هر چند شورای موقت حکومت انتقالی به رهبری «مصطفی عبدالجلیل» خود را برای به دست گرفتن قدرت آماده ساخته اما بافت پیچیده قبیله ای درلیبی، برقراری یک نظام دموکراتیک را با مشکل مواجه خواهد ساخت. وجود قبیله «القذاذفه» در مناطق سبها وساحل لیبی که وابستگی قبیله ای به سرهنگ قذافی دارد، قطعا به سادگی اجازه نخواهد داد امتیازات مادی و معنوی خود را از دست بدهد.
همچنین قبایل «طوارق»، «آمازیق»، «بربری ها» و«تبوکه» به نوعی با قبایل الجزایر، مالی، نیجر، چاد وسودان پیوند سببی دارند در نظام جدید لیبی مطالبات بیشتری خواهند داشت. این قبایل در دوران حاکمیت ۴۲ ساله دیکتاتور لیبی به دلیل داشتن رگه های آفریقائی از برخی امتیازات اجتماعی مانند داشتن ” کد ملی” و حق بر خورداری از مسکن محروم بودند. این قبایل مطالبات جدیدی از نظام آینده لیبی خواهند داشت که بخشی از آن به سازماندهی وضعیت معیشتی و اجتماعی و سیاسی این قبایل باز می گردد. لذا سقوط سرهنگ قذافی می تواند شورش های قبیله ای را در لیبی به دنبال داشته باشد زیرا دیکتاتور مخلوع لیبی از مدتها پیش، قبایل جنوب وغرب لیبی را مسلح کرده بود. با این حال تجربه ۶ ماهه شورای حکومت انتقالی لیبی در زمینه اداره امور این کشور، می تواند عامل مهمی برای خنثی ساختن توطئه های بعدی سرهنگ قذافی تلقی شود.
هر چند تا کنون سرنوشت خود قذافی همچنان نامعلوم است، اما آنچه مسلم است نظام حکومتی او بکلی دچار فرو پاشی شده.
دیکتاتور مخلوع لیبی در گذشته، تلاش می کرد تا لیبی را به دو بخش شرقی وغربی تجزیه کند وخود در غرب لیبی حاکمیت را در اختیار داشته باشد. اما پیشروی انقلابیون لیبی به سمت غرب و شهر طرابلس و آزاد سازی پایتخت لیبی از دست نیروهای وفادار به قذافی، توطئه های دیکتاتور لیبی را نقش برآب ساخت.
به نظر می رسد شورای حکومت انتقالی لیبی به دلیل بر خورداری از یک پشتوانه بین المللی گسترده تا کنون توانسته بر اوضاع سیاسی، امنیت و اجتماعی لیبی مسلط شود.
اما اگر انقلابیون نتوانند قذافی را سریعا دستگیر و محاکمه کنند، بطور طبیعی وی گزینه ایجاد در گیری قبیله ای را مورد استفاده قرار خواهد داد. این احتمال وجود دارد که وی با استفاده از نفوذ فبیله «القذاذفه» سایر قبایل کوچگر و صحرا نشین لیبی را علیه حاکمیت جدید این کشورمتحد کند.
لذا با توجه به بافت قبیله ای لیبی این کشور برای مدتی طولانی شاهد تنش های داخلی خواهد بود زیرا این کشور بیش از ۴۲ سال تجربه ای در زمینه دموکراسی ومردمسالاری نداشته است.
به دلیل نداشتن یک رهبر کاریزماتیک که بتواند انقلاب ملت لیبی را سازماندهی کند به نظر نمی رسد این کشور در آینده نزدیک شاهد شکل گیری یک نظام دموکراتیک باشد.
آنچه مسلم است اکنون کشور لیبی پس از ۴۲ سال حاکمیت دیکتاتوری مطلق و کاملا قبیله ای وارد فضای جدیدی شده اما شکل گیری یک نظام دموکراتیک نیاز به زمان دارد. تدوین قانو ن اساسی ،بر گزاری انتخابات پارلمانی وریاست جمهوری براساس یک تعریف مدنی وبه دور از نفوذ رهبران قبایل می تواند به برون رفت لیبی از وضعیت فعلی کمک کند
گفتگو با دکتر احمد بخشی
سرهنگ سالخورده لیبی آخرین روزهای حکومت ۴۲ ساله خود را بر لیبی سپری میکند. این جمله ای است که بسیاری از تحلیلگران مسائل افریقا این روزها و با به رسمیت شناخته شدن معارضین قذافی توسط بسیاری از کشورهای جهان درباره آینده لیبی بیان میکنند. دیپلماسی ایرانی آخرین وضعیت لیبی را در استاد دانشگاه و تحلیلگر مسائل افریقا بررسی کرده است
نشست گروه تماس لیبی که هفته گذشته در استانبول برگزار شد، باعث به رسمیت شناخته شدن مخالفان توسط برخی از کشورهای جهان شد. به نظر شما به رسمیت شناخته شدن مخالفان میتوان به خودی خود تاثیری در کناره گیری قذافی داشته باشد؟
حاصل گفتگو های نشست گروه تماس که هفته گذشته در استانبول ترکیه برگزار شد، به رسمیت شناخته شدن مخالفان لیبیایی توسط ۳۲ کشور بود که از میان آن ها میتوان به اتحادیه عرب، ناتو و کشورهای همسایه لیبی و ایالات متحده اشاره کرد. اما مهم ترین خبر در این رابطه این بود که وزیر امور خارجه امریکا یعنی خانم کلینتون هم گروه مخالفین و معارضین آقای قذافی را به رسمیت شناخت. بعد از برگزاری این نشست سمت و سوی موضع گیری ها در جهت رفتن آقای قذافی است. روسیه هم اعلام کرده که قذافی باید کناره گیری کند و ما به دنبال ساختاری برای لیبی بعد از قذافی هستیم. روز یکشنبه هم سی ان ان گزارشی را با عنوان لیبی بعد از قذافی پخش کرد که در آن کنار رفتن قذافی پیش فرض گرفته شده بود و گزینه های ساختار سیاسی لیبی بعد از قذافی مورد بررسی قرار گرفته بود.
بنابر این گرچه تا پیش از این کناره گیری قذافی تا ماه آینده میلادی مطرح بود اما در روزهای اخیر صحبت از کنار رفتن او طی چند روز آینده است. تمام این مباحث ما را به این نتیجه میرساند که عملا ناتو، غرب و کشورهای همسایه لیبی و از طرفی ترکیه و اتحادیه افریقا که به نحوی در حال رایزنی برای مشارکت مخالفان و قذافی در آینده لیبی بودند، با توجه به وجهه بدی که آقای قذافی با بمباران مردم و کشتار جمعی و همچنین رای دادگاه بین المللی برای بازداشت آقای قذافی برای او به وجود آمده است، برگ برنده قذافی چه در سطح بین المللی، چه در سطح منطقه ای و چه در سطح داخلی به کلی از بین رفت.
بحث دیگری که درباره لیبی مطرح بود این بود که امریکا، ناتو و غرب هنوز شناختی نسبت به گروه معارضین و مخالفین ندارند و عملا با تلف کردن زمان میخواستند وقت بخرند تا گروه هایی را برای جانشینی و فضای سیاسی بعد از قذافی ایجاد کنند. تحلیل من این است که ساختار سیاسی لیبی را باید در آینده فارغ از آقای قذافی باید بررسی کنیم.
بنابر این به نظر میرسد که فضا در حال حرکت به سمت لیبی بدون قذافی است و عملا نسخه قذافی پیجیده شده است و حتی این که بازماندگان او هم در قدرت مشارکت داشته باشند، دور از ذهن است. زیرا غرب میخواست که مانند مصر یا تونس بتواند تحرکات را در حد اصلاحات سیاسی محدود کند و عملا بخشی از بدنه رژیم قبلی را هم در ساختار سیاسی آینده دخیل کند اما فضای چند ماهه گذشته نشان میدهد که عملا بازماندگان رژیم قبلی، ساختار سیاسی جدید و معارضین را نخواهند پذیرفت و این دو نیرو با یکدیگر دچار تعارض میشوند.
در نتیجه با توجه به این که لیبی عمق استراتژیک اروپا است و بحث نفت هم در این کشور بسیار مهم است، باید زودتر بحران در این منطقه مدیریت شود و شرایط برای لیبی بعد از قذافی فراهم شود. کشورهای غربی با شناسایی و هویت دادن و مشروعیت بخشی به مخالفین آقای قذافی فضا را آماده میکنند تا بتوانند در مجمع عمومی سازمان ملل در شهریور ماه نماینده مخالفان را به عنوان نماینده لیبی به این نهاد معرفی کنند. بنابر این به نظر میرسد در یک ماه آینده شاهد این خواهیم بود که مخالفان بتوانند در سازمان های بین المللی مطرح شوند و نمایندگانی داشته باشند.
با توجه مذاکرات قذافی با فرانسوی ها و از طرف دیگر بحث اقدامات نظامی شدیدتر علیه قذافی مطرح است، به نظر شما کنار رفتن قذافی از چه طریقی صورت خواهد پذیرفت؟ آیا این مسئله از طریق مذاکره حل خواهد شد یا راه حل نظامی برای این مسئله به کار برده خواهد شد؟
به نظر میرسد تحرکاتی برای حل دیپلماتیک مسئله در جریان است. فرانسه هم به نحوی در این مسئله میانجی گری میکند تا کشتن آقای قذافی مطرح نباشد. چون فرمانده ناتو در هفته های گذشته اعلام کرده بود که ما اطلاع داریم که قذافی کجا است و میتوانیم آن محل را بمباران کنیم و او را از بین ببریم.
البته به نظر میرسد که یا این مذاکرات رضایت آقای قذافی را جلب کرده و اگر هم او راضی نشده است، افکار عمومی ناتو و امریکا با توجه به بحران اقتصادی توجیه شده و به دنبال این است که بحران لیبی هر چه زودتر خاتمه یابد. این خاتمه میتواند از طریق نابود کردن آقای قذافی باشد و میتواند از طریق دیپلماسی و صلح باشد اما به هر حال مذاکرات اگرچه قبلا با این هدف انجام میشد که آقای قذافی به عرصه ای بکشاند که به کشور ثالثی تبعید شود اما در حال حاضر با توجه به رای دادگاه بین المللی، اگر هم مذاکراتی در جریان باشد، این مذاکرات بی نتیجه خواهد بود. چون قذافی عملا تحت تعقیب است و باید محاکمه شود و فردای روی کار آمدن معارضین اولین خواسته آن ها محاکمه قذافی است.
با توجه به همه این مسائل هم مسئله مذاکرات در میان است تا تنها محاکمه آقای قذافی مطرح باشد و در حال حاضر به هیچ وجه دیگر بحث مشارکت او در قدرت مطرح نیست. به این دلیل که نه نظام بین الملل و نه معارضین این مسئله را نمیپذیرند. مذاکرات تنها میتواند تیغ تیز محاکمه و دادگاه را کند، کند و توجه معارضین را به خسارات ناشی از این جنگ و تعارض جلب کنند و از طرف دیگر قذافی را راضی کنند تا از قدرت کنار رود.
اما فارغ از این موضوعات سیگنال هایی که از غرب میرسد این است که ما در چند روز آینده شاهد بمباران های بسیار شدید خواهیم بود تا از این طریق بحث تسلیم یا کشته شدن قذافی به نتیجه برسد. بنابر این لیبی بدون قذافی کلید خورده هرچند که مسئله لیبی بعد از قذافی نگرانی هایی را ایجاد کرده است.
با توجه به این که قذافی هم مدعی است که طرفدارانی دارد و دارای پایگاه مردمی است، به نظر شما در صورتی که به هر نحوی قذافی کنار رود، دولتی که در لیبی سر کار خواهد آمد خواهد توانست اوضاع را مدیریت کند؟
مسئله ای که لیبی با آن دست به گریبان است و دیگر کشورها این مسئله را نداشتند این است که در لیبی اعتراض حاشیه علیه متن وجود دارد. اعتراض در شهرهای حاشیه ای در لیبی از شرق این کشور و شهر بنغازی شروع شد و در حال حاضر به پیرامون طرابلس رسیده است. در صورتی که در دیگر کشورها مانند تونس و مصر این اعتراضات در متن شکل گرفت و از پایتخت به شهرهای دیگر منتقل شد.
دلیل این امر این است که دولت لیبی از رانت های نفتی برخوردار است و سیستم کلاینتالیسم یعنی ارباب و رعیتی به وجود آورده است. دولت رانت هایی را در میان مردم پایتخت توزیع میکند و در مقابل اطاعت هایی را خریداری میکند. علی رغم این که جنگ به پشت دروازه های طرابلس رسیده است اما در خود طرابلس اعتراضی علیه قذافی وجود ندارد. عدم وجود اعتراض در طرابلس چه به دلیل رانت باشد و چه به دلیل ساختار امنیتی رژیم قذافی، باعث شده است که قذافی بتواند ادعا کند که مردم پایتخت او را میخواهند. بنابر این یکی از مشکلاتی لیبی بعد از قذافی همین مسئله است.
یکی از سناریو هایی که من برای آینده لیبی می بینم پیش بینی ادامه جنگ داخلی میان گروه های مختلف است. به این دلیل که هیچ گروه و هیچ قبیله و قومی، هژمون یا نیروی غالب نیست و با توجه به این که در طی این مدت اسلحه میان تمام گروه های اجتماعی توزیع شده است، فردای پس از قذافی شاهد جنگ های داخلی خواهیم بود.
از طرف دیگر با توجه به امنیتی شدن فضا ممکن است شاهد روی کار آمدن برخی حکومت های نظامی باشیم. لذا واقعا جامعه لیبی ساختار و شرایط دموکراتیکی را ندارد. به این دلیل که مانند آن چه که در مصر شاهد بودیم، جامعه مدنی ای در لیبی وجود ندارد. بنابر این ممکن است شاهد سیکل کودتاها در این کشور باشیم. هرچند که ناتو ممکن است حضور خود را در این کشور ادامه دهد و لبه تیز نظامیگری را به دلیل منافع خود کند، کند اما باز هم بحث چرخه کودتاهای پی در پی در لیبی بسیار محتمل است.
یکی دیگر از سناریو های آینده لیبی این است که فضا تا مدتی حالت انتقالی داشته باشد. یعنی عملا این حالت جنگ و گریز وجود داشته باشد تا یک هژمون اصلی پیدا شود.
سناریوی بعدی سناریوی پاتریمونیالیسم است که بر اساس آن همچنان نفت میان مردم از طریق هر گروهی که بر سر کار باشد توزیع شود و گروهی حاکم شود که تداوم سیاست های قذافی را داشته باشد. چون به طور حتم در مملکت تک محصولی لیبی، نفت، بودجه بسیاری از بخش ها را تشکیل میدهد. یعنی عملا سیستم جدیدی به وجود میآید اما روند آقای قذافی را با همان ساختار ادامه دهد. البته ناگفته نماند که در تمام این سناریو ها غرب میتواند برنده باشد.
mostajar