن زَکّیها و قد خاب مَن دَسّیها» هر کس نفس خویش را پاک گردانید، به یقین، رستگار شد و هرکه آلودهاش ساخت، بیشک بازنده است (شمس / ۹ و ۱۰)
خدا محوران به درون خویش روشنی میدهند و با یاد خدا، جاده سلامت و سعادت را میپویند و دل آنان لبریز یاد خداست.
در شخصیت بزرگوار حاج قاسم این مرد مجاهد و دلداده ،حق نمایان و روشن بود که برای خدا کار کند، چون برای خدا کار میکرد، کارش مرز و حد نداشت، ساعت و روز و شب نداشت، در یک موقعیت خاص، در یک پیش آمد، در یک عرصه ویژه یا در یک مرز، جهادش درراه خدا متوقف نمیشد.
چون بناست برای خدا کار کند، ، محدود به چند ساعت در روز کار کردن و فعالیت کردن نیست، محصور به یک بازه زمانی که مقداری کار کندو بقیهاش استراحت ، هم نیست، وقتی بناست آدم برای خدا کار کند، تمام ظرفیت و استعداد وجودیاش، تمام توان و قدرت کار او در شبانهروز حتی فراتراز قدرت و زمان در خدمت خدا قرار میگیرد. آن چه حاج قاسم را عزیز کرد، خدامحوری بود، حاج قاسم ۳۵ سال برای خدا در گمنامی کار کرد. شخصیتی که در ابعاد نظامی و اجتماعی و سیاسی در اوج است، تمام حرکت خود را بر مبنای اعتقاد توحیدی تنظیم می کند و برای او فقط رضایت خدا اصل است.
فقط فرازی از وصیت نامه ی او واقعیت را نشان می دهد: «پروردگارا ! تو را سپاس که مرا با بهترین بندگانت در هم آمیختی و درک بوسه بر گونههای بهشتی آنان و استشمام بوی عطر الهی آنان را ــ یعنی مجاهدین و شهدای این راه ــ به من ارزانی داشتی.
خداوندا! ای قادر عزیز و ای رحمان رزّاق، پیشانی شکر شرم بر آستانت میسایم که مرا در مسیر فاطمه اطهر و فرزندانش در مذهب تشیّع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علیبن ابیطالب و فاطمه اطهر بهرهمند نمودی؛ چه نعمت عظمایی که بالاترین و ارزشمندترین نعمتهایت است؛ نعمتی که در آن نور است، معنویت، بیقراری که در درون خود بالاترین قرارها را دارد، غمی که آرامش و معنویت داد.»
ولایت مداری
ولایت یکی از ارکان اصلی و آموزه های اساسی دین مبین اسلام و به تعبیر دقیق تر، اصلی ترین و اساسی ترین آموزه آن است. آموزه های اسلامی، زمانی معنای واقعی به خود می گیرد که در چارچوب ولایت و در محور و مدار آن تحقق یابد.
شرط پذیرش اعمال، ولایت مداری است و هر کس که به ولایت نزدیک تر شود و در ولایت مداری استوارتر گردد، بهره ی بیشتری از چشمه های معنوی خواهد برد . برترین نشان ولایتمداری تسلیم و اطاعت عملی است ، البته میزان ولایتمداری افراد،مختلف است . تراز رفتار هر فرد وگروهی در عصر غیبت ولایت فقیه است .
برمبنای نظریه ولایت فقیه در عصر غیبت حاکمیت جامعه به فقها سپرده شده است. در اسلام ولایت انحصار در خداوند دارد و اطاعت امامان معصوم علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه وآله و فقها در عصر غیبت برپایه ی دستور خداوند متعال است ؛که التزام عملی به آن ولایتمداری خوانده می شود .
حاج قاسم از زمانی که توانست به سن تشخیص برسد با کمال قدرت در اجرای فرمان ولی زمان تلاش شبانه روزی کرد و در مقابل ولیّ، هرگز از خود رأی ارائه نکرد.
فراوانند مدعیان ولایت مداری که صرفا به صورت تئوریک از ولی می گویند و خوب هم تحلیل می کنند؛ اما در مقام عمل محاسبه گرانه پا به میدان می گذارند و با شعار و سخن بافی از زیر بار مسئولیت های محوله از سوی امام زمان خویش شانه خالی می کنند.
حاج قاسم سلیمانی در مراسم سالگرد شهادت شهید حسن اسدی درباره مقام معظم رهبری گفت:« قوام ایران اسلامی و بقای آن به رهبریت آن است.مردم از من قبول کنید من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که خدمت می کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم.
اما این را بدانید والله علمای شیعه را تماما و از نزدیک می شناسم. الان ۱۴ سال شغل من همین است. علمای لبنان را می شناسم.
علمای پاکستان را می شناسم. علمای حوزه ی خلیج فارس را می شناسم ؛چه شیعه و چه سنی والله، أُشهد بالله، سرآمد همه این روحانیت، این علما از مراجع ایران و مراجع غیر ایران، این مرد بزرگ تاریخ یعنی آیت الله العظمی خامنه ای است.»
سپهبد قاسم سلیمانی در مهرماه ۱۳۹۵ در مورد امام عصر عج چنین می گوید : «من معتقد هستم امام زمان (عج) که ظهور بکنند حکومتی که ایجاد میکنند و قلهی آن حکومت، آن دورهای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخشها و حالاتش اتفاق افتاد..». شهید ابومهدی المهندس در مصاحبه تاریخی اش چنین می گوید :« همه اش در حرم امام علی ع بود .
گریه در حرم امام حسین ع داشت … ایشون (حاج قاسم) به امام زمان ع وصل است من وقتی به ایشون وصل می شوم به آرامش می رسم.»
شهیدسلیمانی در ۳۰/۶/۱۳۹۶در بیاناتی چنین می گوید:« إنشاءالله خداوند به همهی ما توفیق بدهد که از رهروان راه امام حسین ع ـ آن آزادهی بزرگی که درس آزادگی و کرامت، جوانمردی و ایثار به همهی ایثارگران و به همهی آزادگان عالم داد ـ [باشیم].
همهی آزادگان عالم از زمان شهادت امام حسین تا آخر دنیا از شاگردان مکتب امام حسین هستند و از محضر امام حسین تلمّذ میکنند… یکی از گویندگان این بیان، محمدعلی جناح- قائد اعظم پاکستان- پیرامون امام حسین است.
ما شیعهی امام حسین هستیم، در درون خانههایمان و در دامن مادرهایمان و زیر قطرات اشک آنها، با نام امام حسین خو گرفتهایم، ولی تصور نکردیم این بزرگمرد فقط متعلّق به عالم شیعه است. این حرفهایی که بیان می کنم از زبان شخصیّتهای بزرگی است، انسانهای برجستهای است، فیلسوف هستند، اساتید بزرگ دانشگاه هستند، شخصیّتهای برجسته ای در جهان هستند.
من فکر کردم کلامی از خودم نگویم بهتر است. کلام آنها را یادآوری کنم، کلام یک انسانی که از زاویه شیعه و از زاویهی دیگری به امام حسین مینگرد و امام حسین را به جامعهی خودش معرّفی میکند. این رهبر بزرگ پاکستان، جملهی زیبایی دارد: «هیچ نمونهای از شجاعت، بهتر از آنکه امام حسین از لحاظ فداکاری و تهوّر نشان داد، در عالم پیدا نمیشود. به عقیدهی من مسلمانان باید از این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربانی کرد پیروی کنند.»
یک استاد ادبیّات مسیحی، جملهی زیبای دیگری را خطاب به جمع مسیحی ـ که در جمعشان دارد صحبت میکند ـ میگوید: «آقایان! مسیحیّت بدون حسین کامل نمیشود! هر آیینی، چه آسمانی و چه غیرآسمانی، اگر شخصیّتی چون حسین نداشته باشد، دینی زمینی است و از بهشت بی بهره خواهد بود.»
دیگری از همین حقوقدانان مسیحی میفرماید: «حق، چنان در من مسیحی جوشید که از شدّت محبّتش، مرا شیعهی علی خواندند. ای آسمان گواه باش و ای زمین شهادت بده که من علی را دوست دارم. منِ مسیحی را، حسین به گریه انداخت و قطرات اشک از افق چشمانم تابید و درخشید، هرگز حالِ آنکه -این خیلی دردناک است- از دور به آتش می نگرد، با حالِ آنکه بر روی هیزم می سوزد، یکسان نیست.»
این معنای همان شعر زیبای محتشم است که [میگوید:] «این حسین کیست که عالم همه دیوانهی اوست؟ / این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست؟». السّلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین. »
شاهدان عینی در مورد او می گویند : روضه که تمام شد ، غیبش زد، خیلی گشتیم تامتوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویس های بهداشتی. نگذاشت کسی کمکش کند .می گفت :« افتخارم این است که خادم روضه ی حضرت زهرا سلام الله علیها باشم . اینها گوشه ای از ولایت فهمی در مکتب حاج قاسم است که در قالب عمری ولایتی بودن اوتجلی پیدا کرده است.
روح جهادی
جهاد در دین مبین اسلام از چنان جایگاه والایی برخوردار می باشد که حضرت دوست در مصحف شریف قرآن کریم فرمود: « الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ » (سوره توبه، آیه ۲۰) جهاد از ریشه لغوی «جهد» به معنای سعی و تلاش و کوشش می باشد که امری مقدس و ارزشمند است، جهاد در هرعرصه و زمینه ای می باشد،
جهاد دفاعی یا علمی یا سیاسی یا خدمت رسانی و… و این نکته، خود، از زیبایی های کامل ترین دین آسمانی می باشد که امر جهاد را برای تمامی مسلمین در هر صنف و شغلی که هستند تأکید نموده است.
جهاد به نوعی با مفهوم سختی و مشقت همراه است. روحیه جهادی، روحیهای است که دارنده آن، برای رسیدن به آرمانهای بلند، حاضر به تحمل سختی و مشقت بوده و از عافیتطلبی بپرهیزد. این روحیه، منشأ بروز رفتارهایی است که میتوان به استناد این رفتارها، از وجود یا عدم این روحیه در فرد و جامعه، باخبر شد.
رهبر فرزانه انقلاب نیز کراراً به این امر توجه نموده اند و همگان را به جهادی عظیم فراخوانده اند.ایشان در دیدار با مسئولین فرمودند: «گاهی اوقات غفلت از روحیه جهادی و ایثار داشته ایم.»(بیانات رهبری در جمع مسئولین – ۱۶ / ۵/ ۱۳۹۰) روحیه جهادی با حرکت طبیعی در تعارض است و نسبت این دو، نسبتی معکوس می باشد.
یعنی هر قدر که انسان بخواهد امور دنیا و آخرتش را از مجاری عادی و با حرکتی طبیعی انجام دهد به نتیجه نخواهد رسید.
لازمه روحیه جهادی حرکتی بی وقفه در هر شرایط مکانی و زمانی و امکاناتی است و این امر یعنی دارا بودن «روحیه خستگی ناپذیری». آنچنان که رزمندگان دفاع مقدس، سر لوحه شایسته و الگوی عملی آن بودند که در سخت ترین شرایط ممکن، گاه تا چند شبانه روز بدون استراحت به جهاد فی سبیل الله می پرداختند.
در بحث ویژگی خستگی ناپذیری، بایستی اذعان داشت که هرچه تلاش فرد بیشتر شده و خود را به شرایط سخت عادت دهد و از راحتی و آسایش بویژه استراحت های معمول در عرف جامعه صرف نظر نماید، خستگی ناپذیری او افزایش می یابد.
حاج قاسم روزی ۷ ساعت کار نمیکرد، ما حاج قاسم را باید ۲۲ سال که در نیروی قدس بود از سال ۷۶ تا ۹۸ ضرب در ۳ کنیم، اوبعضی از روزها ۲۳ ساعت کار میکرد یعنی ۳ برابر. از نظر کیفی هم، چون همه جا حاضر بود اثرگذار بود و همه به حرفش گوش میکردند.
پس از پایان سالهای دفاع مقدس، آزمونی آغاز شد که همه در این آزمون موفق نبودند. عدهای به زندگی عادی برگشتند و عدهای به مرور در مسیری متفاوت حرکت کردند؛ بعضی هم در قاب خاطرات باقی ماندند و خاطرهگویی کردند که هرکدام در جای خود محل بحث و بررسی است؛ ولی هنر سردار سلیمانی این است که در ۳۱ سال پس از پایان سالهای دفاع مقدس، با همان روحیه و همان انگیزه و همان دغدغهها، عمر خود را سپری کرد. انقلاب اسلامی بدون روحیه جهادی، قابل تداوم نیست.
امام خمینی (ره) همیشه تاکید داشتند که تشکیل جمهوری اسلامی، ایستگاه نخست مسیر انقلاب اسلامی است. قرائت دیگری نیز گاهی در جامعه وجود دارد که تشکیل جمهوری اسلامی، ایستگاه نهایی است.
بر اساس قرائت امام خمینی (ره)، با تشکیل انقلاب اسلامی در ابتدای یک مسیر طولانی هستیم و با قرائت دوم، پس از تشکیل جمهوری اسلامی، باید کمربندها را باز و استراحت کنیم.
خروجی این دو نگاه میشود یک حرکت جهادی و یا یک حرکت اداری؛ و آنچه از امام خمینی (ره) میآموزیم این است که تداوم انقلاب اسلامی با قرائت دوم، امکانپذیر نیست و این قرائت، بر روی انقلاب، خط میکشد. نظام اداری، انسان را فرسوده میکند و ادبیات اداری، ادبیات فرساینده و یأس و ناامیدی است و با این ادبیات رایج اداری، خیلی چیزها را باید تعطیل کرد.
ولی با ادبیات جهادی، موانع برداشته میشود. یکی از اشکالات برخی نیروهای انقلابی این است که به جای “انقلابی بی قرار”، “کارمند مستقر” میشوند؛ این یعنی مشرک شدن،یعنی عدد فیش حقوقی مهم شده است.
در حادثه سیل خوزستان، آنچه مرزها را شکست، روحیه جهادی و انقلابی بود وحاج قاسم نیز در ایام سیل با همان روحیه جهادی و انقلابی، به خوزستان آمد، با وجود اینکه فعالیت ایشان حسب ظاهر ارتباطی با سیل نداشت و برخی مسئولان که از آنها انتظار میرفت، نیامدند، ولی حاج قاسم با هیأتی، حاضر شد، با این استدلال که روی مردم به کمک نیروهای مسلح آمدند و امروز نیروهای مسلح به کمک مردم میآیند.
این روحیه باید حفظ شود. باید مدام به خود یادآوری کنیم که جهادی هستیم و مسئولیت داریم و از بیمهریها و ناهمراهیها خسته نشویم و بر اساس وعده الهی، نصرت قطعا تحقق مییابد.
رهبر انقلاب در دیدار شرکتکنندگان در نهمین همایش ملی «نخبگان فردا» می فرمایند: «روحیّهی جهادی را بر روحیّهی تافتهی جدابافته بودن ترجیح بدهید … راهش هم این است که کار جهادی و روحیّهی جهادی را در خودتان تقویت کنید.
روحیّهی جهادی یعنی کار را برای خدا انجام دادن، کار را وظیفهی خود دانستن، همهی نیروها را در راهِ کارِ درست به میدان آوردن؛ این روحیّهی جهادی است..»(بیانات رهبری ۲۲مهر ۹۴) همچنین می فرمایند: «ما هرجا انقلابی عمل کردیم پیش رفتیم و هرجا از انقلابیگری و حرکت جهادی غفلت کردیم، عقب ماندیم و ناکام شدیم؛ این یک واقعیّتی است … هرجا انقلابی بودیم، جهادی حرکت کردیم، پیش رفتیم؛ هرجا کوتاهی کردیم و غفلت کردیم، عقب ماندیم». (بیانات رهبری خرداد۹۵ سالگرد امام خمینی ره)
مدیریت حاجقاسم برخاسته از ایمان و با روحیه انقلابی بود. انقلابی بودن به معنای آرمانخواهی، واقعبینی، بصیرت، دشمنشناسی، عمل به موقع، در میدان بودن و آرامش روحی است که بعد از جنگ هم ادامه داشت؛ چرا که این حرکت برخاسته از نیروی ایمان، اخلاص و انقلابیگری بوده و هنوز هم خون شهید آثار این مدیریتها را زنده نگهداشته است.
تعبد وبندگی
تَعَبُّد، اصطلاحی در فرهنگ اسلامی است که ناظر به بندگی خالصانه و اطاعت بیشائبه انسان نسبت به خداوندمی باشد.
رویکرد قوی توحیدی در دین اسلام از مفهوم تعبد، عنصری مهم و بنیادین ساخته که در متون مقدس دینی به روشنی قابل پیگیری و بازتاب فراگیر آن در حوزههای مختلف اندیشۀ اسلامی قابل ردیابی است.
واژۀ تعبد و مشتقات آن از مصدرعبد در قرآن بهکار نرفته است؛ اما دیگر مشتقات این ماده بیش از ۲۷۰ بار و بیشتر در سورههای مکی بهکار رفتهاند. در روایات نیز در ادامۀ نگاه قرآنی به موضوع تعبد، آفرینش تمام هستی به منظور تعبد بشر در برابر خدا تلقی شده است.
گفتمان تعبد به نوعی رابطۀ قدسی و معنوی میان انسان و خداست که در ارتباطی ساختاری با فلسفۀ آفرینش انسان مطرح می شود . بنده واقعی (خدا) و دیندار حقیقی کسی است که از تمام اوامر الهی بی چون و چرا اطاعت نماید، آنها را صمیمانه به کار ببندد و از نواهیش بی قید و شرط اجتناب کند و تمام سعیش این باشد که در این آزمون فایق گردد، زیرا او تنها ضامن سعادت و نیکبختی را چیزی جز بندگی حق نمی داند.
در دوران انقلاب اسلامی بویژه دفاع مقدس و پس از آن استعداد های شگرفی از قوه به فعل در آمد و حماسه سازان بسیاری افتخارات بی نظیر وحماسه ها خلق کردند اما برخی انسانها به جهت خلوص و صافی درون و صبغه اللهی زیستن به گونه ای شگفت آور، تمام یا اکثر این ویژگی ها دارا می باشند که از مصادیق بارز آن سربازسر افزار اسلام و ولایت ،شهید قاسم سلیمانی می باشد. بنده مخلص خدا بودن و خروج ازعالم نفس که علاوه بربی باکی و شجاعت و فرماندهی بی بدیل، با ویژگی های اخلاقی اجتماعی و فردی او را مانا و ماندگار نمود.
ابراهیم شهریاری در خاطره ای از سفر حاج قاسم به مسکو آورده است: «وقت نماز بود، زدیم بغل، گفتم: «حاجی قبول باشه»گفت: «خدا قبول کنه، انشاءاللّه!» نگاهم کرد و گفت: «ابراهیم نمازی خواندم که در طول عمرم در جبهه نخواندم» به حاج قاسم گفتم: حاج آقا شما همهی نمازهایتان قبول است.
قصه نماز خوانده شده حاج قاسم فرق میکرد. به کاخ کرملین رفته بود و با رئیس جمهور روسیه ،پوتین، قرار داشت. تا رئیسجمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامهاش را گفت. صدایش در سالن پیچید، بعد هم به نماز ایستاد. همه نگاهش میکردند.
میگفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.پایان نماز پیشانیاش را روی مهر گذاشت. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یک روزی در کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی آمدم اینجا نماز خواندم.» (کتاب سلیمانی عزیز، نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی، مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران)
ایشان در هر حالتی سعی میکردند نماز شب را ترک نکنند. آنهم نه نماز شبی عادی، نماز شبهای او همیشه با ناله و اشک و اندوه به درگاه خدا بود.همچنین او حقیقت عبادت را خدمت به مردم می دانست .
سردار سلیمانی در بازدید از مناطق سیلزده گفت: هر کسی که در دولت به مردم خوزستان کمک کند،بزرگترین عبادت را انجام داده است. دست و پای این مردم را هم ببوسیم کار مهمی نکردیم.
درمنطق مکتب سلیمانی انگیزه هر اقدامی تعبد در مقابل خالق وپیوستن به عبودیت حضرت حق متعال است . به همین دلیل سالک این راه از سرزنش سرزنش کنندگان وسختی راه پاپس نمی کشد وهمه ی مشکلات را در راه رضای معبود سهل و آسان می پندارد.
استکبارستیزی ودشمن شناسی
استکبار یک تعبیر قرآنی است؛ آدم مستکبر، دولت مستکبر، گروه مستکبر، یعنی آن کسانی و آن دولتی که قصد دخالت در امور انسان ها و ملت های دیگر را دارند، در همه ی کارهای آنها مداخله می کنند؛ برای حفظ منافع خود؛ خود را آزاد می دانند، حق تحمیل بر ملت ها را برای خود قائل هستند، حق دخالت در امور کشورها را برای خود ثابت می دانند ، به هیچ کس هم پاسخگو نیستند؛ این معنای مستکبر است.
نقطه ی مقابل این جبهه ی ظالم و ستمگر، گروهی هستند که با استکبار مبارزه می کنند؛ مبارزه ی با استکبار یعنی در درجه ی اول زیر بار این زورگویی نرفتن؛ معنای استکبارستیزی یک چیز پیچیده ای نیست؛ استکبارستیزی یعنی یک ملتی زیر بار مداخله جویی و تحمیل قدرت استکبارگر یا انسان مستکبر یا دولت مستکبر نرود.
در میان آرمان ها و اهداف بلند انقلاب اسلامی، استکبارستیزی از جایگاهی محوری برخوردار است، به طوری که می توان این آرمان را جزو ذات انقلاب و تقویت کننده ی ماهیت آن قلمداد کرد. یعنی در صورت کنارگذاشتن استکبارستیزی، انقلاب اسلامی بدون تردید دستخوش دگردیسی هویتی خواهد شد.
در طول تاریخ شاهد رویارویی جبهه باطل یا حزب الشیطان (مستکبرین) و جبهه حق یا حزب الله (مستضعفین) هستیم که پیوسته تداوم خواهد یافت تا این که سرانجام در پایان تاریخ بر اساس قانون خدشه ناپذیرِ «وراثت ارض» انقلاب جهانی مستضعفین به رهبری مهدی موعودعج به وقوع بپیوندد و با شکست نهایی مستکبران، حکومت صالحان در سراسر جهان سایه گستر گردد.
لذا حضرت امام ره به عنوان یکی از رهبران جبهه حق، استکبارستیزی را رُکن اساسی نهضت خود قرار می دهد که تماماً بر شالوده گفتمان اسلامی پایه ریزی شده است. امام خمینی(س) ماندن در زیر سلطه مستکبرین را مایه خفت و سرشکستگی مسلمانان می دانست: «آیا برای مسلمانان جهان ننگ نیست که با این همه سرمایههای انسانی و مادی و معنوی، با داشتن چنین مکتب مترقی و پشتوانه ی الهی تن به سلطه قدرتمندان مستکبر و دزدان دریایی و زمینی قرن بدهند؟» (صحیفه نور، ج۱۵، ص: ۱۷۲- ۱۵/۶/۱۳۶۰) «عید ملت مستضعف روزی است که مستکبرین دفن شوند.» (همان، ج۱۰، ص۲۰۶- ۱۱/۷/۱۳۵۸)
رهبرفرزانه انقلاب نیزدرمورد استکبار ستیزی سردار سلیمانی چنین فرمود : دولت مستکبر و استعمارگر آمریکاهرروز برای جهان نقشه هایی مانند ترور، کودتا، جابه جایی دولتها، راه اندازی جنگ و … را طراحی و اجرا می کند.
یکی از اقدامات حاج قاسم سلیمانی مقابله با این نقشه ها بود، »یک نمونه از تدبیر و شجاعت او که این را دشمنانِ او خوب می دانند -شاید بعضی از دوستان ندانند- این بود که او به کمک ملّتهای منطقه یا باکمکهایی که به ملّتهای منطقه کرد، توانست همه نقشه های نامشروع آمریکا در منطقه غرب آسیا را خنثی کند» (۱۸/۱۰/۹۸ )
برخی اندیشمندان عرب در نشست «ویژگی های الگوی راهبردی از نگاه شهید سلیمانی» از مقاومت دربرابر اشغالگران تا محدود کردن هژمونی تاکید کردند: سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی در مبارزه با استکبار و استعمار جریان ساز بود و آموزه ها و تجربیات او باید در دانشگاه ها و آکادمی های نظامی تدریس شود.»(خبرگزاری ایرنا)
یکی از راه های سلطه مستکبران بر مردم به استضعاف کشیدن آنان، و ایجاد تفرقه و تشتت میان آنان است.
از این رو شهید سلیمانی معتقد بود برای مبارزه با مستکبران، باید در جهت مخالف هدف دشمنان گام برداشت و با وحدت و انسجام ضربه های مهلکی بر آنان وارد کرد.
زمانی که استکبار و صهیونیسم با قدرت تسلیحاتی و رسانهای، و همکاران منطقهای آنان بیمحابا، از هیچ جنایتی فروگذار نمینمودند و به جان و مال و ناموس مردمان بی دفاع سرزمین عراق و شام بی رحمانه می تاختند و به سرعت پیشروی مینمودند و در فکر استقرار همیشگی و سیطره دائمی در این سرزمین ها بودند به خوبی می بینیم که در آن زمان همه ی مدعیان، صحنه را خالی نمودند ،این سردار بود که با دوراندیشی و درایت و هوشمندی تحت فرمان رهبر معظم انقلاب، تلاش می کرد تا امنیت و آرامش را به مردم بی دفاع منطقه بازگرداند.
یکی از اسلوبها و شیوه های کارآمد مبارزه ی همه جانبه و دقیق با دشمن در ابعاد سیاسی ـ نظامی تحقیر مستکبران وشکستن شکوه دروغین آنان است که درسیره قرآنی سردار به وضوح قابل مشاهده بود.
او به پیروی ازحضرت نوح نبی ع که در مقابل مردم فرمود: «اگر شما و خدایانتان متحد شوید نمی توانید بر حیات من پایان دهید» نامه ی پمپئو رئیس وقت پنتاگون را سربسته رد می کند و درمقابل ترامپ اورا قمار باز می نامد و باصراحت اعلام می کند که برای شکست دادن آمریکا فقط بودن من تنها کفایت می کند. عمل او مصداق این آیه شریفه است که می فرماید « وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ یا قَوْمِ إِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقَامِی وَتَذْکِیرِی بِآیَاتِ اللَّهِ فَعَلَی اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَشُرَکَاءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَلَا تُنْظِرُونِ» (یونس،۷۱)” و خبر نوح را بر آنان بخوان آنگاه كه به قوم خود گفت اى قوم من اگر ماندن من [در ميان شما] و اندرز دادن من به آيات خدا بر شما گران آمده است [بدانيد كه من] بر خدا توكل كرده ام پس [در] كارتان با شريكان خود همداستان شويد تا كارتان بر شما ملتبس ننمايد سپس در باره من تصميم بگيريدو مهلتم ندهيد “
همین نگاه ودیدگاه عمیق، به او صلابت می دهد تا ایستادگی کند و رعب و ترس در دل دشمن بیندازد که مجبور شوند شبانه در یک عملیات کور او راترور کنند. هرچند شهادت او هم جریان استکبار ستیزی را شفاف تر و محکم تر می کند ؛ بگونه ای که در فاصله زمانی کوتاهی آمریکائیها مجبور به فراراز افغانستان وسوریه و عراق می شوند .
بشردوستی
اسلام دین بشر دوستی است. اسلام حتی مشرک را دوست دارد اما نه از آن نظر که مشرک است، بلکه از این نظر که مخلوقی از مخلوقات خداست و البته از آن جهت که در راه هلاکت و ضلالت افتاده است و راه نجات و سعادت را گم کرده است، ناراحت است و اگر او را دوست نمی داشت در مقابل شرک و بدبختی اش بی تفاوت می بود.
در اسلام حب و بغض هست اما حب و بغض عقلی و منطقی نه احساسی و بی قاعده و ضابطه، دوستی و دشمنی که صرفا از احساس برخیزد منطق ندارد، احساسی است کور و کر که بر درون انسانی مسلط می گردد و او را به هر طرف که بخواهد می کشد. اما حب و بغض عقلی ناشی از یک نوع درک و در حقیقت، ناشی از علاقه به سرنوشت انسان دیگری است که مورد علاقه واقع شده است.
در قرآن از محبت و دوستی این چنین یاد می کند:«عَسی اللَّهُ أَن یجْعَلَ بَیْنَکمْ وَ بَینَ الَّذِینَ عَادَیْتُم مِّنهُم مَّوَدَّةً وَ اللَّهُ قَدِیرٌ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ، امید است که خدا میان شما و میان کسانی از آنان که [ایشان را] دشمن داشتید، دوستی برقرار کند، و خدا تواناست، و خدا آمرزنده مهربان است»(ممتحنه آیه ۷)
اساس و پایه همه ادیان الهی بر مهرورزی و محبت قرار گرفته است. در این میان آموزه های اسلام و قرآن جامع ترین نقش را نسبت به سایر ادیان توحیدی برخوردار است. اسلام با ارج نهادن به این فضیلت اخلاقی همه مومنان را نسبت به یکدیگر برادر می خواند و چون همه را از یک نفس واحد میداند، ملاک برتری را دربین آنها تقوا معرفی می کند.
انسان در قرآن موجودی هدفمند و تربیت یافته در گهواره تکوین الهی معرفی می شود.قرآن انسان را موجودی اجتماعی معرفی می کند که همیشه طالب محبت است و در عین حال، دوست دارد محبت خویش را نیز ابراز کند.
انسان دوستی و مهرورزی از زیباترین آموزه های اخلاقی است که نقش سازنده وموثری در ساختن جامعه آرمانی و قرآنی ایفا میکند و باعث الفت دل های مردم با یکدیگر می شود.
به طور کلی نوع دوستی به همراه محبت ورزیدن و انس و الفت داشتن، بسیاری از رذایل اخلاقی از جمله حسادت، کینه، غیبت و همچنین قتل و غارت را کاهش، و به همین نسبت فضایل اخلاقی را افزایش می دهد.
فراموش نمی کنم در زمان دفاع مقدس که توفیق حضور دریگان ثارالله پیدا کردم شاهد بودم که حاج قاسم از چند هزارنیروی حاضر خواست که برای قحطی زدگان اتیوپی اعلام آمادگی کنند که به مدت یک هفته کلا غذای گرم بین رزمندگان توزیع نشود و سهمیه آنان برای آن مردم گرسنه ارسال گردد. دراین مدت یک هفته ای رزمندگان با نان خشک خودشان را سیر می کردند .
او نه تنها برای دردهای مادی و نیازهای دنیایی مردم نگران بود، بلکه برای فسادهای اخلاقی و انحرافهای روحی بشری، بیشتر نگران بود؛ چنان که اسوه عالم بشریت رسول اعظم اسلام اینگونه بود ؛ تا آنجا که خداوند به او فرمود: « لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین ای رسول گرامی تو چنان در اندیشه هدایت مردمی که نزدیک است از غم آنکه مردم ایمان نمی اورند خود را هلاک کنی.»(آیه۳شعرا)
پیامبرص می فرمایند: « افراد مسلمان در دلسوزی و مهربانی با یکدیگر مانند اندامهای یک پیکر هستند که هر گاه عضوی به درد آید دیگر عضوها نیز دردناک می شوند.» و این بهترین دستورالعمل حیات، مدلی برای ایجاد یک ملت زنده، بیدار، پیشرو و متمدن است.
درخاطرات دفاع مقدس است که وقتی جنگ به شهرها کشیده شده بود،برخی مجبور بودند وارد برخی منازل مردم شوند؛حاج قاسم برای نیروهایش سخن گفت:« اگر به شهر شما حمله شود ،دوست دارید وارد خانه تان شوند؟
خیلی باید از حق الناس مراقبت کنید .اگر وسیله ای جابجا شده سرجایش بگذارید .خداوند از شما امتحان می گیرد تلاش کنید از امتحان سربلند بیرون بیایید.»
نماینده کلیمیان ایران در پارلمان بروکسل، گفت: «اروپاییها باید خجالت بکشند؛ تنها کسی که از مسیحیان شرقی دفاع میکند، سردار سلیمانی است، یک مسلمان. این کار سلیمانی درحالی است که نمایندگان اروپا پا روی پا انداختهاند و آبمعدنیشان را میخورند.»
مکتب سلیمانی فقط به فکر انسانها نیست بلکه نسبت به حیوانات هم اهمیت قائل هست.چنانکه دراوج جنگ با داعش که صدای گلوله ازپشت تلفن شنیده می شددرسوریه به اوخبر دادند که تهران برف آمده است، گفت :«در چنین مواقعی آهوها گرسنه می مانند.فوری مقداری علوفه تهیه کنید و نزدیک پادگان بگذارید تا آهوها گرسنه نمانند .
حاج قاسم دلش برای بچه یک شهید بیش از بچه خودش میسوخت. وقتی در میدان سوریه یا عراق میدید یک زن عراقی یا یک زن سوری مورد تعرض قرار میگیرد یا تحت محاصره است مثل باران اشک میریخت و تلاش میکرد او را نجات بدهد.
وقتی مردم نبل و الزهرا در محاصره بودند تلاش میکرد با تمام وجود هرچه امکانات دارد را وارد صحنه کند تا بتواند مردم نبل و الزهرا را نجات دهد.در حلب و موصل هم همین طور بود. در جای جای جبهه مقاومت همین بود.
وقتی این حرکت در میدان بروز و ظهور کرد ،عظمت نیروی قدس بالا رفت.درآخرین نامه به دخترش می نویسد : «عزیزم از خدا خواستم همهی شریانهای وجودم را و همهی مویرگهایم را مملو از عشق به خودش کند.
وجودم را لبریز از عشق خودش کند. این راه را انتخاب نکردم که آدم بکشم، تو میدانی من قادر به دیدن بریدن سر مرغی هم نیستم. من اگر سلاح به دست گرفتهام برای ایستادن در مقابل آدم کشان است نه برای آدم کشتن.
خود را سرباز درِ خانه هر مسلمانی میبینم که در معرض خطر است و دوست دارم خداوند این قدرت را به من بدهد که بتوانم از تمام مظلومان عالم دفاع کنم.
نه برای اسلام عزیز جان بدهم که جانم قابل آن را ندارد، نه برای شیعهی مظلوم که ناقابلتر از آنم، نه نه… بلکه برای آن طفل وحشتزده بیپناهی که هیچ ملجأیی برایش نیست، برای آن زن بچهبهسینه چسبانده هراسان و برای آن آواره در حال فرار و تعقیب، که خطّی خون پشت سر خود بر جای گذاشته است میجنگم. عزیزم من متعلّق به آن سپاهی هستم که دختر عزیزم شما در خانه من در امان و با عزت و افتخار زندگی میکنید.
چه کنم برای آن دختر بی پناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچ چیز… که هیچ چیز ندارد و همه چیز خود را از دست داده است. پس شما مرا نذر خدا کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه میتوانم بمانم در حالی که همه قافله من رفته است و من جا ماندهام. نمیخوابد و نباید بخوابد. تا دیگران در آرامش بخوابند. بگذار آرامش من فدای آرامش آنان بشود و بخوابند. » (پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR)
حریت وآزادگی
دهخدا کلمه آزادگی را حریت، جوانمردی، اصالت، نجابت، شرافت و مروت و… تعریف می کند.( دهخدا علی اکبر؛ فرهنگ دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس، سال ۱۳۲۵ ش، ج ۱، ص۸۳) معمولا کلمه آزادگی در کنار آزادی به کار می رود ولی این دو تفاوت ها یی با هم دارند.
«آزادی» در مقابل بردگی، اصطلاحی حقوقی و اجتماعی است و به معنای رهایی تن از اسارت و نیز خلاصی از تنگناهای زندگی و انتخاب آگاهانه مسیر حق است امّا «آزادگی»، برتر از آزادی است و نوعی رهایی انسان از قید و بندهای ذلّت آور است و نیز به معنای رهایی عقل و جان آدمی از زندان نفس و شهوت و گام برداشتن در وادی عشق و حیرت است.
تعلّقات و پای بندی های انسان به دنیا، ثروت، اقوام، مقام، فرزند و… در مسیر آزادی روح او، مانع ایجاد می کند و اسارت در برابر تمنّیات نفسانی، نشانه ضعف اراده بشری است. این آزادی درونی، پله اول نردبان کمال و مقدمه ای برای رسیدن به درجات بالای آزادی، یعنی آزادگی نفس است. آزادگی در اوج ارزش های انسانی قرار دارد و آدمی را از خوی پست حیوانی به بلندای معرفت و معنویت و از خاک به افلاک می رساند.( محدثی، جواد؛ پیامهای عاشورا، قم، انتشارات تحسین، ۱۳۸۱،چاپ دوم، ص۵۵)
از اميرمؤمنان(عليه السّلام)است:«خود را از هر پستى والاتر بدان،هر چند كه آن فرومايگى تو را به منافع كلانى دعوت كند،زيرا تو آنچه را كه از شخصيّت خود، از دست بدهى،هرگز عوض آن را به دست نمىآورى،و بندۀ ديگرى مباش كه خداوند تو را آزاد قرار داده است.»(مجموعه ورّام / ترجمه عطائی ؛ ج ۱ , ص ۱۴۶)عَنْ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِيَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى اَلرَّغَائِبِ فَإِنَّكَ لَنْ تُعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً وَ لاَ تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اَللَّهُ حُرّاً. (مجموعة ورّام ؛ ج ۱ , ص ۷۲)
مکتب حاج قاسم مکتب حریت و آزادگی است.چون آزادگی از مهمترین فضایل انسانی به شمار می آید. انسان آزاده با اراده خود از قید و بند خواسته های ذلت آور نفس رها شده و به بالاترین درجات انسانی و اخلاقی دست پیدا می کند. دین اسلام این فضیلت والای اخلاقی را ستوده و بندگی خداوند را تنها راه رسیدن به آزادگی دانسته است. نهضت عاشورا یکی از مهمترین جلوه های آزادگی به شمار می آید.
ایثار وفداکاری
ایثار به مفهوم عطا کردن و دیگری را بر خود ترجیح دادن و بهترین کرامت اخلاقی برای انسانها و بالاترین نیکی ها است.
در دروس اخلاق اسلامی، تعریف ایثار این چنین آمده است: «بالاترین درجات سخاوت آن است که شخصی به چیزی محتاج است، ولی آن را به دیگری می بخشد، که به آن ایثار گویند؛ یعنی از خود گذشتگی و به دیگران رسیدن»ایثار و مقاومت از اصول اولیه ای است که انبیای الهی بدون بهره مندی از آن هرگز موفق به انجام رسالت خویش نمی شدند.
پیامبران با ایستادگی و مقاومت در برابر سنت های غلط و مناسبات نادرست اجتماعی و بذل ایثار و از خودگذشتگی در این راه به اصلاح جامعه پرداخته و بدون به دل راه دادن هرگونه ترس و واهمه ای از سختی ها و مشکلات فراروی، رسالت های سنگین الهی خود را به انجام رسانیدند.
یکی از برکات دفاع مقدس ملت ایران، ایجاد سازمان عظیم «بسیج» بود که به معنای واقعی کلمه، روح «ایثار» را در قالب جامعه اسلامی تزریق کرد. بستر عارفانه ای که دفاع مقدس، به روی انسان های مستعد گشود، امثال «دکتر چمران» و «فهمیده» سر برآوردند.
جانبازان و آزادگان از عاشق ترین و بی ادعاترین انسان های دوران معاصرند. آنان که همه هستی خویش را وقف اسلام کرده اند، تجسم عملی ایثارند. در ثواب مجروح شدن در راه خدا پیامبر(ص) می فرماید: «هر که در راه خدا مجروح شود، در روز قیامت بویش همچون بوی مشک باشد و رنگش مانند زعفران و نشان شهیدان براوست».
امام (ره) درباره بانوان ایثارگر در جنگ تحمیلی فرمودند: « مقاومت و فداکاری این زنان بزرگ در جنگ تحمیلی آن قدر اعجاب آور است که قلم و بیان از ذکر آن نه عاجز، بلکه شرمسار است. اینجانب در طول جنگ، صحنه هایی از مادران، خواهران و همسران عزیز از دست داده، دیده ام که گمان ندارم در غیر این انقلاب، نظیری داشته باشد». والفجر مقدماتی، والفجر ۸، والفجر ۱۰، رمضان، بیتالمقدس، فتحالمبین، طریقالقدس، بیتالمقدس ۷، بازیدراز ۲، کربلای ۴، کربلای ۵، نصر ۴، از جمله عملیاتهای دوران سراسر افتخار دفاع مقدس بود که حاج قاسم و لشکر تحت فرماندهیاش یعنی لشکر ۴۱ ثارالله در آنها مشارکت داشتند.
سردارشجاعی که ۲۶سال با سردار سلیمانی همراه بوده است درخصوص ایثاراو می گوید: «هنگامی که داعش به کرکوک عراق حمله کرد به جرأت میگویم اگر حاج قاسم نبود کردستان عراق سقوط میکرد و پس از کرکوک، شهرهای اربیل و موصل هم سقوط میکرد.
مسئولین کردستان عراق حتی شخص بارزانی در آن زمان به این نکته اعتراف کردند که اگر سردار سلیمانی نبود قطعا کردستان عراق سقوط کرده بود. حاج قاسم شبانه نیروها را بعنوان مستشار به منطقه برد تا نیروهای آنها را راهنمایی و هدایت کنند همین حضور حاج قاسم و نیروهای مستشاری باعث شد تا شهر اربیل، مرکز کردستان عراق سقوط نکند.
همین که خبر حضور حاج قاسم سلیمانی در منطقه نبرد پیچید، از طرفی نیروهای کردستان عراق دلگرم شدند و انرژی گرفتند و از طرف دیگر رعب و وحشت در دل داعشیها و مسلحین افتاد این اتفاق در حالی افتاد که داعش تا چند کیلومتری اربیل نفوذ کرده بود. کردها خیلی از مناطق را تخلیه کرده بودند.
امروز مسئولین اقلیم کردستان عراق اگر انصاف داشته باشند باید این نکته را بگویند که سردار سلیمانی آن روز کردستان عراق را نجات داد.» (سایت خوان روزنامه دنیای اقتصاد تاریخ انتشار : ۱۳/ ۱۰/۱۳۹۹)
یکی از همرزمان حاج قاسم او را مخاطب قرار داده و این خاطره را که گویای ایثار اوست تحت عنوان بچه های مردم بیان می کند : «۲۷ عملیات را در جنگ هشتساله فرماندهی کردی و همیشه دغدغهات بچههای مردم بود. حاجی توی این عبارت خیلی چیزها هست.
تو همیشه در قبال نیروهایت احساس مسئولیت میکردی. برخلاف طعنههایی که بعد از جنگ شنیدی و هنوز میشنویم، بچههای مردم عزیز مادر بودند، گوشت دم توپ نبودند. جان یکیک آنها برای تو که فرمانده شان بودی مهم بود.
حواست به آنها بود که اسیر نشوند، در کمین نیفتند و از بین نروند.کربلای پنج یک نمونهاش، میگویند تمام روزهای طولانی آن مثل ۱۰ دقیقه اول فیلم «نجات سرباز رایان» بوده، یک جهنم واقعی از آتش تیربار و توپ و تانک و خمپاره…. در چنین موقعیتی دادخدا سالاری و دوستانش در نزدیکی تانکهای دشمن گیر افتاده بودند.
نه امکان پیشروی داشتند و نه بازگشت از مهلکه. شنیدی که بچههای لشکر گیر افتادهاند. عبور از میان آن همه آتش و نجات دادن نیروها محال بود، اما نه برای تو که چشم بر انتهای لشکر دشمن داشتی، دندانهای آسیا را به هم میفشردی و جمجمه را به خدا عاریت داده بودی.
طولی نکشید نشسته بر ترک موتور رسیدی و بچهها را به تدبیر از قتلگاه بیرون کشیدی.» ( کتاب«شاید پیش از اذان صبح» یوسفزادهکرمانی ،انتشارات سوره مهر)
از ایثار واز خودگذشتگی حاج قاسم خاطرات فراوانی وجود دارد که می توان در مجموعه ای دیگر گرد آورد . چون قریب چهل سال حماسه آفرینی او پر از ایثار و مردانگی است.
شهادت طلبی
شهادت به معنای جان باختن در راه خدا، بهترین راه ملاقات با پروردگار است. واژه «شهادت» به معنای حضور همراهِ مشاهده است که این حضور یا به بَصَر است و یا به بصیرت.
در اصطلاح دینی، شهادت آن است که آدمی به راه خداوند و در جهاد با دشمنان خداوند جان بازَد. اینکه چرا چنین کسی را «شهید» مینامند، یا برای این است که پس از شهادت، فرشتگان بر بالین او حضور مییابند و یا به این است که روح شهید پس از شهادت به محضر پروردگار مشرّف میشود.
شهید، آگاهانه و خالصانه، حق را یاری میکند و به باطل هجوم میبرد و جان خویش را به مخاطره میاندازد و از این رو، شهادت را مرگ با عزّت یا شرافتمندانهترین مرگ دانسته اند.مکتب حاج قاسم باشهادت طلبی چنان هم آمیخته شده که پیروانش سرو جان خویش را مهیای جانفشانی ساخته اند.
او از شهادت باکی نداشت و عشق به شهادت در رفتارش کاملاً جلوهگر بود. چندین بار در خدمت رهبر انقلاب از ایشان درخواست کرد که برای شهادت من دعا کنید. معمولا رهبر بزرگوار برای شهادت کسی دعا نمیکردند و آرزوی توفیق شهاهدت داشتند، اما آنقدر به رهبری اصرار کرده بود که در یک جلسه رسما رهبر انقلاب فرمودند: «خداوند توفیق شهادت را به شما عنایت کند» و رسما برای شهادت این سردار بزرگوار دعا کردند.
شهید سردار احمد کاظمی در خاطراتش چنین می گوید : «قاسم مجروح شده بود. برای درمان او را به مشهد فرستاده بودند. چون شکمش ترکش خورده بود از زیر قفسه سینهاش تا روی مثانهاش را باز کرده بودند و وضع بدی داشت.
۴۶-۴۵ روز کسی نمیدانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده. در آن زمان هم فرمانده گردان بود که مجروح شد. بالاخره شهید موحدی کرمانی پسر همین آقای موحدی کرمانی قاسم را در مشهد پیدا کرد و گفت طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد است. پزشک حاج قاسم از منافقین بود و میخواست حاج قاسم را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود.یک پرستار باشرف کرمانی به خاطر حس کرمانی و ناسیونالیستیاش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض دیگر در یک طبقه دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از اینجا بردند.
قاسم باز یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد … فضای ما در جنگ این بود. من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت میکنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد».(۵ خاطره جذاب و شنیدنی از حاج قاسم سلیمانی www.delgarm.com)
حاج قاسم از شهادت به عنوان مرگ اختیاری یاد می کرد .او در بیابانها دنبال شهادت می گشت . او می گفت : چه بهتر که انسان انتخاب کند.
سخن او گوش دل رانوازش می دهد که می گفت:”ما ملت شهادتیم ، ما ملت امام حسینیم” خداوند نعمتهای بزرگی را در اختیار شهید بعد از شهادتش قرار داده است، «نعمتهای بزرگ، آنهایی است که ما نمی بینیم، آنهایی که ما نمی فهمیم، آنهایی که «ما رَاَت عَینٌ وَ لا سَمِعَت اُذُنٌ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشر» (کنز العمّال، ج ۱۵، صفحهی ۷۷۸؛ «چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به قلب بشری خطور نکرده» )، به دلهای ما حتّی خطور نکرده آنجور نعمتها، اصلاً قابل تصوّر برای ما نیست؛ (آنها را) خدای متعال در اختیار اوگذاشته» (بیانات رهبری در منزل حاج قاسم سلیمانی، ۱۳/۱۰/۱۳۹۸)
صبروپایداری
ماهیت زندگى دنیا که میدانى براى تلاش و کوشش در جهت نیل به هدف است به گونهاى است که همواره با مشکلات و موانعى همراه است که آن مشکلات مانع رسیدن به آن هدف است و در صورتى می تواند به آن هدف نائل شود و به پیروزى برسد که در برابر مشکلات مقاومت به خرج داده و شکیبا باشد از این رو گفتهاند: صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند بر اثر صبر نوبت ظفر آید یعنى صبر و پایدارى و مقاومت زمینه ساز موفقیت و کامیابى است، دانش آموزى که می خواهد در مقام تحصیل علم و دانش به پیروزى برسد باید در برابر مشکلات و آفات تحصیل مقاومت و پایدارى کند.
تاجرى که می خواهد در کار خود به موفقیت دست یابد و به سود مادّى برسد باید در برابر مشکلات تجارت و بازرگانى از مقاومت برخوردار باشد و اگر انسانى بخواهد در معنویت به کامیابى برسد باید اهل مقاومت و صبر باشد. بنابراین صبر و شکیبایى از عوامل مهم موفقیت و کامیابى و پیروزى در زندگى است، خواه در زندگى مادى و خواه در زندگى معنوى.
در قرآن کریم در آیات فراوانى انبیاء و پیامبران الهى و اولیاء خدا و مؤمنان به صبر و پایدارى و استقامت فراخوانده شدهاند. خداى سبحان خطاب به پیامبر اسلام فرمود: « فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ ؛(۳۵ احقاف) اى پیامبر صبر کن آن گونه که پیامبران اولواالعزم صبر کردند
و خطاب به اهل ایمان فرمود: « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ؛(۱۵۳ بقره) اى افرادى که ایمان آوردهاید از صبر و استقامت و نماز کمک بگیرید، زیرا خداى سبحان با صابران است» و در سوره آل عمران نیز فرمود: « «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» ؛(۲۰۰ آل عمران) اى کسانى که ایمان آوردهاید (در برابر مشکلات و مصائب و هوسهاى سرکش) صبر کرده و استقامت کنید و در برابر دشمنان نیز پایدار باشید و از مرزهاى خود مراقبت نمائید و تقواى الهى را پیشه کرده و از خدا پروا کنید، شاید رستگار شوید.
در این آیه کلید رستگارى و سرچشمه سعادت را صبر و استقامت و ایستادگى در برابر حوادث و مشکلات و مصائب و موانع میداند. « وَذَکرْهُمْ بِأَیامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذَلِک لَآیاتٍ لِکلِّ صَبَّارٍ شَکور»؛(ابراهیم آیه۵) یعنی روزهای خدا را به یادشان بیاور که در این قضیه نشانههای زیادی برای کسی است که صبار و شکور باشد و قدرت مقاومت زیادی داشته باشد و بتواند واکنش متناسب با نعمتها، پیروزیها و امکانات از خودش نشان بدهد.
این برای کسانی است که ظرفیت و قدرت تحمل مشکلات و تهدیدها و فشارهای بیش از اندازه را دارند؛ یعنی ظرفیت برخورداری از نعمت پیروزی و شکست را دارند و در هر دو شرایط محکم و متین و آراماند و مسیر را ادامه میدهند. این برای آنها نشانه است.
صبار بودن، یعنی در برابر مشکلات خم به ابرو نیاوردن، با چندتا مشکل، تهدید و ترور نترسیدن، تردیدنکردن، واندادن، عقبنشینینکردن و باجندادن. این آیه میفرماید اگر صبار و شکور باشید به شما آگاهیهای جدید و درکی بهتر از اتفاقات جهان و سیاست و غیرسیاست و معرفت بیشتر میدهد؛ یعنی این قدرت روحی باعث میشود معرفت ذهنی و آگاهیهای خاصی پیش بیاید و معلوم میشود دانستن همه چیز به همه نمیرسد و همه نمیتوانند همه چیز را بفهمند. در روایات اسلامى نیز از مهمترین ارکان ایمان شمرده شده است: امام صادق ع اَلصَّبرُ مِنَ الإيمانِ بِمَنزِلَةِ الرَّأسِ مِنَ الجَسَدِ ، فَمَن لاصَبرَ لَهُ لا إيمانَ لَهُ؛صبر نسبت به ايمان ، مانند سر است به پيكر . پس هر كه صبر ندارد ،ايمان ندارد. (الوافي , جلد۴ , صفحه۳۳۳ الجزء الرابع كتاب الإيمان و الكفر أبواب جنود الإيمان من المكارم و المنجيات ۴۲ – باب الصبر)
رهبر معظم انقلاب ایام نه دی در ماجرای فتنه ۸۸ حدیث «وَ لا یَحمِلُ هذَا العَلَمَ اِلاّ اَهلُ البَصَرِ وَ الصَّبر» را بیان کردند. حاج قاسم سلیمانی شخصیت مقاومت، ایستادگی و آمادگی برای شهادت در ذهن عموم مردم جلوه دارد، شخصیتی که بخشی از پرونده های منطقه ای انقلاب اسلامی را با موفقیت بسیار بالایی به پیروزی رساند و یار واقعی رهبر معظم انقلاب بوده است که با این نگاه بعد شخصیت معنوی وی کمتر به چشم می آید.
در عرصه بین المللی فرد دارای اهل صبر و بصیرت می تواند پرچم ولایت را بلند کند. ما غالبا می خواهیم سریع به نتیجه رسیم و کمتر صبر می کنیم به ویژه اگر در راستای قدرت نظامی، سلاح و زور باشد اما حاج قاسم فردی نبود که بخواهد پرونده ای را که می تواند به مدت دو سال به پایان رساند، با اسلحه و زور یک ماهه تمام کند بلکه صبر داشت همان گونه که انقلاب اسلامی صبر داشت.
برخی به اسم تدبیر و عقلانیت، وادادگی، ترس و انفعال خود را توجیه کرده و نام رفتارهای بدون هیچ واکنشی را تدبیر و صبر می گذارند؛اما وقتی سلیمانی و مکتبش را مورد دقت و توجه قرار می دهیم کاملا نشانه های صبر را در رفتار او می بینیم .
اوباصبر وصف ناپذیر توانست بربوسنی هرزگوین ،عراق، سوریه و افغانستان اثر عمیق بگذارد و موفق شد داعش را در زمینی که خود ایجاد کرده بود زمین گیر کند . هرکس می خواهد به این مکتب بپیوندد باید خودرا برای صبر وپایداری آماده کند .
استقامت در مسیرهدف(مقاومت)
قرآن کریم می فرماید :«إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ» در حقيقت كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست سپس ايستادگى كردند فرشتگان بر آنان فرود مىآيند و مىگويند هان بيم مداريد و غمگين مباشيد و به بهشتى كه وعده يافته بوديد شاد باشيد (آیه ۳۰ سوره مبارکه فصلت) این آیه از محکمات قرآن و جزء آیات محوری به حساب میآید درحقیقت مقاومت مبتنی بر این آیه شریفه شکل گرفته است . محور مقاومت یا همان جبهه مقاومت، ائتلاف کشورهای مسلمان در خاورمیانه مانند: ایران، سوریه، عراق، لبنان، افغانستان، پاکستان، یمن و فلسطین است که هدف آنها نبرد علیه اسرائیل، سلطه و نفوذ کشورهای ائتلاف عبری، عربی، غربی در دنیا به خصوص خاورمیانه بزرگ و دفاع از آزادسازی فلسطین است ؛در حقیقت جبهه مقاومت کشورهایی هستند که در مقابله با ایالات متحده آمریکا و تلاش این کشور برای سلطه گری شکل گرفتند تا بتوانند از نفوذ آمریکا در منطقه خاورمیانه و غارت کشورهای این منطقه جلوگیری کنند. این جبهه تا کنون توانسته است دست غارت آمریکا و اسراییل را از سوریه، عراق و لبنان تا حد زیادی قطع کند و توطئه های آنها را برای تصاحب این کشورها خنثی کند. گروههای عضو جبهه مقاومت شامل: حزبالله لبنان، انصارالله یمن، لشکر فاطمیون افغانستان، لشکر زینبیون پاکستان، حشدالشعبی عراق، نیروهای دفاع ملی سوریه، حماس و فلسطین هستند. سردار حاج قاسم سلیمانی، عماد مغنیه، ابومهدی المهندس، سید عباس موسوی، بها ابوالعطا، احمد یاسین، فتحی شقاقی، عبدالعزیز رنتیسی، محمود المبحوح هم از فرماندهان عالیرتبه جبهه مقاومت بودند که به دست ارتش آمریکا و اسرائیل به شهادت رسیدند.
سردار شهید قاسم سلیمانی رمز مقاومت و الگوی مبارزه با استکبار جهانی و مستکبران بود و در این راه این قدر مجاهدت و از خودگذشتگی کرد تا در این راه جان خود را نیز نثار کرد.او مرد میدان و مقاومت و چهره بارز و متخصص در جغرافیای مظلومیت جهان اسلام بود و تاریخ اسلام تاکنون کمتر مبارز نستوهی مانند او به خود دیده است. سلیمانی معمار شکستهای استراتژیک استکبار جهانی در منطقه و مانع اجرای نقشههای شوم آنان در خاورمیانه بود و به همین خاطر استکبار جهانی این ریسک را قبول کرد و با وجود مغایرت با قوانین بینالمللی، سردار سلیمانی را در حالی که در کشوری دیگر (عراق) مهمان بود، به شهادت رساند.
به همین دلیل او علاوه بر محبوبیت در داخل کشور، مورد اعتماد و باور مسلمانان جهان در کشورهای مختلف از جمله سوریه، فلسطین، لبنان، عراق، یمن و بحرین بود.واگر عمیق تر بنگریم پیروان دیگر ادیان از جمله مسیحیان، ارامنه و عاشوریان نیز از شهادت وی متأثر شده و به ترور وی اعتراض کردند.
اقدامی که سردار سلیمانی انجام داد، این بود که ابتدا هسته های مقاومت را که در منطقه شکل گرفته بودند و به صورت خودجوش بودند، شناسایی و با آنها ارتباط برقرار کرد و گروه هایی که در مسیر مبارزه و جهاد قرار دارند را تقویت کرد و سپس با پیوند این هسته ها در داخل مناطق و تبدیل به حلقه های مقاومت توانست اثرگذاری بیشتری در مقابله با استکبار جهانی و صهیونیسم داشته باشد و با اشغالگری مبارزه کرد.
بعد از قرار دادن این حلقه ها در درون یکدیگر و تبدیل آنها به زنجیر، موجب تشکیل جبهه مقاومت شد که از دریای مدیترانه این جبهه آغاز می شود و این اقدام پیوندی میان نهضت های آزادی بخش و حلقه های مقاومت بود که عملا به عنوان موثرترین مولفه در منطقه از آن نام برده می شود که در مقابله با هژمونی آمریکا قرار دارد.
این زنجیره پس از مدتی به محور مقاومت تبدیل شد و محور مقاومت توانست نهادهای مقاومت را با همکاری و مشارکت حکومت ها در منطقه شکل دهد و پس از آن نیروهای مردمی شکل گرفت.
پس از شهادت سردار سلیمانی شاهد شکل گیری حرکت جدیدی به نام جنبش اجتماعی مقاومت بودیم و این جنبش اجتماعی در لایه های مردمی شکل گرفت و دیگر از گروه ها و ساختارهای تشکیلاتی خارج شد و وارد حوزه اجتماعی مردم شد به طوری که ما شاهد جنبش اجتماعی مقاومت سردار سلیمانی در سراسر دنیا هستیم.
این جنبش فارغ از آنکه شیعه یا سنی، کرد یا عرب هستند و یا مذاهب مختلفی را دارند، شکل گرفته است تا جایی که اگر امروز به یکی از روستاهای حلب مراجعه کنیم نام حاج قاسم سلیمانی را ببریم تمامی کودکان، خردسالان و بزرگسالان دست بر سینه احترام می گذارند و این شهید بزرگوار را منجی خود می دانند که توانسته آنها را از زیر فشار جبهه صهیونیسم و تروریسم داعشی و جبهه النصره خارج کند.
رهبری چند سال پیش فرمودند ” رژیم صهیونیستی بیست و پنج سال آینده را نخواهد دید”(۱۸/۶/۹۴) و رهبری این جمله را بدون شناخت نفرمودند. بیان این جمله به عنوان باوری قطعی در نگاه محور مقاومت به عنوان پیشانی جهان اسلام است.
وقتی شرایط سیاسی منطقه را بررسی میکنیم محور مقاومت نشان میدهد چقدر به تحقق آرمانی که رهبری فرمودند نزدیک شدیم. وقتی هم جست و جویی میکنیم میبینیم که سردار سلیمانی مهمترین نقش را برای تحقق این آرمان و فرمایش رهبری داشت.امید است باتکامل مکتب سلیمانی این مهم سریعتر به ثمر نشیند .
فرماندهی و مدیریت
مدیریت اسلامی، شیوه ی بهکارگیری منابع انسانی و امکانات مادی، برگرفته از آموزههای اسلامی برای نیل به اهدافِ متأثر از نظام ارزشی اسلام میباشد. اسلام معتقد است که سرمایههای نهفته در وجود انسان، نیاز به اکتشاف و استخراج دارند
و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمهی اطهار (علیهمالسّلام) برای همین مبعوث شدهاند.”پیامبر مبعوث شد تا (با مدیریت خویش) بار سنگین و کمرشکن را از دوش جان انسانها بردارد و زنجیرهایی را که بر گردن روح خود نهادهاند، بگشاید”(اعراف۱۵۹)
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) نیز میفرماید: «خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت تا (با مدیریت خویش) ذخایر پنهان استعدادها را استخراج نمایند.( نهجالبلاغه، ص۵، خطبه ۱) پس با توجه به دستورالعمل هاي مديريتي كه از سوي مديران معصوم جامعه اسلامي صادر شده، ضرورت دارد تا با عمل به آن دستور ها و الگو قرار دادن معصومان، مديريتي را بكار گيريم كه مورد رضايت و خشنودي پروردگار باشد.
سردار سلیمانی در این زمینه می گوید: اگرفکر مدیر وورفتار مدیر یک رفتاری بودکه به آن اصول عملی که بیان می کند اعتقاد عملی داشت این اثر گزار هست .من اگر در جمع شماصحبتی مطرح کردم که در خلوت خودم خلاف آن عمل کنم من نمی توانم اثر گزار باشم.
مدیریتی که او معرفی می کند توکل همراه با اقدام، خستگي ناپذيري در تبعيت و اعتماد کامل به امام و رهبر انقلاب به منزله فرمانده کل قوا، خدايي بودن فرماندهان، تکليف گرايي و ايمان به شکست ناپذيري بر اساس اين تلقي که شهادت يا کشتن دشمن هر دو حُسن است؛ و نيز بر اساس اعتقاد کامل ايشان،مدیریت، اطمينان از سنن الهي با الهام از عقايد اسلامي، ايمان محوري در شيوه جنگيدن و ظهور آن در نمادها در طراحي تصميمات ،بهبود ايده پردازي اقناع کننده و جهت دهنده، شناخت اوليه تصميم و به خصوص مشارکت دادن نيروهاي مراتب پايين تر و اقناع فرماندهان ستاد و در فرآيند تصميم گيري رعايت اصل غافلگيري، فرايندهاي متداخل در تصميم گيري و فرايند دو طرفه تعاملي در جهت رشد دادن ديگر نيروها و استفاده بهينه و دقيق از امکانات نيروهاي خودي و شناخت دقيق دشمن است. سبک مديريت حاج قاسم سليماني که از برکات دوران دفاع مقدس است توانست الگوي تازه اي از مديريت را در کشور ايجاد کند که مبتني بر ارزشهاي بومي و داخلي است.
حاج قاسم سليماني با کوله باري از تجارب دوران دفاع مقدس سبک فرماندهي جهادي را در جبهه مقاومت، بين المللي کرد و با نيازها و اقتضائات طيف متنوعي ازکشورهاي حوزه مديترانه تا آسياي جنوبي تطبيق داد.
سبک فرماندهي حاج قا سم ترجمان اجرايي شدن گفتمان اقتصاد مقاومتي ا ست. حاج قا سم با کمکهاي مردمي بدون بودجه دولتي ستاد باز سازي عتبات عاليات را تأسيس وتحول مهمي در اين حرم هاي مقدس که کانون معنويت و ابراز وفاداري مسلمانان به خاندان اهل بيت(ع) است، ايجاد کرد.
ترويج سبک فرماندهي حاج قاسم مي تواند به افزايش ارتقاي خودباوري ميان نخبگان جوان و کمک به فعال شدن ظرفيت مديريت جوانان نخبه کشورکمک کند. توسل به الگوی عمیق و در دسترس او می تواند نسخه شفابخش وضعیت مدیریت کلان جمهوری اسلامی ایران و در نهایت تمدن نوین اسلامی باشد.
دیپلماسی میدانی
دیپلماسی در واقع مجری رفتارها در چارچوب دکترین سیاست خارجی هر کشور است.دکترین سیاست خارجی یک کشور که معمولاً یک بیان کلی از آن سیاست محسوب می شود توسط رئیس حکومت یا وزیر امور خارجه اعلام می شود.
اهداف دکترین سیاست خارجی کشورها، ارائه اصول کلی برای هدایت و انجام دیپلماسی است. این اصول به رهبری سیاسی اجازه می دهد تا با وضعیت های مختلف پیش آمده به طور مناسب برخورد نماید؛ و رفتار کشور در برابر سایر کشورها را توضیح دهد.
کشور ایران به واسطه قرار گرفتن در یک موقعیت خاص ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در میانه سه حوزه امنیتی غرب آسیا (مشتمل بر خاورمیانه و خلیج فارس)، حوزه خزر (مشتمل بر قفقاز و آسیای مرکزی) و جنوب آسیا (شامل شبه قاره و افغانستان)؛ خواه ناخواه فارغ از هر نظام سیاسی با هر ایدئولوژی و رویکرد و راهبردی ناچار به حضور فعال و تاثیرگذار در این حوزه هاست تا بهتر و مطمئن تر بتواند به دفاع از کیان و حریم امنیت ملی، حفظ تمامیت ارضی و حمایت از منافع ملی خود بپردازد. میدان و دیپلماسی دو وادی متفاوت هستند.
مسئول دیپلماسی باید از دیپلماسی و مسئول میدان باید از میدان دفاع کند. طبیعی ترین مساله این است که این دو باید مکمل هم باشند. آنچه مشخص است محدود کردن مفهوم واژه مرد میدان به یک فرمانده ی صرفاً نظامی که فقط در عرصه ی جنگ حضور دارد ظلم بزرگی به مصادیق این مفهوم و کوتاه فکری است.
مرد میدان فردی است که در هر جا و هر زمان که نظام و انقلاب اسلامی نیاز دارد حضور مؤثر و فعال دارد. مسئولانه تلاش می کند و از معرکه فرار نمی کند تا پای جان برای نظام و انقلاب مایه می گذارد.
این طبیعی است که میدان جنگ ،گنجایش تمام آحاد جامعه را ندارد ،اما تمام مردم می توانند در محل کار و فعالیت خود جدی و با صلابت و ایمان مانند میدان جنگ ظاهر شوند. اگر اینگونه باشد طبیعی است که نظام از استواری و استقامتی برخوردار خواهد شد که شاید کمتر به میدان جنگ نظامی نیازمند شود و هیمنه ی نظام اسلامی دشمنان را از فکر و خیال دست انداز ی به این نظام مأیوس و نا امید خواهد کرد.با این توصیف می توان دیپلمات بود و مرد میدان بود و می توان نظامی بود و دیپلماتیک رفتار کرد.
در حقیقت هر یک از ما یعنی تک تک افراد جامعه اعم ازکارگر،کارمند،دانشجو،طلبه، پاسدار، دیپلمات،کاسب، استاد، معلم و…. در عرصه کار، فعالیت و زندگی خود می تواند مرد میدان باشد.طبیعی است که هر فرد بر اساس باور، اعتقاد و مبانی فکری خود نوع تعامل، تلاش و فعالیت خودرا در جامعه انتخاب می نماید. اگر آمریکاییها در یک دهه گذشته، در مقاطع مختلف در موضوع هستهای با ما مذاکره کردند به خاطر توان ما درمیدان بوده است.
سردار سلیمانی نه تنها هیچگاه از دیپلماسی برای میدان هزینه نکرد بلکه از جیب مردم هم برای میدان خرج نکرد.
میدان دست دیپلماتها را در میز مذاکره به شدت باز کرد، تا آنجایی که شاهد هستیم وزارت خارجه از ظرفیت میدان در دیپلماسی استفاده بسیار زیادی کرده است. اقداماتی که جمهوری اسلامی ایران در چهار دهه گذشته، در حمایت از مردم فلسطین، به طور مشخص در حمایت از مقاومت و همچنین در مقابله با جنایتها و توسعهطلبیهای رژیم صهیونیستی، انجام داده است، به گونهای بوده که سهم مهمی در تأمین حداکثری امنیت منطقه داشته است،
لذا کشورهای منطقهای حتی بعضی از کشورهایی مثل امارات و بحرین که با فشار آمریکاییها، سطحی از عادیسازی در روابط با رژیم صهیونیستی را رقم زدند، به خوبی میدانند که نقش سازنده ایران در منطقه برای مقابله با جنایتهای صهیونیستها چگونه بوده است.
این همان مجاهدت هوشمندانهای است که حاج قاسم سلیمانی در منطقه با هم افزا کردن قدرت میدانی و قدرت دیپلماسی، توطئه دشمنان را خنثی کرد و از همان طریق قدرت عظیمی برای دیپلماسی به وجود آورد.
حاج قاسم نه میدان را بر دیپلماسی تغلیب داد و نه دیپلماسی را فدای میدان کرد.هم میدان را به کمک دیپلماسی آورد، هم منتظر نقش مکمل دیپلماسی در تثبیت دستاوردهای میدانی بود.
باید تلاش برای به رسمیت شناخته شدن کنشگران جبهه مقاومت در قالب هویت فردی و تشکل جمعی در بین الملل یکی دیگر از سیاست های امور خارجه باشد و دیپلماسی امور خارجه با طراحی یک استراتژی برای مشروعیت جبهه مقاومت تلاش کند. سیاست خارجه ایران در پرتو تحولات جبهه مقاومت می تواند با استفاده از تمام پتانسیل ها با طراحی استراتژی هوشمند در نیل به اهداف کلان و دراز مدت در راستای تامین منافع کشور گام بردارد.
فرمانبری واطاعت پذیری
اطاعت یعنی فرمانبرداری، و مطیع یعنی فرمانبردار. بنابراین، در هر اطاعتی باید کسی فرمان بدهد و کس دیگری فرمانبرداری کند.
بدیهی است که امتثال و فرمانبرداری یاد شده از روی میل و رغبت است؛ نه کُره و اضطرار. خداوند متعال به عنوان آفریدگار و مالک همه نظام هستی، تنها موجودی است که اطاعتش بر همه مخلوقات واجب و لازم است.
این حکم درباره هر کس که او تعیین کند نیز صادق است.کسانی هم که اولیالامر را خصوص معصوم نمیدانند، بر این معنا تأکید می ورزند که اطاعت از امیران و رهبران سیاسی جامعه اطاعت مطلق نیست، بلکه تا زمانی است که فرمانروایی آنها بر اساس مصالح عمومی اجتماعی بوده و عصیان و تخطّی از اوامر الهی نباشد. فرمانبری از فقیه جامع الشرایط به عنوان نایب امام معصوم در قلمرو ولایت ثابت برای وی نیز واجب است.
نیز اطاعت از کارگزاران حکومت و فرماندهان نظامی منصوب از جانب او نیز واجب میباشد.امام باقر علیه السلام به جابر فرمود:«ای جابر! آیا فقط دم زدن از محبت و دوستی ما کافی است؟ به خدا سوگند شیعه ما کسی است که باتقوا باشد و از خداوند اطاعت کند.
و نشانهی چنین کسی فروتنی، امانتداری، راستگویی و تلاوت قرآن است و نیز اینکه با روزه و نماز، خدا را فراوان یاد کند، به پدر و مادر خود نیکی کند، با همسایگان فقیرش مدارا کند، به مستمندان قرض دهد، زبان خویش را تنها در راه خیر و به سود مردمان به کار ببرد و امین خاندان خود باشد.» (اصول کافی، ج ۳/ کتاب ایمان و الکفر/ باب الاطاعت و التقوی، ص ۱۱۸، ح ۳)
امام على عليه السلام فرمود: «أطِعْ تَغنَمْ فرمانبردار باش تا غنيمت برى»(غررالحکم حديث ۹۹۹) شهید سلیمانی به سربازی ولایت میبالید و همه او را سردار دلها میدانند، ولی او خود را سرباز ولایت میدید حاج قاسم در مکتب امام و رهبری شکل گرفت و تربیت شد ولی مکتبی بنیان کرد که ظهوربخش و مجری مکتب امام راحل است. مکتب حاج قاسم، راه سربازی خدا و ولایتمداری را نشان میدهد
و این از اسلام ناب محمدی برگرفته شده است.حجه الاسلام شیرازی از همرزمان شهید سلیمانی می گوید:«در جلسهای بودیم یکی از آقایان آمد گفت که در جلسهای بودم که یک نفر از اعضای آن جلسه به مقام معظم رهبری اهانت کرد حاج قاسم سوال کرد تو کجا بودی؛ گفت من در جلسه بودم، پرسید چه کار کردی؟ گفت هیچ کاری نکردم؛ حاج قاسم گفت اشتباه کردی اگر من بودم لیوان را از روی میز برمی داشتم و پرت میکردم به صورتش؛ حاج قاسم پای ارزشها ایستاده بود.» ایشان در ادامه چنین اظهار می دارد: «همه فکر و ذکر حاج قاسم و سید حسن نصرالله، رهبر معظم انقلاب بود. جلسهای نبود که من با سید حسن نصرالله داشته باشم یا جلسات متعددی که با حاج قاسم با وی داشتیم بحث حضرت آقا نباشد.
در دیدارهایی که با مراجع قم داشتیم معمولا نیم ساعت فقط تاکید میکرد قدر آقا را بدانیم؛ و از ایشان حمایت کنیم اگر از آقا حمایت کنیم جمهوری اسلامی ایران و ایران باقی میماند. هر کسی از ایران به لبنان میرفت و با سید حسن نصرالله دیدار میکرد، سید حسن مدام حرفش این بود که عظمتهای زندگی رهبری را بازگو کند. ما باید برای آنها بگوییم، اما او به مسئولان ایرانی میگفت شما در کنار آقایید قدر او را نمیدانید ما میدانیم حضرت آقا چه عظمتی است. » ( خبرگزاری دانشجو تاریخ انتشار: ۱۸:۲۷ – ۰۹ دی ۱۳۹۹) با این نگاه فرماندهی را پذیرفتن شاخصه حقیقی مکتب سلیمانی است.
مقابله با دنیا طلبی
درک صحیح مفهوم دنیا از عمده ترین مسائل و در عین حال راهگشا ترین آن هاست که کج فهمى هاى فراوان در آن راه یافته است؛ و موجب تحلیل هاى ضد و نقیض در نحوه برخورد با دنیا شده است.
آن چه در دین به عنوان مذموم ترین امور نفى شده (دنیا) و فرمان مؤکّد در پشت کردن بدان و زهد ورزیدن در آن صادر شده است، نه آن دنیایى است که انسان باید برایش تلاش کند و اندیشه کند که براى همیشه در آن خواهد زیست؛
از امام کاظم (ع) روایت شده است که فرمود: « اعْمَلْ لِدُنْياكَ كَأَنَّكَ تَعِيشُ أَبَداً وَ اعْمَلْ لِآخِرَتِكَ كَأَنَّكَ تَمُوتُ غَداً» (براى دنیایت چنان عمل کن که گویى همیشه زندگى خواهى کرد و براى آخرتت چنان عمل کن که گویى همین فردا خواهى مرد.(من لا یحضره الفقیه، ج ۳، ص ۱۵۶؛ وسائل الشیعة، ج ۱۲، ص ۴۹)
قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : إِنَّ هَذَا الدِّينَارَ وَالدِّرْهَمَ أَهْلَكَا مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَهُمَا مُهْلِكَاكُمْ . (وسائل الشیعه ، ج۶ ۲۶ )پیامبر اکرم فرمودند: دینار و درهم (مال دنیا) مردمی که پیش از شما بودند را هلاک نمود و همین درهم و دینار (مال دنیا) شما را نیز هلاک خواهد کرد.
حاج قاسم حقیقت زندگی دنیوی را عمیقاً شناخته بود و از سطح به عمق رفته بود و دنیا را از ورای ظواهرش می دید. او نیک دریافته بود که دنیا با همه جاذبه هایش، با همه زرق و برقش، با همه لذت هایش، با همه چرب و شیرینش، ناپایدار و گذراست. او به خوبی متوجه این حقیقت شده بود که دنیا گذرگاه است و آخرت منزلگاه، نگاه او به دنیا از بالا به پایین بود؛ اما درک این معنا باعث نگردید که ره به تفریط برده و گوشه ی انزوا اختیار کند و صرفاً به عبادت رهبانیت گونه بپردازد، بلکه او دقیقاً به این حدیث شریف نبوی(ص) که فرمود: « إِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ الله » (بحار الانوار، جلد ۷۰، صفحه ۱۱۴، حدیث ۱، باب نهى از رهبانیت) عمل نمود. زندگی ساده ای داشت با حداقل امکانات. می توانست از راه مشروع بسی بیشتر داشته باشد.
اما نمی خواست، از تجملات به دور بود و از تشریفات بیزار، به راحتی در مجالس مختلف حضور می یافت، رسم خاکساری پیشه کرده بود ،در وجود با صفا و نورانی اش هیچ نشانه ای از تکبر و تبختر و خود بزرگ بینی یافت نمی شد.کسی که در مکتب او ثبت نام می کند باید اینگونه باشد تا بتواند تا آخر راه دوام بیاورد.
تَواضُعْ از فضائل اخلاقی به معنای فروتنی است. در قرآن و حدیث و متون اخلاقی و عرفانی بر آن تأکید شده است.
این واژه در اخلاق دینی مسلمانان جایگاهی ویژه دارد که آن را از حد صرف فضیلتی ممدوح فراتر میبرد.متون دینی سرشار از نمونههای اخلاقی تواضع است و بسیاری از بزرگان دین، به این صفت ستوده شدهاند.
همانگونه که تواضع در برابر پدر و مادر، مؤمنان و معلم و شاگرد توصیه شده، از تواضع نسبت به برخی افراد از جمله متکبران و کافران نهی شده است. مفهوم تواضع به معنای کوچکی کردن و به دیگران ارج نهادن است، نه آنکه خوارکردن خود و زیر بار ذلت رفتن باشد، بنابراین تواضع آن است که انسان خود را از کسانی که در جاه و مقام از او پایینترند، برتر نداند و نیز به معنای افتادگی آمده است که آدمی خود را از دیگران بالاتر نبیند.قرآ ن کریم درباره تواضع می فرماید:«وَ اخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند بگستر.(شعرا آیه۲۱۵)
مقام معظم رهبری در مورد سلیمانی عزیز می فرماید: «از همه اینها بالاتر، اخلاص او بود؛ با اخلاص بود؛این ابزار شجاعت و ابزار تدبیر را برای خدا خرج میکرد؛ اهل تظاهر و ریا و مانند اینها نبود. اخلاص خیلی مهم است. ماها تمرین کنیم در خودمان اخلاص را» (۱۸/۱۰/۹۸٫)
عمل مخلصانه نشانه تواضع و فروتنی یک فرد در مقابل خداوند و درنتیجه در مواجهه با خلق خداست. یک روزازماه را نذر جانباز هفتاد درصد کرده بود. می رفت نجف آباد اصفهان تمام کارهای این جانباز را انجام می داد ؛ازحمام بردن تاشستن ونظافت. سوریه بود که خبر شهادت جانباز را دادند .
یک نفر را مامورکرد تاهم در تشییع جنازه شرکت کند ،هم کاری روی زمین نماند . خدا به حاج قاسم، دو نوه دوقلو داد، اما باید در دستگاه میماندند.
چند روزی… اتاق ایزوله تا سه ساعت دیگر پر بود. پزشک رفت سراغ یکی از مادرها که بچهاش دو یا سه ساعت دیگر مرخص میشد.
مادر تا فهمید طرفش حاجقاسم سلیمانی است با رضایت گفت: «حتما! ایشان جانش را برای امنیت وسط گذاشته.» سه ساعت که چیزی نیست! اما حاجقاسم متوجه شد، مخالفت کرد و گفت: «مدتی که باید آن نوزاد در دستگاه باشد ما منتظر میمانیم مثل همه مردم.» تواضع و فروتنی حاج قاسم بارزترین خصوصیت اخلاقی ایشان بود به طوری که رفتار این شهید عزیز به جایگاه اجتماعی افراد ربطی نداشت.
همان رفتاری که با مردم عادی داشت با مسئولان نیز همانگونه رفتار میکرد. همین امر سبب شد ایشان به چنین درجهای نایل آید و محبوب قلبها شود.
معاون پیشین اماکن متبرکه و امور زائران آستان قدس رضوی در تبیین ویژگیهای اخلاقی شهید حاج قاسم سلیمانی، تواضع و فروتنی او را از خصوصیات بارز شهید دانست و در این باره گفت: “در مراسم غبارروبی ضریح مطهر، هر کسی در جایگاه مخصوصی قرار دارد اما سردار سلیمانی خیلی بیآلایش در مکانی ایستادند که افراد عامه حضور داشتند و برای خود جایی را مشخص نکردند. تولیت آستان قدس به بنده گفتند که به سردار بگویم در کنار ایشان بایستد اما سردار در پشت سر تولیت و در کنار شیشهای که جداکننده بانوان و آقایان بود ایستاد.”(خبرگزاری حوزه ۱۱ دی ۱۳۹۹)
مردمی بودن
مردان بزرگ در شادی وغم مردم همراهی با آنان را افتخار می دانند.خودرا از مردم دانسته و درتلاش برای اواز هیچ کوششی فروگزار نمی کنند.
حاج قاسم نیز عاشق مردمش بود به همین لحاظ مردم عاشق او بودند. او پدر مهربان یتیمان بود و ملجأ دردمندان و پناهگاه محرومان. او عمیقاً بر این باور بود که مردم ولی نعمت ما هستند.
و این انقلاب و نظام حاصل تلاش آنان و متعلق به آنان است پیوسته بر این امر تأکید می کرد که ما مدیون و وامدار این مردم عزیز هستیم و خدمت به آنان را بایستی یک افتخار بزرگ بدانیم. در حوادث گوناگون در میان مردم حضور می یافت و به یاری آنها می شتافت خاطره شیرین حضور او در میان سیل زدگان در اوایل سال جاری هیچ گاه فراموش نمی شود. محمود کریمی مداح اهل بیت ع درخاطره ای گفته بود: “که بعد از تمام شدن مراسم عزاداری در اتاقی از هیات نشسته بودیم، مردی با عصبانیت وارد اتاق شد و گفت چرا به این خانمهای بدحجاب که به هیات آمدند اعتراض نمیکنید
و به حاجقاسم سلیمانی رو میکند و میگوید که حاجی شما یک چیزی به اینها بگویید. سردار سلیمانی به مرد رو میکند و میگوید مگر به خانه شما آمدهاند که معترضشان شدید.
اینها به خانه مادرشان زهرا (س) آمدهاند». شیوه برخورد حکیمانه و سعهصدر حاجقاسم سلیمانی در مواجهه با مردم، یکی از نمونههای مثالزدنی است که کمتر در بین مسئولان میبینیم. مثلا در جای دیگری زینب سلیمانی، دختر شهید، روایت خواندنی از این سردار با یک خانم بدحجاب دارد.
او از پروازی میگوید که با پدرش به سمت تهران داشتند و خانمی کنار پنجره هواپیما بود و او و پدرش هم کنار دست او نشسته بودند. زینب سلیمانی میگوید: «در صندلیهای هواپیما مستقر شدیم. من و پدر کنار هم نشستیم.
پرواز کمی تاخیر داشت و آن خانم در حال غر زدن بود و میگفت همه چی در این مملکت مشکلدار است و این هم از پروازهایشان… پدر صدا را میشنید، اما نمیدید چه کسی اینها را میگوید نگاهی به آن خانم انداختند و بعد از جیبشان چند شیرینی درآوردند و به من گفتند به آن خانم تعارف کن.
من هم شیرینیها را داخل یک دستمال کاغذی گذاشتم و تعارف کردم، اما آن خانم شیرینی برنداشت. هنوز هم پدر را ندیده بود. تا اینکه خلبان از کابین بیرون آمد و بعد از سلام و علیک از پدر خواست که به کابین آنها برود، ولی پدر نپذیرفت و گفت همین جا خوب است و میخواهم کتاب بخوانم.
آن خانم تازه متوجه پدر شد و ایشان را شناخت چندباری خم شد و نگاه کرد و بعد پدر شروع به صحبت با او کرد که شنیدم که شما از اوضاع مملکت گله میکردی خواستم بگویم که کاستیها و مشکلاتی که وجود دارد گردن من مسئول است نه رهبری.
ایشان برای این مملکت همه کار کردهاند. صحبتهایشان تا زمانی که به تهران برسیم ادامه پیدا کرد و از خیلی از مسائل صحبت کردند، تهران که رسیدیم. آن خانم گفتند که من حتما صحبتهای شما را به دوستانم خواهم گفت، اما احتمالا حرفم را باور نمیکنند. پدر در جیبشان دست کردند و یک تسبیح درآوردند و به آن خانم دادند. لبخندی زدند و گفتند به دوستانت بگو که من این تسبیح را دادم حتما حرفت را باور میکنند.»(خبرگزاری صدا وسیما تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۳۹۹ )
توجه عمیق به خانواده
«خانواده» از ابتدای تاریخ تاکنون به عنوان اصلیترین نهاد اجتماعی، زیربنای جوامع و خاستگاه فرهنگها، تمدنها و تاریخ بشر بوده است. دین اسلام به عنوان مکتبی انسانساز، بیشترین توجه را به والایی خانواده دارد؛ از این رو، این نهاد مقدس را کانون تربیت میشمرد. نیکبختی و بدبختی جامعه انسانی را نیز به صلاح و فساد این بنا وابسته میداند و هدف از تشکیل خانواده را تأمین نیازهای عاطفی و معنوی انسان از جمله دستیابی به آرامش برمیشمارد. درمکتب سلیمانی همه موفقیت ها از خانواده پاک ناشی می شود.
این شهید بزرگوار به فرزندان خود عشق می ورزید و آن ها را ولایی و دوستدار اهل بیت تربیت کرد، نسبت به مسائل و اوضاع روز بسیار حساس بود و مراقبت می کرد که خدای نکرده آسیبی به بچه ها نرسد، حتی در زمان تحصیل از دبستان تا اتمام دانشگاه سعی می کرد حداقل سالی دوبار شخصاً به محل تحصیل بچه ها برود و در جریان وضعیت تحصیلی فرزندانش قرار گیرد. حتی به یاد دارم چند ماه قبل از شهادت، سر زده به مهد کودکی که نوه های دوقلویش حضور داشتند مراجعه کرد و از مربیان مهد احوال بچه ها را جویا شد و از آنجایی که همه ایشان را می شناسند، این اقدام باعث تعجب مربیان آن مهد شد.
حاج قاسم سعی می کرد در هر فرصتی که پیش می آمد بچه ها را دور هم جمع کند و چند ساعت فراغت را با بچه ها سپری کند و معمولاً جمعه ها اگر منزل بود، همه اقوام نزدیک که در تهران ساکن هستند در منزل ایشان جمع می شدند تا ناهار را با هم صرف کنند. بچه های حاج قاسم هیچ کدام از نام و عنوان پدر استفاده نکردند.
به لطف خدا بچه های حاج قاسم از شجاعت و دینداری برخوردار هستند، تا حد امکان اخلاق و روش زندگی پدر را دنبال کرده و با مراقبت و حساسیت پدر به دور از هرگونه حاشیه اقتصادی و اجتماعی زندگی خود را اداره کرده اند.
علی رغم اینکه دارای شغل آزاد هستند هرگز نه خودشان تمایل به استفاده از نام و عنوان پدردرکار روزمره داشتند و نه حاج قاسم این اجازه را می داد، چرا که معتقد بود با تلاش و درگیر شدن با مشکلات می توانند مشکلات شان را برطرف کنند و شاید تا این لحظه کسی ندیده و یا نشنیده که فرزندان ایشان از نام و موقعیت پدر استفادهای داشته باشند.
هیچ وقت دیده وشنیده نشد که بالای حرف والدین حرفی بزند و یا خواسته آنها را که عمدتاً رسیدگی به گرفتاری مردم و افراد مراجعه کننده به آنها بود نادیده بگیرد، همیشه سعی می کرد رضایت پدر و مادر را جلب کند چرا که رضایت خدا را در رضایت آن ها می دانست، حتی بچه ها و اقوام را به احترام به پدر و مادر سفارش می کرد. ایشان همیشه دست پدر و پای مادر را می بوسید، پدر خیلی دوست داشت حاجی به آرزویش که شهادت است برسد و همیشه برایش دعا می کرد که این آرزو برآورده شود.(برگرفته از خاطرات برادرشهیدسلیمانی، خبرگزاری دانشجو،تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۹۹)
او فرزندان شهدا را خانواده خود می دانست وبسیار به آن هاتوجه داشت. یکی از نمونه ها در خاطره ای از زبان زهرا دلیلی، همسر شهیداکبر ملکشاهی که در ۲۸ آذرماه ۱۳۹۴ در سوریه به شهادت رسیده است، میخوانیم: «آن دیدار در یکی از هتلهای تهران بود که تمامی همسران و خانواده شهدای مدافع حرم از کل ایران جمع شده بودند. ما روز اول با رهبری دیدار داشتیم و روز دوم قرار بود در مراسمی حاج قاسم برای خانواده شهدا سخنرانی کنند.
مراسم با حضور حاج قاسم شروع شد. دخترم ریحانه برای اینکه بتواند حاج قاسم را از نزدیک زیارت کند هر طور بود خودش را به صندلیهای ردیف اول رسانده و روی یکی از صندلیها نشسته بود که در میان سخنرانی حاج قاسم، گویا یکی میخواست ریحانه را از جایش بلند کند تا یکی از مسئولان بنشیند.
حاج قاسم تا این صحنه را دید صحبتهایش را ناتمام گذاشت و خطاب به آن بنده خدا گفت برادر، بچه شهید را بلند نکن. مرتبه اول گویا ایشان متوجه تذکر حاج قاسم نمیشود و مجدد از دخترم میخواهد از روی صندلی بلند شود که حاج قاسم تکرار میکند با شما هستم، بچه شهید را از جایش بلند نکنید.
این آقای مسئول برود آن ردیف آخر یک صندلی پیدا کند و بنشیند. چرا بچه شهید را بلند میکنید؟ آنها هم اطاعت امر کردند و رفتند. حاج قاسم در هر شرایطی به فرزندان شهید توجه ویژه داشت. ایشان در آن شرایط با آن همه شلوغی و در میان سخنرانی نهیب زد که فرزند شهید را از جایش بلند نکن! این نگاه حاج قاسم برای ما و فرزندانمان بسیار اهمیت داشت.» (خبرگزاری ایسنا، ۱۲ دی ۱۳۹۹)
اخلاص ودوری از ریا
اخلاص پاک کردن نیّت از غیر خدا و انجام دادن عمل تنها برای خدا می باشد. اخلاص در فقه در بابهای مربوط به عبادات مانند صلات و صوم به عنوان رکن اصلی نیّت مطرح شده است. واژه اخلاص در قرآن به کار نرفته؛ ولی در آیات بسیاری به صورتهای گوناگون به موضوع آن پرداخته شده است.
از آنجا که اخلاص، انجام دادن عمل فقط برای خدا است، با شرک و ریا که انجام دادن عمل برای غیر خدا است، جمع نمیشود. اخلاص قطب نمای انسان در مسیر حرکت به سوی خدا و باعث برکت در زندگی و اعمال است.حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَی اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِه بحار الأنوار ج۶۷ ص۲۴۹» ازویژگیهای حاج قاسم بی ریا بودن اوست.
هرچند دربخش های دیگر این مقاله به آن اشاره شد؛ولی به دلیل اهمیت این موضوع در یک مکتب والا به صورت ویژه به آن پرداخته شد. شهید سردار حجازی جانشین نیروی قدس در مصاحبه رسانهای درباره جنگ ۳۳ روزه گفت: «سردار سلیمانی اصلاً حق ماموریت نمیگرفت، شاید حالا بعضی از دوستان هم هستند که چنین اعتقادی دارند و میگویند بگذار این عمل خالص برای خدا باشد و شائبه دیگری داخل آن نباشد.مقام معظم رهبری میفرمایند: هر وقت در جلسهای که ما غالباً با همین مسئولین مختلف که ارتباط با کار او داشتند داشتیم -جلسات رسمیِ معمولی- حاج قاسم یک گوشهای مینشست که اصلاً دیده نمی شد.
آدم گاهی اوقات می خواست بداند یا استشهاد کند، باید می گشت تا او را پیدا می کرد؛ خودش را جلوی چشم قرار نمی داد، تظاهر نمی کرد. سردار سلیمانی تقریبا بیشتر روزهای جنگ را در بیروت درکنار سید حسن نصر الله و عماد بودند جلسات سه نفره داشتند.
یکی از نکات مهم این بود که شهید سلیمانی در مصاحبه با رسانه ها انتساب همه موفقیتها و طرحها رابه سید و عماد مغنیه داد. از نقش خود هیچ حرفی نزد.»(سایت بصیرت تاریخ انتشار : ۱۴ دی ۱۳۹۹ )
واقعیت آن است که هرگاه انسان از مدار فردیت خارج شود و سعه وجودیاش به اندازهای گسترش یابد که بر نفوس انسانها تأثیری قابلتوجه در مسیر کمال بگذارد، در واقع به یک مکتب تبدیل شده است. سردار عزیز دلها، حاج قاسم سلیمانی، سرباز مخلصی در راه خدا بود که توانست جهانی را دگرگون کند.
سیاست ورزی حکیمانه
حاج قاسم منظومه ای است که همه اجزای آن با یکدیگر همگون و هماهنگ اند؛ ما در این شاکله ی شخصیتی، تضاد و شک و تردید و نوسان نمی بینیم. او یک اسطوره است اما نه اسطوره ای از عهد باستان بلکه اسطوره ای پیش چشم، ملموس و مربوط به جامعه کنونی ما، الگویی عینی برای هر کسی که بخواهد در مسیر کمال گام بردارد. رفتار و منش سیاسی او تحت عنوان عقلانیت (در حوزه سیاست داخلی) و مقاومت (در حوزه سیاست خارجی) نمود پیدا میکند . رفتارشناسی حاج قاسم سلیمانی در فضای تحلیل سیاسی بیانگر این نکته است که او هیچ وقت به صورت علنی وارد دنیای سیاست نشد؛ مگر آنکه تکلیفش ایجاب کند، اما اهل سیاست آن را وارد خطکشیهای مرسوم کرده و رفتار این سردار بزرگ اسلام را جناحی تحلیل کردهاند؛ بنابراین بررسی مشی سیاسی ایشان نشان میدهد، تعامل و همکاری با جریانهای مختلف سیاسی در داخل کشور برای تحقق امنیت و منافع ملت بوده و گزاره اصلی سیاستورزی ایشان عبارت است از: «سیاست برای مردم». تصمیمات او سنجیده و حساب شده بود و امور را با تدبیر دنبال می کرد، ذهنی پردازش گرداشت خوب می شنید خوب تأمل و تفکر می کرد و دقیق و بجا تصمیم می گرفت و آنگاه خوب عمل می کرد رویه و رویکردی حل المسائلی در امور مختلف داشت به اصل بهره وری که بر دو پایه کارآمدی و اثربخشی استوار است پایبند بود و از مشورت دیگران بهره می جست. به کار جمعی معتقد بود و بدان بها می داد. به اتقان در عمل توجه داشت در عین وظیفه گرا بودن نتیجه گرا بود و به محصول و غایت کار می اندیشید. او از ورود به حاشیهها در هر زمینه ای دوری می جست اهل افراط و تفریط نبود ،فراجناحی بود و نگاهش به جریانات مختلف سیاسی که در زیر خیمه انقلاب فعالیت می نمایند به مثابه افراد یک خانواده با سلایق متفاوت بود، کلیت جامعه ایرانی را یک خانواده می دانست. بینش او همگرایانه و تلاش او هم افزایانه بود برای او وحدت و انسجام ملی به غایت مهم بود و به لحاظ اینکه بینشی وسیع و جامع نگر داشت بیشتر بر مشترکات رویکردهای افراد و شخصیت ها و مجموعه ها تأکید می نمود تا بر وجوه تمایز آنها. در عین حال او مشی انقلابی را پیشه ساخته و استمرار آن را کاملاً ضروری می دانست. بروز عقلانیت سیاسی در صحنه داخلی کشور، مهمترین مشخصه این شهید عزیز است. هدف غایی حاج قاسم سلیمانی، اعتلای ایران اسلامی بود و در راه رسیدن به این هدف با تمامی جریانهای سیاسی تعامل داشت. به عبارت دیگر در دستگاه محاسباتی حاج قاسم سلیمانی اصالت با منافع ملت مسلمان بود و برای تحقق این منافع از ظرفیت تمامی جریانهای سیاسی استفاده کرد و تمامی همت بلندش را در راه کاهش تنش میان جریانها و ایجاد فهم مشترک از مفاهیم ملی و اسلامی؛ آن هم در صحنه عمل صرف کرد. مجموعه این عناصر نشان میدهد که سردار سلیمانی در مشی سیاسی و عملی شاگرد امام راحل بود؛ همانطور که رهبری فرمودند: «اهل حزب و جناح و مانند اینها نبود، لکن به شدّت انقلابی بود. انقلاب و انقلابیگری خطّ قرمزِ قطعیِ او بود؛ این را بعضیها سعی نکنند کمرنگ کنند، این واقعیت او است؛ ذوب در انقلاب بود، انقلابی گری خطّ قرمز او بود. در این عوالم تقسیم به احزاب گوناگون و اسمهای مختلف و جناحهای مختلف و مانند اینها نبود، امّا در عالَم انقلابی گری چرا، به شدّت پایبند به انقلاب، پایبند به خطّ مبارک و نورانیِ امام راحل (رضوان الله علیه) بود.» ( آیتالله خامنهای، بیانات دیدار با مردم قم در تاریخ ۱۸/۱۰/۱۳۹۸)
بی ادعایی
خدمت خالصانه و بی ادعا به مردم در پس گمنامی و تنها برای رضای خدا یکی از شایسته ترین اعمال در متون دینی اسلام برشمرده می شود. تاریخ این مرز و بوم نیز از ابتدا تاکنون همیشه شاهد جان فشانی و از خود گذشتگی های پرستوهای عاشقی بوده که باوظیفه شناسی و غیرت ،میهن اسلامی را حمایت کرده اند . سربازان بی ادعا گاهی در میدان جنگ در کنار کبوتران تیرخورده ۸ ساله خوش درخشیدند و گاهی نیز نقش پدران و مادرانی فداکار را در کنار جامعه خویش به عنوان سنگ صبوری بازی کردند و دراوضاع آشفته، خستگی را شرمسار پایداری و استقامت کرده اند ؛که زبان قادر به توصیف این همه شجاعت و غیرتمندی نیست.حاج قاسم نمونه بارز خدمت بی ادعاست ،او که می گوید روی سنگ قبر من حتی اسم وفامیلم را هم ننویسید و فقط بنویسید سرباز ولایت. ابو مصطفی الامامی معاون فرمانده حشد الشعبی عراق می گوید: به همراه حاج قاسم در تمامی عملیات ها در منطقه -که حاج ابومهدی المهندس نیز حضور داشت- ما در چند عملیات با حاج قاسم و ابومهدی بودیم، یکی همین علمیات آزادسازی آمرلی و دیگری «زرگه» بود.
از «ینگجه» عملیات شروع شد، در همان ابتدا یک تک تیرانداز داعشی اجازه پیشروی به نیروها برای عبور از پل زرگه را نمی داد و نیروها را زمین گیر کرده بود.در آن لحظات، حاج قاسم شخصا یک موتور درخواست کرد، موتور را آوردند، سوار موتور شد؛ فرماندهان از او سوال کردند که می خواهید چه بکنید؟ ایشان گفتند: «هیچ کس حرکت نکند، باید ببینم قضیه چیست تا نیروها بتوانند پیشروی کنند.ایشان سوار موتور شد و بچه ها التماس می کردند که حاجی شما خودتان را به خطر نینداز، اما ایشان اصرار داشتند که خودشان برای بررسی و شناسایی جلو برود.یکی از فرماندهان نیروی قدس در محل، بسیار اصرار کرد، اما حاج قاسم از آن همه اصرار ناراحت شد و گفت که خودش باید گره ماجرا را باز کند و سرانجام حرکت کرد.ایشان نزدیک ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر خط عملیاتی را دور زد و برگشت. در آن لحظات همه نگران بودند که نکند سردار شهید شود، چون امیدمان در آن لحظات اول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود و بعد حاج قاسم زیرا عملا ایشان فرمانده برجسته دفاع از عراق بودند.ایشان که برگشت محل دقیق استقرار تک تیرانداز را به نیروها داد و دستور داد نقطه کمین تک تیرانداز را بزنند و اینگونه مکانی را که حاج قاسم مشخص کرده بود، بچه ها زدند و تک تیرانداز خاموش شد و نیروها از پل زرگه عبور کردند و دست آخر توانستیم زرگه را آزاد کنیم. ما در این عملیات هیچ خسارتی نه جانی نه مالی ندادیم، حتی مجروح هم نداشتیم.این پیروزی ها درسایه فرماندهی محقق می شد که در همه عملیات، پیشاپیش نیروها حرکت می کرد.»(خبرگزاری جمهوری اسلامی۱۳/۱۰/۹۹) مراسم ختم پدر شهید سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آبان ۹۶ برگزار شد، علی غفاری یکی از عکاسان حاضر دراین مراسمگزارش می کند که شهید سلیمانی به او گفته بود به تصویر بردارها بگوید که حاج قاسم میگه از حضور شما در این مراسم متشکرم، خواهش میکنم به همکارانت بگو من هم یک آدمی هستم مثل بقیه مردم ایران، این همه عکاس آمدید اینجا زحمت میکشید من را شرمنده خودتون میکنید(مشرق ۲۱/دیماه/۱۳۹۸). آری ، اوج عظمت در مکتب سلیمانی خاکی بودن شهید است.
بی توقع ازانقلاب
انقلاب یک پدیده دفعی وآنی نیست ، بلکه به تدریج و آرام صورت می گیرد گرچه مبارزات مردم علیه رژیم ستمشاهی پس از ۱۵ خرداد ۴۲ شکل تازه ای گرفت ، اما در ادامه عاملی که موجب تسریع آن شد و به عنوان نقطه عطفی در انقلاب اسلامی محسوب می گردد؛ درگذشت مشکوک حاج آقا مصطفی در نجف اشرف و برپایی مراسم با شکوه یادبود ایشان در شهرهای مختلف بود ؛آنگاه قیام ۱۹ دی مردم قم در پی اهانت رژیم به حضرت امام صورت گرفت که سر منشأ تظاهرات و اجتماعات گسترده سراسری علیه رژیم شده و در ادامه روند شکل گیری انقلاب اسلامی را سرعت بخشید. در واقع انقلابیون، نه مانند مردانی سوار بر اسب و نه همچون توطئه گران پیروزی که در صحنه ظاهر می شوند، بلکه همچون کودکان چراغ به دست وحشت زده ای نمایان می شوند که خانه ای خالی را کاوش می کنند و هنوز به خالی بودن آن مطمئن نیستند . دراین انقلاب حکومتی فروریخت و نظامی جدید برپا شد . امام فرمود این انقلاب کار ما نیست و خداوند دارد این انقلاب را رهبری میکند. تا وقتی مردم خالص در صحنه باشند خدا رهایشان نمیکند. امام فرمود تا در صحنه باشید خداوند این انقلاب را جلو میبرد. هر کسی نمیتواند ملتها را نجات بدهد. کسانی که در بند خود، دنیا، قدرت، شهرت و شهوتاند، نمیتوانند ملتها را از تاریکیها بهسمت نور ببرند و انقلابهای درستی را رهبری کنند و بعد از مدتی تبدیل به ضدانقلاب و یک استکبار و استبداد جدید میشوند. در این میان عده ای طلبکارانه به دنبال جمع کردن غنیمت و سوءاستفاده از فرصت ها ورسیدن به قدرت و جاه ومال تمام سعی خود را به میدان آوردند ؛و عده ای بی توقع از انقلاب همیشه از خود می پرسند که ما برای انقلاب چه کرده ایم. جان وعمر وسلامتی وجوانی خویش را کف دست گذاشته و در همه عرصه ها پیشقدم خدمت هستند ؛و همیشه خودرا بدهکار انقلاب می دانند .شهید سلیمانی از این دست آدم هاست. چنین آدمهایی هیچوقت نگفتند من، بلکه همیشه گفتند مکتب من. این نکته مرز مشخصی بین دیدگاه ما با دیدگاههای شخصپرستی و شخصمحوری است. در نگاه توحیدی، هر شخصی در محضر خداوند و نسبتش با حق و توحید و عدالت هیچ است. آنها که واقعاً باور داشتند هیچکساند، همهکساند؛ چون به خداوند تکیه میکنند و قوی، زیبا و دوستداشتنی میشوند. تعبیر ایشان این بود که “مثل پروانه خودتان را به شمع بزنید تا روشن بشود.”او گفت:” من عقیده دارم ادبیات انقلابی و صراحت و صداقت انقلابی توأم با عقلانیت باید حفظ شود و نباید دچار خوف و رجاهای مادی و حیوانی بشویم.”(حسن رحیم پور پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR20/10/99) نسبت به جایی که اساس انقلاب در خطر بود، بی ملاحظه در میدان حضور داشت همانطور که در سوریه آنگونه بود در داخل نیز می ایستاد.«شهید سلیمانی مدیریت چند میلیون کیلومتر مربع را در خاورمیانه بر عهده داشت که تصور وسعت آن سخت است چرا که در جبهه دفاع مقدس شاید هزار کیلومتر خط فعال داشتیم؛ در بیت المقدس ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتر مربع محوطه جنگ بود یا کربلای ۵ با آن عظمت خود تنها ۶ یا ۷ کیلومتر مربع بود اما گستردگی کار حاج قاسم و تنوع قومیت در خاورمیانه بسیار زیاد بود.حاج قاسم زمانی که بعد از ۲۰ روز به کشور باز می گشت، به جای سر زدن به خانواده ی خود، کارهای اداری شهدای نیرو(نیروی قدس) را انجام می داد و پیگیر امورات بنیاد شهید و یا درمان رزمندگان بود؛ لذا وقتی حرف از مدیریت جهادی و سنت های الهی می زنیم به این معناست که ایشان نمی گفت این موضوع به من ارتباطی ندارد و اینگونه بود که هر خانواده شهید مدافع حرم احساس می کرد حاج قاسم پدر آنهاست. حاج قاسم به معنای واقعی کلمه، نیروی قدس را قوی کرد که آمریکایی ها ۷ هزار میلیارد دلار برای پیادهسازی هژمونی خود در منطقه خرج کردند و حاج قاسم با دست خالی اجازه نداد اتفاقی رخ دهد. نمیخواهم به اعداد و ارقام اشاره کنم ولی اگر بخواهیم سرانه محاسبه کنیم باید بگویم که این رقم به ازای هر ایرانی ۱۳ هزار تومان هم نمیشود که اصلا قابل مقایسه نیست. بنابراین حاج قاسم هیچگاه در دیوانسالاری اداری گیر نمیکرد؛ و وقتی تکلیف بر او مشخص میشد، او بلاشرط بود و هیچ شکی در مأموریت خود نداشت. در حالی که امروز میبینیم مدیران بهانههای بسیاری میگیرند و دائم میگویند این یا آن را بدهید تا کار را انجام دهیم که به آنها گفتهام اگر این امکانات را در اختیار مادربزرگ من هم قرار دهیم از داخل قبر هم میتواند این کار را انجام دهد. مدیر و فرمانده برای این است که چنین درخواستهایی نداشته باشد و کار را پیش ببرد، کاری که دقیقا حاج قاسم با دست خالی انجام داد. »( دکتر محمد باقرقالیباف سایت خانه ملت۱۶/۱۰/۹۹)
وقف خدمت بودن
خدمت، مفهوم گسترده ای دارد و همه امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را دربر می گیرد این واژه بر گذشت، فداکاری، ایثار، تحمل رنج و سختی و… صدق می کند. بنابراین، خدمت، عملی است که عامل در آن با اندیشه و انگیزه گره گشایی به امور مردم می پردازد. « قال رسول الله – صلی الله علیه و آله : مَنْ سَعی فی حاجَه أَخیهِ المؤمنِ فکأنَّما عَبَدَ اللهَ تِسْعَهَ آلافِ سنَه، صائماً نهارُهُ قائماً لَیلَهُ »(بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۱۵، ح ۷۲) هر فردی که در برآوردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا نُه هزار سال خداوند را عبادت کرده، در حالی که روزها را روزه دار و شب ها را شب زنده دار بوده است. امام علی علیه السلام چنین فرمود : وَ مِنْهَا إصدَارُ حاجاتِ النَّاسِ یومَ وُروُدِهَا عَلَیکَ بِمَا تَحرَجُ بِهِ صُدُورُ اَعوَانِکَ. «نهج البلاغه، نامه ۵۳» (به مالک اشتر) فرمود: از جمله خدمت رسانی تو این است که نیازهای مردم را هنگامی که به تو مراجعه می کنند، برآورده سازی, آن خدماتی را که معاونان تو از انجام آن کارها ناتوانند. درمکتب حاج قاسم خدمت به خلق مبنای مدیریت است؛زیرا او سختیهای مردم را درک میکرد، مثل یک پدر تکیهگاه و با مردم، ساده و یکرنگ بود؛ آنها را بالاتر از خود میدانست. او برای خدمت به خلق خدا و دفاع از کرامت همه انسانها با خلوص نیت وارد عرصه شد و منافع ملت و کشور را بر منافع حزبی و جناحی خودشان اولویت داد. مقام معظم رهبری فرمودند: «زحمات و خدمات ارزشمند سردار سلیمانی به اسلام و مسلمین، بی شک ذخیره ی ارزشمندی در دیوان عدل الهی است. (پیام تسلیت در پی درگذشت مادر سردارسپهبد سلیمانی، ۱۹/۰۶/۹۲)
بصیرت وژرف اندیشی
بصیرت به معنای شناخت حقیقت و قدرت درک صحیح امور است. اهمیت و جایگاه بصیرت، روشنبینی و درک درست از شرایط و فضاها به گونهای است که قرآن کریم یکی از ویژگیهای فرستاده خدا و پیروانش را داشتن بینش صحیح از رفتارها و کردارها میداند و میفرماید: «قُلْ هذِهِ سَبِیلِی اَدْعُوا اِلَی اللَّهِ عَلی بَصِیرَةٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی؛ (یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۹) بگو این راه من است. من و پیروانم با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم.» کسی که بصیرت لازم را داشته باشد، در روزهای فتنه و فضاهای غبارآلود، مسیر را اشتباه نخواهد پیمود؛ و از توانمندی و جسارت برخورد با دیگران و اظهار حق و حقیقت بهره مند میشود.در اهمیت و جایگاه بصیرت همین بس که در آموزههای دینی ما، انسان بیبصیرت همانند فردی کور و کسی که قدرت تشخیص راه از چاه را ندارد، دانسته شده و کوری چشم ظاهر به مراتب آسانتر از کوری چشم باطن و عدم بصیرت شمرده شده است. بصیرت موجب تشخیص حق از باطل است و اهل بصیرت با امداد نیروی قدسی میشنوند؛ میاندیشند؛ میبینند و از عبرتها بهره میگیرند؛ و آنگاه راههای روشنی را میپیمایند و بدین ترتیب، از افتادن در پرتگاهها و لغزشگاهها در امان میمانند. از ویژگیهای حاج قاسم ژرف اندیشی و عمیق بودن او بود. افراد زیادی تلاش کردند تا این موضوع را نادیده بگیرند و یا فاصله ایجاد کنند اما وصیت نامه حاج قاسم به خوبی نشان می دهد که اساس مکتب این سردار بزرگ، بصیرت است. شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود و حاج قاسم وصیت کرده بود که در کنار او دفن شود.این شهید در سال ۱۳۶۴به شهادت رسیده بود،ولی خدا می داند چه رمز ورازی بین این دو بود که حاج قاسم مکان شهادت خود پس از ۳۴سال را در کنار قبر او معین می کند. نمونه دیگر ای که حاج قاسم آقای شهیدی، رئیس بنیاد شهید را دیده و به او گفته بود پرونده شهادت من کجاست؟ آقای شهیدی گفته بود پرونده تو آخر آخر شهداست. حاج قاسم جواب داده بود پرونده من را بیاور روی پرونده شهدا. خیلی مهم است که برای کسی این طور یقین حاصل شود،مگر دارای بصیرتی عمیق باشد.اوراه های نرفته را می دید؛و به خوبی برای حرکت درراه برنامه داشت.او بابصیرتش مکتبی خلق کرد که نسل های آینده در سردرگمی برای پیمودن راهشان نباشند.
حفظ کرامت مستضعفان
موضوع کرامت و ارزش انسان مسالهای است که در برخی از جوامع بشری به باد فراموشی سپرده شده است. در این گونه جوامع با انسان های مستضعف در حکم یک حیوان بارکش رفتار میشود و حتی پایینتر از آن در حکم یک ماشین و ابزار بهره کشی.ملتهای استعمارگر برای نیل به اهداف استعماری خود از هیچ ظلم و ستمی نسبت به انسان های دیگر دریغ نمیورزند. نعمت هایی چون عقل، حق حیات و استفاده ی طبیعی از آنچه خداوند مسخّر انسان قرار داده ،حقّ مسلم هر انسانی است. کرامت انسان در قرآن، به عنوان یک اصل آفرینش در نظر گرفته شده و کرامت در سرشت انسان تنیده شده است. خداوند متعال میفرماید: « وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَىٰ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا (إسراء آیه ۷۰) ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم، و آنان را در خشکی و دریا بر نشاندیم، از چیزهای پاکیزه روزی شان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریدههای خود برتری آشکار دادیم.» رهبر فرزانه ی انقلاب در خطبه ی نماز جمعه فرمودند: «سپاه قدس یک نیرویی است که با سعهی صدر به همه جا و همه کس نگاه میکند. رزمندگان بدون مرزند؛ رزمندگان بدون مرز. رزمندگانی که هرجا نیاز باشد، آنها در آنجا حضور پیدا می کنند؛ کرامت مستضعفان را حفظ می کنند، خود را بلاگردان مقدّسات و حریمهای مقدّس می کنند. سپاه قدس را به این چشم نگاه بکنیم، آن وقت، همین ها، همین کسانی که با جان خودشان، با همهی توان خودشان به کمک ملّتهای دیگر و ضُعَفای اطراف منطقه که در دسترس آنها است میروند، همینها سایهی جنگ و ترور و تخریب را از کشور خودمان هم دور می کنند و دفع می کنند. میهن عزیز ما یک بخش مهمّی از امنیّتش محصول کار همین جوانان مؤمنی است که در زیر فرماندهی سردار شهید عزیزمان سالها کار کردند، تلاش کردند؛ اینها امنیّتآورند، برای کشور هم اینها امنیّت میآورند؛ بله، به کمک فلسطین و غزّه و دیگر مناطقی که به وجود آنها نیاز هست می روند، امّا برای کشور خودمان امنیّت ایجاد می کنند.» (نماز جمعه تهران – ۲۷ دی ۱۳۹۸) در چند سال آینده خواهیم دید که جبهه مقاومت معادلات مستکبرین جهانی و منطقه ای را به موزه تاریخ سپرده و معادلات جدیدی را به صحنه خواهد آورد که در آن حقوق مستضعفان، مورد توجه جدی قرار خواهد گرفت؛ و اکنون نشانه های غلبه مستضعفین و مظلومین عالم بر مستکبرین و ظالمین را بیش از پیش می بینیم.
مسئولیت پذیری
مسئولیت پذیری را میتوان یک تعهد درونی دانست که خود شخص یا دیگری برای او تعیین میکند. از آنجایی که انسان یک موجود اختیاردار است ،می تواند یک مسئولیتی را پذیرفته؛ و آن را انجام دهد. با توجه به همین خصوصیات هر نوع مسئولیت پذیری دارای نتایج مثبت و منفی خواهد بود. خوشبختانه انسانهای دارای تعهد درونی، به شدت مسئولیت پذیر بوده و در عین پاسخگو بودن، نسبت به عمل محول شده اعتماد سایرین را جلب می کنند؛ و بین آنها به یک شخص دوست داشتنی تبدیل می شوند. انسان موجودی است که خداوند متعال از میان موجودات دیگر او را برگزید و به وی امانتی داد که دیگر موجودات ، فاقد آن بودند.خداوند متعال برای به کمال رساندن انسان یک سری تکالیف و وظایفی را نیز توسط پیامبران ابلاغ نمود. از جمله ی این تکالیف ستایش و عبادت او است. مهمترین وظیفه ی بشر عبادت خداوند متعال است.پس اوّلین و مهمترین مسئولیت بشر در برابر خداوند متعال است و روز محشر از انجام تکالیف او سؤال خواهد کرد. بنابر این اگر انسان در مقابل این نعمت ارزشمند که خداوند برای هدایتش به او ارزانی داشته، احساس مسئولیّت نکند پر واضح است حیاتی پوچ و بیهدف خواهد داشت و هرگز به مقام والای انسانیّت نائل نمیشود؛ و اینجا است که ضرورت مسئولیّت پذیری در برابر خداوند متعال مشخّص میگردد. درمکتب سلیمانی این مؤلفه از اهمیت خاصی برخوردار است.حاج قاسم در این باره می گوید: «هرارتقایی وارتفاعی که انسان پیدا می کند، چه مسئولیتی باشد،چه منصبی باشد،چه مقام مادی باشد،ثروتی پیدا کند،چه علمی پیدا کند،اگر انکسار وجود نداشته باشد،خودشکستنی وجود نداشته باشد،این تکبر و غرور ونخوت را ایجاد می کند. » سردار ولایتمدار، انقلابی و مردمی طراز مسئولیت را آنقدر بالا برد که مسئولین کشور باید همواره این ستاره را پیش روی خود داشته باشند.او به روایت خودش یک سرباز است؛ ومی خواهد همان سرباز بماند و انجام وظیفه را بر هر گونه تفکر شخصی ترجیح دهد. در زمان ماموریت نظامی و انجام وظیفه سربازی تلاش میکرد فارغ از هرگونه سوگیری شخصی در قامت یک سرباز برای ولایت و فرمانده ی کل قوا باشد. مهم این است که یاد بگیریم در هر موقعیت شغلی که داریم به وظایفی که برای ما تعریف شده فکر کنیم و بتوانیم آن وظایف را به درستی و فارغ از گرایشهای شخصی خود انجام دهیم. حاج قاسم سلیمانی نمونه ی بارز این توانستن است.
تدبیر وعقلانیت
قرآن کتاب تدبیر، عمل و عقل است و انسان را به تدبیر و تدبر سوق میدهد. جامعه گاه دارای غل و زنجیر میشود و آیات قرآن میتواند این غل و زنجیرها را بگشاید. از نگاه امام علی ع عقل، مهمترین نعمتی است که خداوند به انسان ارزانی داشته است، و همین موهبت الهی،وجه تمایز انسان از چارپایان است. عاقل کسی است که اعمال خوب را به کاربندد ؛و از اعمال زشت پرهیز کند. وقتی بادقت می نگریم به این باور می رسیم که تصمیمات حاج قاسم سنجیده و حساب شده بود و امور را با تدبیر دنبال می کرد. ذهنی پردازش گر داشت. خوب می شنید؛ خوب تأمل و تفکر می کرد ؛و دقیق و بجا تصمیم می گرفت؛ و آنگاه خوب عمل می کرد. رویه و رویکردی حل المسائلی در امور مختلف داشت به اصل بهرهوری که بر دو پایه کارآمدی و اثربخشی استوار است پایبند بود ؛و از مشورت دیگران بهره میجست. به کار جمعی معتقد بود و بدان بها میداد. به اتقان در عمل توجه داشت. در عین وظیفهگرا بودن نتیجهگرا بود؛ و به محصول و غایت کار می اندیشید. سردارحسین معروفی فرمانده سابق لشکر ثارالله می گوید:« تاریخ ۳۱ تیرماه سال ۱۳۶۷ برای لشکر ثارالله یکی از روزهای بسیار مهم است. در سال ۱۳۶۷ چهار روز پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط حضرت امام (ره)، دشمن در یک تک سراسری از منطقه شلمچه و طلائیه به سمت سه راهی حسینیه با یک فلش سنگین به سمت خرمشهر حرکت کرد ؛و هدف آن تسخیر خرمشهر بود. لشکر ثارالله در این صحنه مجاهدت کرد؛ و سه گردانش را وارد صحنه کرد؛ و از سه راهی حسینیه تا نزدیکی منطقه، چندین ساعت دشمن را سرگرم کرد؛ و توانست پل پشت سر را منفجر کند تا دشمن نتواند وارد منطقه شود. درست است که ما چندین شهید دادیم و اسیر شدیم اما باتدبیر بزرگ شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله، خرمشهر حفظ شد و سقوط نکرد. اگر دشمن به خرمشهر می رسید و خرمشهر سقوط می کرد برگ برنده سنگینی در اختیار دشمن قرار می گرفت؛ اما با تدبیر این بزرگ مرد و حماسه ای که این سه گردان در آن صحنه آفریدند، باعث شد که دشمن سرگرم شود؛ و در نهایت خرمشهر حفظ شد. در این صحنه حافظ خرمشهر شهید حاج قاسم سلیمانی بود با حضور معنادار و فرماندهی با تدبیرش در کنار رزمندگان اسلام، خرمشهر رابار دیگر حفظ کرد تا پای نحس دشمن به خرمشهر نرسد.»(خبرگزاری ایسنا۱/مرداد/۹۹) وازطرفی حاج قاسم از ورود جنگ به کشور جلوگیری کرد و اگر ویروس داعش در عراق و سوریه خفه نمیشد، در کوچه و بازار خودمان باید با آن میجنگیدیم. هنر حاج قاسم این بود که روسیه را هم به میدان آورد و سرباز جبهه ی مقاومت کرد، این در حالی است که ۸ سال مذاکره به اندازه مذاکرات دیپلماتیک حاج قاسم تاثیر نداشت. حضور با افتخار و سربلند در مذاکرات موسوم به هستهای ،مرهون مجاهدتها و تولید قدرتی است که حاج قاسمها برای کشور رقم زدند. حاج قاسم یک هنرمند جامع الاطراف بود، او با به کارگیری ظرفیتهای مختلفی که در کشورهای دیگر وجود داشت، با استفاده از تقویت روحیه جهادی اجازه تحمیل جنگ تروریستی به کشور را نداد تا تلفات متوجه مردم ما شود ؛و به جای ورود توپ و تانک صدام، شاهد جولان داعش و تروریستهای تکفیری در ایران باشیم.
عدالت خواهی
عدالت ، مهم ترین صفت هر انسان مؤمن و بارزترین ویژگی حکومت دینی و مردمی است . عدالت ، گمشده آدمی در تمام قرون و اعصار است؛ و گل واژه ای است که در عصر دود و باروت ، هنوز هم هر شنونده ای را مسحور و هر بیننده ای را مبهوت می کند. عدالت ، حقیقتی است که همه انسان ها در زلال فطرت خود با آن آشنایند و بسیاری افراد ، جان خود را بر سر آن گذاشته اند . عدالت ، آرمان بلند و دل رُبایی است که حتّی ستمگران ، آن را می ستایند و مردم ، همگی دل در گرو آن دارند و به دارندگان آن ، اقبال نشان می دهند. بدون تردید برای انسان های دردمند و جوامع بحران زده ی امروز جهان ،که از تلخی ستم و گزندگی تبعیض و نابرابری های غیرمنطقی ، رنج می برند ، پیام عدالت و دادگستری ، شیرین ترین پیام است؛ و نشان از آرامش و سعادت دارد . در فرهنگ دینی ، ظلم و بی عدالتی ریشه ی همه مفاسد و ناهنجاری های اجتماعی است. عدالت خواهی ، نوعی اصلاح طلبی است و پیامبران الهی (که بزرگ ترین مصلحان تاریخ هستند) ، جملگی قیام به قسط و عدالت خواهی را سرلوحه برنامه های تبلیغی خود قرار دادند؛ و د مقابل تمامی مظاهر ظلم و بی عدالتی ، قد برافراشتند.حاج قاسم یک عدالتخواه به تمام معنا بود.او خود به تنهایی یک لشکر بود. لشکری که منادی عدالت خواهی و فریاد مظلومیت ستمدیدگان جهان است. هیلاری کلینتون وزیرخارجه وقت دولت آمریکا در آخرین مصاحبه خود می گوید : «یکی از تلخترین خاطراتم، شکست در میدان نبرد در سوریه آن هم به دلیل حضور سردار قاسم سلیمانی بوده است.»او نه فقط برای ملت ایران و منطقه بلکه برای ملت های مظلوم جهان نیز نماد ظلم ستیزی، عدالت خواهی و عدم کرنش در مقابل استکبار جهانی است .
خنثی سازی نقشه های دشمنان
پیروزی انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی (رحمةاللهعلیه) یکی از بارزترین رخدادهای قرن بیستم به شمار میرود. بیگمان، ویژگی ضد استعماری این انقلاب عظیم، راه هرگونه سوء استفاده بیگانگان از منافع ملی را سد کرد و عزم دشمنان را در از بین بردن اهداف ضد استعماری نظام اسلامی دوچندان نمود. برای این که بتوان تصمیمگیری درستی در مقابل دشمنان قسم خورده پیدا کرد ؛ و چگونگی واکنش در برابر خصم را محاسبه نمود، ابتدا او راباید شناخت، به اهدافش پی برد و روشهای او را در ضربه زدن و رسیدن به خواسته هایش، بازشناخت. همچنان که باید نقاط ضعف و قوت او را نیزمورد مطالعه قرار داد. به مجموع این کارها دشمن شناسی می گویند.از مهمترین راه حل های مبارزه با دشمن ازمنظر و نگاه رهبری، توجه به سه اصل اساسی است:۱- هوشیاری و درک موقعیت،۲٫-جرات اقدام و نترسیدن از سختیها و خطرها،۳-ایمان و امید به آینده. ایشان نسبت به این سه اصل میفرماید: «هوشیاری و درک موقعیت، جرات اقدام و نترسیدن از سختیها و خطرها و ایمان و امید به آینده سه درس مهم هستند. این درسهای مهم، راهگشای امروز و آینده ملت و کشور است»(بیانات ۲۱/۸/۸۰)ایشان می فرماید:« ملت ایران به همان نسبت که دشمن، روشهای خود را در توطئه علیه ایران اسلامی پیچیده تر می کند، باید بر هوشیاری و آگاهی خود بیفزایند و با آمادگی معنوی، فکری، سیاسی و حفظ وحدت و اتصال و ارتباط با یکدیگر، چهره دشمن را در هر لباسی که هست، شناسایی کنند.»(بیانات۲۴/۹/۸۸) حاج قاسم ،این سردار بزرگ، توانست در مقابل همهى نقشههایى که با پول، با تشکیلات تبلیغاتی وسیع آمریکایی، با تواناییهای دیپلماسی آمریکایی، زورگوییهایی که آمریکاییها روی سیاستمدارانِ دنیا بهخصوص کشورهای ضعیف دارند، تهیه شده بود قد علَم کند و این نقشهها را در منطقهى غرب آسیا خنثى کند.طرح و نقشه آمریکایىها در مورد فلسطین این بود که قضیهى فلسطین را به فراموشى بسپرند؛ فلسطینىها را در حالت ضعف نگه دارند؛ که جرات نکنند دَم از مبارزه بزنند، خاورمیانه ی جدید نقشه کلان آمریکا بود، و بر اساس طرح خاورمیانه ی بزرگ قرار بود، کشورهاى عربستان، سوریه، عراق، یمن، لیبى، به چندین کشور کوچک تقسیم شوند. آمریکا برای رسیدن به هدفش هفت تریلیون هزینه کرد اما اقدامات سردار سلیمانی استکبار را به شکست وادار کرد.آمریکا برای خاورمیانه خواب های فراوانی دید؛ اما به دلیل مجاهدت سردار حاج قاسم سلیمانی وهمرزمانش نتوانست پیروز میدان شود ؛و راه ترور را درپیش گرفت.کاخ سفید برنامه ۵۰ ساله برای منطقه طراحی کرده بود.اما با افتخار او در راه دفاع از اسلام و انقلاب و خنثی سازی نقشه های آمریکا، ۲۲ سال جنگید تا پیروز میدان شود.
شجاعت ونترس بودن
شجاعت به عنوان یکی از فضائل نفسانی و صفات و اخلاق پسندیده، عبارت است از، قوّت قلب در مصاف با دشمن و تحمل دشواریهای آن که از آن به دلیری و دلاوری نیز تعبیر میشود. بی شک سرعت عمل یکی از ویژگی های ضروری هر فرمانده ی نظامی است. شجاعت و نترسیدن از دشمن و کشته شدن ویژگی دیگر سردار سلیمانی بود. در بسیاری از میدانهایی که احتمال کشته شدن او بود، با جدیت وارد عمل میشد. ماهیت کارزاری که حاج قاسم در آن وارد شده بود ،به گونه ای بود که بایستی چون صاعقه بر سر دشمن غدار فرود می آمد. مکالمه ی مسئولین منطقه با او و خبردادن از نزدیک شدن داعش به آنان و استمداد جستن از او و حضور برق آسایش در میانه ی میدان، در کمترین زمان ممکن و شکستن محاصرهای که حلقه آن توسط داعش دمادم تنگ تر می شد تنها یکی از خاطرات ماندگاری است که مسئولین منطقه از آن با شگفتی یاد می کنند:«زمانی که حرم مطهر حضرت زینب (س) در معرض حمله ی داعش قرار گرفت؛ و گروه تروریستی داعش از اطراف، خود را به حرم نزدیک و مناطقی از آن را گلوله باران میکردند؛ یکی از تلخترین خاطراتم، شکست در میدان نبرد در سوریه آن هم به دلیل حضور سردار قاسم سلیمانی بوده است، ما در حرم، حدود ۱۵ نفر بودیم که باید دفاع میکردیم. با تمام وجود تا صبح ،تلاش و مقاومت کردیم ؛و دشمن نتوانست جلو بیاید، اما صبح آن شب تمام منطقه در حلقه ی محاصره داعش قرار گرفت؛ و نزدیک بود سقوط کند. در آن هنگامه ی جنگ ۲ ماشین نظامی حلقه ی محاصره را شکستند و خود را به درب حرم رساندند؛ و گفتند در را باز کنید. از شجاعت آنها تعجب کردیم که در میان آتش وارد حرم شده بودند. در را که باز کردیم، سردار سلیمانی را با حدود ۱۴ نیرو دیدیم که از این حلقه ی آتش خود را وارد حرم کرده و فرماندهی را به دست گرفتند. او تدابیر و برنامهریزیهایی کرد که توانستیم حرم را از دست ارتش داعش نجات بدهیم.» (حجه الاسلام زمانی به نقل از استاد خود ،سایت مشرق ۱۶بهمن۹۸)
اوعاری از هرگونه ترسی در مواجهه با دشمن در معرکه ها و میادین نبرد بود. او این جملات امیرمؤمنان حضرت علی(ع)را با همه وجود دنبال مینمود که فرمود: تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ، عَضَّ عَلَى نَاجِذِكَ، أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَكَ، تِدْ فِي الْأَرْضِ قَدَمَكَ، ارْمِ بِبَصَرِكَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَكَ، وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ »(نهج البلاغه خطبه ۱۱) اگر کوه ها متزلزل شود تو تکان مخور، دندانهایت را به هم بفشار و جمجمه ی خویش را به خدا عاریت ده، قدم هایت را بر زمین میخکوب کن، و نگاهت به آخر لشگر دشمن باشد، چشمت را فرو گیرو مرعوب نفرات و تجهیزات دشمن مشو ؛و بدان که نصرت و پیروزی از سوی خداوند سبحان است» همانا که سردار سلیمانی اینچنین بود. او در میانه ی میدان نبرد حضور می یافت و شجاعانه می جنگید. این چنین حضوری نتیجه ای بس مؤثر داشت و باعث می گردید که انگیزه و توان و تحرک نیروی رزم مضاعف گردد. فرماندهی و رشادت بی نظیر او موجب گردید که پس از دریافت چند نشان فتح، برای اولین بار نشان ذوالفقار را که بالاترین نشان نظامی کشور است، از سوی فرماندهی معظم کل قوا دریافت نماید. این همه عزت و اعتبار دنیا و آخرت مبارکش باد.
حرف آخر
دردوران دفاع مقدس شناختمش،سالیانی با او همرزم بودم. درصحنه های تلخ و شیرین اورادیدم؛اما به جرأت می گویم تا شهادتش بسیاری از ابعاد وجودی اورا نمی دانستم. ممکن است در حق او جفایی کرده باشم ، حق اورا در شرایط مختلف پاس نداشته باشم،از او آن چه شایسته اش بود نگفته باشم وسعه ی وجودی اورا نتوانسته باشم درک کنم ، که بانوشتن این مقدار از او شاید زمینه ی حلالیت را برای خودم فراهم کرده باشم. بنابراین در پایان با صدای بلند می گویم :”حاج قاسم حلالم کن”. والسلام
سید احمد محیی الدین میرمرشدی
۴/آذرماه/۱۴۰۰
منابع
- قرآن کریم
- وسایل الشیعه
- نهج البلاغه
- مفردات راغب
- اصول کافی
- مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی،شهید مطهری
- شیعه در اسلام، علامه طباطبایی
- سلیمانی عزیز، نویسنده: عالمه طهماسبی، لیلا موسوی، مهدی قربانی، انتشارات حماسه یاران
- دهخدا علی اکبر؛ فرهنگ دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس
- مجموعه ورّام / ترجمه عطائی ؛ ج ۱
- محدثی، جواد؛ پیامهای عاشورا، قم، انتشارات تحسین، ۱۳۸۱،چاپ دوم
- پیش از اذان صبح، یوسفزادهکرمانی ،انتشارات سوره مهر
- الوافي , جلد۴
- بحار الانوار، جلد۶۷و ۷۰