«مرجفون» از ماده ارجاف به معنى اشاعه اباطیل به منظور غمگین ساختن دیگران است، و اصل ارجاف به معنى اضطراب و تزلزل است، و از آنجا که شایعات باطل ایجاد اضطراب عمومى مى کند این واژه به آن اطلاق شده است.
«نغرینک» از ماده اغراء به معنى دعوت به انجام کار یاد گرفتن چیزى توأم با تشویق و تحریض است.
«مرجف» یعنی آن کسی که با سخن خود، با #شایعه_پراکنی خود، با موضعگیری خود، با اظهارنظر خود، جو عمومی جامعه را به تشنج میکشاند. این قابل قبول نیست، حتی در جامعهی کوچک زمان پیغمبر. مدینه مگر چقدر بوده؟
مرجف در لغت به کسی گفته میشود که اراجیف و سخنان بیپایه میگوید و شایعه پراکنی میکند. جمع آن مرجفون میباشد.
آیه شریفه ۶۰ احزاب به فعالیتهاى موذیانه اراذل و اوباش پرداخته مى گوید: اگر منافقان و کسانى که در قلبشان بیمارى است و نیز کسانى که اخبار دروغ در مدینه پخش مى کنند دست از کارشان بر ندارند ما تو را بر ضد آنان مى شورانیم، و بر آنها مسلط خواهیم ساخت، سپس جز مدت کوتاهى نمى توانند در کنار تو در این شهر بمانند! (لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ و الذینهم فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا یُجاوِرُونَکَ فِیها إِلَّا قَلِیلًا).
از لحن آیه چنین استفاده مى شود که سه گروه در مدینه مشغول خرابکارى بودند، هر کدام به نحوى اغراض شوم خود را پیاده مى کردند، و این به صورت یک برنامه و جریان در آمده بود و جنبه شخصى و فردى نداشت.
اول
نخست منافقین بودند که با توطئه هاى ضد اسلامى براى براندازى اسلام مى کوشیدند.
دوم
اراذل و اوباش که قرآن از آنها تعبیر به بیماردلان کرده (الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) همانگونه که این تعبیر در آیه ۳۲ همین سوره احزاب در مورد افراد هوسباز و شهوتران نیز آمده است «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ: اى همسران پیامبر هنگامى که سخن مى گوئید با نرمش سخن مگویید مبادا بیماردلان در شما طمع کنند».
گروه سوم کسانى بودند که پخش شایعات در مدینه مخصوصا به هنگامى که پیامبر (ص) و ارتش اسلام به غزوات مى رفتند به تضعیف روحیه بازماندگان مى پرداختند، و خبرهاى دروغین از شکست پیامبر (ص) و مؤمنین مى دادند، و به گفته بعضى از مفسران این گروه همان یهود بودند.
و به این ترتیب هر سه گروه را قرآن مورد تهدید شدید قرار داده است.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که برنامه هاى تخریبى سه گانه فوق همگى کار منافقان بوده و جدا ساختن آنها از یکدیگر جداسازى اوصاف است نه اشخاص.
به هر حال قرآن مى گوید: اگر اینها به اعمال زشت و ننگین خود ادامه دهند دستور حمله عمومى و یورش به آنها را صادر خواهیم کرد، تا با یک حرکت مردمى مؤمنان، همه را از مدینه ریشه کن سازیم، و آنها نتوانند دیگر در این شهر بمانند.
و هنگامى که از این شهر رانده شدند و از تحت حمایت حکومت اسلامى طرد گشتند هر کجا یافته شوند گرفته خواهند شد و به قتل خواهند رسید! (مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا).
همهی مدینه به قدر یکی از محلات تهران نه وسعت داشته و نه جمعیت داشته؛ این سر تا پای نظام اسلامی در زمان پیغمبر است.
اما در همان جو هم چون دشمنی زیاد است، چون مخالفت دشمنان جدی است، چون قدرتهای بزرگ متحد شدند علیه اینکه نظام مدینهی نبوی را از بین ببرند، چون احزاب همدست شدند برای اینکه اسلام را ریشهکن کنند، چون هنوز افکار و ایمانها و دلها آن عمق لازم را در زمینهی مسائل اسلامی به طور عام پیدا نکرده، لذا مرجف در مدینه قابل گذشت نیست: «لنغرینّک بهم»؛
یعنی اگر دست بر ندارند این شایعهپراکنها، این تشنجآفرینها، این کسانی که جامعه را از سلامت و از سکون و آرامش خودش میخواهند خارج کنند، ما تو را «اغرا» خواهیم کرد به آنها؛ یعنی تو را به جان آنها خواهیم انداخت تا انتقام مردم را بگیری. یعنی یک لحن شدیدِ خشن در مقابل کسانی که جو سالم جامعه را حاضر نیستند تحمل کنند و سلامت جامعه را به حال خود بگذارند.”
رهبری در این زمینه می فرماید:اگر یک سخنی از گویندهای در فضا و محیطی و در شرایطی و با مخاطبینی صادر بشود که مایهی گمراهی جمعی از مردم هست، این از نظر اسلام ممنوع است. دلیل و فلسفهی این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً آزادی برای هدایت افکار است، برای رشد افکار است، برای پیشرفت جامعه است. آن آزادیای که موجب گمراهی افکار باشد، موجب رکود افکار باشد، موجب عقبگرد جامعه باشد، این یقیناً قابل قبول نیست. پس یکی از مرزهای آزادی بیان عبارت است از اغواگری، گمراهسازی. هر سخنی که گمراه کننده و به خطا افکنندهی دلها و ذهنها در جامعه باشد، این ممنوع است.
یکی از مرزها، تشنج عمومی در جامعه است.
اما چرا باید با «مرجفون» برخورد فوری و بدون اغماض کرد؟
۱- مواجهه قاطع با خبر نادرست، شایعه و ارجاف و «طرد مرجفون از شهر»، نهتنها برخلاف آزادی بیان نیست، که اتفاقاً بهمنظور پاسداشت آزادی بیان است. در اسناد حقوق بشری، چه سندهای قدیمی و چه متون جدید، تحقق آزادی بیان در جامعه، پیشفرضهایی دارد. تدوینکنندگان مفهوم و مفاد حقوق بشر غربی، بر این نکته واقف بوده و بر آن تأکید کردهاند که آزادی بیان، بدون حدیقف، موجب تضییع اساس آزادی بیان است. به بیان دیگر، در فرضی که همه در هر جامعهای، بدون هیچ محدودیتی مجاز باشند با استناد به «آزادی بیان» هرچیز را بگویند و همه چیز را منتشر کنند، فرصتی برای تحقق آزادی بیان بسیاری از افراد جامعه فراهم نخواهد شد.
با در نظر داشتن این ملاحظه مهم است که میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی (مصوب ۱۹۶۶) بهعنوان یکی از سه سند مادر منشور حقوق بشر، آنجا که در ماده ۱۹ خود تصریح میکند «هرکس حق آزادی بیان دارد»، بلافاصله قید میکند «اعمال آزادی بیان مستلزم حقوق و مسئولیتهای خاص است و لذا ممکن است تابع محدودیتهای معینی شود که در قانون تصریح شده و برای این امور ضرورت داشته باشد: احترام حقوق و حیثیت دیگران / حفظ امنیت ملی یا نظم عمومی یا سلامت یا اخلاق عمومی.»
در حالی که مرز آزادی بیان در سکولارترین سند حقوقی بینالمللی، اینگونه واضح مشخص شده است، در ادبیات حقوقی ما ضمانت اجراهای تعرض به آزادی بیان، واضح و بازدارنده نیست.
۲- این گزاره پربیراه نیست: پیشرفت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نیازمند استقرار امنیت است؛ این امنیت هم از آرامش روانی و امنیت اجتماعی آغاز میشود. به بیان دیگر، تا امنیت روانی جامعه تأمین نشود، نمیتوان انتظار استقرار امنیت ملی و به دنبال آن تحقق رشد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی داشت.
مرجفون با انتشار اخبار نادرست و استفاده نامشروع از آن، جامعه را مضطرب میکنند و سد راه پیشرفت همهجانبه کشور میشوند.
۳- کار مرجفون شایعهپراکنی و انتشار خبر نادرست است. این عمل مجرمانه، مثل توهین، ناسزا یا حتی نشر اکاذیب نیست که در قانون مجازات اسلامی برای طرح و پیگیری نیازمند طرح دعوا از سوی شاکی خصوصی باشد یا گذشت شاکی خصوصی باعث شود توهینکننده، ناسزاگوینده و ناشر اکاذیب مستحق تخفیف باشد. شایعهپراکن، شاکی خصوصی ندارد. شاکی «مرجفون»، یک ملت است. این مهم، وظیفه دادستان را به عنوان مدعیالعموم که حراست از امنیت عمومی، مهمترین کارویژه اوست، بسیار سنگین میکند.
اگر جامعه خود را در آیینه شفاف این آیه بنگریم خواهیم دید که رسانههای دروغساز، کارگر خبرنگارانِ قلم به مزد، بسیاری از سلبریتیها و حتی همه کسانی که از طریق لایک، کامنت، اشتراک گذاری و … به اشاعه اراجیف کمک میکنند، از مصادیق بارز مرجفون هستند.