چرا فقیهان شیعه خمس را توسعه دادهاند؟
آیةاللّهالعظمى سبحانى: خمس، همانگونه که در غنایم جنگى واجب است، در دیگر درآمدهاى مشروع نیز، با شرایطى که فقها در کتاب خمس گفتهاند، واجب و لازم است. اکنون مسئله را بر قرآن و سنت پیامبر صلىاللّهعلیهوآله عرضه مىکنیم.
قرآن کریم مىفرماید: «واعلموا أنّما غنمتم من شىء فأنّ للّه خمسه وللرّسول ولذى القربى والیتامى والمساکین و ابن السّبیل إن کنتم آمنتم باللّه و ما أنزلنا على عبدنا یوم الفرقان یوم التقى الجمعان واللّه على کلّ شىءٍ قدیر». انفال / ۴۱
«بدانید هرگونه غنیمتى که به دست آوردید، یک پنجم آن براى خدا و پیامبر و نزدیکان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه است، اگر به خدا و آنچه که بر بنده خود در روز جدایى حق از باطل و روز درگیرى دو گروه نازل کرده، ایمان دارید، خداوند بر هر کارى تواناست.»
آیا آیه مبارکه تنها ناظر به غنایم جنگى است، یا مدلول وسیع و گسترده دارد؟ براى پاسخ به این پرسش، باید مادّه «غنم» از نظر لغت مورد بررسى قرار گیرد. در کتابهاى فقهى هرگاه که لفظ غنیمت به کار رود، معمولاً مورد آن، غنایم جنگى است، ولى این سبب نمىشود که ما دلالت آیه را محدود به درآمدهاى جنگى کنیم، بلکه اطلاق آیه که هر درآمدى را شامل است، براى ما حجت مىباشد. لغتنویسان عرب براى لفظ غنیمت معنى وسیعى ذکر مىکنند که اختصاص به غنایم جنگى ندارد. برخى را یادآور مىشویم:
۱٫ خلیل بن احمد فراهیدى (م ۱۷۰ ه) مىگوید: «هر چه را که انسان بدون رنج به دست آورد، غنیمت است». کتابالعین، ۴/۴۲۶، ماده غنم.
۲٫ ازهرى مىگوید: «غنم به دست آوردن چیزى است و اغتنام، بهرهبردارى از غنیمت است». تهذیباللغه، ماده غنم.
۳٫ ابن فارس مىنویسد: «غنم یک ریشه بیش نیست که حاکى از به دست آوردن چیزى است که پیشتر داراى آن نبوده است و بعد، در مورد غنایم جنگى به کار مىرود». مقاییس اللغه، ماده غنم.
در اینجا به همین مقدار از گفتار بزرگان ادب اکتفا مىکنیم، با ذکر این نکته که تفسیر غنیمت به مطلق «درآمد»، در اغلب لغتنامههاى عربى وارد شده است. به نهایه ابناثیر، و قاموس فیروزآبادى و تاجالعروس زبیدى، ماده غنم مراجعه فرمایید.
اتفاقاً قرآن این واژه را در مطلق «سود بردن» بهکار مىبرد، آنجا که مىفرماید: «یا أیّها الّذین آمنوا إذا ضربتم فى سبیل اللّه فتبیّنوا ولا تقولوا لمن ألقى إلیکم السّلام لست مؤمناً تبتغون عرض الحیاة الدّنیا فعند اللّه مغانم کثیرة». نساء/۹۴٫
«اى افراد با ایمان، هنگامى که در راه خدا گام مىزنید و براى جهاد سفر مىکنید تحقیق کنید. و به کسى که بر شما سلام مىکند نگویید مؤمن نیستى، تا بخواهید از این راه به کالاهاى دنیوى دست یابید، زیرا نزد خداوند بهرههاى فراوانى است». جمله «فعنداللّه مغانم» در این آیه، پاداشهاى دنیوى و اخروى را شامل مىشود، هر چند مربوط به درآمدهاى جنگى نباشد، بلکه مىتوان گفت مراد از آن، پاداش اخروى است، در مقابل «عرض الحیاة الدّنیا»، «کالاهاى زندگى دنیوى».
ابنماجه در سنن خود، از رسول خدا صلىاللّهعلیهوآله نقل مىکند که پیامبر صلىاللّهعلیهوآله به هنگام دریافت زکات مىفرمود: «خداوندا! این زکات را براى پردازنده آن سود و پاداش قرار ده و آن را ضرر و زیان قرار مده». سنن ابنماجه، کتاب زکات، باب ما یقال عند اخراج الزکاة، حدیث ۱۷۹۷٫احمد بن حنبل از رسول خدا صلىاللّهعلیهوآله نقل مىکند: «سود مجالس یاد خدا، بهشت است». مسند احمد، ۲/۳۳۰ و ۳۷۴ و ۵۲۴٫ حضرتش ماه رمضان را چنین توصیف مىکند: «غنم للجنّة» مسند احمد، ۲/۳۷۷٫ «سودى براى بهشت است.»
روشنترین گواه بر اینکه آیه هر چند در مورد غنایم جنگى نازل شده است، ولى حکم آن اختصاص به مورد نزول ندارد، این است که فقهاى چهار مذهب اهل سنّت، در مواردى که مال به دست آمده از غنایم جنگى نبوده است، پرداخت خمس را لازم دانسته و با آیه شریفه استدلال نمودهاند خمس در معادن یکى از مالیاتهاى اسلامى است که اسلام آنرا واجب کرده است و فقیهان حنفى به هنگام استدلال بر وجوب خمس در معادن با دو چیز استدلال کردهاند:
۱٫ آیه غنیمت (که پیشتر آنرا ذکر کردیم.)
۲٫ حدیث پیامبر صلىاللّهعلیهوآله: «وفى الرّکاز الخمس» الفقهالاسلامى و أدلته، ۲/۷۷۶؛ مسند احمد، ۱/۳۱۴؛ سنن ابنماجه، ۲/۸۳۹، چاپ ۱۳۷۳٫
«در چیزهاى زیر خاکى معدن و گنج خمس واجب است.»
بررسى کتب حدیث بیانگر آن است که در روایات متعددى جمله یاد شده از پیامبر صلىاللّهعلیهوآله وارد شده است. از نظر شیعه به کلیه درآمدهاى کسبى یک فرد، پس از کسر هزینه سال، خمس تعلق مىگیرد. البته در این مسئله شرایط دیگرى لازم است که اینجا مجال بیان آن نیست، بلکه هدف این است که نشان دهیم قول امامیه در اینجا با روایاتى که اهل سنّت از پیامبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله نقل مىکنند، کاملاً موافق است.
از آنجا که در این مختصر نمىتوانیم همه آنچه را که در این مسئله آمده است، نقل کنیم، به نقل برخى از آنها بسنده مىکنیم:
۱٫ هیئت اعزامى «عبدالقیس»
قبیله عبدالقیس در منطقه شرق عربستان زندگى مىکردند، و امروز نیز مردم قطیف و احساء و حتى بحرین منتسب به همین قبیله مىباشند. رئیس قبیله به نام عبدالقیس به حضور پیامبر صلىاللّهعلیهوآلهوسلم رسید و گفت: میان ما و شما، قبایلى زندگى مىکنند که مشرک هستند و اجازه نمىدهند ما، جز در ماههاى حرام، به حضور شما برسیم. از شما مىخواهیم آموزشهاى لازم را به ما بدهید و ما نیز آنها را به دیگران منتقل کنیم، پیامبر صلىاللّهعلیهوآله فرمود: «من شما را به چهار کار فرمان مىدهم و از چهار کار باز مىدارم:
۱٫ فرمان مىدهم به ایمان به خدا و مىدانید ایمان به خدا چیست؟ شهادت به یگانگى او،
۲٫ به برپایى نماز،
۳٫ پرداخت زکات،
۴٫ پرداخت خمس از غنیمت». صحیح بخارى، ۴/۲۵۰، باب «واللّه خلقکم وما تعملون» از کتاب توحید؛ صحیح مسلم، ۱/۳۵-۳۶، باب الامر بالایمان.
باید دقت شود که مقصود از مغنم چیست؟
در اینجا دو احتمال وجود دارد:
الف. غنایم جنگى.
ب. درآمدهاى حلال.
مسلّماً احتمال نخست منتفى است، چراکه هیئت عبدالقیسى آشکارا مىگفتند که ما توان ملاقات با شما را جز در ماههاى حرام نداریم، زیرا خروج ما از منطقه و عبور از میان قبایل، مایه خطر و خونریزى است. چنین مردمى چگونه مىتوانستند به جنگ با دشمن بپردازند و از آنها غنیمت بگیرند؟! از این گذشته جهاد با دشمن بدون اذن پیامبر و جانشین او جایز نیست. ممکن است تصور شود که مقصود، شبیخون زدن و غارت کردن است. این احتمال نیز صحیح نیست، زیرا پیامبر اکرم صلىاللّهعلیهوآله از هر نوع غارت نهى کرده و سخن ایشان در کتب حدیث وارد شده است که: «نهى النبىّ عن النهب…»؛ التاجالجامع للاصول، ۴/۳۳۴، به نقل از صحیح بخارى. «پیامبر از غارتگرى نهى کرد.» در این صورت جز درآمدهاى حلال انسان، پس از کسر هزینهها، چیز دیگرى مورد نظر نخواهد بود.
۲٫ پیامبر صلىاللّهعلیهوآله آنگاه که عمرو بن حزم را به یمن اعزام کرد، فرمانى براى او نوشت که بخشى از آن چنین است:
«أمره بتقوى اللّه فى أمره کلّه، وأن یأخذ من المغانم خمس اللّه وما کتب على المؤمنین من الصّدقه من العقار عشر ما سقى البعل، وسقت السّماء، ونصف العشر ممّا سقى الغرب». فتوحالبلدان، ۱/۸۱، باب یمن؛ سیره ابن هشام، ۴/۲۶۵٫
نخست برخى از واژگان به کار رفته در فرمان را توضیح مىدهیم:
الف. «العقار» به معنى زمین است و در این جا مقصود، زمینهاى کشاورزى است.
ب. «البعل» درختانى است که نیاز به آبیارى ندارند، زیرا ریشههاى آنان از آبهاى سطحى مجاور رودخانهها استفاده مىکند.
ج. «الغرب» به معنى دلو بزرگ است و منظور درختانى است که با کشیدن آب با دلو، آبیارى مىشوند.
پیامبر گرامى صلىاللّهعلیهوآله در این حدیث، پس از امر به تقوا، دو نوع مالیات اسلامى را یادآور مىشود:
۱٫ خمس غنایم.
۲٫ زکات زمین، گاهى یکدهم و گاه یکبیستم زمینى که به وسیله باران یا آبهاى مجاور سیراب مىشود.
به خاطر کمتر بودن هزینه یک دهم و زمینى که با دلو و کشیدن آب از چاه آبیارى مىشود، یکبیستم. پیامبر صلىاللّهعلیهوآله، عمرو بن حزم را به عنوان فرماندار یمن اعزام کرد، نه به عنوان یک فرد نظامى که در آنجا با مشرکان جهاد کند، زیرا اهل یمن اسلام را پذیرفته بودند؛ طبعاً مقصود از جمله «وأن یأخذ من المغانم خمس اللّه» درآمدهاى حلال کسب است.
در این مورد، عهدنامههاى فراوانى از جانب پیامبر صلىاللّهعلیهوآله به شخصیتهایى که در اطراف شبهجزیره زندگى مىکردند، نوشته شده و در همه آنها پرداخت خمس از غنایم وارد شده است، در حالى که این افراد، فرماندهان نظامى و رجال جنگى نبودند، بلکه در منطقه خود رهبرى و ریاست داشتند و پیامبر صلىاللّهعلیهوآلهوسلم به آنها دستور مىدهد که خمس درآمدها را جمع کرده و براى او بفرستند.
۳٫ پیامبر صلىاللّهعلیهوآله در ضمن عهدى به جهینه بن زید چنین نوشت: «زیر زمین و روى آن و کف درهها و روى آنها از آن شما باشد، از چراگاههاى آن استفاده کنید و از آب آنها مصرف کنید، به شرط آن که یک پنجم درآمد خود را بپردازید». الوثائقالسیاسیة، ص ۲۶۵، شماره ۱۵۷٫
گذشته از این، ائمه اهلبیت علیهمالسلام که همتاى قرآن و همسنگ آن هستند، در روایات فراوانى پرداخت یکپنجم درآمدها را ضرورى و واجب دانستهاند. کسانى که بر حدیث ثقلین مهر صحّت نهادهاند، باید پیروى از سخن آنان را لازم و واجب بدانند.
مستجار