3

عاقبت عشق

  • کد خبر : 1421
  • ۰۴ خرداد ۱۳۹۲ - ۶:۴۹

       بعضي ها وقتي عاشق مي شوند فكر مي كند تنها «خسرو و شيرين» و يگانه «ليلي و مجنون» عالم اند، نه حرف كسي را گوش مي كنند و نه يك ذره از منطقشان بهره مي گيرند. وقتي هم كه ازدواج كردند و مشكلي برايشان پيش آمد فكر مي كنند تنها عقل كل عالم […]

      

بعضي ها وقتي عاشق مي شوند فكر مي كند تنها «خسرو و شيرين» و يگانه «ليلي و مجنون» عالم اند، نه حرف كسي را گوش مي كنند و نه يك ذره از منطقشان بهره مي گيرند. وقتي هم كه ازدواج كردند و مشكلي برايشان پيش آمد فكر مي كنند تنها عقل كل عالم اند و گوششان به هيچ نصيحتي بدهكار نيست و اصلا مشورت را باور ندارند. اگر نگاهي به وضعيت ازدواج در كشور بيندازيم و البته آمار طلاق، آن وقت متوجه نتايج منفي اين عقل كل بازي ها مي شويد. يادمان باشد در بسياري از موارد «عاشق شدن، درست ازدواج كردن و حفظ و استحكام زندگي مشترك» فقط به چند مهارت ساده نياز دارد و اندكي «صبر» كه اغلب ما در كمال غرور معتقديم كه هم مهارت داريم و هم صبور هستيم! گرچه وقتي پاي زندگي مشترك و مشكلاتش پيش مي آيد معلوم مي شود كه چندان كه مي گوييم مهارتي نداريم براي حفظ زندگي مشتركمان…امروز دقايقي با ما همراه باشيد تا لذت نقاشي يك پيوند عاشقانه را با هم مرور كنيم، آن هم نه به شيوه «باب راس يا باب ماست!» به شيوه اي عقلاني و منطقي براي عبور عاشقانه از گردنه هاي خطرناك و پيچ هاي تند زندگي…
تحريريه نسل سوم
به خاطر ۳ دليل ازدواج نكنيد
حواستان باشد كه براي متاهل شدن نه عجله كنيد و نه زياد دست دست كنيد ضمن اينكه به خاطر برخي دلايل مسخره هم تن به ازدواج ندهيد.
جنگ با خانواده؛ يكي از شايع ترين دلايل منفي براي ازدواج كردن، تعارض و اختلاف با والدين است . در اغلب موارد طغيان و سركشي عليه والدين سلطه گر و يا شورش عليه خانواده آشفته، ممكن است دلايل منطقي براي ازدواج يك فرد جوان به حساب آيد كه غلط است؛ ازدواج فرار از يك خانه به يك جنگل نيست!
مي خواهم مستقل باشم: شباهت ظريفي بين نياز به فرار يا سركشي و نياز به مستقل بودن وجود دارد. استقلال از خانواده كاري است كه شما مي توانيد انجام دهيد، اما
نمي توانيد انجام اين كار را از شريك خود نيز انتظار داشته باشيد. مستقل شدن سالها طول مي كشد. رشد و توسعه استقلال فرآيندي فراتر از عملكرد شخصي شماست.
من سرخورده شده ام: سرخوردگي و جبران شكست عاطفي قبلي، دليل منفي ديگري براي ازدواج كردن است. اين سندروم چيزي است كه آسان تر در اشخاص ديگر پيدا
مي كنيم تا در خودمان. پاسخ عمومي براي اين افراد «نه گفتن» است! مثلاً مي گويند: من فهميدم تو چه
مي گويي اما ازدواج كردن از نوع ديگر است…شكست هاي عاطفي
پنجره هاي به سوي ازدواج نيست! گول حرف هاي صغري خانم و اكبرآقا را هم نخوريد كه دير شد، ترشيدي، پير شدي، كچل شدي و…«چشمانتان را باز كنيد قبل از ازدواج و بعد از آن سعي كنيد بيشتر چشمانتان را ببنديد!» هر كسي كه مطلب را گرفت، صلوات بفرستد كه لال از دنيا نرود!
كارت و كيك باشد براي بعد…
دقت كنيد كه به جاي وقت گذاشتن براي كيك عروسي همديگر را بشناسيد! تا به حال به رفتارهاي
زوج هاي جواني كه در خيابان ها دنبال لباس و حلقه و كيك عروسي
مي گردند دقت كرده ايد؟ «ديويد آلسون»، روانشناس معروف در خصوص اين رفتارها كه البته خيلي هم لحظات شيريني است مي گويد: «همسران وقت و پول زيادي را براي آماده شدن جشن عروسي هزينه
مي كنند، تا آمادگي براي ازدواج! و اين در حالي است كه عروسي فقط يك روز طول مي كشد، درحالي كه ازدواج براي تمام عمر است.»
همين آدم ها را از نزديك نگاه كنيد، زماني كه آنها براي يادگيري هاي اساسي ازدواج و مهارت هاي ارتباطي، همسري و والديني اختصاص مي دهند، بسيار كمتر بوده و اين اشتباه بزرگي است. اما موضوع اين است كه همان قدر كه به اين مسائل براي يك شب عروسي توجه مي كنيم و دقت مي كنيم تا همه چيز به خوبي پيش رود، به مهارت ها و آمادگي هايي كه بايد براي زندگي مشترك پيدا كنيم نيز توجه كنيم، از خواندن كتاب، شركت در دوره هاي آمادگي براي ازدواج، فرا گرفتن مهارت هاي ارتباطي و گفت وگو كردن غافل نشويم و به همديگر گوش كنيم و بحران «گفت وگو» در كشورمان را جدي بگيريم.
خداحافظ مادر!
معمولا وقتي افراد عاشق مي شوند از خيلي از نكات ريز و كليدي كه
مي تواند تغييرات بنيادي در زندگي آينده شان داشته باشد، غافل
مي شوند. مثلا اغلب اعتقاد دارند كه تمام تلاش خود را خواهند كرد تا شيوه هاي رفتاري خانواده اصلي خود را در خانواده جديد به كار نگيرند. مثلا
مي گويند «من مثل پدرم نخواهم بود» يا «من قصد ندارم خرابكاري هاي خانواده اي را كه در آن بزرگ شده ام، داشته باشم» در حالي كه اين تفكر اشتباه محض است.
روانشناسان مي گويند اگر خانواده اي به صورت باز، راحت و صادقانه ارتباط برقرار مي كند، جوان آن خانواده نيز احتمالاً بعد از ازدواج، به همان شكل ارتباط برقرار مي كند. از طرف ديگر، اگر خانواده اصلي شخصي پر از اختلاف و تعارض باشد، احتمالاً آن شخص نيز همان الگو را در ارتباط زناشويي به كار خواهد گرفت.
بنابراين اگر اعضاي خانواده تان غرغرو هستند، پس به احتمال زياد شما هم آن رفتار را بعد از ازدواج ادامه خواهيد داد. البته اين به آن معني نيست كه نمي توانيد شخصيتي كه
مي خواهيد باشيد! شما قدرت تشخيص و تغيير آنچه را كه در خانواده خود آموخته ايد داريد، ولي اين كار نياز به توجه هشيارانه، خواست شخصي و اراده شما دارد.
هميشه يادتان باشد كه مردم بعد از ازدواج تمايلي براي تغيير رفتار خود نخواهند داشت. بخصوص اين كه يكي از دلايل عمده كه سازگاري زوج هاي جوان را با ازدواج مشكل تر
مي كند، ايده آل گرايي افراطي آنهاست. ارتباطات پيش از ازدواج اغلب با افسانه ها و خيال پردازي ها پر مي شود، به ويژه اين اعتقاد كه صفات نامطلوب همسر بعد از ازدواج تغيير خواهد كرد!
شخصي كه قبل از ازدواج اغلب دير بر سر قرارهايش حاضر مي شود، نوعاً بعد از ازدواج نيز اين گونه عمل خواهد كرد. شخصي كه قبل از ازدواج شلخته بوده، بعد از ازدواج نيز شلخته خواهد بود؛ اما شلختگي او بعد از ازدواج آشكارتر و مشكل سازتر است. يادتان باشد ازدواج نمي تواند آدم ها را تغيير دهد، حتي ممكن است صفات نامطلوب به علت ارتباط بيشتر در ازدواج آشكارتر شود.
آنهايي كه نامزدند بايد ياد بگيرند كه ازدواج مستلزم روي برگرداندن از بعضي آزادي ها براي باليدن است. ديگر زوج ها، آن دختر و پسري نيستند كه هر روز در انواع برنامه ها شركت مي كردند و با دوستانشان برنامه
مي گذاشتند. ضمن اينكه بايد در راه زندگي با خانواده مشورت داشت، اينكه برخي از ما به محض ازدواج «خانواده» خود را ترك مي كنيم، به خاطر ضعف شخصيتي ماست، ما بدون خانواده خود، مانند بادبادكي رها در آسمان بدون اتصال به زمين هستيم؛ گول همسر خود را نخوريد كه به اسم «استقلال» شما را از خانواده و خانواده را از شما جدا كند…
چرا مرا انتخاب كردي؟
دلايل هشيار و ناهشيار زيادي دو نفر را مجذوب يكديگر مي كند. يكي از
راه هاي بهبود روابط ، كشف اين دلايل است. زن و شوهر ها بايستي بدانند چرا يكديگر را دوست دارند، كجاها شبيه هم هستند و كجاها با هم تفاوت دارند و چرا مي خواستند كه با هم ازدواج كنند. اين امر باعث
مي شود به ويژگي هاي مثبت همسرتان خوگيري پيدا نكنيد و دليل انتخاب همسرتان را به عنوان شريك زندگي از ياد نبريد . براي شناخت بيشتر دليل ازدواج با همسرتان
مي توانيد شرايط زير را نيز در نظر بگيريد: اولين چيزي كه از همسرتان شما را مجذب خود كرد چه چيزي بود؟ مجذوب چهره و حركات همسرتان شديد و يا بعد از صحبت احساس اشتراك مي كرديد؟ به صورت دفعي عاشق همسرتان شديد يا با زندگي و تجربه رابطه محكمي پيدا كرديد؟ احساس مي كنيد در چه زمينه هايي شبيه شما است و در چه زمينه هايي با هم تفاوت داريد؟ دوست داريد چه صفتي از همسرتان را افزايش و كدام را كاهش دهيد؟ اگر بخواهيد همسرتان را در يك يا چند صفت خلاصه كنيد چه چيزهايي را نام
مي بريد؟ چه شباهتي بين همسرتان و والدين شما وجود دارد؟
خوشحالم كه «تو» قسمتي از زندگي ام هستي!
روانشناسان معتقدند كه احساسات عاشقانه تقريباً در بهترين حالت خود تا سه سال طول مي كشد. در واقع بايد منتظر تغييراتي در احساسات اوليه عشق باشيم. با اين حال بسياري از روانشاسان معتقدند مي توان احساس عشق را براي مدت طولاني تري زنده نگاه داشت. ضمن اينكه آموزه هاي ديني ما اين نكته را آموزش داده كه رابطه عاشقانه بايد تداوم داشته باشد تا زندگي خانوادگي به شكوفايي و تكامل برسد و اين مهم با اعتماد و احترام طرفين محقق مي شود. اما چگونه؟
صادق باشيد و همديگر را در احساساتتان سهيم كنيد؛ يك رابطه خوب بر پايه صداقت و احترام بنا مي شود. صداقت عنصري ضروري براي يك رابطه عاشقانه است. همچنان كه در عشق پيش مي رويد، بيشتر خودافشايي كنيد، از گذشته بگوييد و در مورد آرزوها و اميدهاي خود صحبت كنيد. اگر در موضوعي ديدگاه متفاوتي داريد، با صميميت به نظرات هم احترام بگذاريد.
تحسين كنيد؛ توانايي هاي همسرتان را تحسين كنيد و در جست وجوي چيزهاي كوچك باشيد هر روز توانايي همسرتان را تحسين كنيد، براي مثال «صبوري شما هميشه مرا تحت تاثير قرار مي دهد» يا «چه دست پخت خوبي داريد».
گوش دادن را ياد بگيريد؛ از نظر كلامي خانم ها و آقايان با هم متفاوت هستند، خانم ها قدرت پردازش بيشتري در فهميدن، پردازش كردن و گوش دادن صحبت هاي ديگران دارند كه ريشه در تعداد بيشتر سلول هاي عصبي مرتبط با پردازش هاي زباني در قسمت چپ مغز دارد. چه صحبت كننده هستيد و چه گوش كننده، ياد بگيريد كه چگونه گوش كننده فعالي باشيد. به چهره فرد مقابل نگاه كنيد و با نشانه هاي كلامي مانند آهان و نشانه هاي بدني مانند تكان دادن سر جواب بدهيد.
همواره بگوييد دوستت دارم؛ گفتن اين دو كلمه كار ساده اي نيست. بسياري از افراد در خانواده هايي بزرگ شده اند كه احساس دوست داشتن را به صورت كلامي انتقال نمي دهند. بعضي ها در نهايت از طريق پيام يا از طريق ايميل اين كار را مي كنند. وقتي به چشمان همسرتان نگاه مي كنيد و مي گوييد دوستت دارم مغز ماده اي به نام اكسي توسين كه به هورمون عشق معروف است، ترشح مي كند، ماده اي كه در تحكيم يك رابطه عاشقانه بسيار موثر است.
معمولا زماني كه ما عاشق كسي مي شويم، به او احترام مي گذاريم، با او مهربانيم و بدي هايش را جزئي مي بينيم و به نظرمان خيلي خوب است؛ سپس با او ازدواج
مي كنيم، اما بعد از ازدواج ديگر به اندازه قبل به او احترام نمي گذاريم، از كوچك ترين كارش ايراد مي گيريم و خطاهاي كوچكش را بزرگ
مي پنداريم. احتمالاً به اين دليل كه شما آگاهي بيشتري از همسر خود پيدا مي كنيد و آنها را بيش از اندازه معمولي مي بينيد، پذيرفتن عادت هاي ناراحت كننده همسر شما برايتان سخت تر
مي شود. اما به ياد داشته باشيد كه ارتباطات شاد و سالم بر اساس مهرباني و سخاوتمندي بنيانگذاري مي شود. درست مثل قبل از ازدواج سعي كنيد، خطاها و اشتباهات همسرتان را در ذهن خود بزرگ نكنيد. مدام به هر كاري كه مي كند، انتقاد نكنيد و فكر نكنيد او هيچ كاري را به تنهايي نمي تواند انجام دهد و هميشه نيازمند پشتيباني شماست.
احترام، حريم حمايتي از يك رابطه سالم است. زن و شوهر هايي كه براي هم احترام قائلند، در واقع به حقوق فردي يك انسان اهميت مي دهند. اين زوج ها با احترام به يكديگر پايه هاي يك زندگي محكم را بنا مي كنند، چه احترام كلامي و چه احترام عملي.
حواستان جمع اين موانع باشد!
نگرش ها و باورهاي خانم و آقا مي تواند مانعي براي ارتباط صحيح شود. نگرش هاي افراد به صورت موانع ارتباطي، موجب مشكلات مي شود و همچنين نمي گذارد زن و شوهرها مشكلات خود را حل كنند. بسياري از موانع ارتباطي، به صورت قواعدي در ذهن افراد
در مي آيد، قواعدي كه اصول زندگي و روابط زناشويي مي شود. حواستان جمع باشد كه درگير اين قواعد نشويد:
«حق با من است و من مجبور نيستم حرف هايت را بشنوم. با من بحث نكن، من درست مي گويم و …/ از من توقع كمك نداشته نباش. خودت بايد مشكلت رو حل كني. مشكل من نيست، مشكل خودته!/ تو بايد من را شناخته باشي، چرا بايد ما بر سر اين چيزها بحث كنيم؟! تو بايد بتواني احساسم را درك كني؟ و…/ تو اگر عاشق من هستي پس چرا بايد سر اين جور مسائل با هم بحث كنيم. چرا با من موافق نيستي؟ و…/ اگر من را دوست داري بايد اين كارها رو براي من انجام دهي. اگر اين طور نيستي پس دروغ مي گويي كه من را دوست داري و…»
روانشناسان معتقدند موانع ارتباطي، نشانه اي از تصور اشتباه خانم و آقا در مورد زندگي مشترك است. موانع ارتباطي نشانه هايي از توقعات نابجا نيز است. بنابراين توقع و انتظارات زناشويي خود را مورد بررسي قرار دهيد تا موانع ارتباطي موجود در ارتباط زناشويي خود را بشناسيد.
از روياي شيرين تا جنگ خونين
همه انسان ها در طول زندگي خود تغيير مي كنند و به موازات اين تغييرات جنبه هايي از زندگي آنها نيز تغيير مي كند. يكي از چيزهايي كه در طول زندگي زناشويي تغيير مي كند نوع و جنس رابطه است. «مرحله رويايي، مرحله ستيزه جويي، مرحله سكون و مرحله حياتي» مراحلي هستند كه هر فردي در دوره اي با او روبه رو مي شود .
مرحله رويارويي: اغلب زوج ها مرحله رويارويي را در آغاز رابطه شان تجربه مي كنند، اگرچه بسيارند كساني كه اين مرحله را در زماني ديگر مانند اواسط عمر تجربه مي كنند. در اين مرحله هر دو نفر درباره زندگي رويا پردازي مي كنند و آينده رضايت بخشي را ترسيم
مي كنند.
دراين زمان افراد آنچه را كه مي خواهند در يكديگر مي بينند و مجذوب تفاوت ها مي شوند.
سطح بالاتري از نشاط، اميد را تجربه مي كنند و احساس مي كنند شريك زندگي خود را پيدا كرده اند. در اين مرحله بر «ما و آينده ما به عنوان يك زوج تاكيد مي شود». در اين زمان به نقاط مثبت مي نگريد، هرچند باعث ناديده گرفتن بخش هايي از واقعيت شود.
اما مرحله ستيزه جويي پس از مدت زمان كوتاهي، زوج ها متوجه
مي شوند كه روياهايشان كم رنگ تر شده است و پيش بيني هايشان درست از كار در نيامده است. بيشتر احساس نااميدي، ناكامي و سرخوردگي
مي كنند. مسير زندگي آن گونه كه آنها فكر مي كردند هموار نبوده است و با مشكلاتي زيادي دست و پنجه نرم مي كنند. اختلاف هايشان برجسته تر مي شود و هر يك سعي مي كنند ديگري را تحت تاثير قرار بدهند، تا تغيير كند.
در مورد هم تعبير و تفسير مي كنند. در مورد ميزان قدرت دچار مشكل
مي شوند و سوالاتي مانند سوالات زير مي پرسند: چه كسي بايد راجع به چه چيزي تصميمي بگيرد؟ چه كسي بايد تغيير كند، من يا تو؟ قدرت بايد بين ما چطور توزيع شود؟ و… آنچه در اين مرحله زياد بر آن تاكيد مي شود «تغيير دادن طرف مقابل به جاي خود است».
مرحله سكون، بعد از آنكه زندگي ستيزجويانه را پشت سر مي گذاريد، مرحله سكون به سراغ شما مي آيد. خود، همسر و در كل زندگي را بيشتر مي پذيريد. به خواسته ها و استقلال همسرتان نيز بيشتر توجه مي كنيد. كمتر دچار هيجانات مانند خشم و نااميدي مي شويد و در برابر مشكلات مقاوم تر هستيد و سعي مي كنيد راه بي تنش و سازنده تري براي حل آنها در پيش بگيريد. زمان كمتري را با هم سپري مي كنيد و بيشتر به علايق فردي، دوستان و شغل خود مي پردازيد. افراد در اين مرحله سعي مي كنند خود را بيشتر بشناسند و به تعريف جديدي از خود برسند. در اين مرحله بيشتر بر اين موضوع تاكيد مي شود كه « من به عنوان يك فرد كيستم؟».
اما مرحله حياتي، مرحله اي است كه همه افراد آن را تجربه نمي كنند. اين مرحله زماني رخ مي دهد كه زوجين با يك مشكل بزرگ و يا تغيير بزرگي روبه رو
مي شوند. مشكل و يا تغييري كه در صورت حل شدن و يا اعمال به نفع يكي از زوجين است و يكي بايد براي ديگري ايثار كند. اين مرحله زماني است كه زوجين با آزادي براي زندگي خود و زندگي مشتركشان تصميم مي گيرند. آنچه در اين رابطه به محك گذاشته مي شود، نوع و كيفيت رابطه زوجين است. آنچه در اين مرحله بر آن تاكيد مي شود«ما چه كساني هستيم و تا كجا براي هم خواهيم ماند» است. افراد در اين مرحله دوست دارند بدانند همسرشان آنها را چقدر دوست دارد و نوع واكنش همسر را ميزاني براي اين موضوع مي پندارند.

mostajar

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1421

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.