4

تست mmpi2

  • کد خبر : 1372
  • ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۶:۳۱

           پرسشنامه ای که در اختیار شماست، دارای تعدادی جمله است . با توجه به محتوای جمله ها پاسخ خود را در پاسخنامه وارد کنید الف : Å y ب : Å y ج : Å y تذکرات: الف – در این پرسشنامه جواب صحیح یا غلط وجود ندارد ، بنابراین طبق […]

           پرسشنامه ای که در اختیار شماست، دارای تعدادی جمله است . با توجه به محتوای جمله ها پاسخ خود را در پاسخنامه وارد کنید

الف :

Å

y

ب :

Å

y

ج :

Å

y

تذکرات:
الف – در این پرسشنامه جواب صحیح یا غلط وجود ندارد ، بنابراین طبق نظر و احساس خود پاسخ دهید .
ب – اگر به جملاتی برخوردید که به نظرتان عجیب می آید نگران نشوید و توجه داشته باشید که بعضی از جملات مربوط به گروههای خاصی از افراد است .
ج – هنگام علامت گذاری دقت کنید که شماره جمله در پرسشنامه و پاسخنامه یکسان باشد .
د – از گذاشتن هرگونه علامتی بر روی پرسشنامه خودداری نمایید .
هـ – سعی کنید در پاسخنامه در برابر همه جمله ها علامت بگذارید
۱- مجله های فنی را دوست دارم .
۲- اشتهای خوبی دارم .
۳- بیشتر صبحها سرحال و با نشاط از خواب بر می خیزم .
۴- کار کتابداری را دوست دارم .
۵- با کوچکترین صدایی از خواب بیدار می شوم .
۶- پدرم مرد خوبی است ، یا ( اکر پدرتان مرده است ) پدرم مرد خوبی بود .
۷- خواندن بخش حوادث روزنامه ها را دوست دارم .
۸- معمولا” حرارت دست و پایم در حد طبیعی است .
۹- زندگی روزانه من پر ازچیزهایی است که برایم جالبند .
۱۰- تقریبا” به اندازه سابق قادر به کار کردن هستم .
۱۱- اغلب اوقات احساس می کنم چیزی گلویم را گرفته است .
۱۲- از زندگی جنسی ام راضی هستم .
۱۳- مردم باید سعی کنند خوابهای خود را تعبیرکرده وبه آنها عمل کنند .
۱۴- از داستانهای پلیسی و اسرار آمیز خوشم می آید .
۱۵- در محیط کارم فشار و ناراحتی زیادی احساس می کنم .
۱۶- گاهی اوقات فکرهایم آنقدر بد هستند که نمی توانم درباره آنها با کسی حرف بزنم .
۱۷- معتقدم که زندگی با من خوب رفتار نکرده است .
۱۸- تهوع و استفراغ آزارم می دهد .
۱۹- دوست دارم بفهمم دیگران درباره من چه فکر می کنند .
۲۰- خیلی کم دچار یبوست می شوم .
۲۱- گاهی اوقات خیلی دلم می خواهد از خانه فرار کنم .
۲۲- فکر می کنم هیچکس مرا درک نمی کند .
۲۳- گاهی اوقات طوری به گریه یا خنده می افتم که نمی توانم جلوی آن را بگیرم .
۲۴- گاهی اوقات ارواح شیطانی مرا تسخیر می کنند .
۲۵- دوست دارم یک خواننده باشم .
۲۶- وقتی به دردسر می افتم ، بهترین کار برایم این است که ساکت بمانم .
۲۷- معتقدم که باید جواب بدی را با بدی داد .
۲۸- هفته ای چند بار ناراحتی معده اذیتم می کند .
۲۹- گاهی اوقات دلم میخواهد فحش بدهم .
۳۰- هرچند شب یک بار خوابهای وحشتناک می بینم .
۳۱- برایم مشکل است که حواسم را روی یک کار متمرکز کنم .
۳۲- تجربه ها و احساسهای عجیب و غریب خاصی داشته ام .
۳۳- خیلی کم نگران سلامتیم می شوم .
۳۴- به خاطر رفتار جنسی ام هیچگاه به دردسر نیفتاده ام .
۳۵- درگذشته گاهی چیزهایی دزدیده ام .
۳۶- اغلب اوقات سرفه می کنم .
۳۷- گاهی دلم میخواهد چیزهایی را بشکنم .
۳۸- گاهی روزها ، هفته ها ، یا ماهها بوده که دست و دلم به کاری نمی رفته است .
۳۹- خوابم نامنظم و آشفته است .
۴۰- بیشتر اوقات سردرد کلافه ام می کند .
۴۱- گاهی دروغ می گویم .
۴۲- اگر دیگران سرم کلاه نگذاشته بودند ، موفق تر بودم .
۴۳- قدرت قضاوت من بهتر از گذشته است .
۴۴- هفته ای یک یا چند بار ، بدون هیچ علتی ، ناگهان بدنم داغ می شود .
۴۵- درحال حاضر وضع سلامتیم مثل بیشتر دوستانم خوب است .
۴۶- معمولا” هنگام دیدن دوستان سابقم اظهار آشنایی نمی کنم ، مگر این که آنها پیشقدم شوند .
۴۷- تقریبا” هیچ وقت در قلب یا قفسه سینه ام دردی نداشته ام .
۴۸- بیشتر به جای پرداختن به کارهایم خیالبافی می کنم .
۴۹- من فردی بسیار اجتماعی هستم .
۵۰- اغلب مجبور بوده ام از کسانی اطاعت کنم که به اندازه من نمی فهمیدند .
۵۱- بعضی از مطالبی را که در مدرسه خوانده ام به خاطر ندارم .
۵۲- من زندگی درستی نداشته ام .
۵۳- اغلب در قسمتهایی از بدنم احساس سوزش ، مورمور شدن ، یا خواب رفتگی می کنم .
۵۴- خانواده ام با شغلی که دارم ، یا می خواهم انتخاب کنم موافق نیستند .
۵۵- گاهی آن قدر روی چیزی پافشاری می کنم که دیگران تحمل خود را از دست می دهند .
۵۶- کمتر از دیگران احساس خوشحالی می کنم .
۵۷- معمولا” در پشت گردنم احساس درد می کنم .
۵۸- فکر می کنم اغلب مردم برای جلب کمک و همدردی دیگران بدبختیهای خود را بزرگتر جلوه می دهند .
۵۹- هرچند روز یک بار در قسمت بالای معده ام احساس ناراحتی می کنم .
۶۰- وقتی با دیگران هستم شنیدن چیزهای خیلی عجیب آزارم می دهد .
۶۱- من آدم مهمی هستم .
۶۲- اغلب آرزو کرده ام کاش یک دختر بودم ، یا ( اگر دختر هستید ) هرگز از این که یک دختر هستم متاسف نبوده ام .
۶۳- آدم زود رنجی نیستم .
۶۴- از خواندن داستانهای عاشقانه خوشم می آید .
۶۵- اکثر اوقات احساس غمگینی می کنم .
۶۶- اگر اکثر قوانین دور ریخته می شد ، بهتر بود .
۶۷- شعر را دوست دارم .
۶۸- گاهی حیوانات را اذیت می کنم .
۶۹- فکر می کنم از کاری مثل جنگلبانی خوشم بیاید .
۷۰- در بحث با دیگران به آسانی شکست می خورم .
۷۱- این روزها دارم از رسیدن به هدفهایم نا امید می شوم .
۷۲- گاهی احساس می کنم روحم از بدنم جدا شده و به پرواز در می آید .
۷۳- واقعا” اعتماد به نفس ندارم .
۷۴- دوست دارم یک گل فروش باشم .
۷۵- معمولا” احساس می کنم زندگی با ارزش است .
۷۶- بیشتر مردم فقط با جر و بحث فراوان حقیقت را می پذیرند .
۷۷- هر چند وقت یکبار ، کار امروز را به فردا موکول می کنم .
۷۸- بیشتر افرادی که مرا می شناسند ، دوستم دارند .
۷۹- اهمیتی نمی دهم که مورد تمسخر دیگران واقع شوم .
۸۰- دوست دارم پرستار باشم .
۸۱- بیشتر مردم برای این که پیشرفت کنند دروغ می گویند .
۸۲- کارهای زیادی انجام می دهم که بعدا” از انجام آنها پشیمان می شوم . ( من بیش از دیگران پشیمان می شوم .
۸۳- خیلی کم با افراد خانواده ام دعوا می کنم .
۸۴- یک یا چند بار به علت رفتار بد از مدرسه اخراج شده ام .
۸۵- گاهی دلم می خواهد کارهای خطرناک و دلهره آور انجام دهم .
۸۶- میهمانی ها و کارهایی را که پر از شادی و سروصدا است دوست دارم .
۸۷- در زندگی مشکلاتی داشته ام که به دلیل پیچیدگی زیادشان قادر به تصمیم گیری درباره آنها نبوده ام .
۸۸- معتقدم که زنها باید به اندازه مردها آزادی جنسی داشته باشند .
۸۹- بیشترین گرفتاری و درگیری من با خودم است .
۹۰- من پدرم را دوست دارم ، (یا اگر پدرتان مرده است) من پدرم را دوست داشتم .
۹۱- خیلی کم دچار کشیدگی یا پرش عضلات می شوم .
۹۲- برایم مهم نیست که چه بر سرم بیاید .
۹۳- گاهی اوقات ، وقتی حالم خوب نیست ، بد اخلاق می شوم .
۹۴- اغلب اوقات احساس می کنم یک کار غلط یا بد انجام داده ام .
۹۵- اغلب اوقات خوشحال هستم .
۹۶- حیوانات ، افراد ، یا چیزهایی را در اطراف خود می بینم که دیگران نمی بینند .
۹۷- اغلب اوقات احساس می کنم که بینی ام گرفته و سرم سنگین است .
۹۸- بعضی ها آن قدر امر و نهی می کنند که حتی وقتی حق با آنها است ، دلم می خواهد بر خلاف خواست آنها رفتار کنم .
۹۹- کسی به من حقه زده است .
۱۰۰- هیچ وقت کار خطرناکی را به خاطر مهیج بودن آن انجام نداده ام .
۱۰۱- اغلب احساس می کنم نوار محکمی به دور سرم بسته شده است .
۱۰۲- گاهی عصبانی می شوم .
۱۰۳- اگر روی یک مسابقه یا بازی شرط بندی کنم ، از آن بیشتر لذت می برم .
۱۰۴- بیشتر مردم به این دلیل صداقت و درستی نشان می دهند که می ترسند گرفتار شوند .
۱۰۵- گاهی در مدرسه به علت رفتار بدم پیش مدیر فرستاده شده ام .
۱۰۶- حرف زدن من مثل همیشه است ( یعنی ، تندتر ، آهسته تر ، درهم و برهم یا گرفته تر از قبل نیست ).
۱۰۷- در خانه آداب غذا خوردن را بهتر رعایت می کنم ، تا در بیرون ازخانه .
۱۰۸- کسانی که قادر به سخت کارکردن باشند، شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
۱۰۹- فکر می کنم به اندازه اطرافیانم ، با استعداد و زرنگ هستم .
۱۱۰- اغلب مردم حاضرند حتی از راههای غیر عادلانه به منافع و مزایایی برسند .
۱۱۱- معده ام خیلی ناراحتم می کند .
۱۱۲- تئاتر و نمایش را دوست دارم .
۱۱۳- می دانم چه کسی مسئول تمام مشکلاتم است .
۱۱۴- گاهی وسایل شخصی دیگران ، مثل کفش و دستکش به قدری توجهم را جلب می کند که دوست دارم به آنها دست بزنم یا آنها را بدزدم، حتی اگر بدردم نخورد.
۱۱۵- دیدن خون باعث وحشت یا بهم خوردن حالم نمی شود .
۱۱۶- اغلب اوقات زود رنج و بد اخلاق هستم ، ولی علتش را نمی دانم .
۱۱۷- هرگز استفراغ و سرفه همراه با خون نداشته ام .
۱۱۸- نگران مریض شدن نیستم .
۱۱۹- جمع آوری گلها یا پرورش گیاهان خانگی را دوست دارم .
۱۲۰- معمولا” از آنچه به نظرم درست می رسد ، به شدت دفاع می کنم .
۱۲۱- هرگز به اعمال جنسی ناپسند دست نزده ام .
۱۲۲- گاهی افکارم به قدری سریع بوده که نتوانسته ام آنها را بر زبان آورم .
۱۲۳- اگر اطمینان داشتم که کسی متوجه نخواهد شد ،بدون خریدن بلیط ، وارد سینما می شدم .
۱۲۴- اغلب وقتی کسی کار خوبی در حق من انجام می دهد ، از خود می پرسم که از این کار چه هدفی داشته است .
۱۲۵- معتقدم که زندگی خانوادگی من به خوبی زندگی اغلب کسانی است که می شناسم .
۱۲۶- معتقدم که قانون باید با قاطعیت اجرا شود .
۱۲۷- از انتقاد یا سرزنش به شدت می رنجم .
۱۲۸- آشپزی را دوست دارم .
۱۲۹- رفتار اطرافیانم تاثیر زیادی بر رفتار من دارد .
۱۳۰- گاهی واقعا” احساس می کنم آدم بی مصرفی هستم .
۱۳۱- در کودکی عضو گروهی از دوستانم بودم که سعی می کردند در تمام مشکلات به همدیگر وفادار باشند .
۱۳۲- به زندگی پس از مرگ معتقدم .
۱۳۳- دوست داشتم یک سرباز باشم .
۱۳۴- گاهی دوست دارم با کسی دعوا و کتک کاری کنم .
۱۳۵- اغلب به این دلیل که دیر تصمیم می گیرم ، خیلی چیزها را از دست می دهم.
۱۳۶- وقتی در حال انجام کار مهمی هستم ، اگر کسی ازمن راهنمایی بخواهد یا مزاحمم شود، عصبانی می شوم.
۱۳۷- زمانی خاطرات روزانه ام را می نوشتم .
۱۳۸- معتقدم علیه من توطئه چینی می شود .
۱۳۹- ترجیح می دهم در بازی برنده باشم تا بازنده .
۱۴۰- اغلب شبها بدون این که افکار یا خیالاتی ناراحتم کند ، به خواب می روم .
۱۴۱- در طی چند سال گذشته ، اکثر اوقات حالم خوب بوده است .
۱۴۲- هرگز دچار غش یا تشنج نشده ام .
۱۴۳- وزنم کم و زیاد نمی شود .
۱۴۴- فکر می کنم کسانی مرا تعقیب می کنند .
۱۴۵- احساس می کنم اغلب بی دلیل مجازات شده ام .
۱۴۶- به آسانی به گریه می افتم .
۱۴۷- چیزهایی را که می خوانم به خوبی گذشته نمی فهمم .
۱۴۸- در طول زندگی ، هرگز حالم بهتر از الان نبوده است .
۱۴۹- گاهی احساس می کنم به بیماری خطرناکی مبتلا شده ام .
۱۵۰- گاهی احساس می کنم که باید به خودم یا کس دیگری صدمه بزنم .
۱۵۱- خوشم نمی آید قبول کنم کسی زیرکانه سرم را کلاه گذاشته است .
۱۵۲- زود خسته نمی شوم .
۱۵۳- دوست دارم برخی از افراد مهم را بشناسم ، چون این کار باعث می شود احساس کنم مهم هستم .
۱۵۴- وقتی از یک جای بلند به پایین نگاه می کنم ، می ترسم .
۱۵۵- اگر یکی از افراد خانواده ام با قانون درگیر شود ، عصبی نمی شوم .
۱۵۶- فقط مواقعی که به مسافرت یا گردش می روم ، خوشحال هستم .
۱۵۷- برایم مهم نیست که دیگران درباره ام چه فکر می کنند .
۱۵۸- دوست ندارم در میهمانیها دست به شیرین کاری بزنم ، حتی اگر دیگران نیز چیزی شبیه آن را انجام دهند .
۱۵۹- هیچ وقت غش نکرده ام .
۱۶۰- مدرسه را دوست داشتم .
۱۶۱- خجالتی هستم ، وهمیشه مجبورم کاری کنم که دیگران متوجه این موضوع نشوند .
۱۶۲- کسی سعی می کند مرا مسموم کند .
۱۶۳- ترس شدیدی از مارها ندارم .
۱۶۴- هیچ وقت دچار سرگیجه نشده ام ، یا خیلی کم سرگیجه داشته ام .
۱۶۵- فکر می کنم که حافظه ام خوب است .
۱۶۶- مسائل جنسی فکرم را آزار می دهد .
۱۶۷- گفتگو با غریبه ها برایم مشکل است .
۱۶۸- آشنایانم می گویند در مواقعی کارهایی می کنم که بعدا” نمی توانم آنها را به خاطر بیاورم .
۱۶۹- وقتی خسته می شوم دوست دارم دست به کاری هیجان آور بزنم .
۱۷۰- می ترسم عقلم را از دست بدهم .
۱۷۱- با پول دادن به گداها مخالفم .
۱۷۲- بارها متوجه شده ام که وقتی سرگرم انجام کاری هستم ، دستم می لرزد .
۱۷۳- می توانم مدتی طولانی مطالعه کنم ، بدون این که چشمم خسته شود .
۱۷۴- مطالعه و خواندن مطالبی در مورد کارم را دوست دارم .
۱۷۵- بیشتر اوقات در تمام وجودم احساس ضعف می کنم .
۱۷۶- خیلی کم دچار سردرد می شوم .
۱۷۷- از دقت و مهارت دستهایم کاسته نشده است .
۱۷۸- گاهی موقع دستپاچه شدن خیس عرق می شوم ، و این موضوع خیلی ناراحتم می کند .
۱۷۹- هنگام راه رفتن ، در حفظ تعادلم مشکلی نداشته ام .
۱۸۰- ذهنم خوب کار نمی کند .
۱۸۱- من دچار تب یونجه یا حملات آسم نمی شوم .
۱۸۲- اوقاتی برایم پیش آمده که در طی آن بر روی حرکات و صحبت کردنم کنترلی نداشتم ، ولی از آنچه در اطرافم می گذشت ، آگاه بودم .
۱۸۳- برخی از افرادی را که می شناسم دوست ندارم .
۱۸۴- خیلی کم خیالبافی می کنم .
۱۸۵- کاش این قدر خجالتی نبودم .
۱۸۶- از سر و کار داشتن با پول نمی ترسم .
۱۸۷- اگر خبرنگار بودم ، خیلی دوست داشتم که اخبار مربوط به تئاتر را گزارش کنم .
۱۸۸- از بسیاری از بازیها و سرگرمیها لذت می برم .
۱۸۹- از لاس زدن خوشم می آید .
۱۹۰- اطرافیانم با من بیشتر مثل یک بچه رفتار می کنند تا یک فرد بالغ .
۱۹۱- دوست دارم روزنامه نگار باشم .
۱۹۲- مادرم زن خوبی است ، یا ( اگر مادرتان مرده است ) مادرم زن خوبی بود .
۱۹۳- هنگام قدم زدن خیلی دقت می کنم که پایم را روی شکافهای پیاده رو نگذارم .
۱۹۴- هرگز جوشهایی بر روی پوستم نبوده که باعث نگرانیم شود .
۱۹۵- در خانواده من ، محبت و همکاری خیلی کمتر از خانواده های دیگر است .
۱۹۶- دائما” نگران چیزی هستم .
۱۹۷- فکر می کنم کار پیمان کاری ساختمان را دوست داشته باشم .
۱۹۸- اغلب صداهایی می شنوم که نمی دانم از کجا می آیند .
۱۹۹- من به علم علاقه مندم .
۲۰۰- کمک خواستن از دوستان برایم مشکل نیست ، حتی اگر نتوانم این لطف آنها را جبران کنم .
۲۰۱- شکار کردن را خیلی دوست دارم .
۲۰۲- رفقایم اغلب مورد پسند والدینم نبودند .
۲۰۳- گاهی کمی پشت سر دیگران غیبت می کنم .
۲۰۴- شنوایی من به خوبی اکثر افراد است .
۲۰۵- برخی افراد خانواده ام عاداتی دارند که باعث رنجش و دلخوری من می شود .
۲۰۶- بعضی وقتها احساس می کنم که خیلی آسان تصمیم می گیرم .
۲۰۷- دوست دارم عضو چند انجمن یا باشگاه باشم .
۲۰۸- تقریبا” هیچ وقت طپش قلب یا تنگی نفس نداشته ام .
۲۰۹- صحبت درباره مسائل جنسی را دوست دارم .
۲۱۰- دیدن جاهایی را که قبلا” ندیده ام دوست دارم .
۲۱۱- وظیفه ای به من الهام شده است که تاکنون به دقت آن را دنبال کرده ام .
۲۱۲- گاهی مانع کار کسانی شده ام که می خواسته اند آن کار را نه به خاطر اهمیتش ، بلکه به خاطر پیروی از اصول انجام دهند .
۲۱۳- زود عصبانی می شوم و زود هم آرام می گیرم .
۲۱۴- خانواده ام تقریبا” هیچ تسلطی بر روی من نداشته اند .
۲۱۵- خیلی غصه می خورم .
۲۱۶- کسی سعی می کند چیزی را از من بدزدد .
۲۱۷- تقریبا” تمام بستگانم مرا درک می کنند .
۲۱۸- مواقعی بوده که آن قدر بی قرار بوده ام که نتوانسته ام یک جا بند شوم .
۲۱۹- در عشق شکست خورده ام .
۲۲۰- هیچ وقت نگران قیافه ام نیستم .
۲۲۱- اغلب درباره چیزهایی خواب می بینم که نمی توان درباره آنها با کسی صحبت کرد .
۲۲۲- تمام مسائل مهم درباره امور جنسی را باید به بچه ها یاد داد .
۲۲۳- فکر می کنم عصبی تر از دیگران نیستم .
۲۲۴- من دردی ندارم ، و اگر هم داشته باشم ، بسیار کم است .
۲۲۵- کارها را طوری انجام می دهم که دیگران می توانند آن را سوء تعبیر کنند .
۲۲۶- گاهی وقتها بدون هیچ دلیلی ، یا حتی در شرایط نامناسب ، احساس خوشی و هیجان زیادی می کنم .
۲۲۷- کسانی را که دائما” به فکر پول یا مقام هستند ، سرزنش نمی کنم .
۲۲۸- اشخاصی هستند که سعی می کنند افکار و عقاید مرا بدزدند.
۲۲۹- مواقعی پیش می آید که گویی مغزم خالی شده است ، بطوری که فعالیتهایم متوقف شده ، و از آنچه در اطرافم می گذرد آگاه نیستم .
۲۳۰- با کسانی که می دانم کارشان اشتباه است ، می توانم رفتار دوستانه ای داشته باشم .
۲۳۱- دوست دارم بین جمعی از افرادی باشم که مرتب جوک گفته و شوخی می کنند .
۲۳۲- گاهی در انتخابات به کسانی رای می دهم که آنها را اصلا” نمی شناسم .
۲۳۳- شروع کردن هر کاری برایم مشکل است .
۲۳۴- فکر می کنم که یک شخص محکوم هستم .
۲۳۵- در مدرسه شاگرد ضعیفی بودم .
۲۳۶- اگر هنر مند بودم دوست داشتم گلها را نقاشی کنم .
۲۳۷- از این که چندان خوش قیافه نیستم ، زیاد ناراحت نمی شوم .
۲۳۸- حتی در هوای خنک زود عرق می کنم .
۲۳۹- کاملا” اعتماد به نفس دارم .
۲۴۰- گاهی نمی توانم از دزدی ، یا بلند کردن چیزی از مغازه ها خودداری کنم .
۲۴۱- بهتر است آدم به کسی اعتماد نکند .
۲۴۲- هفته ای یک یا چند بار هیجان زده می شوم .
۲۴۳- وقتی در جمع هستم ، نمی توانم مطلب مناسبی برای گفتگو پیدا کنم .
۲۴۴- معمولا” هر وقت دلم می گیرد ، یک چیز مهیج می تواند مرا از آن حالت خارج کند .
۲۴۵- وقتی خانه را ترک می کنم ، در مورد قفل بودن درها و بسته بودن پنجره ها نگران نیستم .
۲۴۶- معتقدم که گناهان من غیر قابل بخشش هستند .
۲۴۷- یک یا چند قسمت پوستم بی حس است .
۲۴۸- سوء استفاده از کسی را که خود اجازه چنین کاری را می دهد ، بد نمی دانم .
۲۴۹- بینایی من به خوبی سالهای گذشته است .
۲۵۰- گاهی اوقات به قدری از زرنگی بعضی از جنایتکاران خوشم آمده که آرزو کرده ام گیر نیفتند .
۲۵۱- اغلب احساس می کنم که غریبه ها به دیده انتقاد آمیز به من نگاه می کنند .
۲۵۲- برای من مزه همه چیز یکسان است .
۲۵۳- من هر روز ، بیش از حد عادی آب می خورم .
۲۵۴- بیشتر مردم به این علت با کسی دوست می شوند که ممکن است این دوستی برایشان مفید باشد .
۲۵۵- به ندرت احساس کرده ام گوشهایم زنگ بزند یا وزوز کند .
۲۵۶- گاهی اوقات از عزیزترین کسان خود هم متنفر می شوم .
۲۵۷- اگر خبرنگار بودم دوست داشتم اخبار ورزشی را گزارش کنم .
۲۵۸- من در طول روز می توانم بخوابم ولی شبها قادر به خواب نیستم .
۲۵۹- مطمئنم که دیگران پشت سرم راجع به من صحبت می کنند .
۲۶۰- گاهی به شوخیهای بی ادبانه می خندم .
۲۶۱- در مقایسه با دوستانم ترسهای کمتری دارم .
۲۶۲- وقتی در جمعی از من بخواهند بحثی را شروع کنم یا مطلبی را توضیح دهم ، دستپاچه نمی شوم .
۲۶۳- همیشه وقتی یک جنایتکار به وسیله دفاعیات یک وکیل زرنگ آزاد می شود ، از قانون بیزار می شوم .
۲۶۴- در مصرف مشروبات الکلی افراط کرده ام .
۲۶۵- تا وقتی کسی با من حرف نزند با او صحبت نمی کنم .
۲۶۶- هرگز گرفتاری قانونی نداشته ام .
۲۶۷- اوقاتی بوده که در طی آن به طرز غیر عادی و بدون علت خاصی احساس خوشحالی می کردم .
۲۶۸- افکار مربوط به امور جنسی آزارم می دهد .
۲۶۹- وقتی چند نفر به دردسر می افتند ، بهترین کار این است که داستانی درست کرده و همه به آن بچسبند .
۲۷۰- دیدن آزار و اذیت حیوانات باعث ناراحتی من نمی شود .
۲۷۱- فکر می کنم احساساتی تر از دیگران هستم .
۲۷۲- هرگز در زندگی عروسک بازی را دوست نداشته ام .
۲۷۳- اغلب اوقات زندگی برایم رنج آور است .
۲۷۴- در مورد بعضی مسائل آن قدر حساسم که نمی توانم در موردشان صحبت کنم .
۲۷۵- در مدرسه صحبت کردن در مقابل کلاس برایم خیلی مشکل بود .
۲۷۶- من مادرم را دوست دارم ، یا ( اگر مادرتان مرده است ) ، من مادرم را دوست داشتم .
۲۷۷- اکثر اوقات ، حتی در کنار دیگران احساس تنهایی می کنم .
۲۷۸- دیگران به قدر لازم با من تفاهم دارند .
۲۷۹- از شرکت در بازیهایی که خوب بلد نیستم خودداری می کنم .
۲۸۰- فکر می کنم می توانم مثل دیگران به آسانی دوست پیدا کنم .
۲۸۱- دوست ندارم دیگران دور و برم باشند .

۲۸۲- دیگران می گویند که من هنگام خواب راه می روم .
۲۸۳- کسی که با سهل انگاری خود دیگران را به دزدیدن اموالش وسوسه می کند ، به اندازه کسی که دزدی کرده ، مقصر است .
۲۸۴- فکر می کنم تقریبا” هرکسی برای این که به دردسر نیفتد ، دروغ خواهد گفت .
۲۸۵- من حساس تر از اغلب مردم هستم .
۲۸۶- اغلب مردم باطنا” دوست ندارند که برای کمک به دیگران خود را به دردسر بیندازند .
۲۸۷- بیشتر رویا هایم درباره مسائل جنسی است .
۲۸۸- پدر و مادر و افراد خانواده ام بیش از حد از من ایراد می گیرند .
۲۸۹- خیلی زود دستپاچه می شوم .
۲۹۰- درباره پول و کار نگران هستم .
۲۹۱- هیچ وقت عاشق کسی نبوده ام .
۲۹۲- بعضی از کارهایی که افراد خانواده ام انجام داده اند ، مرا به وحشت انداخته است .
۲۹۳- تقریبا” هیچ وقت خواب نمی بینم .
۲۹۴- بیشتر اوقات لکه های قرمزی روی گردنم پیدا می شود .
۲۹۵- هرگز احساس فلجی یا ضعف غیر طبیعی ، در هیچ یک عضلاتم نداشته ام .
۲۹۶- گاهی بدون آن که سرما خورده باشم ، صدایم در نمی آید یا تغییر می کند .
۲۹۷- اغلب پدر و مادرم مرا به اطاعت وادار می کردند ، حتی وقتی که من این کار آنها را غیر منطقی می دانستم.
۲۹۸- گاهی بوهای ناجوری به مشامم می رسد .
۲۹۹- نمی توانم ذهنم را روی یک موضوع متمرکز کنم .
۳۰۰- من به دلایلی ، نسبت به یک یا چند نفر از اعضای خانواده ام حسادت می کنم.
۳۰۱- تقریبا” همیشه درباره کسی یا چیزی نگران هستم .
۳۰۲- خیلی زود حوصله ام از دست دیگران سر می رود .
۳۰۳- اغلب آرزو می کنم ای کاش مرده بودم .
۳۰۴- گاهی آن قدر هیجان زده می شوم که خوابیدن برایم مشکل می گردد .
۳۰۵- من بیشتر از سهم خود در زندگی نگرانی داشته ام .
۳۰۶- برای هیچ کس چندان مهم نیست که چه بر سرمن می آید .
۳۰۷- گاهی آن قدر خوب می شنوم که باعث ناراحتیم می شود .
۳۰۸- هرچیزی را که به من می گویند بلافاصله فراموش می کنم .
۳۰۹- معمولا” حتی در امور جزیی ، مجبورم که قبل از اقدام صبر کرده و فکر کنم .
۳۱۰- وقتی در خیابان آشنایانم را می بینم ، برای اجتناب از روبرو شدن با آنها به طرف دیگر خیابان می روم .
۳۱۱- اغلب احساس می کنم چیزهای دور و برم واقعی نیستند .
۳۱۲- تنها قسمت جالب نشریات ، بخش فکاهی آنهاست .
۳۱۳- عادت دارم که چیزهای بی اهمیت ( مانند درختها یا تیرهای چراغ برق) را بشمارم .
۳۱۴- دشمنی ندارم که واقعا” بخواهد به من صدمه بزند .
۳۱۵- با کسانی که دوستانه تر از حد معمول به نظر می رسند ، با احتیاط رفتار می کنم .
۳۱۶- افکار غیر عادی و عجیب وقریبی دارم .
۳۱۷- دور شدن از خانه ، حتی برای مسافرتهای کوتاه ، مرا مضطرب و ناراحت می کند .
۳۱۸- معمولا” انتظار دارم در کارهایی که انجام می دهم ، موفق شوم .
۳۱۹- هنگامی که تنها هستم ، چیزهای عجیب و غریبی می شنوم .
۳۲۰- گاهی از افراد یا چیزهایی می ترسم که می دانم صدمه ای به من نمی زنند .
۳۲۱- از تنها وارد شدن به اتاقی که یک عده در آن مشغول صحبت هستند ، احساس ترس و ناراحتی نمی کنم .
۳۲۲- از به کار بردن چاقو یا هر چیز برنده و نوک تیز می ترسم .
۳۲۳- گاهی از آزار رساندن به کسی که خیلی دوستش دارم ، لذت می برم .
۳۲۴- به آسانی می توانم دیگران را از خودم بترسانم ، و گاهی برای شوخی این کار را می کنم .
۳۲۵- برای من تمرکز حواس مشکلتر از دیگران است .
۳۲۶- بارها اتفاق افتاده که از انجام کاری منصرف شده ام ، زیرا توانایی انجام آن را در خود ندیده ام .
۳۲۷- کلمات بد و خیلی زشتی به ذهنم خطور می کند و نمی توانم از شر آنها خلاص شوم .
۳۲۸- گاهی افکار بی اهمیتی به ذهنم هجوم می آورند و تا چند روز مرا ناراحت می کنند .
۳۲۹- تقریبا” هر روز چیزهایی اتفاق می افتد که مرا می ترساند .
۳۳۰- گاهی سرشار از انرژی هستم .
۳۳۱- معمولا” کارها را سخت می گیرم .
۳۳۲- گاهی از آزار دیدن به وسیله کسی که دوستش دارم ، لذت می برم .
۳۳۳- مردم درباره من چیزهای زشت و توهین آمیزی می گویند .
۳۳۴- در جاهای بسته احساس ناراحتی می کنم .
۳۳۵- زیاد خود پسند نیستم .
۳۳۶- کسی فکر و ذهن مرا کنترل می کند .
۳۳۷- در میهمانیها بیشتر اوقات به جای این که داخل جمع شوم ، ترجیح می دهم تنها یا فقط با یک نفر بنشینم .
۳۳۸- بیشتر اوقات رفتار مردم برخلاف انتظار من است .
۳۳۹- گاهی احساس کرده ام مشکلاتم آن قدر زیاد شده اند که نمی توانم بر آنها غلبه کنم.
۳۴۰- دید و بازدید از آشنایان را دوست دارم .
۳۴۱- گاهی ذهنم کند تر از حد معمول کار می کند .
۳۴۲- در اتوبوس ، قطار و غیره ، اغلب با غریبه ها صحبت می کنم .
۳۴۳- بچه ها را دوست دارم .
۳۴۴- از شرط بندی روی چیزهای کوچک خوشم می آید .
۳۴۵- اگر امکاناتی فراهم شود ، می توانم کاری انجام دهم که برای مردم بسیار سودمند باشد .
۳۴۶- اغلب به افراد به اصطلاح متخصصی برخورده ام ، که به اندازه من کار بلد نبودند .
۳۴۷- وقتی می شنوم یکی از آشنایانم به موفقیتی رسیده است ، احساس شکست می کنم .
۳۴۸- اغلب آرزو می کنم ای کاش بچه بودم .
۳۴۹- خوش ترین ساعات زندگیم وقتی است که تنها باشم .
۳۵۰- اگر به من فرصت دهند ، رهبر خوبی برای مردم می شوم .
۳۵۱- از شنیدن داستانها و جوکهای بی ادبانه خجالت می کشم .
۳۵۲- معمولا” مردم بیش از آن چه به دیگران احترام می گذارند ، توقع احترام دارند .
۳۵۳- از میهمانیها فقط به این دلیل که با مردم هستم لذت می برم .
۳۵۴- سعی می کنم داستانهای خوبی را به خاطر بسپارم تا بتوانم به دیگران بازگو کنم .
۳۵۵- یک یا چند بار در زندگی احساس کرده ام فردی به وسیله هیپنوتیزم مرا وادار به انجام کارهایی کرده است
۳۵۶- زمانی که مشغول انجام کاری هستم ، نمی توانم حتی برای یک لحظه آن را کنار بگذارم .
۳۵۷- اغلب در غیبت کردن و عیب جویی های اطرافیانم شرکت نمی کنم .
۳۵۸- اغلب ، دیگران نسبت به فکر های خوب من حسادت می کنند ، فقط به این دلیل که این فکرها قبلا” به ذهن خود آنها نرسیده بود .
۳۵۹- از شور و هیجان در یک جمع لذت می برم .
۳۶۰- از ملاقات با آدمهای غریبه ناراحت نمی شوم .
۳۶۱- کسی سعی دارد روی فکر من تاثیر بگذارد .
۳۶۲- یادم می آید گاهی برای خلاص شدن از گرفتاری ، خودم را به مریضی زده ام .
۳۶۳- هنگامی که در جمع دوستان شاد و سر زنده هستم ، نگرانیهایم بر طرف می شود .
۳۶۴- هنگامی که کاری خوب پیش نمی رود ، دلم می خواهد آن کار را فورا” کنار بگذارم .
۳۶۵- دوست دارم دیگران بدانند من بر کارها مسلط هستم .
۳۶۶- مواقعی بوده که به قدری سرشار از انرژی بوده ام که چند روزی نیاز به خواب نداشتم .
۳۶۷- هر وقت امکان داشته باشد از حضور در میان جمعیت پرهیز می کنم .
۳۶۸- از روبرو شدن با گرفتاری یا مشکل شانه خالی می کنم .
۳۶۹- هنگامی که می خواهم کاری انجام دهم و دیگران می گویند که ارزش انجام دادن ندارد ، آن را کنار می گذارم .
۳۷۰- میهمانیها و اجتماعات را دوست دارم .
۳۷۱- اغلب آرزو می کنم که ای کاش از جنس مخالف بودم .
۳۷۲- زود عصبانی نمی شوم .
۳۷۳- در گذشته کارهای زشتی انجام داده ام که هرگز درباره آنها با کسی صحبت نکرده ام .
۳۷۴- اغلب مردم برای پیشرفت در زندگی ، تا حدی از روشهای غیرعادلانه استفاده می کنند .
۳۷۵- هنگامی که دیگران سوالات خصوصی ازمن می پرسند ، عصبی می شوم .
۳۷۶- فکر می کنم نمی توانم برای آینده ام برنامه ریزی کنم .
۳۷۷- از خودم ، با وضع و حالی که فعلا” دارم ، راضی نیستم .
۳۷۸- زمانی که خانواده دوستانم در مورد زندگیم مرا نصیحت می کنند ، عصبانی می شوم .
۳۷۹- در بچگی زیاد تنبیه بدنی شده ام .
۳۸۰- هنگامی که دیگران از من تعریف می کنند ، ناراحت می شوم .
۳۸۱- دوست ندارم نظر دیگران را در مورد زندگی بشنوم .
۳۸۲- اغلب ، با افرادی که به من نزدیک هستند ، اختلاف نظر جدی دارم .
۳۸۳- وقتی که واقعا” کارها بد پیش می رود ، می دانم که می توانم روی کمک خانواده ام حساب کنم .
۳۸۴- در بچگی میهمان بازی را دوست داشتم .
۳۸۵- از آتش نمی ترسم .
۳۸۶- گاهی از سایرین دوری می کنم ، چون می ترسم پیش آنها کاری بکنم یا حرفی بزنم که بعدا” پشیمان شوم
۳۸۷- من گاهی مشروب می خورم ، و فقط در این مواقع است که می توانم احساس واقعیم را بیان کنم .
۳۸۸- خیلی کم دوره های غمگینی داشته ام .
۳۸۹- اغلب می گویند که من آدم جوشی و تند خویی هستم .
۳۹۰- از این که درگذشته بعضی حرفهایم ممکن است دیگران را رنجانده باشد ، ناراحتم .
۳۹۱- احساس می کنم نمی توانم همه چیزها را درباره خودم به کسی بگویم .
۳۹۲- رعد و برق یکی از چیزهایی است که از آن می ترسم .
۳۹۳- دوست دارم مردم را درباره کارهای بعدیم در حال حدس و گمان نگه دارم .
۳۹۴- اغلب نقشه هایی که در گذشته کشیده ام ، آن قدر پر اشکال بوده که مجبور شده ام از آنها صرف نظر کنم
۳۹۵- از تنها ماندن در تاریکی می ترسم .
۳۹۶- اغلب اوقات وقتی خواستم جلوی اشتباه کسی را بگیرم ، نگران این بوده ام که مبادا فکر کند نیت بدی دارم .
۳۹۷- طوفان مرا به وحشت می اندازد .
۳۹۸- اغلب از دیگران راهنمایی می خواهم .
۳۹۹- آینده هر فرد نا مطمئن تر از آن است که بتواند برای آن نقشه های جدی در نظر بگیرد .
۴۰۰- اغلب اوقات حتی زمانی که همه چیز خوب پیش می رود ، احساس می کنم هیچ چیز برایم مهم نیست .
۴۰۱- از آب نمی ترسم .
۴۰۲- اغلب برای تصمیم گیری در مورد کاری باید مدتهای طولانی روی آن فکر کنم .
۴۰۳- وقتی خواسته ام به کسی خوبی کرده و کمکش کنم ، اغلب در مورد نیت من دچار سوء تفاهم شده است .
۴۰۴- مشکلی در بلعیدن ندارم .
۴۰۵- معمولا” آرام هستم و به آسانی عصبانی نمی شوم .
۴۰۶- مطمئنا” از ضربه زدن به مجرمین ، به شیوه خودشان ، لذت خواهم برد .
۴۰۷- به دلیل گناهانی که مرتکب شده ام ، سزاوار مجازات سختی هستم .
۴۰۸- از شکستها چنان ناراحت می شوم که نمی توانم آنها را از ذهنم بیرون کنم .
۴۰۹- از این که هنگام کار کردن کسی مرا نگاه کند ناراحت می شوم ، حتی زمانی که می دانم می توانم آن کار را به خوبی انجام دهم .
۴۱۰- اگر کسی در صف از من جلو بزند ، آن قدر ناراحت می شوم که به او اعتراض می کنم .
۴۱۱- گاهی فکر می کنم به درد هیچ کاری نمی خورم .
۴۱۲- در دوران مدرسه ، اغلب غیبت می کردم .
۴۱۳- یک یا چند نفر از افراد خانواده ام ، آدمهایی بسیار عصبی هستند .
۴۱۴- گاهی مجبور شده ام با افراد گستاخ و مزاحم رفتار خشنی داشته باشم .
۴۱۵- درباره بدبختیهای احتمالی آینده نگرانم .
۴۱۶- عقاید سیاسی محکمی دارم .
۴۱۷- دوست دارم در مسابقات اتومبیل رانی شرکت کنم .
۴۱۸- استفاده از حقه های قانونی ، به شرط آن که منجر به قانون شکنی نشود ، اشکالی ندارد .
۴۱۹- عده ای هستند که من از آنها آن قدرمتنفرم که وقتی گرفتاری برایشان پیش می آید ، عمیقا” خوشحال می شوم .
۴۲۰- انتظار کشیدن مرا عصبانی می کند .
۴۲۱- اگر دیگران فکر کنند که من کاری را درست انجام نمی دهم ، آن کار را کنار می گذارم .
۴۲۲- کوچکتر که بودم ، شیفته شور و هیجان بودم .
۴۲۳- برای غلبه بر رقیب خود ، حاضرم هر کاری بکنم .
۴۲۴- از این که مردم در خیابان ، فروشگاه ، و . . . مرا نگاه کنند ناراحت می شوم .
۴۲۵- مردی که در دوران کودکی از من نگهداری می کرد ( مانند پدر یا ناپدری ) نسبت به من خیلی سخت گیر بود .
۴۲۶- لی لی و طناب بازی را دوست داشتم .
۴۲۷- تا بحال هرگز یک شبح ندیده ام .
۴۲۸- تاکنون چندین بار نظرم را درباره شغل دائمی خود تغییر داده ام .
۴۲۹- هرگز بدون تجویز پزشک ، دارو یا قرص خواب آور مصرف نمی کنم .
۴۳۰- اغلب از این که بد اخلاق و زود رنج هستم تاسف می خورم .
۴۳۱- در مدرسه همیشه نمره انضباطم بد بود .
۴۳۲- من شیفته آتش هستم .
۴۳۳- هنگامی که مجبور باشم ، تنها آن قسمت از حقیقت را می گویم که برای خودم ضرری نداشته باشد .
۴۳۴- اگر من با چند تن از دوستانم دچار گرفتاری می شدیم ، و همه به یک اندازه مقصر بودیم ، ترجیح می دادم که همه تقصیرها را خودم بر عهده بگیرم ، اما دوستانم را لو ندهم .
۴۳۵- اغلب اوقات از تاریکی می ترسم .
۴۳۶- هنگامی که مردی زنی را ملاقات می کند ، معمولا” به جنبه های جنسی زن فکر می کند .
۴۳۷- معمولا” با افرادی که می خواهم آنها را راهنمایی یا اصلاح کنم ، بسیار رک هستم .
۴۳۸- از تصور وقوع یک زمین لرزه به وحشت می افتم .
۴۳۹- بلافاصله یک نظر یا فکر خوب را صد در صد قبول می کنم .
۴۴۰- معمولا” به جای راهنمایی خواستن از دیگران ترجیح می دهم خودم کارها را حل و فصل کنم .
۴۴۱- از این که در محل در بسته و یا جایی شبیه انباری باشم ، می ترسم .
۴۴۲- باید قبول کنم که گاهی بی دلیل درباره چیزهایی واقعا” بی اهمیت نگران شده ام .
۴۴۳- هرگز نظر بد یا احساس ترحم خودم را نسبت به دیگران پنهان نمی کنم ، ولو آن که از من برنجد .
۴۴۴- من آدم بسیار حساسی هستم .
۴۴۵- غالبا” زیر دست کسانی کار کرده ام که کارها را طوری جور می کنند که امتیازها نصیب خودشان شود ، اما بتوانند اشتباهات را به گردن زیر دستان خود بیاندازند .
۴۴۶- چون آدم کمرویی هستم ، گاهی دفاع از حقم برایم سخت است .
۴۴۷- از دیدن زباله منزجر و یا وحشتزده می شوم .
۴۴۸- در عالم رویا برای خود یک زندگی خیالی ساخته ام ، که در باره آن با دیگران حرف نمی زنم .
۴۴۹- بعضی از افراد خانواده ام تند خو هستند .
۴۵۰- نمی توانم هیچ کاری را خوب انجام دهم .
۴۵۱- از این که اغلب اوقات احساس تاسفم را بیش از آنچه واقعا” هست نشان می دهم ، احساس گناه می کنم .
۴۵۲- معمولا” قاطعانه از عقاید خودم دفاع می کنم .
۴۵۳- از عنکبوت نمی ترسم .
۴۵۴- به آینده امیدی ندارم .
۴۵۵- اعضای خانواده و بستگان نزدیکم روابط خوبی با هم دارند .
۴۵۶- دوست دارم لباسهای گران قیمت بپوشم .
۴۵۷- حتی وقتی در مورد موضوعی تصمیم گرفته ام ، دیگران می توانند نظرم را به آسانی تغییر دهند .
۴۵۸- از دیدن بعضی حیوانات ناراحت می شوم .
۴۵۹- می توانم به اندازه دیگران درد را تحمل کنم .
۴۶۰- چندین بار من آخرین نفری بوده ام که از تلاش برای انجام کاری دست کشیده ام .
۴۶۱- از این که دیگران مرا وادار به عجله کنند ، عصبانی می شوم .
۴۶۲- از موش نمی ترسم .
۴۶۳- هفته ای چند بار احساس می کنم که گویی اتفاق خطرناکی در حال وقوع است .
۴۶۴- اغلب اوقات احساس خستگی می کنم .
۴۶۵- تعمیر کردن قفل درب را دوست دارم .
۴۶۶- گاهی مطمئنم که دیگران می توانند افکارم را بخوانند .
۴۶۷- دوست دارم مطالب علمی بخوانم .
۴۶۸- از تنها بودن در یک مکان وسیع و سرباز می ترسم .
۴۶۹- گاهی احساس می کنم که دارم متلاشی می شوم .
۴۷۰- تعداد زیادی از مردم مرتکب رفتارهای جنسی ناپسند می شوند .
۴۷۱- بارها در اواسط شب وحشت زده شده ام .
۴۷۲- از این که فراموش کنم اشیاء را کجا گذاشته ام ، بسیار ناراحت می شوم .
۴۷۳- کسی که در بچگی بیش از همه به او دلبسته بودم و بیشتر از هرکس دیگری او را تحسین می کردم ، یک زن بود ( مادر ، خواهر ، عمه ، یا زن دیگری )
۴۷۴- داستانهای ماجراجویانه را بیشتر از داستانهای عشقی دوست دارم .
۴۷۵- اغلب گیج شده و فراموش می کنم که چه می خواستم بگویم .
۴۷۶- من آدم بسیار دست و پا چلفتی هستم .
۴۷۷- انجام ورزشهای خشن ( مثل بوکس ) را واقعا” دوست دارم .
۴۷۸- از همه اعضاء خانواده ام متنفرم .
۴۷۹- بعضی ها فکر می کنند که شناختن من مشکل است .
۴۸۰- بیشتر اوقات فراغتم را به تنهایی می گذرانم .
۴۸۱- وقتی دیگران کاری می کنند که باعث خشم من می شود ، نارضایتی خودم را نسبت به کارشان بیان می کنم .
۴۸۲- معمولا” تصمیم گیری برایم سخت است .
۴۸۳- مردم مرا آدم جذابی نمی دانند .
۴۸۴- مردم با من خیلی مهربان نیستند .
۴۸۵- اغلب احساس می کنم که به خوبی دیگران نیستم .
۴۸۶- من خیلی لجوج هستم .
۴۸۷- مصرف حشیش برایم لذت بخش بوده است .
۴۸۸- بیماری روانی نشانه ضعف فرد است .
۴۸۹- من گرفتار مواد مخدر یا الکل هستم .
۴۹۰- ارواح یا اشیاء می توانند مردم را در جهت خوب یا بد تحت تاثیر قرار دهند .
۴۹۱- وقتی مجبورم تصمیمات مهمی بگیرم ، احساس در ماندگی می کنم .
۴۹۲- همیشه سعی می کنم خوشحال باشم ، حتی زمانی که دیگران ناراحت هستند یا ایراد می گیرند .
۴۹۳- هنگامی که با مشکلی مواجه می شوم ، در میان گذاشتن آن با دیگران کمکم می کند .
۴۹۴- به اهداف اصلی خود در زندگی رسیده ام .
۴۹۵- معتقدم که مردم باید مشکلات شخصیشان را برای خود نگه دارند .
۴۹۶- این روزها احساس فشار یا استرس زیادی نمی کنم .
۴۹۷- فکر این که تغییراتی در زندگیم بدهم ، ناراحتم می کند .
۴۹۸- بزرگترین مشکل من ناشی از رفتار یکی از نزدیکترین کسانم است .
۴۹۹- از رفتن به دکتر متنفرم ‚ حتی موقعی که مریض هستم .
۵۰۰- با این که از زندگیم راضی نیستم ، اما در این مورد کاری از دستم بر نمی آید .
۵۰۱- برای کاهش مشکلات و نگرانیها ، صحبت کردن با دیگران مفید تر از دارو خوردن است .
۵۰۲- من عادتهای واقعا” مضری دارم .
۵۰۳- مواقعی که مشکلاتی پیش می آید ، ترجیح می دهم ترجیح می دهم ، که دیگران به حل آن بپردازند .
۵۰۴- معایبی دارم که نمی توانم آنها را از بین ببرم .
۵۰۵- کارهای روزمره زندگی آن قدر حالم را به هم می زند که دلم می خواهد همه آنها را رها کنم .
۵۰۶- تازگیها به فکر خودکشی افتاده ام .
۵۰۷- هنگامی که دیگران مزاحم کارم می شوند ، اغلب بسیار بد اخلاق می شوم .
۵۰۸- اغلب احساس می کنم که می توانم فکر دیگران را بخوانم .
۵۰۹- در مواقعی که مجبورم تصمیمات مهمی بگیرم ،عصبانی می شوم .
۵۱۰- دیگران می گویند که من خیلی تند غذا می خورم .
۵۱۱- هفته ای یک بار یا بیشتر مست یا نشئه می شوم .
۵۱۲- کسی یا چیز پر ارزشی را از دست داده ام که هرگز آن را فراموش نخواهم کرد .
۵۱۳- گاهی آن قدر خشمگین و ناراحت می شوم که حال خودم را نمی فهمم .
۵۱۴- قبول نکردن کاری که دیگران از من می خواهند برایم مشکل است .
۵۱۵- خوشترین اوقات من زمانی است که تنها هستم .
۵۱۶- زندگیم پوچ و بی معنی است .
۵۱۷- نمی توانم در شغلی برای مدت طولانی بمانم .
۵۱۸- در زندگی اشتباهات زیادی داشته ام .
۵۱۹- از این که در برابر دیگران زیاد تسلیم می شوم ، ناراحتم .
۵۲۰- تازگیها درباره خودکشی زیاد فکر می کنم .
۵۲۱- تصمیم گیری به جای دیگران و تعیین شغل برای آنها را دوست دارم .
۵۲۲- حتی اگر خانواده ام نباشد ، می دانم که همیشه کسی از من مراقبت خواهد کرد .
۵۲۳- از ایستادن در صف جاهایی مثل سینما ، رستوران ، مکانهای ورزشی ، و . . . متنفرم .
۵۲۴- من سعی کرده ام خود را بکشم ، اما هیچ کس این موضوع را نمی داند .
۵۲۵- همه چیز در اطرافم بسیار سریع می گذرد .
۵۲۶- می دانم که سربار دیگران هستم .
۵۲۷- بعد از یک روز بد ، معمولا” به مشروب نیاز دارم .
۵۲۸- بیشتر مشکلات من از بد شانسی است .
۵۲۹- گاهی به نظر می رسد که نمی توانم حرف زدنم را قطع کنم .
۵۳۰- گاهی بدون این که علتش را بدانم ، عمدا” خودم را زخمی می کنم .
۵۳۱- من ساعتهای طولانی کار می کنم ، حتی اگر شغلم ایجاب نکند .
۵۳۲- معمولا” پس از این که خوب گریه می کنم ، احساس می کنم که حالم بهتر شده است .
۵۳۳- فراموش می کنم که چیزها را کجا می گذارم .
۵۳۴- اگر می توانستم دوباره زندگی کنم ، تغییر زیادی در آن نمی دادم .
۵۳۵- اگر افرادی که به آنها اعتماد کرده ام کارهایشان را سر وقت انجام ندهند ، بسیار کج خلق می شوم .
۵۳۶- به دنبال هر ناراحتی ، سردرد می گیرم .
۵۳۷- از انجام دادن معامله ای که در آن به طرف مقابل کلک بزنم ، خوشم می آید .
۵۳۸- اغلب مردها هرچند وقت یک بار به همسرشان خیانت می کنند .
۵۳۹- اخیرا” نسبت به حل مشکلاتم بی علاقه شده ام .
۵۴۰- یک بار به دنبال مشروب خوردن ، عصبانی شده و ظروف و اثاثیه را شکسته ام .
۵۴۱- اگر برای انجام کاری محدودیت زمانی داشته باشم ، آن را بهتر انجام می دهم .
۵۴۲- یک بار به قدری از دست کسانی عصبانی شده ام که احساس کرده ام دارم منفجر می شوم .
۵۴۳- گاهی افکار وحشتناکی در مورد خانواده ام به ذهنم می آید .
۵۴۴- دیگران می گویند که من به مشروب معتاد هستم ، اما خودم موافق نیستم .
۵۴۵- برای انجام کارهایم همیشه وقت کم می آورم .
۵۴۶- این روزها دائما” به مرگ و زندگی پس از آن فکر می کنم .
۵۴۷- بیشتر اوقات چیزهایی را هم که ممکن است هرگز به درد نخورد ، نگه می دارم .
۵۴۸- گاهی آن قدر عصبانی شده ام که در حین دعوا به کسی صدمه زده ام .
۵۴۹- اخیرا” احساس می کنم در هر کاری که انجام می دهم مورد آزمایش قرار می گیرم .
۵۵۰- در حال حاضر ارتباط زیادی با بستگانم ندارم .
۵۵۱- گاهی به نظرم می رسد افکارم را که با صدای بلند بیان می شوند ، می شنوم .
۵۵۲- هنگامی که غمگین هستم ، معمولا” با دیدار دوستانم ناراحتیم از بین می رود .
۵۵۳- به نظر می رسد هرچه که الان برایم رخ می دهد ، قبلا” نیز برایم رخ داده است .
۵۵۴- هر وقت زندگی برایم سخت می شود ، جز تسلیم چاره ای نمی بینم .
۵۵۵- حتی در خانه خودم ، به تنهایی نمی توانم به یک اتاق تاریک بروم .
۵۵۶- فکر پول و درآمد ذهنم را خیلی به خود مشغول کرده است .
۵۵۷- مرد باید رییس خانواده باشد .
۵۵۸- فقط در خانه خودم احساس آرامش می کنم .
۵۵۹- افرادی که با آنها کار می کنم ، مشکلات مرا درک نمی کنند .
۵۶۰- از درآمدم راضی هستم .
۵۶۱- معمولا” برای انجام کارهایم انرژی کافی دارم .
۵۶۲- تعریف و تمجید دیگران از من ، ناراحتم می کند .
۵۶۳- در اغلب ازدواجها ، یک یا هر دو طرف ناخشنودند .
۵۶۴- تقریبا” هیچ وقت کنترل خود را از دست نمی دهم .
۵۶۵- این روزها به خاطر سپردن گفته های دیگران برایم مشکل است .
۵۶۶- غمگینی یا ناراحتیم به کارم لطمه می زند .
۵۶۷- بیشتر زوجهای متاهل نسبت به هم علاقه زیادی نشان نمی دهند .

mostajar

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1372

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.