3

در بیان آداب ظاهریه و باطنیه قرآن کریم

  • کد خبر : 1308
  • ۱۸ فروردین ۱۳۹۰ - ۶:۳۷

در بیان آداب ظاهریه قرائت قرآن : آداب ظاهریه آن آنست که : ۱ ـ با وضوء باشد . ۲ ـ به طریق ادب با سکون و وقار نشسته یا ایستاده باشد . ۳ ـ رو به قبله سرپیش افکنده و تکیه نزده باشد . ۴ ـ چهار زانو نشسته باشد و پای خود را […]

در بیان آداب ظاهریه قرائت قرآن :

آداب ظاهریه آن آنست که :

۱ ـ با وضوء باشد .

۲ ـ به طریق ادب با سکون و وقار نشسته یا ایستاده باشد .

۳ ـ رو به قبله سرپیش افکنده و تکیه نزده باشد .

۴ ـ چهار زانو نشسته باشد و پای خود را نکشیده باشد ، بلکه مانند کسی که در نزد بزرگی جلیل الشأن می ایستد یا می نشیند .

۵ ـ با تأنی بخواند ، و از این جهت است که در احادیث رسیده است که هرگاه کمتر از سه روز قرآن را ختم کند دانا نیست و در حدیث دیگر است که خوش ندارم که کسی در کمتر از یک ماه قرآن را ختم کند ؛ ولیکن در ماه مبارک رمضان احادیث وارد است که در هر سه روز یک ختم بکند .

۶ ـ از جمله آداب آنست که گریه کند و اگر او را گریه نیامد خود را به گریه بدارد .

۷ ـ اندکی بلند بخواند اگر از ریا کردن ایمن باشد.

۸ ـ اگر تواند صدای خود را زینت دهد ، اما به نحوی که مشتمل بر ترجیع باشد .

۹ ـ حق آیات را مراعات کند بدین نحو که چون به آیه سجده رسد سجده کند و چون به آیه عذاب رسد پناه بخدا گیرد و چون به آیه رحمت رسد و ذکر نعیم بهشت آن را از خدا مسئلت نماید و چون به آیه ای رسد که مشتمل بر تسبیح یا تکبیر پروردگار باشد تسبیح و تکبیر او کند و چون به آیه  دعا و استغفار رسد ، دعا و استغفار کند .

۱۰ ـ در ابتدای قرائت  بگوید : اعوذ با الله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم .

۱۱ ـ هر گاه از سوره فارغ شود بگوید : صدق االله و العلی و العظیم و بلغ رسوله الکریم ، الاهم انفعنا به و بارک لنا فیه الحمد لله رب العالمین .

در بیان آداب باطنیه قرائت قرآن :

اول : تذکر عظمت کلام و علو مرتبه آن یاد آوردن فضل الهی و لطف او را بر خلق خود که چنین کلامی را از عرش جلال امر بنزول اجلال فرموده و آن را بفهم بندگان خود نزدیک ساخته و کلام خود را لباس حروف پوشانیده نه عرش را توانائی شنیدن آن بودی و نه ما تحت الثری را ، بلکه اجزای ایشان متلاشی شدی ( لو انزلنا هذاالقرآن علی جبل لرایته خاشعاً متصدعاً من خشیه الله ) اگر ما این قرآن را بر کوهی می فرستادیم میدیدی آنرا که ذلیل می شد و از هم شکافته می گردید ، بلی مخلوق ضعیف را کجا طاقت عظمت کلام الهی و یارای تلالؤ درخشندگی نور اوست و رسانیدن خدای تعالی کلام خود را با وجود علو درجه آن به فهم قاصر انسانی بواسطه بیان آنرا از برای ایشان بکسوت حروف و الفاظ شبیه است بصدا کرده انسان از برای بهائم و مرغان چه انسان چون خواهد چارپائی را یا مرغی را تفهیم کند که بیاید یا برود نظر باینکه فهم آنها از فهمیدن کلام انسانی که از روی شعور و عقل صادر است و با ترتیب تمام در غایت انتظام به آن تکلم میشود قاصر است لهذا آدمی در سخن گفتن از مرتبه انسانیت تنزل میکند و از تکلم با آن حیوانات به آنچه لایق آنهاست صدا میکند . پس همچنین انسان چون از حمل کلام الهی قاصر و عاجز بود لهذاسلطان کلام او از عرش عظمت و جلال بدرجه فهم انسان نزول کزد و در مظاهر حروف و اصوات تجلی نمود و صورت حروف بواسطه آن شرف گردید همچنانکه بدن انسانی بواسطه تعلق روح مجرد به آن مرتبه شرافت رسید .

دوم : آن که در وقت قرآن خواندن متذکر تعظیم صاحب کلام گردد و یاد آورد که آنجه میخواند کلام بشر نیست بلکه کلام خداوند اکبر و خالق شمس و قمر است و در خواندن کلام او نهایت خطر است و همچنانکه سزاور نیست که بی طهارت دست بر جلد و ورق و کلمات آن مالند همچنین زبانهای ناپاک را که بکلمات نا شایسته متکلم میگردند سزاوار نیست که آن را بخوانند و دلهای ملوث بر رذایل اخلاق را نمیشاید که بحول معانی آن بگردند و بالجمله باید در آن وقت متذکر تعظیم کلام و متکلم باشد و اگر بجهت غفلت دل در آن وقت تعظیم متکلم را مستحضر نباشد ساعتی قبل از تلاوت تفکر در صفات و افعال الهی نماید و مستحضر

گردد که این کلام کسی است که بمجرد اراده مقدسه و محض مشیت کامله جمیع آنچه می بیند و میشنود از عرش و کرسی و آسمان و زمین و آنچه در میان آنهاو زیر و بالای آن ها است بوجود آمده و خالق و رازق کل او است و همه موجودات و کافه مخلوقات از ثری تا ثریا در قبضه قدرت او مسخر و اسیرند بعضی غریق فضل و رحمت او و بعضی گرفتار سخط و سطوت او و جمیع اینها را هیچ قدرتی نیست در نزد آنچه محسوس نیست از عوالم مجردات و چون در امثال  اینهاتفکر کند قلب او مستغرق عظمت الهی میگردد و یکی از اَکابرِ دین چون قرآن را برای تلاوت گشودی گفتی : ( هذا کلام ربی هذا کلام ربی ) یعنی این کلام پروردگار منست این کلام پروردگار منست و بی هوش گشتی .

سوم : آنکه باحزن و رقت قلب تلاوت نماید و از حضرت امام جعفرصادق ( ع ) مرویست که قاری قرآن محتاج سه چیز است

۱- دلی خاشع

 2- بدنی فارغ

 3- مکانی خلوت

 چه هرگاه دل او خاشع باشد شیطان از او میگریزد و چون بدن اواز مشاغل فارغ باشد دل او متوجه قرآن خواندن می شود و عارضه ای عارض نمیشود که او را از نور قرآن و فواید آن محروم ساز د و چون در مکان خلوتی باشد و از خلق کناره گرقته باشد باطن او با خدا انس میگیرد وحلاوت خطابهای الهی را که با بندگان صالحین خود کرده مییابد و لطف او را به ایشان میداندو چون از این مشرب جامی نوشید هیچ حالی را براین اختیار نمیکند و هیچ وقتی را از این خوشتر نمی دارد چه درآن وقت بی واسطه در مناجات با پرودگار است .

چهارم : حضور قلب و ترک افکار دنیویه و وساوس باطله در آن وقت .

پنجم : تدبر در معانی قرآن و آن امریست غیر از حضور قلب ، خدایتعالی میفرماید : ( افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها ) آیا فکر و تدبر در معانی قرآن نمیکنند یا بردلهای ایشان قفلها زده اند و اگر نتواند تدبر کند مگر اینکه آیه را مکرر کند سزاوار آنست که مکرر نماید و باین سبب بسیار بوده است که اکابر دین آیات را تکرار میکرده اند بسا بوده که در یک آیه مدتی توقف میکرده اند .

ششم : اینکه به محض تدبر در فهم معنی ظاهر اکتفا نکند بلکه سعی کند تا حقیقت معنی براو روشن  شود پس چون به آیه ای رسد که مشتمل بر صفات الهی است مثل  : (وهو السمیع البصیر ) و مثل : (هو الله الملک القدوس السلام المومن المهیمن العزیز الجبار المتکبر ) د رمعانی این اسماء و صفات نیکو تأمل کند شاید که اسرار آنها بر او منکشف گردد چون به آیاتی رسد که ذکر افعال الهی در آن ها شده از خلقت آسمانهاو زمینهاو ملائکه و ستارگان و کوها و حیوانات ونباتات و ابر و باران و غیر اینهاپس از اینها عظمت و جلال الهی را یاد آورد و در هر فعلی، فاعل آن را ملاحظه کند و چون به آیه ای رسد که مشتمل بر وصف بهشت یا دوزخ یا غیر اینها از احوال آخرت است متذکر این گردد که آن چه در این عالم است از نعمتها و بلا ها در پیش نعمت و بلای آخرت قدر محسوسی ندارد پس از آن به عظمت خدا پی برد و در دل منقطع به او شودکه او را از عقوبات آن عالم نجات بخشد و به نعیم و لذات آن برساند و چون به احوال انبیاء و آنچه بایشان وارد شده از ایذای امت و قتل و ضرب ایشان رسد متذکر بی نیازی و استغنای الهی گردد و مستشعر این گردد که اگر همه ایشان هلاک میشدند به قدر ذره ای در ملک او اثری ظاهر نمیشد و چون به آیه ای رسد که بیان نصرت و یاری اهل حق در آن است متذکر قدرت الهی و علو حق گردد و همچنین در جمیع آیات وعده و وعید و امر ونهی .

هفتم : آنکه خود را از آنچه مانع فهم معانی قرآن است نگه دارد و آن چند امر است:

۱- تقلید و تعصب از برای مذهبی بدون اینکه طالب حق باشد چه این بمنزله پرده ایست از برای آئینه دل که منع میکند از تابیدن آنچه غیر اعتقاد اوست در آن

 2- جمود بر تفسیر ظاهر قرآن با اعتقاد به اینکه غیر از آن تفسیری از برای آن نیست و از اینست که در اخبار منع از آن شده است

 3- صرف همت و ذهن و فهم خود را در تحقیق حروف و مخارج آن و سایر اموری که متداول میان قاریان است چه، همه تأمل را مقصور براین کردن، مانع از فهمیدن معانی آنست

 4- اصرار بر  گناهان ظاهر یه و باطنیه و پیروی شهوات که باعث تاریکی دل و محرومی از کشف اسرار حقایق وتابیدن انوار معارف حقه است در آن .

هشتم : آنکه هر خطابیکه در قرآن ملاحظه کندچنان تصور کند که خطاب باوست و او مقصود از آن خطاب است و هر قصه از قصص انبیای سابقین را مشاهده نمایدجزم کند که مقصود از آن عبرت گرفتن اوست نه محض قصه خوانی و حکایت زیرا که جمیع قرآن هدایت و ارشاد است و رحمت و شفا و موعظه و نور و راهنمائی عالمیان است پس هر که آن رابخواند باید که خواندن اوبنحوی باشد که بنده فرمان آقای خود را که باو نوشته که آنرا بفهمد و بمقتضای آن عمل کند بخواند .

نهم : آنکه دل او متأثر شود به آثار آیات مختلفه پس در هنگام تلاوت قرآن حالات متفاوته از برای او حاصل شود بحسب هر آیه از خوف و حزن و شادی و به جهت و بیم و امید و دلتنگی و گشادگی باین نحو که چون به آیه ای رسد که مشتمل بر تهدید و وعید است دل او مضطرب گردد و از خوف مرتعش شود و صیحه زند که گویا از شدت بیم قالب تهی میکندو چون به آیه ای رسد که دلالت بر وسعت رحمت و وعده مغفرت کند، شاد وفرحناک گردد . و شکفتگی و انبساط دراو به هم رسد و چون بوصف بهشت رسد اثر شوق به آن در دل او ظاهر شود و چون بشرح دوزخ رسد علامات خوف در او پیدا گردد و چون بذکر صفات جلال و جمال و اسماء خداوند متعال رسد تخضع و فروتنی کند و بیاد عظمت و کبریاء او افتد و امثال اینها و مقصود کلی از تلاوت قرآن حصول این حالات است در دل وعمل به آن والا مجرد جنبانیدن زبان سهل امریست .

دهم : آنکه در تلاوت قرآن حال او درترقی باشد چه درجات تلاوت کنندگان که از غافلین نیستند و از مرتبه غفلت بیرو ن آمده اند سه گونه است :

۱-  و آن مرتبه پست تر است آنست که خود را چنان تصور کند که در حضور پروردگار ایستاده و قرآن میخواند و خدایتعالی باو نظر میکند نو کلام او را می شنود و در اینوقت حال او تملق و سؤال و تضرع و ابتهال است .

۲- آنکه چنان در قلب خود مشاهده نماید که گویا خداوند عظیم به لطف و کرم خود بااوخطاب میکند و سخن می گوید و امر و نهی میکندو مقام او  دراین وقت مقام هیبت وحیا و گوش دادن و شنیدن است .

۳- آنکه مطلقاً ملتفت خود و تلاوت خود نباشد بلکه همه همت او مقصور بر صاحب کلام باشد و فکر منحصر در او باشد بنحوی که گویا مستغرق مشاهده جمال اوست و او را پروای غیر او نیست و این درجه مقربین و صدیقین است و دو درجه سابق درجه اصحاب یمین است و آنچه غیراینها باشد درجه غافلین است . و حضرت سید الشهدا ( ع) روحی فداه اشاره به مرتبه سوم فرموده است : ( الذی تجلی لعبا ده فی کتابه فی کل شی و اراهم نفسه فی خطابه بل فی کل نور و فیی) یعنی “تجلی کرد از برای بندگان خود در کتاب خود بلکه در هر چیزی و نمود خود را به ایشان درخطاب خود بلکه در هر نور و سایه . مرویست که حضرت امام جعفر صادق ( ع) را درنماز حالتی روی داد که بیهوش بر زمین افتادچون بهوش آمد از سبب آن پرسیدند فرمود آیه را مکرر کردم بر دل خود تا گویا آن را از صاحب کلام شنیدم و چشم را طاقت معاینه قدرت او نماند و اگر کسی باین درجه رسید بهجت او بی حد و لذت و حلاوت تلاوت او بی پایان می گردد و یکی از بزرگان  گفته است که من قرآن می خواندم و مطلقاً شیرینی او را نمی فهمیدم تا آنکه بنحوی شد که گویا قرآن را از پیغمبر (ص) می شنوم که بر صحابه ی کبار می خواند و بعد از آن از این مقام ترقی کردم پس می خواندم آنرا تا از جبرئیل می شنیدم که تلقین حضرت پیغمبر (ص ) مینمود پس خدا لطف وجود به من فرمود که به مقام بالا تر ترقی نمودم که گویا آنرا از صاحب کلام می شنوم و درآن وقت نعیم و لذتی یافتم که از آن صبرنمیتوانم کردو بعضی از صحابه گفته است که هرگاه دلها پاک گردد هرگز از قرائت قرآن سیرنمیگردد.

یازدهم : آنکه از حول و قوه خود بری شود و به چشم رضا و خوبی خود را نبیند پس هرگاه به آیه ای رسد که مشتمل بر دعا و مدح نیکان باشد خود را از جمله ایشان نبیند و از اهل آن وعده نشمارد بلکه اهل صدق و یقین را از اهل آن وعده شمارد و شوق نماید که خدا او را به ایشان ملحق سازد و چون به آیه ای رسد که مشتمل بر مذمت گناهکاران و مقصرین باشد خود را به نظر درآورد و چنان تصور نماید که خود مخاطب به این آیه است و به این اشاره فرموده است . امیرالمومنین (ع) که میفرماید: در وصف متقین که چون به آیه ای رسیدند که مشتمل است بر تهدید و تخویف گوشهای دل خود را بر آن میدارند و چنان پندارند که صدای فریاد غریدن جهنم به گوش های ایشان می رسد .

 

 

 

 

منبع :کتاب معراج السعادة

نویسنده : ملا احمد نراقی

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1308

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.