در نبرد آرماگدون وقایع عظیمی رخ می دهد که طی یک جنگ هسته ای عظیم، بخش اعظم جمعیت کره زمین، نابود خواه
ند شد.در این میان تنها ۱۴۴ هزار نفر از یهودیان که مومنان به مسیح می باشند، به همراه مسیح به آسمانها برده می شوند
و از بالا شاهد وقوع جنگ و فجایع مربوط به آن هستند، تا اینکه جنگ به پایان رسد و به زمین نزول بازگردند و به ایجاد حکومتی که منجر به زندگی سعادتمندانه برای آنها خواهد شد، می پردازند. طبق گفته بنیادگرایان، این حکومت هزار سال طول می کشد و به همین خاطر از آن تحت عنوان دوران هزاره خوشبختی، یاد می کنند. دوران هزاره خوشبختی نزد معتقدان به این مکتب، دارای اهمیت فوق العاده ای می باشد و به وقوع آن و کیفیت آن، تاکید بسیار کرده اند.
به عبارتی اینان هزاره گرایانی هستند که در انتظار هزار سال زندگانی در نهایت خوشبختی و سعادت، در سایه سار حکومت مسیح می باشند.
دکتر مورگان استرانگ در این رابطه چنین می گوید:
“طبق علم آخرالزمان شناسی، مسلمانها، بودائیها، هندوها، کاتولیک ها و هرکس دیگر در جنگ آخرالزمان به هلاکت می رسند و یا اینکه به مسیحیت اصولگرا و بنیاد گرا ایمان خواهند آورد.”
اینان هزاره گرایانی هستند که در انتظار هزار سال زندگانی در نهایت خوشبختی و سعادت، در سایه سار حکومت مسیح می باشند
هزاره گرایان معتقدند که عصر هزاره بعد از ظهور مسیح و واقعه آرماگدون رخ می دهد. منشا هزاره در اصل یهودی است و از طریق منابع یهودی وارد منابع مسیحی شده است و به این اشاره دارد که منجی خواهد آمد و این منجی آخرالزمان خود را فدای ملت اسرائیل می کند و آنها را از عذاب می رهاند و به اورشلیم برمی گرداند.
در عقیده هزاره گرایی دو جناح وجود دارند که یک جناح را ماقبل هزاره گویند که معتقدند آرماگدون و ظهور مسیح، قبل از هزاره خوشبختی است. جناح دیگر که ما بعد هزاره ای هستند، معتقدند که ابتدا حکومتی هزار ساله تشکیل می شود و سپس مسیح ظهور خواهد کرد. اما وجه مشترک این دو جناح در بازگشت یهود و تشکیل مملکت اسرائیل است.
همانطور که می دانیم مسیحیان بنیادگرا برای فراگیرکردن هر چه بیشتر این تفکرات و عقاید، با راه و روش ها و ابزارهای گوناگون به تبلیغات وسیعی دست زده اند. همانطور که قبلا نیز گفته شد نفوذ این مکتب تا حدی است که در دنیای امروز، تقریبا عده زیادی را در بخش های مختلف اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، به سمت خود کشانده است. شرکت های بزرگی همچون هالیوود و دیسنی، مایکروسافت و کمپانی های بزرگ مواد
غذایی همچون کوکا کولا و مک دونالد و شرکت های تولید پوشاک معروف در سرتاسر دنیا که همه ما کم و بیش با آنها آشنایی داریم.
نمونه های متاخر برای بسط و انتشار تفکرات این مکتب را به طور اجمالی مورد توجه قرار دادیم. آنجا که کشیش معروف آمریکایی،”هال لندسی”، نویسنده ی اصولگرا در کتاب پر فروش “ستاره ی در حال افول زمین” اینطور بیان می کند که آمریکایی ها باید کره زمان را نابود کنند. البته این نابود شدن شامل خود آنها نیز می شود. آنها باید خود و هر آنچه در اختیار دارند، مانند :درختان، گلها، اشعار، هنرها، ادبیات، موسیقی و غیره را از میان بردارند تا دیگر چیزی از گذشته برای ایشان باقی نماند و فردایی بر روی زمین وجود نداشته باشد.
مسيحيان صهيونيست از فرقه پروتستان ها در آمريكا و انگليس اعتقاد دارند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله نموده است
همانطور که گفته شد رهبران مذهبي فرقه هاي پروتستان در ايالات متحده و انگليس كه به اين مكتب نوظهور «خواسته هاي مسيح» اعتقاد دارند، در دهه ۱۹۹۰ م. اعتقادات ياد شده را به شدت در جامعه آمريكا و اروپا تبليغ كرده اند و در ۱۰ سال گذشته در آمريكا در اين زمينه دهها كتاب منتشر شده و فيلم هاي گوناگوني به نمايش درآمده اند . كشيش
آمريكايي ” هال ليندسي “كتاب دیگری با عنوان « در پبيشگويي هاي انجيل؛ جاي آمريكا كجاست؟» را تأليف كرده كه يكي از پرفروش ترين كتاب هاي سال ۲۰۰۱ در آمريكا به شمار آمده است. در اين كتاب نقش دولت واشنگتن در جنگ آرماگدون بيان شده است. نويسنده در اين كتاب اثبات نموده است كه دولت آمريكا جنگ آرماگدون را رهبري خواهد كرد و مخالفان مسيح در سراسر جهان را كه قبل از آغاز اين جنگ باعث ايجاد رعب و وحشت در جهان شده اند، شكست خواهد داد. در اين جنگ مقدس، دولت انگليس همكار آمريكا خواهد بود. دولت آمريكا در اوج جنگ سرد موشك هاي هسته اي قاره پيماي خود را «شمشير هاي جنگ مقدس» ناميده بود. پيروان اين مكتب در يك دهه گذشته تبليغ كرده اند كه عمليات توفان صحرا عليه عراق در سال ۱۹۹۱ فراهم كردن مقدمه براي جنگ آرماگدون بوده است.
مسيحيان صهيونيست از فرقه پروتستان ها در آمريكا و انگليس اعتقاد دارند كه مسيح هميشه در امور خاورميانه به سود دولت اسرائيل مداخله نموده است و اعلام مي دارند كه خواست دولت اسرائيل در حقيقت خواست مسيح مي باشد و مذاكرات صلح در خاورميانه بيهوده است و تأسيس كشور اسرائيل بزرگ از رودخانه نيل تا رودخانه فرات، خواست مسيح مي باشد كه به زودي عملي خواهد شد.
به این ترتیب چون آرماگدون در جنگ خالی از سلاح و موقعیتی عادی، رخ نمی دهد، باید چنین سلاحی در میان باشد و چون کشوری مثل عراق حق استفاده و بهره مندی از چنین سلاح هایی را ندارد، نباید به هی
چ قیمتی آنرا در اختیار داشته باشد و چون این مخالف خواست خداست و کشور عراق مملکت شر، محسوب می شود، باید آنرا اشغال کرد تا به این واسطه قدمی در راه رضای خدا برداشته شود و زمینه برای ظهور مسیح فراهم آید.
با اشغال مکان هایی همچون کرانه باختری و غزه، ایدئولوژی آرماگدونی جانی دوباره می گیرد و صاحبان این تفکر فراموش می کنند که ارتش اسرائیل-یعنی ارتشی بزرگتر از همه ی ارتش های ممالک اروپایی و پنجمین ارتش جهان آن روز- با غیر نظامیانی می جنگد که نه بمب هسته ای دارند و نه وارد جنگی هسته ای شده اند که جهان را ویران کند.
فلذا بهتر آن است که با شناخت ایدئولوژی آرماگدون و پرده برداشتن از حقایق موجود در این زمینه، روشی را چاره اندیشی کنیم تا در برابر این تفکرات که نوک تیرهای تیزشان به طرف اسلام و مسلمانان نشانه رفته است را بشناسیم و از ساحت عقاید مان به گونه ای دیگر دفاع کنیم و تبلیغات آگاهانه ای را عملی کنیم.
پیرامون وجود چنین خطراتی نسبت به مسلمانان که در لوای این تفکرات جای گرفته است، “گریس هالسل” نویسنده ی آمریکایی که خود فردی است که از مکتب بنیادگرایان روی گردان شده، چنین می گوید:
“پس از زیارت حرم شریف،این ترس به من دست داد که اگر یهودیان افراطی، در کنار مسیحیان افراطی، جنگی مذهبی، علیه مسلمانان به راه اندازند و اگر مقدس ترین اماکن اسلامی را تخریب کنند، باعث شعله ور شدن جنگ جهانی سوم و کشتار هسته ای خواهند شد. در این هنگام از خود پرسیدم:آیا نادیده گرفتن احساسات مسلمانان، بیانگر بنیادگرایی مسیحی است؟ و آیا درست است، رهبران بنیادگرای مسیحی، به احساسات بیش از یک میلیارد مسلمان در شصت کشور جهان، توجه نکنند و آن را تحقیر کنند؟
