مکتب اسلام همواره به دنبال تشکیل حکومت اسلامی بوده تا زمینه ساز اجرای احکام الهی به طور کامل باشد.
آغازشکل گیری تمدن اسلامی راباظهوراسلام بایدهمزمان دانست.
درسده هایِ آغازین اسلامی، این تمدن همواره روبه رشد و شکوفایی داشت. امّا برخی عوامل بیرونی و
درونی،موجب ِکُندی ِحرکت تمدن اسلامی شد. قرن اخیر وبه ویژه بروز انقلاب اسلامی ایران را میتوان
نقطه ی خیزش جدیدی برای تمدن اسلامی به شمار آورد.رهبران انقلاب اسلامی همواره هدف ملت ایران و
هدف انقلاب اسلامی را ایجاد یک تمدن نوین اسلامی بیان کردند. تحقق این فرآیند نیازمند نظام سازی فکری متقن می باشد. قابل بیان است که مسیر این تمدن پویا همیشه وجود داشته است ؛ و اساسا تفکر مهدویت شیعی این اندیشه را راهبری می کند.
امروزه با توجه به تغییر و تحولات جهانی،پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بیداری ملت ها و جریان بازگشت به خویشتن و هویت یابی ملت ها، بحث از تمدن و مقولات تمدنی بسیار مورد توجه می باشد. این توجه را می توان در منظرها و رویکردهای متفاوت و متنوع نظریه پردازان، و مدعیان داشتن پیشینه ی تمدنی به خوبی مشاهده کرد.
تمدن ها در طول تاریخ در شکل دادن به هویت بشرگسترده ترین نقش را داشته، و امروزه به سند تاریخی فرهنگی ملت ها تبدیل گشته و از اهمیتی ویژه برخوردار است. کمتر ملتی را می توان یافت که نسبت به میراث تمدنی خود تعصب نورزد، شکوه و پیشینه¬ی آن را به رخ دیگر ملت ها نکشد و برای آن ها هزینه نکند. این توجه به تمدن و مدار قرارگرفتن آن در فرایند هویت یابی ملل مختلف، اندیشمندان و صاحب نظرانی را هم به این عرصه کشانده است. اما گفتن این که انگیزه ی اینان، ناسیونالیسم و قومیت گرایی است یا رویکردی صرفا علمی و پژوهشگرانه ، کاریست دشوار. اما نتیجه¬ی جستجو و پژوهش آنان، ثمره ای نیکو داشته و آن، زدوده شدن گرد وغبار جهل و بی اطلاعی از چگونگی انجام و آغاز جوامع و تمدن های بشری و هم چنین کیفیت فراز و فرود آن هاست.
پرسشی که دهن بسیاری از جمله صاحب نظران حوزه تاریخ و تمدن را به خود مشغول ساخته این است که چه چیزی موجب تولد تمدنی می شود؟ تمدن ها چگونه رشد و اعتلا می یابند؟ و چه می شود که تمدنی دیگر یارای ماندن ندارد و نمی تواند ادامه دهد و مرگ مهر پایانی برحیات آن می زند.
اندیشمندان بسیاری در حوزه ی فلسفه ی تاریخ در مقام پاسخ به این پرسش ها برآمده اند و هریک با توجه به دیدگاه و مبانی هستی شناسانه ی خویش، داستانی برای تولد و آغازین روزهای حیات جوامع بشری و تمدن های بسیاری که آمده اند و رفته اند، یا مانده اند ارائه می کنند.
با تأمل در تعاريف تمدن روشن ميگردد كه هر كس با نگاه و رويكردي خاص تمدن را تعريف كرده است ولي برآيند همهي آنها حاكي از اين است كه تمدن مجموعهي دستاوردها و اندوخته هاي مادي و معنوي بشر براي برآوردن و اقناع نيازهاي جسماني و معنوي اش ميباشد. نكتهي ديگري كه بايد در اين تعاريف لحاظ كرد اين است كه تمدن ها عمدتا از زماني به وجود آمده اند كه بشر زندگي بدوي را ترك گفته و به نوع خاصي از زندگي يكجا نشيني روي آورده است ولي اين به اين معنا نيست كه اين نحوهي خاص از زندگي تمدن سازبوده است، بلكه به قول جان برنال گرچه واژهي Civilistion از كلمهي شهر مشتق ميگردد ولي شهر در واقع معلول تمدن است نه علت آن.
دراین جا دو نظر وجود دارد.دیدگاهی که تمدن را انسانی و ساخته ی ذهن و فکر و عمل انسان می داند و دیدگاهی که فرهنگ و تمدن را الاهی و دینی می داند که براساس اراده و مشیت خداوند شکل می گیرد و بنابرهمین اراده هم سقوط می کند. دیدگاه اول قرائتی عقلانی و دیدگاه دوم قرائتی وحیانی از تمدن ارائه می دهند. شاید بتوان بین این دو به نحوی جمع کرد. به این معنا که بپذیریم تمدن اساسا جوهر انسانی دارد، و پیدایش تمدن مربوط به انسان و پدیده ای این جهانی و مادی است. اصولا تمدن بدون انسان معنا نداشته و تمدن محصول فکر و اندیشه و عمل آدمی می باشد. اما از این نکته نباید غافل شد که تمدن دارای دو جنبه ی ثابت و متغییر می باشد. وجه ثابت تمدنی، عنصر یا عناصری اند که قدر مشترک همه ی تمدن های بشری می باشد و بازگشت این وجه ثابت به ذات و فطرت آدمی است که در همه ی انسانها و در همه ی زمان ها ومکان ها یکسان و متمایل به مبدائی عالی می باشد.
از این طریق است که آن مبداء متعالی یا خداوند در نهاد انسان قابلیت هایی را به ودیعه می گذارد که آدمی با تکیهی برآن می تواند راه رشد و کمال را در جنبه های مادی و غیرمادی بپیماید. یکی از این قابلیت ها نیروی اندیشه و تعقل آدمی است که وی را توانا کرده تا از گونهی زندگی بسیار ابتدایی و بسیط مثلا انسان های اولیه به سطح پیشرفته و پیچیده ای از زندگی در دنیای معاصر برسد. آدمی در مقام عمل و تکوین و فعلیت تمدن با تکیه بر اندیشه وتفکر خویش، عنصر مباشر و مستقیم است. اما از آنجایی که عقل و اندیشه موهبتی الاهیست، در پس یا ورای عمل آدمی خواست و مشیت الهی نیز قرار دارد. وجه متغییر تمدنی هم اموری اند که تابع فطریات نیستند و همان مظاهر تمدنی و تظاهرات بیرونی آن مانند عمارت ها و سازه های دست آدمی و فن آوری ها می باشند. که در طول زمان و با توجه به مکان متغییر و متفاوتند برعکس فطریات که ثابت است و نیاز همه ی بشریت.
تمدن غرب اکنون دست اندرکار تحقق بخشیدن به سه روند مختلف و لیکن مرتبط است: ۱) نابودی نهایی همه تمدن های دیگر؛ ۲) ویران سازی محیط طبیعی؛ ۳) فروپاشی خود از درون و در نتیجه نابودسازی بقایای اخلاق مسیحی. امروز تمدن اسلامی در برابر سیطره تمدن غرب بر جهان به چالش برخاسته است.
بیشتر این آینده شناسان غربی، دست خداوند را یکسره از تاریخ انسان کوتاه می پندارند و آینده را بر اساس استنباط از روندهای کنونی جمعیت شناختی، اقتصادی، زیست محیطی و مانند اینها مطالعه می کنند؛ در حالی که از دیدگاه اسلام، مطالعه آینده همواره مشروط به این است که اراده الهی را در همه لحظات زندگی انسان و در همه دوره های تاریخی حاضر بدانیم؛ همراه هر حکمی درباره آینده، «انشاءاللّه» بگوییم که تأییدی است بر زندگی روزمره هر مسلمان پرهیزکار از تولد تا مرگ. وانگهی، مسلمانان می توانند با اشاره به دورنماهایی که دانشمندان اجتماعی و دیگر متفکران و عالمان غربی یک قرن پیش، از آینده ترسیم کرده اند، به چشم اندازهایی که در جهان امروز برای آینده عرضه شده است، روی خوش نشان دهند. جهان امروزی چقدر با جهانی که آینده شناسان دوران قبلی پیش بینی کرده اند، فرق می کند! نگرش اسلامی به آینده که بر حضور سرنوشت ساز اراده الهی و عوامل پیش بینی نشده در صحنه تاریخ مبتنی است، یقینا می تواند به خود متکی باشد و لازم نیست از آن نوع آینده شناسی های لا ادری گرایانه(نمی دانم چه می شود) احساس خطر کند که انسان و نیروهای کور طبیعت را تنها عوامل مؤثر در صحنه تاریخ جهان می پندارند.
اصول اساسی پیشروی انقلاب اسلامی همان مبانی و اصول دینی، اعتقادی اسلام است که استقلال، آزادی، خودآگاهی، نفی سلطه غیر الهی، تلاش برای تحقق آموزههای اسلام در جوامع و… از جمله آنهاست، در این راستا باید توجه کرد که حق محوری، عدالتخواهی و…. ابزار مهمی برای حفظ و صیانت از انقلاب در مقابل دشمنان است و محاسبات دشمنان را به هم میریزد و به معنای ایجاد یک سپر دفاعی در تقابل هجمههای دشمنان است. صدور فرهنگ قرآنی و انسانساز اسلام و اشاعه مفاهیم، ارزشها و معارف اسلامی که مایه نجات ملتها و مستضعفان و مظلومان است کمک زیادی به تحقق اهداف انقلاب اسلامی و تمدن نوین اسلامی میکند. اگر معنای حقیقی و حقیقت پاک و اصیل انقلاب اسلامی معرفی شود و ملتها با حقایق نورانی انقلاب اسلامی آشنا شوند محتوا، منطق و پیام انقلاب اسلامی منتقل و منتشر و قدرت نرم انقلاب اسلامی در جوامع جریانسازی می شود.
توجه به تعمیم نهادینهی مشارکت بالای مردمی در عرصه سرنوشت کشور و مسلمانان و کسب مشروعیت دینی از مهم ترین موضوعاتی است که در مرحله جامعه اسلامی باید به آن توجه نمود. موضوع مشارکت مردمی در تعیین سرنوشت و اقدامات مشروعیتزا در عرصههای مختلف پیش رو به عنوان ستونهای مستحکم شکلگیری و استقرار تمدن اسلامی خواهد بود و توانمندی سیاسی- دفاعی جامعه را برای حفظ، گسترش و تعمیق تفکر و اندیشه انقلاب اسلامی و دفاع عقلانی از انقلاب اسلامی را بالا می برد.
در مرحله تمدن اسلامی با توجه به نفی سلطه غیر الهی، استقلال و آزادی، کسب مشروعیت الهی- مردمی، نهادینه شدن قوانین متقن و تعمیم آن به مشارکت و مشروعیت دینی و… توانمندی لازم برای ارائهی الگوی برتر تمدن سازی نوین اسلامی ایجاد می شود.
رسیدن به هویت حقیقی تمدن اسلامی و احیای آن و رسیدن به تمدن نوین اسلامی مسلتزم آگاهی از ظرفیت های موجود در جهان اسلام است که از مهم ترین آنها می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- موقعیت راهبردی جغرافیایی کشورهای اسلامی
۲- ظرفیت های فرهنگی جهان اسلام
۳- منابع زیرزمینی و نیروی انسانی کشورها و جوامع اسلامی
۴- سرمایه های فرهنگی و معنوی جهان اسلام (قرآن کریم، قبله مشترک، مساجد، آداب و مناسک مشترک، تاریخ و آرمانهای مشترک و…)
۵ – و…
شناخت و مقابله با عوامل تضعیف کننده و رکود تمدن اسلامی از ضرورت های اجتناب ناپذیر حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی است که برخی از آنها عبارتند از:
۱– انحراف از مسیر اسلام ناب
۲- استبداد حاکمان در جوامع اسلامی
۳- فرقهگرایی
۴- تحجرگرایی (فهم نادرست از اصول و معارف اسلامی)
۵- رکود در حوزه اندیشهورزی و بسنده نمودن به دستآوردهای پیشینیان ۶- و….
از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) هدف نهایی انقلاب اسلامی، دستیابی و نیل به تمدن نوین اسلامی است که برای دستیابی به آن باید ۵ مرحله اساسی انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی سپری شود. معظم له در این رابطه می فرمایند: «… یک زنجیرهی منطقی وجود دارد؛ … حلقهی اول، انقلاب اسلامی است، بعد تشکیل نظام اسلامی است، بعد تشکیل دولت اسلامی است، بعد تشکیل جامعهی اسلامی است، بعد تشکیل امت اسلامی است .»(۹۰/۷/۲۴)
برای فهم مطلوب جریان تمدنی دیگربار نیز به این مبحث خواهیم پرداخت.
mostajar