6

اسلام و حضرت زهرا

  • کد خبر : 1244
  • ۳۰ فروردین ۱۳۹۰ - ۸:۰۱
اسلام و حضرت زهرا

سخنان حضرت آیه الله مصباح یزدی بارها تمايل داشتيم كه درباره كلمات حضرت زهرا صلوات الله عليها صحبت كنيم؛ ولي غالبا اين شبهه پيش مي آمد كه طرح كردن سخنان ايشان ممكن است موجب حساسيت برادران اهل سنت و احيانا عامل اختلاف بيشتر شود؛ ولي بعد از اين كه امسال خطبه حضرت زهرا سلام الله […]

سخنان حضرت آیه الله مصباح یزدی

بارها تمايل داشتيم كه درباره كلمات حضرت زهرا صلوات الله عليها صحبت كنيم؛ ولي غالبا اين شبهه پيش مي آمد كه طرح كردن سخنان ايشان ممكن است موجب حساسيت برادران اهل سنت و احيانا عامل اختلاف بيشتر شود؛ ولي بعد از اين كه امسال خطبه حضرت زهرا سلام الله عليها به ثبت رسيد و با تيراژ زياد چاپ و منتشر شد و مراجع عظام تقليد حفظهم الله آن را تأييد و امضا كردند، در مقابل آن سؤال، سؤال ديگري مطرح شد و آن اين كه با وجود انتشار اين خطبه در سطح عموم آيا خودداري كردن از شرح و بيان آن توجيه معقولي دارد؟ اصولا آن وحدتي كه مطلوب است چگونه بايد تحقق پيدا كند؟ آيا بايد بسياري از حقايق مكتوم بماند و چه بسا بعد از گذشت زمان هايي مورد انكار قرار بگيرد؟ يا اين كه مسائل علمي و تحقيقي، بايد دور از تعصبات و به انگيزه استفاده از معارف بيان شود. اين حقايق است كه نقش اساسي را در حفظ اسلام و اهداف اسلام دارد و بايد در محافل علمي مورد تحقيق بي طرفانه قرار بگيرد تا زمينه اي فراهم شود براي اين كه كساني كه در اشتباه هستند از اشتباه خارج شوند.
فكر مي كنم كه دل حضرت زهرا سلام الله عليها از اين بيشتر شاد شود كه ابتدا درباره اصل مسئله حفظ وحدت بحث كنيم. چند جلسه اي درباره وحدت و اختلاف بحث كنيم و در ادامه، درباره اين خطبه شريف كه يكي از فصيح ترين و بليغ ترين كلماتي است كه از اهل بيت صلوات الله عليهم نقل شده و از نظر تاريخي هم جاي تشكيكي درباره آن باقي نمانده بحث كنيم تا مشمول عنايت هاي خاص حضرت زهرا سلام الله عليها قرار بگيريم.
انقلاب زنده كننده نام حضرت زهرا
حقيقت اين است كه يكي از بركات انقلاب اسلامي زنده شدن نام حضرت زهرا صلوات الله عليها در جامعه بود. ما بخش عمده اي از جواني مان را قبل از انقلاب گذرانديم. در شهر يزد كه يكي از شهرهاي مذهبي است اصلا چيزي به نام دهه فاطميه و اين حرف ها شهرتي نداشت. عواملي باعث شد كه نام حضرت زهرا سلام الله عليها در جامعه ما به صورت ويژه اي زنده شود و بركات بسيار عظيمي را براي عالم اسلام به ارمغان آورد. از عواملي كه من مي شناسم يكي بيانات حضرت امام رضوان الله عليه درباره حضرت زهرا سلام الله عليها بود كه مشابه آن را كمتر كسي بيان كرده بود. حقيقت اين است كه ايشان از كساني بودند كه نام حضرت زهرا را در اين عصر و زمان احيا كردند. همراه اين يك جاذبه معنوي در ميان رزمندگان ما نسبت به حضرت زهرا سلام الله عليها پيدا شد كه من آن را نمي توانم با اسباب عادي توجيه كنم. به همراه اينها عامل ديگر اقدام چند تن از مراجع بزرگ قم در احياي دهه فاطميه بود كه خودشان در مجالس عزاداري حتي با پاي برهنه شركت كردند و بالاخره به اين جا رسيد كه امسال خطبه حضرت زهرا سلام الله عليها به عنوان يك سند ثبت شد و مراجع به صورت بي سابقه اي آن را تأييد و امضا كردند و شايد همين امر باعث شد به ما هم پيشنهاد شود كه درباره اين خطبه بحث كنيم.
وحدت؛ تقويت ملاك هاي مشترك
آيا معرفي اهل بيت و مواضع و تاريخ ايشان اگر به طور صحيح، علمي و تحقيقي بيان شود با وحدت مخالفت دارد؛ يا برعكس، آنچه اساسا عامل وحدت امت اسلامي است مسئله امامت و ولايت است؟ با توجه به اين گونه سؤالات، يك نوع تكليف شرعي احساس كردم كه بحث جامعي نسبت به مسئله «وحدت و اختلاف» مطرح كنم و در خلال بحث سؤالاتي مطرح شود تا عزيزاني كه اهل تحقيق اند آنها را دنبال كنند و به سرانجام برسانند.
معناي حقيقي وحدت بديهي است و جاي ابهامي ندارد؛ اما براي جامع بودن بحث احتمالاتي را مطرح مي كنيم. اگر منظور از ايجاد وحدت اين باشد كه انسان ها كاملا يكي شوند يعني هيچ تعددي ميان شان نباشد، همه مي دانند چنين چيزي امكان ندارد. دو انسان دو موجودند و هيچ وقت يكي نمي شوند. امكان ندارد كه بين همه افراد جامعه وحدت حقيقي به وجود آيد.
مسئله اي را علماي علم الاجتماع مطرح كرده اند و آن اين كه آيا مجموعه انسان هايي كه يك جامعه را تشكيل مي دهند مي توانند يك وحدت حقيقي داشته باشند؛ يعني يك هويت جديدي غير از هويت افراد به وجود آيد. اين هم بحثي است كه در فلسفه اجتماعي بايد طرح كرد. اين مسائل محل بحث ما نيست. وحدتي كه محل بحث است اين است كه ما انسان هاي كثيري كه در يك جامعه هستيم و هر كدام يك وجود مستقلي داريم، با اين اختلافاتي كه داريم تا چه اندازه بايد سعي كنيم كه گرايش به وحدت پيدا كنيم؟ معناي اين ايجاد وحدت، وحدت حقيقي فلسفي نيست؛ بلكه منظور اين است كه ملاك هاي مشتركي شناسايي كنيم و آن ملاك هاي مشترك را تقويت و چيزهايي كه باعث پراكندگي و دشمني مي شود را كم و ضعيف كنيم. منظور از ايجاد وحدت، وحدتي است كه به اصطلاح اعتباري است. منظور اين نيست كه كثرت ها و اختلافات به كلي حذف شود. شبيه آنچه كه در وحدت حوزه و دانشگاه، وحدت شيعه و سني، و وحدت همه طوايفي كه در كشور زندگي مي كنند دنبال آن هستيم، يعني ملاك هاي مشتركي را شناسايي كنيم و سعي كنيم آن ملاك ها بيشتر مورد توجه قرار گيرد و تقويت شود و در سايه تقويت آن ملاك ها، چيزهايي كه موجب اختلاف مي شود كم رنگ شود.
اين اندازه از معناي وحدت معلوم است؛ اما گاهي مسائلي مطرح مي شود كه نمي دانيم آيا وحدت اقتضا مي كند كه ما از آنها صرف نظر كنيم يا چيز ديگري مطلوب است. يكي از مسائلي كه به بحث ما مربوط مي شود و دغدغه ذهني ما هم بوده همين است كه ما وقتي صحبت از وحدت شيعه و سني مي كنيم معنايش اين است كه بايد مسائل شيعه و سني اصلا حذف شود و فقط از اصل حقانيت اسلام و نبوت و معاد بحث كنيم به اين بهانه كه وقتي مسائل اخلاقي مطرح مي شود دل ها از هم جدا مي شود؛ پس اصلا اينها را ترك كنيم؟ آيا معناي وحدت اين است؟!
انواع اختلاف
در مباحث عقلي، وحدت در مقابل كثرت مطرح مي شود؛ اما در اين جا وحدت در مقابل اختلاف مطرح مي شود. وحدت در اين جا يعني نبود اختلاف. وقتي دعوت به وحدت مي كنيم يعني مي خواهيم كه اختلافات كنار گذاشته شود؛ پس درواقع بايد مفهوم وحدت و مفهوم اختلاف را با همديگر بسنجيم. حال كه در اين بحث، وحدت در مقابل اختلاف به كار مي رود اول معناي اختلاف را بررسي مي كنيم.
ممكن است دو موجود داشته باشيم كه كاملا مثل هم باشند؛ مثل كالاهايي كه معمولا در كارخانه ها با اصول فني ساخته مي شود. خيلي به زحمت مي شود تشخيص داد كه كدام الف است و كدام ب. كثرت هست اما اختلافي نيست و مثل هم هستند؛ پس وحدت در اين جا وحدتي است كه نه با مثل بودن منافات دارد نه با كثرت و تعدد. اختلاف آن است كه مثل هم نباشند دو چيز وقتي مثل هم نبودند مي گوييم با هم اختلاف دارند. معناي اختلاف جنگ و نزاع نيست؛ بلكه معناي آن وجود تفاوت است. آيا وجود اختلاف چيز بدي است؟ آيا اگر دو موجود تكوينا با هم فرق داشته باشند بد است؟ من سؤال مي كنم اگر اختلاف وجود نداشت اصلا عالمي به وجود مي آمد؟ اگر اختلافات تكويني نباشد اصلا انساني نمي تواند زندگي كند و اصلا جامعه انساني شكل نمي گيرد. اساس اين عالم هم همين طور است؛ اگر اختلافات تكويني نباشد اين عالم تحقق پيدا نمي كند. تا اختلافات تكويني بين مرد و زن نباشد نسل انسان قابل بقاء نيست. پس اصل اختلافات تكويني كه ربطي به اعمال و اختيارات ما ندارد لازمه وجود اين عالم است؛ اگر نباشد راه فيض الهي مسدود مي شود. بقاء اين عالم با اين زيبايي ها همه به خاطر اختلافات آن است و آن عين زيبايي است؛ الذي احسن كل شيء خلقه.۱ بنابراين اين معنا از اختلاف محل بحث نيست.
نوع ديگري از اختلاف وجود دارد كه في الجمله اختيار افراد در آن نقش دارد. نمونه بارز آن در استفاده از مواهب طبيعي اين عالم است كه نتيجه اش اين مي شود كه عده اي ثروتمند و عده اي فقير باشند. صرف نظر از مسائل ارزشي ديگر، آيا خود اين كه توانايي انسان ها مختلف است و آن اختلافات منشأ اين مي شود كه بهره هاي اختياري و اكتسابي جديدي پيدا كنند، خوب است يا بد؟ اراده و فعل خودشان هم مؤثر است؛ اما منشأ آن اختلافات طبيعي خدادادي است. كسي هوش بيشتري داشته توانايي بيشتري داشته قواي بدني اش را بيشتر به كار گرفته است خلاقيتش بيشتر بوده ابتكارش بيشتر بوده و اين زمينه را فراهم كرده تا بهره هاي مادي بيشتري در اختيار بگيرد. اين صددرصد جبري نيست؛ اما در عين حال در نظام خلقت و در تدبير عالم منظور است. خدا مي فرمايد: «و هوالذي جعلكم خلائف الارض و رفع بعضكم فوق بعض درجات ليبلوكم في ما آتاكم؛۲ خداوند شما را از لحاظ مواهب تكويني با هم مختلف قرار داد، بعضي ها را بالاتر از بعضي ديگر قرار داد براي اين كه زمينه هايي براي امتحان شما فراهم شود.» اگر كساني مواهب مادي بيشتري دارند تكاليف خاصي به آنها تعلق مي گيرد و آن زمينه امتحانش را فراهم مي كند. اصل اين عالم براي اين است كه انسان ها در معرض امتحان هاي مختلف قرار بگيرند تا خودشان مسيرشان را انتخاب كنند تا معلوم شود چه قدر خدا را اطاعت مي كنند. آنچه كه خدا به من داده استعداد ذاتي است. اين اختلافات خدادادي زمينه مي شود كه افراد در جامعه موقعيت هاي مختلفي پيدا كنند. اين موقعيت ها تكاليف مختلفي را اقتضا مي كنند و اين يعني زمينه هاي امتحان. اين يك نوع اختلاف است. آيا اين اختلاف خوب است يا بد؟ اگر چنين زمينه هايي نباشد، اين امتحانات انجام نمي گيرد. وقتي امتحانات انجام نگرفت تكاملي پيدا نمي شود. در اين صورت غرض خلقت تحقق پيدا نمي كند. اصلا خدا انسان را آفريده تا با اختيار و انتخاب خودش مسيرش را تعيين كند و به آن كمالي كه خداي متعال در سايه بندگي و اطاعت خودش قرار داده نايل شود. اگر اين امتحان ها نباشد اين كمالات هم پيدا نمي شود. اختيار انسان در وجود اين اختلافات في الجمله موثر است. اينها هم جزء زيبايي هاي خلقت است كه در اصل هدف آفرينش منظور است و بايد باشد.
نوع ديگري از اختلافات هم پيش مي آيد كه سهم انتخاب و اختيار انسان در آنها بيشتر است. اين نوع از اختلافات به هدف نهايي آفرينش كه مسئله عبادت و اطاعت خداست مربوط مي شود. در اين جا مسئله دين مطرح مي شود. اختلافاتي كه تكويني و جبري نيست؛ يعني اين طور نيست كه كسي كه به دنيا مي آيد ابتدائا با يك دين خاصي جبرا متولد شود. انتخاب يك دين و يك روش به انتخاب و اختيار خود افراد بستگي دارد. اين جا عوامل زيادي موثر است و فرمول هاي بسيار پيچيده اي وجود دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- سجده، ۷ ۲- انعام، .۱۶۵

 

لینک کوتاه : https://mostajar.com/?p=1244

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.