4

فقر وثروت امتحان خدا

  • کد خبر : 1325
  • ۰۴ تیر ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۱

امير المؤمنين- عليه السلام– به مردم مي فرمايد: نگاهتان را به اين ثروت ها يا به اين تهيدستي ها ندوزيد و به اين ها اهميت ندهيد؛چرا كه اين ها ملاك نيست. اين ها وسيله امتحان است. حضرت در ادامه به آيه اي از قرآن استدلال مي كنند: «أيحسبون انما نمدهم به من مال و بنين […]

امير المؤمنين- عليه السلامبه مردم مي فرمايد: نگاهتان را به اين ثروت ها يا به اين تهيدستي ها ندوزيد و به اين ها اهميت ندهيد؛چرا كه اين ها ملاك نيست.

اين ها وسيله امتحان است. حضرت در ادامه به آيه اي از قرآن استدلال مي كنند: «أيحسبون انما نمدهم به من مال و بنين نسارع لهم في الخيرات بل لا يشعرون» ۱؛ آيا چنين مي پندارند كه وقتي مال و ثروت و فرزندان زيادي به آن ها مي دهيم، به خاطر اين است كه حتما ما خيلي خير آن ها را مي خواهيم؟ هيچ كليت ندارد. اين وسيله آزمايش است. نه معنايش اين است كه ما خيلي اين ها را دوست داشتيم كه اين ثروت را به آن ها داديم، نه معنايش اين است كه دشمن شان بوديم.
البته گاهي همين نعمت ها باعث مي شود كه بر عذاب شان افزوده شود. پس به اين كه كسي ثروت دارد يا فقير است، اهميت ندهيد. فقط فكر اين باشيد كه در مقابل خدا چه وظيفه اي داريد كه انجام دهيد. حضرت در ادامه مي فرمايند: «فان الله سبحانه يختبر عباده المستكبرين في انفسهم باوليائه المستضعفين في اعينهم»؛ خدا آن كساني را كه پيش خود، براي خود بزرگي قائلند و خود بزرگ بين هستند- والمستكبرين في انفسهم يعني پيش خود، خود را بزرگ مي شمارند- با اولياء خودش كه به نظر آن ها مستضعف هستند، امتحان مي كند. خدا اين ها را به وسيله اين فقرا امتحان مي كند. البته متقابلا فقرا را هم از راه ديگري به وسيله اغنيا امتحان مي كند. بسياري از افراد در مقابل اغنيا وظايف واجبي دارند كه انجام نمي دهند؛ مثلا آن ها را نهي از منكر نمي كنند، براي اين كه ناراحت نشوند!
عيب هايشان را به آن ها تذكر نمي دهند براي اين كه بتوانند از ثروت آن ها استفاده كنند!به آن ها احترام مي گذارند براي اين كه رأي آن ها را براي خود جلب كنند. اين هم امتحاني است كه آيا وقتي به كسي احترام مي گذارند به خاطر پول و ثروت وي به او احترام مي گذارند يا به خاطر دينش؟ اين براي فقرا يك نوع امتحان است.
انبياء وسيله امتحان مردم
فراز ديگري درهمين خطبه درباره امتحاني است كه خداي متعال مردم را با آن در مورد انبياء امتحان مي كند. مي فرمايند: انبياء غالبا از مردم طبقات پايين و فقير بودند، موقعيت اجتماعي و شكوه و عظمت ظاهري نداشتند. همين امر كه انبياء در ميان فقرا و از طبقه متوسط و فقير جامعه انتخاب مي شوند، براي مردم امتحاني است. «و لو كانت الانبياء اهل قوه الا ترام… لكان ذلك اهون علي الخلق في الاعتبار». عبارت ها، عبارت هاي بسيار زيبا، ادبي و جالبي است. اگر انبياء از آن چنان قدرتي برخوردار بودند كه كسي طمع در توان آن ها نمي كرد،… اين امر باعث مي شد كه مردم خيلي راحت براي آن ها اهميت قائل شوند و حرف آن ها را بشوند و به آن ها اعتنا كنند. چون در قرآن در مورد خود پيغمبر اكرم- صلي الله عليه و آله – از قول كافران مي فرمايد: «و قالوا لولا نزل هذا القرآن علي رجل من القريتين عظيم» ۲٫ اگر خدا مي خواست پيغمبر بفرستد، پس چرا يكي از بزرگان اين دو شهر را نفرستاد؟ چرا بر يك رجل عظيم نفرستاد- منظورشان از عظيم، پولدار و صاحب قدرت بود. آيا جواني كه از كودكي يتيم بوده، اكنون پيغمبر خدا شده است؟ «و لكن الله سبحانه أراد ان يكون الاتباع لرسله… امورا له خاصه لا تشوبها من غيرها شائبه »… اين جمله براي كساني كه دقت كنند و اهل معرفت باشند، تعبير بسيار عالي اي است- مي فرمايد: خدا خواسته كه پيروي انبياء اختصاص به خودش داشته باشد؛ يعني انگيزه مردم براي تبعيت از انبياء فقط خدا باشد و در اطاعت از انبياء هيچ شائبه اي در نيت نداشته باشند؛ نه به خاطر اينكه پول و موقعيت دارد و مي توانند از او بهره اي ببرند و براي زندگي شان استفاده اي كنند و… اين نكته براي ما بسيار آموزنده است كه دقت كنيم، ببينيم واقعا اسلام و پيروي از اهل بيت- عليهم السلام- را كه مي پذيريم، آيا فقط به خاطر اين است كه خدا خواسته است، يا به خاطر اين است كه در كنارش يك منافعي هم داريم؟
هرچه امتحان سخت تر، پاداش آن بيشتر
حضرت در ادامه مي فرمايد: «و كلما كانت البلوي و الاختيار اعظم كانت المثوبه و الجزاء اجزل». اين يك قاعده كلي است كه البته روشن است؛ ولي حضرت به آن تصريح فرموده است. مي گويد: برخي از اين امتحان ها، آسان تر و برخي سخت تر است هرچه امتحان سخت تر باشد، پاداش آن بيشتر خواهد بود. امتحان هاي ساده كه افراد، راحت مي توانند جواب دهند، مزد زيادي ندارد.
در مورد حضرت ابراهيم در آتش افتادن، يك امتحان بود كه آن را با رضا و رغبت فراوان پذيرفت. اگر اهميت آن امتحاناتي كه در مورد حضرت ابراهيم بود را هم كساني بفهمند، مثل افتادن در آتش و… (كه كمابيش ما هم مي فهميم). اما يك امتحانات خيلي دقيق وجود دارد كه اصلا ما صورت مسئله را نمي فهميم. به نظر من امتحان مهم تر براي آن حضرت، آن لحظه اي بود كه جبرئيل آمد و گفت: «هل لك من حاجه »؛ كاري با ما داري؟ ابراهيم بين زمين و هوا در فضائي است كه او را از منجنيق پرت كرده اند تا داخل آتش بيفتد! دراين فاصله جبرئيل آمده و مي گويد: با ما كاري داري؟ فرمود: «اما اليك فلا»؛ به تو احتياجي ندارم! اين امتحان است. اين از آن در آتش افتادن و از ذبح فرزند هم مهم تر است. در يك چنين حالي انسان بگويد: «فقط خدا». و به هيچ كس ديگري اعتمادي نداشته باشد، مهم است. از اين قبيل امتحانات براي پيغمبر اسلام فراوان بوده است. پيامبر گرامي اسلام هم امتحان داشت؛ اما آنچه او در سايه امتحان به دست مي آورد، از همه آنچه ما در عالم مي شناسيم، ارزشمندتر بود.
حج، امتحان مشترك همه بني آدم
در فراز ديگري مي فرمايند: از زمان حضرت آدم تا زماني كه انسان روي زمين وجود دارد، همه را خدا به يك وسيله اي كه براي همه مشترك است، امتحان كرده است. اين هم يك نوع امتحان است و آن اين است كه يكسري سنگ هائي را در يك بياباني قرار داده است كه نه آبي دارد، نه علفي، نه باغي و نه ساختماني. آن جا چند سنگ به همراه يك سنگ سياه است. به همه بني آدم، از خود حضرت آدم گرفته تا همه كساني كه روي اين زمين زندگي كنند، دستور داده است كه بايد برويد به اين سنگ ها احترام بگذاريد و دور آن ها طواف كنيد. اين هم يك جور امتحان است. سنگي كه به تعبير اميرالمؤمنين- عليه السلام- نه مي بيند، نه مي شنود، نه نفعي براي كسي دارد، نه ضرري به كسي مي تواند برساند. البته اين كه صورت ملكوتي اش تأثيري دارد و مي شنود، يك حساب ديگري است.
آنچه كه مردم در آن جا مي بينند، يك سنگ است. بايد در مقابل اين سنگ طواف كنند و اين مهم ترين عبادتي است كه ما و همه مسلمان ها هم به آن آزمايش مي شويم. در حج به وسيله حجر الاسود يعني يك سنگ سياه، مسلمانان امتحان مي شوند: «ألا ترون ان الله سبحانه اختبر الاولين من لدن آدم صلوات الله عليه الي الاخرين من هذا العالم بأحجار لا تضر و لا تنفع و لاتبصر و لا تسمع»: خداوند حضرت آدم تا آخرين انسان هائي كه در اين عالم روي اين زمين زندگي كنند، را با سنگ هائي كه هيچ نفع و ضرري از آن سراغ ندارند، نه مي بيند و نه مي شنود، امتحان كرده است. فقط براي اطاعت خدا بايد بروند آن جا دور بزنند. آيا اين كار را مي كنند يا نمي كنند؟ بعد حضرت ادامه مي دهند: «و لو أراد سبحانه ان يضع بيته الحرام و مشاعره العظام بين جنات و انهار…»- دراين جا هم چند عبارت بسيار زيبا و ادبي ذكر كرده اند كه من اين ها را تلخيص كرده ام- مي فرمايند: اگر خدا مي خواست خانه خودش را در يك جايي قرار بدهد كه داراي باغ هاي زيبا، درخت هاي پرميوه، نهرهاي جاري منظره هاي چشم نواز بود، و چنين جايي را روي يك قطعه زمين حاصل خيزي قرار مي داد…- به جاي اين كه چند تا سنگ را توي يك بيابان خشك بي آب و علف قرار بدهد- «لكان قد صغر قدر الجزاء علي حسب ضعف البلاء»؛ لازمه اش اين بود كه امتحان، امتحان آساني شود و به تبع، مزدش هم كم شود. چون در اين صورت، در حقيقت امتحاني نبود. همه دل شان رفتن به يك چنين جائي را مي خواهد. مگر مردم همه عالم براي رفتن به كشورهاي معروف كه جاهاي تماشايي دارد پول هاي كلان خرج نمي كنند تا چند روزي آن جا تفريح كنند؟ با اين اوضاع كنوني كه خداوند قرار داده است، امتحان معنا پيدا مي كند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- المومنون / ۵۵ و ۶۵ ۲- الزخرف/ 

mostajar

 

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1325

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.