3

علم كلام و نوآوري

  • کد خبر : 1276
  • ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۰:۲۵

      ۱٫ (علم كلام) يكي از (علوم بنيادي اديان) است كه به عنوان واسطه اي بين (دين و دانش هاي بشري)، روابط اين دو را بازگو و سعي مي كند دين را در مقابل (دانش هاي زماني و مكاني بشري) از نظرتطابق با زمان و مكان قابل تفسير كند تا زمينه سريان و […]

 

 

 

۱٫ (علم كلام) يكي از (علوم بنيادي اديان) است كه به عنوان واسطه اي بين (دين و دانش هاي بشري)، روابط اين دو را بازگو و سعي مي كند دين را در مقابل (دانش هاي زماني و مكاني بشري) از نظرتطابق با زمان و مكان قابل تفسير كند تا زمينه سريان و جريان دين در(جامعه و فرهنگ سيال بشري) فراهم گردد. پس (مرگ و زندگي و ركودو نوآوري) هر دين، مشروط به علم كلام آن دين و (حضور و عدم حضوراجتماعي دين) نيز بسته به كلام مي باشد.

 

 

۲٫ علم كلام همانطور كه از نام آن پيداست، يك (علم ارتباطي) است،چرا كه در پي بيان حقانيت خود از طريق استدلال و گفت و گو درباره دين و اديان ديگر است. پس (پردازش اطلاعات) كلامي به گونه اي است كه بتواند به استدلال بپردازد و (رقيب معرفتي) به عنوان يك شاخص مهم در ذهن كلامي است كه بتواند برابر آن (برهان سازي) كند. از اين روعلم كلام يك علم ارتباطي است و (ارتباط دانش) آن را شكل محتوايي و صوري مي بخشد.

 

 

۳٫ علم كلام، فراخي و تنگي (قبض و بسط) هر دين در مواجهه با(جهان) را شكل مي دهد و هر چه كلام يك دين فراخ تر باشد، جهان آن دين و معرفت ديني گشوده تر است و هر چه تنگ تر، (نظام ارتباطي دين) بسته تر است. پس (قدرت و اقتدار ارتباطي دين) از كلام آن ناشي مي شود.

 

 

تاريخ كلام اديان ناشي از فرود و فراز كلام آنهاست و فهم تاريخي اديان به شكوفايي و نوآوري در كلام آنها كمك خواهد كرد.

 

 

۴٫ (فرود و فراز) كلام تابع دو عامل است، يكي (گشوده بودن يك دين) نسبت به كل دانش هاي بشري، كه (سازمان هاي ديني) بايستي در فراگيري دانش هاي بشري تلاش كنند و ديگر (مطالعات درون ديني) يا مطالعات (متون اصلي دين) كه اين دو عامل متلازم هم هستند؛ يعني هر چه يك دين نسبت به دانش هاي بشري گشوده ترباشد رجوع به متون اصلي بيشتر خواهد شد و هر چه رجوع به متون اصلي بيشتر باشد، دين نسبت به جهان گشوده تر عمل مي كند؛ پس سياستگذاري معرفتي سازمان هاي ديني ـ كه كلام در رأس آن قرار داردـ بسيار ضروري و مهم مي باشد.

 

 

۵٫ آنچه در كلام رخ مي دهد، يك نوع (چارچوب تئوريك) براي مطالعات ديني است كه يك (چارچوب مرجع) براي تحقيقات ديني بوده و بدون اين چارچوب، تحقيقات ديني به (فرآيندي سرگشته وگاهي متضاد) تبديل مي شوند كه (لايغني من الحق شيئٹ) و آنچه ازاين فقدان چارچوب تئوريك به وجود مي آيد، نا اميدي معرفتي و فكري است كه نتيجه آن تسليم در برابر (معرفت هاي وارداتي) و (تعليق درفضا و جهت يابي بيروني و سرگشتگي تراكمي) است.

 

 

۶٫ در (فضاي تعليقي تئوريك) يك نوع (خردبيني و كلان نابيني) رخ مي دهد كه در (سازمان دانشي)، به صورت (دانش هاي عملي ناكارآمد)و (انشقاق بين حوزه هاي معرفتي) به گونه سازماني، تجلي مي كند (مثل فقهي شدن سازمان حوزه ها و جنبي شدن دروس كلان مثل فلسفه،كلام و تفسيرهاي متون مثل قرآن و نهج البلاغه و متون روايي و…) وزماني كه بين حوزه هاي كلان و خرد يك سازمان تحقيقاتي، انقطاع به وجود مي آيد، (ركود علمي به گونه سازماني) به وجود مي آيد كه سرمداست.

 

 

۷٫ اگر چارچوب كلامي سازمان ديني تدوين شد، چارچوب هاي كلان تحقيقاتي تدوين مي شود و (چارچوب هاي كلان تحقيقاتي)،(چارچوب هاي روشي عظيم) را به وجود مي آورد (كه اين چارچوب روشي در حوزه هاي علميه به (اصول فقه) مشهور شده است ؛ هر چندمي توان آن را (اصول معارف) تفسير اسم و گسترش داد) وچارچوب هاي روشي، (نوآوري تراكمي) را در يك سازمان ديني و دانش رقم مي زند و معارف اسلامي در يك چارچوب گسترده بسط مي يابد،پس مي تواند با آغوش گشوده با جهان روبرو شود.

 

 

۸٫ كلام چون يك دانش ارتباطي است و اين ارتباطات با ديگر (ملل ونحل) است، پس يك نوع (ارتباطات ميان فرهنگي) و (ارتباطات ميان معرفتي و ميان دانشي) ايجاد مي كند و آن گونه در روش شناسي كه در اديان نيز ايجاد مي كند يك نوع (روش شناسي ميان فرهنگي)مي باشد و از اينجاست كه (فقه ميان فرهنگي) توليد مي شود و ازاينجاست كه اديان در سطح جهان، به شدت ميان فرهنگي عمل مي كنند و سعي در (ارتباطات ميان فرهنگي و ميان مذهبي) مي كنند و(آينده) مذهبي كه در ارتباطات ميان مذهبي و ميان فرهنگي موفق شود روشن است.

 

 

۹٫ كلام اسلامي بر اساس (صيرورت) بنا شده است، چون جهان درحال (شدن جامع) است (يسئله من في السموات و الارض كل يوم هوفي شأن)، پس يك جهان گشوده كامل در كلام اسلامي، ترسيم مي شودو اين صيرورت يك نوع (صيرورت جامع) است كه كل جهان هستي راشامل مي شود. پس هر لحظه، لحظه نويي است و اين لحظه نيز سيال است و در يك وضعيت بي نهايت است، چون هر (ظاهري، باطني) داردتا (بي نهايت).

 

 

۱۰٫ جهان بر اساس (اسم و معنا) آفريده شده است و بزرگ ترين اسماء الهي پيامبران و اولياء او هستند كه باعث فيض و بارش معنا برجهان مي باشند و جهان هستي را در پناه (واحد فياض) بسط و گسترش مي بخشند؛ يعني با بسط اسمايي خداوند در جهان هستي (آمدن پيامبران تا خاتم پيامبران) جهان نيز بسط مي يابد (چنانچه در قرآن آمده است).

 

 

۱۱٫ پس جهان بر اساس يك نظام ارتباطي (اسم و معنا) بسط مي يابدو با هر ذكر و نامي جهان سيال تر مي شود. پس (نظريه پيشرفت در كلام اسلامي) رقم مي خورد؛ يعني (تكامل و پيشرفت در يك جهان سيال باجامع اسماء الهي ؛ يعني امام معصوم). و از طرف ديگر سراسر جهان يااشياء همه و همه اسماء الهي است. فناوري به عنوان فرهنگ مادي مظهر اسماء الهي است و فرهنگ معنوي مثل ادبيات و هنر و فلسفه وفرهنگ عامه و علم نيز مظهر اسماء الهي است. (ولايت يعني همراهي جامعه با امام براي رسيدن به اسماء الهي در جهان خلقت و در نتيجه رسيدن به پيشرفت جامع).

 

 

۱۲٫ در اين فضاي كلامي اسلامي، روش شناسي خاص مي طلبد و آن يك نوع (تفسير و هرمنوتيك سيال) مي باشد كه مي توان يك نوع (هرمنوتيك گويا و پويا) نام داد كه در متون اسلامي به (هرمنوتيك استنطاقي) مشهور است (الا فاستنطقوه) يعني طلب معنا و طلب ارتباطو (ولايت يعني وسيله اي براي رسيدن به اين هرمنوتيك گويا و پويا) واين در اصول فقه يا روش شناسي اسلامي نيز سريان مي يابد كه اولين قدم آن جمعيت است كه در بحث (دلالت) است و (ولايت بر دلالت)حاكم مي شود (چه در ارتباطات كتبي يا شفاهي). پس در يك جهان سيال تجلي اسماء الهي در امام، (شكل هاي متغير زماني و مكاني)خواهد داشت كه (دلالت نيز تابع زمان و مكان) مي باشد و (تطبيق زمان و مكاني امام با زمان فعلي)، (بنياد نوآوري) را بنا خواهد كرد.

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1276

برچسب ها

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.